سعادت واقعی آن است که تمام اخلاق فاضله و مکارم اخلاق برای انسان ملکه شود و انسان در هر یک از فضایل اخلاق آن قدرقوی و نیرومند شود که انجام دادن و به کار انداختن هر یک از آنها برایش آسان و بلکه لذت بخش باشد.
پایه و اساس این دیدگاه، همان تفکر مادی است که آنان بر اساس این تفکر جهان را در چهارچوب مادیت محصور نموده، عالم آخرت و جهان ماورای طبیعت را درک نمیکنند و مورد پذیرش قرار نمی دهند، اما گروهی دیگر اموال و املاک مقامات و عناوین را ملاک سعادت و خوشبختی نمیبینند، بلکه همه آنها را احیانا مایه بدبختی و پایه وزر و بال میشمارند. این گروه سعادت و خوشبختی را در گرو سلامت روان و وصول به کمال انسانیت می دانند. اینها که همان الهیون هستند، میگویند مادیون جهان خارج را با تنگ نظری و با دیده نیمه باز می نگرند و تمام جهان را در ماده و مادیات محصور میکنند، اما اگر این گونه بیندیشیم که این ماده، ماورایی دارد و برای این دنیا عاقبت و آخرتی هست و در نهایت، عالم را با یک دید و سیع تر بنگریم، دیگر مال و جاه و پست و مقام را سعادت نخواهیم دانست، زیرا دنیا در برابر آخرت چیز قابل توجهی نیست. همه امور دنیوی در برابرآخرت کمتر از ذره ای است.
بر اساس دیدگاه الهیون، ما نباید سعادت و خوشبختی زودگذر را با سعادت جاودانی اشتباه بگیریم. در اصل سعادت واقعی آن است که تمام اخلاق فاضله و مکارم اخلاق برای انسان ملکه شود. به سخنی دیگر، انسان در هر یک از فضایل اخلاق آن قدرقوی و نیرومند شود که انجام دادن و به کار انداختن هر یک از آنها برایش آسان و بلکه لذت بخش باشد.
از این تعریف دو نکته بدست می آید؛ یکی اینکه، اگر انسان در برابر ناملایمات، صبر و شکیبایی را بر خود هموار سازد یا در برابر اهانت و بی ادبی دیگران با زحمت و مشقت عکس العمل نشان دهد و بالاخره در مقام اجرا و به کارگیری هر فضیلتی، با تکلف و سختی آن را به کار گیرد این شخص گرچه انسان بسیار خوبی است، اما باید گفت هنوز به سعادت واقعی نرسیده است و به کمال انسانیت نایل نشده است. سعادتمند واقعی و انسان کامل کسی است که فضایل اخلاقی برایش ملکه شده باشد و اجرای هر فضیلتی برایش آسان باشد، نه مشکل.
دوم اینکه، سعادت کامل آن گاه تحقق می پذیرد که انسان تمام ریشه های اخلاق و صفات منشعب از آن را به دست آورده باشد نه تنها برخی ازآنها را؛ پس اگر شخصی برخی از فضایل اخلاقی را به طور کامل کسب نموده، اما به پاره دیگر آن دست نیافته باشد، او نیز هنوز به سعادت واقعی دست نیافته است. سعادت واقعی به هنگامی است که اخلاقیات برای او ملکه گشته باشد و به تمامش نایل شده باشد.
سلامت روان نیز همانند سلامت بدن است. بدن در صورتی کاملا سالم است که تمام اعضای ریز و درشت، از لحاظ ظاهری و باطنی سالم باشد. اگر اکثر اعضای بدن کسی سالم باشد اما چشم او نبیند، یا گوش او نشنود .نمی توان گفت بدن او سالم است، در صورتی حقیقتا نه مجازا می توان گفت بدن سالم است که تمام اعضا و اجزای اصلی و غیر اصلی سالم باشد و گرنه اطلاق سالم برآن بدن مجاز خواهد بود.
همچنین است سلامت و سعادت، نسبت به روان کسی که در برابر مصایب صبرمیکند، اما به هنگام سخاوت به ستمدیدگان کمک نمیکند و بخل می ورزد، و کسی که در محیط خارج از منزل خوش رویی میکند اما در محیط منزل به خانواده خود بدخلقی میکند، نمی توان به او انسان کامل و سعادتمند گفت؛ چون نسبت به بعضی از اخلاقیات ناقص است. سعادتمند واقعی، انسانی است که در تمام اخلاقیات، سرآمد بوده و با علاقه به آنها عمل کند.
رسول خدا(ص) می فرماید: خوشبخت و سعادتمند واقعی کسی است که بهشت ماندگاری را که نعمت های آن دنباله دار است، بر جهان فانی ای که عذاب ناشی از آن تمامی نمی پذیرد، ترجیح دهد. حضرت علی(ع) هم می فرماید: سعادتمند کسی است که خالصانه اطاعت کند.
امام صادق(ع) می فرماید: این چنین نیست که هر کسی نیت کاری کند، بر آن توانایی یابد و هر کس که بر آن توانایی یابد، توفیق انجامش را پیدا کند و هر کس که توفیق انجام آن را پیدا کند، به هدف نائل گردد؛ پس اگر نیت و قدرت و رسیدن به هدف با هم جمع گردد، سعادت کامل گردد.
مهر