به نام خدای علیّ اعلی آغاز میکنم داستان آدم و حوّا را.
نام مبارک حضرت آدم(ع) که نخستین پیامبر است، شانزده بار به نام آدم(ع) و هشت بار به عنوان بنیآدم(ع) و یک بار به عنوان ذریّه آدم(ع) که بر روی هم بیست و پنج بار میشود، در نه سوره و در بیست و پنج آیه، در «قرآن مجید» آمده است.
به نام خدای علیّ اعلی آغاز میکنم داستان آدم و حوّا را.
نام مبارک حضرت آدم(ع) که نخستین پیامبر است، شانزده بار به نام آدم(ع) و هشت بار به عنوان بنیآدم(ع) و یک بار به عنوان ذریّه آدم(ع) که بر روی هم بیست و پنج بار میشود، در نه سوره و در بیست و پنج آیه، در «قرآن مجید» آمده است.۱
امام صادق(ع) میفرماید: «دلیل نامیدن آدم(ع) به این اسم، بدان خاطر است که او از ادیم و پوسته و قشر زمین آفریده شده است.»
و شیخ صدوق گوید: ادیم نام چهارمین لایه درونی زمین است که آدم (ع)از آن خلق شده است.۲
خداوند، آدم(ع) را بدون پدر و مادر بیافرید تا دلیلی باشد بر قدرت الهی.۳
وی نهصد و سی سال عمر کرد۴ و سرانجام در پی تبی طولانی در روز جمعه یازدهم محرّم وفات یافت و در غاری میان کوه «ابوقبیس» دفن شده و صورت او به طرف «کعبه» قرار دارد.۵
در قرآن مجید راجع به حضرت آدم(ع) حالات مختلف و گوناگونی ذکر شده و ما به یازده قسمت از حالات مزبور اشاره میکنیم که عبارتند از:
نخست: خلقت حضرت آدم(ع) و آفرینش او
آدم(ع) از دو بعد تشکیل شده است: جسم و روح.خدا نخست جسم او را آفرید، سپس از روح خود در او دمید و به صورت کامل او را زنده ساخت. از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونی که درباره چگونگی آفرینش انسان آمده، به خوبی استفاده میشود که انسان در آغاز، خاک بوده است.۶
[از پیامبر(ص)] سؤال شد که آیا سرشت آدم(ع) از تمام انواع گل بوده است، یا نوعی خاص از آن؟ حضرت فرمود: «سرشت وی از تمام گل بوده است و اگر غیر این میبود انسانها یکدیگر را باز نمیشناختند و تمام آنها به یک شکل و صورت میبودند و همچنانکه خاک کره زمین در رنگهای مختلف از سفید و سرخ و بور و زرد متنوّع است و نیز به جهت شرایط آب و هوایی به صورت حاصلخیز و شورهزار درآمده است، به همان شکل، انسانها نیز به صورت نژادها و رنگهای مختلف در سراسر جهان پراکنده شدهاند.)۷
سپس با آب آمیخته شده و به صورت گل درآمده است، ۸ و بعد به گل بدبو (لجن) تبدیل شده۹، سپس حالت چسبندگی پیدا کرده۱۰، و بعد به حالت خشکیده درآمده و همچون سفال گردیده است.۱۱
فاصله زمانی این مراحل که چند سال طول کشیده روشن نیست. این قسمت نشان دهنده مراحل تشکیل جسم آدم(ع) است که همچنان تکمیل شد تا به صورت یک جسد کامل درآمده آنگاه خداوند تبارک و تعالی به هنگام غروب روز جمعه از روح خویش در آدم(ع) دمید۱۲ و به صورت کامل او را زنده ساخت.»
دوم: انتخاب آدم(ع) از جانب خداوند به پیامبری
قرآن در این خصوص میفرماید:
«إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ…؛ ۱۳
همانا خداوند برگزید (از میان جهانیان وقت) آدم و نوح(ع)و …»
هنگامیکه خداوند اراده کرد تا در زمین خلیفه و نمایندهای که حاکم زمین باشد، قرار دهد، این موضوع را به فرشتگان خبر داد؛ ولی فرشتگان از این خبر شگفتزده شدند و با خود گفتند: کسی که جانشین خدا در زمین او خواهد شد، هرگز نمیتواند عالمیبرپا سازد که از نظر پاکی و رحمت برابر با ملکوت آسمان باشد؛ زیرا خداوند پیش از آدم(ع) انسانهایی را آفریده بود و آنان در زمین به فساد و تباهی پرداختند. فرشتگان به خدای خود چنین عرضه داشتند: «آیا در زمین انسانی را قرار میدهی که با گناه و معصیت در آن، فساد کند و به خونریزی بپردازد؛ در حالی که ما آن گونه که در شأن توست، تو را منزّه دانسته و به شکرانهات تو را مدح و ستایش میکنیم!» فرشتگان بدین جهت این سخن را به خدای خویش عرضه کردند که خویشتن را برتر از آفریدهای میدانستند که قرار بود جانشین قرار گیرد و خود را به جانشینی در زمین سزاوارتر از او میپنداشتند؛ امّا خدای متعال با اسرار غیبی که بر آنان پوشیده و حکمتی که خاصّ آفرینش آدم(ع) بود به آنان پاسخ داد: «خداوند چیزی را میداند که آنان از آن آگاهی ندارند.»۱۴
سوم: تعلیم اسماء به آدم (ع)
پس از آنکه خداوند، حضرت آدم(ع) را آفرید، اسماء(۱۵) را به وی آموخت تا در زمین توان یافته و به نحوی بایسته از آنها بهرهمند گردد. از طرفی خدای سبحان اراده فرموده بود عیناً به فرشتگان بنمایاند که این آفریده جدیدی که به دیده حقارت بدان مینگریستند، دارای دانش و شناختی برتر از آنان است و به همین دلیل از آنان خواست که اگر به گمان خود راست میگویند و به جانشینی در زمین از آدم(ع) سزاوارترند، به وی خبر دهند از آن اسمائی که به آدم(ع) تعلیم داده شد؛ ولی فرشتگان از پاسخ درمانده و با عذر و پوزش، خدای خویش را مخاطب قرار دادند: «خدایا! ما تو را آنگونه که سزاواری، منزّه میدانیم و بر اراده تو معترض نیستیم؛ چرا که ما از علم و دانش جز آنچه به ما بخشیدهای، بهرهای نداریم و تو از هر چیز آگاهی و کارهایت بر اساس حکمت است.»
سپس خداوند به آدم(ع) فرمود: «ای آدم!خبر بده به آن فرشتگان از آن اسماء که به تو تعلیم داده شده است». وقتی که آدم(ع) فرشتگان را از آن اسماء خبر داد، فرشتگان در شگفتی فرو رفتند. خداوند به آنها فرمود: «آیا به شما نگفته بودم که من (خداوند) عالم به غیب و پنهانیهای آسمانها و زمین هستم و آگاهم به آنچه آشکارا میگویید و آنچه را نهان میدارید».۱۶
چهارم: سجدهکردن فرشتگان به آدم(ع)
موضوع تکامل انسان، تا به درجهای رسیدکه فردی از آنان، به نام آدم(ع)، برگزیده خداوند قرار گرفت و این خلقت و تکامل آن و اختیار کردن برگزیدهای از آنان، تا جایی پیش رفت که به فرشتگان دستور رسید چنین سمبل خلقتی را مورد تکریم و احترام فوقالعادهای قرار دهند؛ به قسمیکه او را برای کمال خلقت و برگزیدگی وی، مورد سجده تکریم و تعظیم نه عبودیّت قرار دهند. این حقیقت در پنج آیه مختلف مطرح شده و تکرار آن مستوجب عظمت یک چنین سمبلی واقع گشته، که بدانند نه یکبار و نه دوبار، بلکه پنج بار در سوره گوناگون قرآن، آن هم با عبارات و کلمات مختلف، عنوان گردیده است.۱۷
چنانکه میفرماید: «به یاد آور ای محمد! هنگامی را که به فرشتگان گفتیم سجده کنید به آدم و همه سجده کردند، جز ابلیس که سرپیچی کرد و تکبّر ورزید و از کافران محسوب گشت.»۱۸
همه فرشتگان ـ برای امتثال امر خداوند ـ بر آدم(ع) سجده کردند، مگر شیطان که از سر عناد و تکبّر، از سجده کردن سرباز زد. خداوند سبب سجده نکردن او را میدانست، با این همه، علّت را از او جویا شد. ابلیس برتری خود را بر آدم(ع) و اینکه وی از آتش و آدم(ع) از گل آفریده شده است، عنوان کرد. به نظر ابلیس، آتش برتر از گِل بود و بدینسان، بسیار تکبّر ورزید، در این هنگام، خدای سبحان او را از بهشت راند و به دلیل تکبّرش، وی را پیوسته تا روز قیامت مورد لعنت خویش قرار داد.۱۹
راندهشدن ذلّتبار شیطان از بهشت، پاداش عناد، تکبّر و سرپیچی وی از سجده بر آدم(ع) بود. شیطان از پروردگار خویش درخواست کرد تا روز قیامت او را زنده نگاه دارد. خدای متعال نیز بنا به حکمتی که اراده فرموده بود، به او پاسخ مثبت داد. ابلیس درخواست خود را اینگونه بیان کرد:
پروردگارا! به دلیل اینکه به هلاکت (راندن) من حکم کردی، سوگند میخورم تمام تلاشم را به کار ببرم و فرزندان آدم را گمراه کرده، آنها را از راه تو منحرف سازم و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نخواهم کرد واز هر راهی که بتوانم، به سراغ آنان رفته، از غفلت و ضعف آنها استفاده خواهم کرد تا آنان را فریفته، به فساد و تباهی بکشانم و بیشتر آنها را از شکرگزاری تو منصرف سازم.
ولی خداوند او را نکوهش کرد و فرمود: «ای نکوهیده و طرد شده از رحمت من! از بهشت بیرون رو. سوگند میخورم که جهنّم را از تو و همه پیروانت از فرزندان آدم(ع) آکنده خواهم ساخت.»۲۰
پنجم: سکونت آدم و حوا(ع) در بهشت و اخراج آنها
پس از برگزیدگی آدم(ع) و سجده فرشتگان بر او، به وی و زوجهاش از جانب خداوند دستور رسید که در بهشت مسکن گزینند و به نعمتهای خدایی متنعّم گردند؛ ولی از یک درخت ممنوعه تناول نکنند و نزدیک آن نگردند؛ چنانکه میفرماید: «گفتیم به آدم(ع) و همسرش در بهشت مسکن اختیار بنمایید و از نعمتهای آن فراوان بخورید؛ ولی نزدیک این درخت برای خوردن نشوید؛ زیرا از ستمکاران (به خویشتن) خواهید گردید.»۲۱
ولی شیطان به سراغ آنها آمد و آنها را وسوسه کرد تا لباسهای تقوا را که باعث کرامتشان شده بود، از تنشان خارج سازد. از اینرو به آنها گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر به خاطر اینکه ـ اگر از آن بخورید ـ فرشته خواهید شد، و جاودانه در بهشت خواهید ماند و برای آنها سوگند یاد کرد که من خیرخواه شما هستم. به این ترتیب آنها را با فریبکاری، از مقامشان فرود آورد. هنگامیکه آنها فریب شیطان خورده و از آن درخت تناول کردند، لباسهای کرامت و احترام از اندامشان فرو ریخت. خداوند آنها را سرزنش کرد و به آنها فرمود: «آیا من شما را از آن درخت منع نکردم و نگفتم که شیطان دشمن آشکار شماست.»
آدم و حوّا(ع) به سرعت به اشتباه خود پی بردند و توبه کردند و به گناه خود اقرار نمودند و از درگاه الهی طلب رحمت کرده و گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم روا داشتیم. اگر ما را نبخشایی و از ما درنگذری، قطعاً در زمره زیانکاران خواهیم بود؛ ولی خداوند آدم و حوّا(ع) را از بهشت به زمین فرود آورد و آنها را آگاه ساخت که فرزندانشان با یکدیگر دشمنی میکنند، آنها باید در زمین اقامت گزینند و آن را آباد سازند و تا پایان عمرشان از آن بهرهمند شوند و خدای سبحان آنها را رهنمون شود. هر کس از هدایت الهی پیروی کند، در دنیا مرتکب گناه نشده و هرگز در آن به بیچارگی نمیافتد.»۲۲
ششم: درختی که آدم و حوّا(ع) از آن نهی شده بودند
در داستان آدم(ع) آمده است که خداوند همه خوردنیهای بهشت را بر وی آزاد و حلال کرد و او را تنها از خوردن و نزدیک شدن به یک درخت منع فرمود. در اینکه این درخت چه بوده است، مرحوم طبرسی روایات بسیاری میآورد که این درخت بوته گندم بوده است؛ ولی در روایات دیگری گفته شده که تاک یا نهال انجیر بوده است.۲۳ و شیخ طوسی افزون بر روایات گندم و انگور و انجیر، روایتی از حضرت علی(ع) میآورد که این درخت، درخت کافور بوده است.۲۴
هفتم: بهشتی که جایگاه آدم(ع) بود، آیا در زمین بوده یا آسمان؟
عبدالله بن سنان میگوید: از امام صادق(ع) سؤال شد: آدم و حوّا(ع) قبل از خروج از بهشت چه مدّتی را در آنجا به سر بردند؟ حضرت فرمود: «خداوند تبارک و تعالی به هنگام غروب روز جمعه از روح خویش در آدم(ع) دمید. آنگاه حوّا(ع)را از پهلوی آدم(ع) آفرید و در همان هنگام، بعد از سجده فرشتگان، آنها را در بهشت خویش جای داد. به خدا قسم آنها جز شش ساعت را بیشتر، در خلد برین به سر نبردند و شبی را در آنجا به صبح نیاوردند تا آن هنگامیکه مرتکب ترک اولی شده و عریان در میان باغستان عرش رها بودند؛ خداوند آنها را مخاطب قرار داد: «مگر من شما را از این درخت منع نکردم؟ آدم(ع) از کرده خویش پشیمان گشته و به حالت خضوع از راه حیا و شرمندگی درآمده و گفت: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ اعتَرِفنَا بِذُنوُبَنا فَاغفِر لَنَا» خداوند به آن دو فرمود: «از عرش من به زیر آیید؛ زیرا که بهشت من جایگاه گنهکاران نیست.»۲۵
مفسّران نیز پیرامون بهشتی که آدم(ع) در آن میزیست، اختلاف نظر دارند که آیا در زمین بوده است یا در آسمان؟
نظریّه اوّل: آنچه رجحان دارد این است که به چند دلیل این بهشت در زمین بوده است:۲۶
۱. خدای سبحان آدم(ع) را در زمین آفرید، چنانکه در فرموده خدای متعال آمده است: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَه»۲۷ در پی آن خداوند بیان نفرمود که وی را به آسمان منتقل کرده است.
۲. خداوند بهشت موعود (بهشت جاودان) را در آسمان توصیف فرموده است. پس اگر آدم(ع) در این بهشت جای داشت، شیطان جرئت نمیکرد به او بگوید: آیا تو را به درختی جاودانه و سلطنتی کهنهنشدنی راهنمایی کنم.۲۸
۳. بهشت جاودان، جایگاه نعمتهای خداست؛ نه جای تکلیف و حال آنکه خداوند به آدم و حوّا(ع) دستور دادکه از میوه آن درخت تناول نکنند.
۴. خداوند در وصف کسانی که در بهشت جاودان آسمان وارد میشوند، فرموده است: «و آنان از بهشت بیرون نمیروند»؛ در حالی که آدم و حوّا(ع) از بهشتی که در آن وارد شده بودند، رانده شدند. بنابراین معلوم میشود که آن بهشت غیر از بهشتی است که در قرآن به مؤمنان وعده داده شده است؛
۵. گذشته از اینها، هنگامیکه شیطان از سجده بر آدم(ع) سر برتافت، مورد لعن قرار گرفت و از بهشت بیرون رانده شد. بنابراین اگر این بهشت همان بهشت جاودان بود، شیطان قادر نبود با وجود خشم خدا به آن راه یابد و آدم و حوّا(ع) را بفریبد.
نظریّه دوم: عدّهای معتقدند که آدم و حوّا(ع) در بهشت جاودانه (آسمان) میزیستهاند، زیرا الف و لام تعریف بدان پیوسته و آن را به صورت علم درآورده است و در مورد شیطان میتوان تصوّر کرد که او از بیرون بهشت، آدم(ع) و همسرش را وسوسه کرده است، به گونهای که آنان آوای او را شنیده و سخن او را دریافتهاند، اگر گفته شود هر کس به بهشت جاودانه رود، از آن هرگز بیرون نخواهد آمد، گوییم این بعد از برپایی رستاخیز است؛ امّا پیش از آن، امکان بیرون آمدن از بهشت هست.۲۹
نظریّه سوم: گروهی گفتهاند: این بهشت، بوستانی از بوستانهای دنیا بوده؛ زیرا اگر بهشت جاودان میبود، شیطان با وسوسهاش بدان راه نمییافت.۳۰
هشتم: فرود آمدن آدم و حوّا(ع) به زمین و توبه آنها
آدم و حوّا(ع) وقتی که از بهشت اخراج شدند، در سرزمین «مکّه» فرود آمدند، حضرت آدم(ع) بر کوه «صفا» در کنار «کعبه»، هبوط کرد و در آنجا سکونت گزید. از این رو آن کوه را صفا گویند که آدم(ع) صفیالله (برگزیده خدا) در آنجا وارد شد و حضرت حوّا(ع) بر روی کوه «مروه» (که نزدیک کوه صفا است) فرود آمد و در آنجا سکونت گزید. آن کوه را از این رو مروه گویند که مرئه، یعنی زن که منظور حوّا(ع) باشد، در آن سکونت نمود. آدم(ع) چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گریه کرد. جبرئیل نزد آدم(ع) آمده و گفت: «ای آدم! آیا خداوند تو را با دست قدرت و مرحمتش نیافرید و روح منسوب به خودش را در کالبد وجود تو ندمید و فرشتگانش بر تو سجده نکردند؟!» آدم(ع) گفت: «آری. خداوند اینگونه به من عنایتها نمود.» جبرئیل گفت: «خداوند به تو فرمان دادکه از آن درخت مخصوص بهشت نخوری. چرا از آن خوردی؟» آدم(ع) گفت: «ای جبرئیل! ابلیس سوگند یاد کرد که خیرخواه من است و گفت از این درخت بخورم. من تصوّر نمیکردم و گمان نمیبردم موجودی که خدا او را آفریده، سوگند دروغ به خدا یاد کند.»۳۱
وقتی که از بهشت اخراج و به زمین فرود آمدند و به گناه (ترک اولی) خود اقرار نمودند و پشیمان شدند، خداوند مهربان به آنها لطف کرد و کلماتی را به آنها آموخت تا آدم و حوّا(ع) در دعای خود آن کلمات را از عمق جان بگویند و توبه خود را آشکار و تکمیل نمایند.۳۲
سؤال: مقصود از این سخنان و کلمات که به آدم(ع) آموخت، چیست؟
آیه مربوط به توبه آدم(ع) این است: «پروردگارا! ما بر خود ستم کردیم و اگر تو ما را نیامرزی، بیگمان از زیانکاران خواهیم بود.»۳۳
مفسّران در توضیح این آیه، دعاهایی را نیز که آدم(ع) با آنها توبه کرد و آمرزیده شد، آوردهاند. در پارهای روایات از ابن عبّاس آمده است که آدم(ع) به درگاه خدای خود گریه کرد و گفت: «خدایا! آیا مرا با دست خود نیافریدی؟ فرمود: «چرا»، گفت: «آیا مهر تو به خشم تو پیشی ندارد؟ فرمود: «چرا»، گفت: آیا اگر توبه کنم و باز گردم، به بهشتم باز میگردانی؟ فرمود: «آری».
(در این باره دعاهای دیگر نیز نقل شده است).۳۴
مفسّران شیعی آن روایات را آوردهاند و افزون بر آن، روایاتی ذکر کردهاند که آدم(ع) نامهایی گرامیکه بر عرش نوشته شده بود، دید، سپس درباره آنها سؤال کرد. به او گفته شد: اینها نامهای گرامیترین آفریدگان خدایند. آدم(ع) با آن نامها به درگاه خداوند توسّل جست و توبهاش پذیرفته شد. نامها عبارت بودند از: «محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)».۳۵
پینوشتها:
۱. قاموس قرآن: ج ۱، ص ۳۸، دائره الفوائد: ج ۱، ص ۳۰۷. سور و آیاتی که نام آدم(ع) در آنها ذکر شده است عبارتند از: سوره بقره (۲)، آیات۲۱، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۷؛ سوره آل عمران (۳)، آیات ۳۳ و ۵۹؛ سوره مائده (۵)، آیه ۲۷؛ سوره اعراف (۷)، آیات ۱۱، ۱۹، ۲۶، ۲۷، ۳۱، ۳۵، ۱۷۲؛ سوره اسراء (۱۷)، آیات ۶۱، ۷۰؛ سوره کهف ()؛ آیه/۵۰؛ سوره مریم (۱۹)، آیه ۵۸؛ سوره طه (۲۰)، آیات ۱۱۵، ۱۱۶، ۱۱۷، ۱۲۰، ۱۲۱؛ سوره یس(۳۶)، آیه ۶۰.
۲. علل الشرایع: ص ۱۴.
۳. همان: ص ۵؛ بحارالانوار: ج ۱، ص ۱۰۸.
۴. کامل الزیارات: ص ۳۸؛ بحارالانوار: ج ۱۱، ص ۲۶۸. ولی در برخی روآیات سن او را هزار سال ذکر کردهاند.
۵. سعد السعود: ص ۳۷. برخی گویند جنازه آدم(ع) را که در سرزمین مکه دفن کردند، پس از گذشت هزار و پانصد سال، حضرت نوح(ع) هنگام طوفان، جنازه وی را از غار کوه ابوقیس (کنار کعبه) بیرون آورد و به همراه خود با کشتی به سرزمین نجف اشرف برد و در آنجا به خاک سپرد. (تاریخ انبیاء، ص ۱۲۵).
۶. سوره حج (۲۲)، آیه ۵ و سوره آل عمران (۳)، آیه ۵۹.
۷. علل الشرایع: ص ۴۷۱.
۸. سوره انعام (۶)، آیه ۲.
۹. سوره حجر (۱۵)، آیه ۲۸.
۱۰. سوره صافات (۳۷)، آیه ۱۱.
۱۱. سوره الرحمن (۵۵)، آیه ۱۴.
۱۲. تفسیر عیاشی: ج۲، ص ۱۰.
۱۳. سوره آل عمران (۳)، آیه ۳۳.
۱۴. سوره بقره (۲)، آیه ۳۰ .
۱۵. گویند مراد از اسماء جمیع صناعات و عماره زمین و انواع خوراکیها و ادویه و استخراج معادن و کاشتن درختان و منافع آن و همه چیزهایی است که مربوط به عمارت دین و دنیا باشد، چنانکه ابن عبّاس و مجاهد و سعید بن جبیر و اکثر متأخرین گفتهاند(دائره الفرائد: ج۱، ص ۳۱۸).
۱۶. سوره بقره (۲)، آیات ۳۱ ـ ۳۳.
۱۷. سوره بقره (۲)، آیه ۳۴، سوره اعراف (۷)، آیه ۱۱؛ سوره اسراء (۱۷)، آیه ۶۱؛ سوره کهف (۱۸)، آیه ۵۰؛ سوره طه (۲۰)، آیه ۱۱۶.
۱۸. سوره بقره (۲)، آیه ۳۴.
۱۹. سوره حجر (۱۵)، آیات ۳۰ ـ ۳۵.
۲۰. سوره اعراف (۷)، آیات ۱۳ و ۱۸؛ سوره اسراء (۱۷)، آیات ۶۱ و ۶۵.
۲۱. سوره بقره (۲)، آیه ۳۵؛ سوره اعراف (۷)، آیه ۱۹.
۲۲. سوره اعراف (۷): آیات ۲۰ ـ ۲۵؛ سوره طه (۲۰)، آیه ۱۲۳.
۲۳. مجمع البیان: ج ۱، صص ۱۸۳ ـ ۱۸۵.
۲۴. تفسیر تبیان: ج۱، ص ۱۵۷.
۲۵. تفسیر عیاشی: ج۲، ص ۱۰.
۲۶. ر.ک: مع الانبیاء فی القرآن: ص ۶۲؛ تفسیر المنار: ج ۲، ص ۲۷۷.
۲۷. سوره بقره (۲)، آیه ۳۰.
۲۸. سوره طه (۲۰)، آیه ۱۲۰.
۲۹. تفسیر تبیان: ج ۱، ص ۱۵۶؛ تفسیر مجمع البیان: ج ۱، ص ۵ ـ ۸۴.
۳۰. گناه نخستین: ص ۳۸.
۳۱. علل الشرایع: ص ۴۹۱؛ کافی: ج ۶، ص ۵۱۳؛ نورالثقلین: ج ۱، ص ۶۱؛ تفسیر ا لمیزان: ج۱، ص ۱۸۲.
۳۲. سوره بقره (۲)، آیه ۳۷.
۳۳. سوره اعراف (۷)، آیه ۲۲.
۳۴. ر.ک: تفاسیر مجمع البیان: ج۱، ص ۱۹۳؛ تبیان:ج ۱، ص ۱۶۹؛ التفسیر الکبیر: ج ۳، ص ۱۹ ـ ۲۵؛ کشف الاسرار: ص ۱۵۵.
۳۵. تفسیر مجمع البیان: ج۱، ص ۸۸، ۸۹؛ الدرالمنثور: ج ۱، ص ۶۰؛ مناقب ابن مغازلی شافعی: ص ۶۳..
ضیاء الله سمیعی