مرضیه بیات
اشاره:
نهم مردادماه امسال، خبری اندوهناک، دوستداران امام عصر، ارواحنا فداه، را داغدار ساخت. درگذشت عالمی مجاهد و زنده کننده سیره اسلاف صالح خویش، که ذکر نام و یاد آو، به واسطه یادکردن او از مولای غیبش(ع)، کم و بیش، در خاطره منتظران حاضر بود. هرچند که در شماره پیشین مجالی نیافتیم، اما برآن شدیم تا در این شماره، سطرهایی را به آن یار منتظر اختصاص دهیم. روح بلندش، مدام، سرشار از رحمت پروردگارش باد.
ملکوتی خاکنشین
در تاریخ ۸ جمادی الثانی سال ۱۳۲۰ ق. در شهر گناباد و در خانواده دانشمند بزرگ، شیخ نظام الدین، از نوادگان مرحوم حاج محمّد طاهر خزائی (که همگی از ستارگان آسمان علم بودند) پسری به دنیا آمد، که نام او را «محمّدتقی» نهادند؛ که بعدها به «بهلول» شهرت یافت.
علّت اشتهار ایشان به لقب بهلول، به فرموده خودشان، این بود که: در سنین کودکی برای زنها منبر میرفتند و بعداز منبر و درس، اوقات فراغت خود را مشغول بازی با حیوانات میشدند. زنهای محل میگفتند: نه به آن منبر و روضه و درس و نه به این بازی؛ او مثل بهلول زمان امام صادق(ع) دیوانه است. بنابراین از آن به بعد مشهور به بهلول شدند، و در زمان رضاخان نیز که قرار بود شناسنامه بدهند، شهرت ایشان را بهلول گرفتند.
اولین معلم و استاد محمّدتقی، خاله پدرشان بودندکه همواره شیخ از ایشان با تجلیل یاد میکردند و میفرمودند: «ایشان اولین استاد من بود و اگر سختگیریهای او در امر تحصیل و حفظ قرآن نبود، نمیتوانستم آنطور که باید، تحصیل کنم، او نماز را به من تعلیم داد و مرا امام جماعت بچّهها قرار داد و با یک چوب مواظب بود، تا کسی نماز را اشتباه نخواند».
جناب شیخ، حافظه و استعداد فوقالعادهای داشتند، تا جایی که، ظرف دو سال، تمام قرآن را حفظ کردند. درسهای حوزه را مانند: شرح لمعه، قوانین، مغنی، مطّوّل، معالم، سیوطی، جامی، حاشیه شمسیّه را نزد پدر، آموخت و برای ادامه تحصیل راهی سبزوار شد.
بعداز تحصیل در سبزوار، برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کرده، و دروس سطح (رسائل و مکاسب) را نزد عالم ربانی، آیتالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی و آیتالله مرعشی نجفی فرامیگیرند و پس از مدتی برای تکمیل تحصیلات راهی نجف اشرف میشوند و در درس خارج مرجع بزرگ عالم تشیّع، آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی حاضر میشوند.
طبق توصیه استاد و مرجع تقلید خود، آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی، درس را رها کرده، برای مبارزه با رژیم ستم شاهی به ایران باز میگردند و در اولین اقدام، پس از مراجعت به وطن، با اینکه علاقه شدیدی به همسرشان داشتند، ایشان را طلاق میدهند تا خدای نکرده ظلمی در حق ایشان نشود و فکر خودشان هم مشغول و پریشان نباشد، و پس از اتمام عدّه همسرشان، ایشان را به عقد یکی از دوستان خویش درمیآورند.
شیخ بهلول در واقعه مسجد گوهرشاد و اقدامات ضد رژیم پهلوی حضوری پر رنگ و در صحنه داشتند و پس از اتفاقات مسجد گوهرشاد، به دلیل اینکه ایشان به دستور شخص شاه، تحت تعقیب بودند، به کشور افغانستان پناه بردند که در آنجا با هماهنگی دولت ایران و افغانستان، جناب شیخ دستگیر و به مدت ۳۱ سال در زندانهای این کشور، محبوس میشوند.
پس از ۳۱ سال اسارت، از سوی دولت افغانستان به شیخ پیغام داده میشود که ایشان مخیّر هستند به ماندن در این کشور، رفتن به ایران یا کشوری دیگر.
شیخ تصمیم میگیرند به جای ایران، به مصر مهاجرت کنند. در مدت یک سال و نیمیکه در کشور مصر بودند، از سوی جمال عبدالناصر، که مخالف رضاشاه بود، به سمت رئیس بخش فارسی صدا و سیمای مصر منصوب میشوند و از طریق رادیو و تلویزیون، اعلامیههایی را ضدّ رژیمهای اسراییل، آمریکا و ایران منتشر میکنند وعلاوه بر این، روزها به دانشگاه « الأزهر»، رفته و مشکلات علمی دانشجویان را برطرف میکردند.
شیخ پس از مصر، راهی عراق میشوند و در این کشور به مبارزات خودشان ادامه میدهند، تا اینکه حکومت عراق، اقدام به اخراج ایرانیان مقیم آن کشور میکند، که شیخ به کنسولگری ایران در کربلا رفته و با سفارت ایران در بغداد تماس میگیرند و به خاطر اهمیّت جناب شیخ، شاه اعلام میکنند که با ورود ایشان به ایران موافقم.
در آستانه ورود ایشان به وطن، شیخ دستگیر و به زندانی در تهران منتقل میشوند و توسط نصیری، رئیس ساواک مورد بازجویی قرار میگیرند. شاه پس از مطالعه متن بازجویی دستور عفو شیخ را به شرط اینکه دیگر کار سیاسی انجام ندهند، صادر میکند.
جناب شیخ بهلول، در ۲۴ جمادی الثانی سال ۱۴۲۶ق.مصادف با ۹ مردادماه امسال دعوت حق را لبیک و در جوار رحمت و قرب حق آرمیدند.
خصوصیات منحصر به فرد
الف) حافظه نمونه: دلایلی در اثبات حافظه قوی ایشان: حفظ قرآن به همراه تفسیر در سن ۷ سالگی، حفظ بسیاری از خطبههای نهجالبلاغه، حفظ خطبههای امامان معصوم(ع)، حفظ خطبه حضرت فاطمه(س) درباره فدک، حفظ بسیاری از دعاهای صحیفه سجادیه، حفظ بسیاری از دعاهای مفاتیح الجنان نظیر: جوشن کبیر، عدیله، مشلول، توسل، کمیل، زیارت عاشورا، مناجات شعبانیه، دعای ابوحمزه ثمالی، دعای عرفه و…، حفظ صد وبیست هزار بیت، سروده خودشان، که حدود ۳۰ هزار بیت فقط در شأن و مقام، حضرت فاطمه زهرا(س) سروده شده بود و بخش قابل توجهی از اشعار هم در مدح امام خمینی(ره) و بر وزن شاهنامه، به نام خمینی نامه، حفظ پنج هزار بیت شعر از شاعران دیگر و مجموعههای آنها، حفظ تعداد زیادی از کتب حوزوی نظیر: الفیه ابن مالک، تهذیب المنطق، تلخیص، المفتاح، مطوّل، رافیه، منظومه سبزواری و ….
ب) سیر در زمین: شیخ بهلول، هیچگاه، بیش از ده روز در مکانی نمیماندند، حتّی در سفرهای خارجی خود به هندوستان، پاکستان، افغانستان، سوریه، ایتالیا، عراق و ….
ج) فقدان عیال و اولاد: ایشان پس از طلاق همسرشان، دیگر تشکیل خانواده ندادند، تا زمانی که در زندان افغانستان از ایشان کشف و شهود مشاهده کردند و برای مدّتی به یک روستا تبعید شدند، در آنجا یکی از فقرا دختر خود را که به سفارش دکتر معالج او، نیاز به ازدواج داشته، به عقد ایشان درمیآورد، که پس از حامله شدن، از دنیا میرود. و ایشان تا آخر عمر شریفشان بدون همسر و فرزند زندگی نمودند.
د) خوراک مختصر و محدود: در طول زندگانی خود، چیزی جز، ماست و برخی از میوهجات، چیزی میل نکردند. فقط در زمستانها، شلغم و در تابستانها، انار به نان و ماست خود اضافه میکردند.
در تمامی مهمانیهایی که انواع غذاهای لذیذ و مقوّی مهیّا بود، ایشان در همه حال به نان و ماست خویش اکتفا میکرد.
د) اختیار نکردن منزل: پس از آزادی از زندان افغانستان و مراجعت به ایران، مسکن و مأوایی برای خود، اختیار نکردند و همیشه در حال مسافرت بودند.
از ایشان پرسیدند که منزل شما کجاست؟ گفتند: همه دنیا منزل من است.
هـ) روزه مدام: ایشان در تمام مدّت سال به جز روزهای حرام، در حال روزه بودند ولی در طی چند سال اخیر، به دلایل ضعف، بعضی از روزها، از گرفتن روزه، خودداری میکردند، ولی با این حال بیش از دو وعده غذا نمیخوردند.
و) طی الارض: ایشان هرگاه در مورد طی الارض از ایشان سؤال میشد، انکار میکردند. امّا آیتالله سید عباس کاشانی (از بزرگان ختوم و اذکار در قم) گفتهاند که: شیخ بهلول خیلی از اسرار مگو را به من گفته است؛ و از آن جمله، قضیه طی الارض ایشان بود که ابتدا، انکار میکردند، ولی من دلیل آوردم و ایشان قبول کردند.
به ایشان گفتم: در فلان روز و فلان ساعت، شما هم در ایتالیا بودهاید و هم در تهران، که شیخ پس از شنیدن این حرف تسلیم شدند.
کلماتی از شیخ بهلول
دروغ در جمکران
حاج حسین احمدی خمینی شهری میگفت: آقای بهلول را دیدم از ایشان پرسیدم کجا بودید؟
گفت: جمکران.
گفتم: برای چه رفته بودید؟
گفت: رفتم دویست تا دروغ گفتم و برگشتم. (اشاره به نماز امام زمان(ع) که در هر رکعت آن صدمرتبه آیه «إیّاک نعبد و إیاک نستعین» دارد.
سؤالی در خصوص رؤیت حضرت مهدی(ع)
از شیخ بهلول پرسیدند که چه وقت میشود به حضور آقا امام زمان، ارواحنا فداه، مشرّف شد؟
فرمودند: با تقوا باشید؛ وقتی که بین شما و حضرت(ع) سنخیّت باشد.
سپس فرمودند: دیدن امام زمان، روحیفداه، مهّم نیست، مهم این است که او ما را ببیند. خیلیها هم علی(ع) را دیدند امّا دشمن او شدند. اگر کاری کردیم که نظر آنها را جلب کنیم، آن ارزش دارد.
دعای مجرّب
ایشان سفارش میکردند که برای رفع مشکلات، بعداز هر نماز واجب، هر قدر توانستید این ذکر را بگویید که تأثیر بسیاری دارد:
اللّهمّ أغننى بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک و بفضلک عمنّ سواک.
از قول مرحوم آیتالله کشمیری(ره) نیز نقل شده است که از مرحوم قاضی(ره) درخواست کیمیا و راهنمایی رسیدن به آن را کردم، ایشان فرمودند: این ذکر را بسیار بگو که خود کیمیاست.
برکت فراوان از دو عمل
ایشان میفرمودند:
من در تمام عمرم یک عمل را ترک کردهام و اصلاً انجام ندادهام و یک عمل را اصلاً ترک نکردهام و تحت هر شرایطی بجا آوردهام و از این دو کار، برکت زیادی دیدهام، و آن را به همه شما سفارش میکنم؛ آنچه ترک کردهام، دروغ است، و آنچه ترک نکردهام نماز شب است.
هرچه دارم از تبرّی دارم
جناب عارف ربانی مرحوم حاج آقا انصاری همدانی به ایشان فرموده بودند: آقا ما اعتقاد داریم که شما جزو اوتاد هستید.
ایشان در جواب فرمودند: نخیر، من جزو اوتاد نیستم، ولی هرچه دارم از تبرّی دارم.
امر تبرّی به قدری مهمّ است که حضرت حق تعالی در زیارت عاشورا اوّل میفرمایند: اللّهمّ العن أوّل ظالمٍ… و بعد میفرماید: السلام علیک یا أباعبدالله…
بهلول از دیدگاه فرزانگان
ـ مقام معظم رهبری فرمودند: ایشان حق بزرگی به گردن انقلاب دارند.
ـ از نظر عالم عارف، حضرت آیتالله بهاءالدینی(ره): همین اندازه که به همه تشریفاتی که دیگران اسیر آن هستند، او بیاعتناست خیلی مقام و موقعیت است و این منشاء ترقی و تعالی است.
ـ آیتالله امجد: ایشان یک انسان وارستهای است، توکّل عجیبی دارد، او یک انسان عتیقه است، چرا که عتیقهجات، معمولاً کمیاب و قیمتی هستند، او هم کمیاب است و هم قیمتی.
ـ آیتالله سیبویه: بزرگ فاضل ما، عالم با عمل و عارف سالک کامل، حافظ قرآن و ستاره درخشان و رسیده به درجه سیر و سلوک و عرفان در اوج وصول، نور دیده ارباب معرفت و عقول آقای حاج شیخ محمدتقی بهلول.
ـ آیتالله خزعلی: … کافی است او را یکبار ببینی، اگرنه، یکبار به سرگذشتش مرور کنی، باشد که از قید و بندها، از این نحل و زنجیرها، خلاصی حاصل شود و توجه بیشتر به عالم معنی دست دهد.
داستانی شنیدنی از زندگی شیخ
ایشان میفرمودند: زمانی در مشهد به منزل یکی از آشنایان که سیّد بود، رفتیم. اتفاقاً شبی بارانی بود و خانم خانه هم زایمان کرده بود و چند تا بچه آورده بود و شوهرش هم در منزل نبود. متوجه شدم که حالش مساعد نیست. به او گفتم: شما بخوابید من از بچهها، نگهداری میکنم و او هم خوابید.
نصف شب دیدم، بچّهها خیلی گریه میکنند، فهمیدم که خودشان را کثیف کردهاند. داخل حیاط آمدم که کهنه بیاورم و آنها را پاک کنم و قُنداق نمایم؛ امّا متأسفانه باران آمده بود و تمام آنها خیس شده بود. به داخل برگشتم و عبای خود را چهار تکّه کرده و به وسیله آن بچّهها را تمیز کردم و قنداق نمودم. اذان صبح که به طرف حرم حضرت رضا(ع) حرکت کردم، در بین راه، چند سگ به من حمله کردند؛ مشغول دفع سگها بودم که سیّدی آمد و سگها را رد کرد و به من گفت: «کسی که تا صبح از بچههای ما مراقبت کرده، ما قادر نیستیم چهار تا سگ را از او دفع کنیم.» بعد هم غیب شد.
پینوشت:
٭ برگرفته از کتاب «ملکوتی خاکنشین، سیری در زندگانی حاج شیخ بهلول محمدتقی بهلول» نوشته سیّد عباس موسوی مطلق.
ماهنامه موعود شماره ۵۷