آن دعا چنان در روحیه ی او تأثیر گذاشته بود که حتی سعی میکرد ظاهر خود را نیز حفظ کند و معمولاً ته ریشی نیز میگذاشت و وقتی خوب با بچه ها انس گرفته بود، می آمد پشت پنجره می ایستاد، هم دعا را گوش میکرد و هم به این بهانه که دارد نگهبانی می دهد، نمیگذاشت که سربازهای دیگری مزاحم بچه ها شوند.
به گزارش موعود به نقل از ندای انقلاب، جنایت، رذالت و کینه ورزی، از خصوصیات روحی نظامی های بعثی بود؛ اما من به نوبه ی خود نمی توانم این حکم را به همه سرایت بدهم. بودند افرادی که در کسوت نظامیگری بعثی ها انجام وظیفه میکردند، اما طینتی پاک داشتند که گاهی که فرصتی دست می داد و نسیم روحانی، غبار قلب های زنگ گرفته شان را می زدود، می دیدی که چیزی از پاک ترین انسان های مخلص خدا کم ندارند.
یک بار که بچه های آسایشگاه ۱۲ داشتند دعای کمیل می خوانند، «سائر» که از یکی نگهبان های خشن و تند خوی عراقی بود، پشت پنجره می آید و تا بچه ها به خود می آیند، می فهمد که قضیه چه بوده است.
بچه ها می خواستند حاشا کنند؛ اما او اصرار میکند که کارتان را ادامه بدهید، می خواهم ببینم دعا خواندن شما چگونه است. پس از آنکه قول می دهد به فرمانده ی اردوگاه چیزی نگوید، یکی از بچه ها شروع میکند به خواندن دعای کمیل. لحظه های اول با نگاه تمسخر، بچه ها را زیر نظر گرفته بوده، اما وقتی مدتی میگذرد، او هم نم نمک دلش نرم شده، کم کم همراه با بچه ها اشک اش سرازیر میشود. وقتی دعا تمام شده بود، از بچه ها سئوال میکند، دیگر چه روزهایی دعا می خوانید؟
بچه ها به این گمان که حتماً دارد فیلم بازی میکند و می خواهد افراد و برنامه ها را شناسایی کند، چیزی به او نمیگویند؛ اما خودش شب جمعه بعد می آید پشت پنجره و به بچه ها میگوید همان دعایی را که شب جمعه قبل خواندید، امشب نیز می خوانید؟
آن دعا چنان در روحیه ی او تأثیر گذاشته بود که حتی سعی میکرد ظاهر خود را نیز حفظ کند و معمولاً ته ریشی نیز میگذاشت و وقتی خوب با بچه ها انس گرفته بود، می آمد پشت پنجره می ایستاد، هم دعا را گوش میکرد و هم به این بهانه که دارد نگهبانی می دهد، نمیگذاشت که سربازهای دیگری مزاحم بچه ها شوند.
این سائر که دعای کمیل او را زیر ورو کرده بود، کسی بود که با کمال افتخار به ما میگفت شغل پدر و مادر من در بغداد رقاصی است!
راوی: آزاده ابراهیم ایجادی