اشاره:
محمدرضا حکیمی نویسنده و متفکر ایرانی چندی پیش نامهای خطاب به رهبر کوبا نوشته است. خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، متن کامل نامه محمدرضا حکیمیبه فیدل کاسترو را منتشر کرده است که بخشهایی از آن را در زیر می خوانید.
حضرت عالیجناب، فیدل کاسترو، ریاست جمهور محترم کوبا ـ دام اجلاله ـ پس از سلام و ادای احترام:
برای آن عالیجناب، در جهت حمایت از محرومان جهان و حفظ «کرامت انسان» و مقاومت پایدار در برابر استعمارگران و مستکبران جهانی، همواره سلامتی و طول عمر با نشاط و پایداری آرزو میکنم و به رجال دولت و ملت نجیب و مقاوم کوبا ـ به وسیله آن عالیجناب ـ سلام می رسانم و برای آنان آرزوهای نیک دارم و از رفیق مجاهد و شجاعتان «چه گوارا» به احترام و عظمت یاد میکنم.
اینجانب از سالها پیش، به شخصیت بارز شما واقف بودم و به دلیل اشتراک حمایت از محروم و مظلوم و ایستادگی در برابر ظالم و غاصب، به آن جناب محبت و علاقه داشتم. خوب است اکنون که مجال سخن گفتن با شما پیش آمده است، این خاطره را نقل کنم: حدود چهل سال پیش، در یک سخنرانی دانشگاهی، اینجانب درباره تعالیم بسیار مهم و انسانی و قاطع اسلام شیعی و دفاع دامنگستر و پرشور و پرژرفای قرآن کریم و پیامبر اکرم و امامان مطهر، از حقوق طبقات مستضعف و مقاومت در حفظ «کرامتهای انسانی» و ایستادگی در برابر ظالمان و مستکبران و انسانیت سوزان، تا سرحد شهادت، سخن میگفتم و با شور و حرارتی خاص ـ که ذات این تعالیم به روح من نفوذ میکرد ـ کلمات را ادا میکردم و از این مقوله سخن میگفتم که: خورشید که ـ در سراسر کره زمین ـ بر زندگیها و انسانها میتابد، برای نشر عدالت جهانی و حفظ کرامت انسانی است … نه تقویت ظالمان و گرم کردن فضای زندگی ستمآفرینان و انسانیت نشناسان … و اگر اکنون چنین نیست، باید چنین نبود و کوشیدن و جهاد کردن در راه انسان و عدالت وظیفهای خطیر و بدلناپذیر به شمار آید.
به گزارش ایسنا حکیمی در ادامه نامه خود به فیدل کاسترو آورده است: این سخنان را با قاطعیت و استناد به دستورهای قرآن و پیشوایان اسلام میگفتم و ارواح شنوندگان سخت تحت تأثیر این حقایق متعالی و تعالیم انسانی قرار میگرفت. در یکی از آن روزها، یکی از دانشگاهیان فاضل پس از پایان سخنرانی نزد من آمد و گفت: «ای کاش امروز، آقای فیدل کاسترو، در این محفل حضور میداشتند و این سخنان را میشنیدند و میدیدند که تعالیم دینی ما برای بشریت چه پیامهایی دارد و ما با ایشان و مبارزات ایشان، در جهت مبارزه با جهانخواران، با تفاوتهایی عمقی، تا چهاندازه وجه اشتراک داریم. با اینکه تعالیم عدالت گستر و انسانیت پرور دینی ما به چهارده قرن پیش و هنگام ظهور اسلام و شکل گرفتن سخنان امام علی(ع) در نهج البلاغه (بزرگترین منشور دفاع از انسان و کوبیدن محرومیت آفرینی و حرمان) میرسد و به نوع اجرایی متکی است که امام علی در حکومت پر مشکل و کوتاه مدت خود، فریاد میزند که:
تنها شهر «کوفه» را دشمن در اختیار من باقی گذاشته است و در این شهر که من بر پایه دین خدا بر آن حکومت میکنم، یک تن مستمند، گرسنه، بیکار، بدون خانه و سامان و مظلوم و محروم به هم نمیرسد.
و آیا تا کنون، روزی رسیده است که خورشید بر آبادیها و ویرانیهای جهان بتابد و رئیس حکومتی بتواند صادقانه چنین ادعایی بکند؟
باری، عالیجناب! بدین گونه مینگرید، که پیوند انسانی و آرمانی و مبارزاتی ما به ۴۰ سال پیش باز میگردد. پس من می توانم به خود اجازه دهم کهاندکی از وقت گرانبار و حساس شما را با نوشتن این نامه بگیرم.
من مصاحبه شما را با کشیش محترم، جناب آقای «فری بتو» خواندم. مصاحبه شما با ایشان، دو بار به زبان فارسی به دست چند نویسنده و ادیب ترجمه شده است. کشیش محترم از شما سؤالهایی میکند و پاسخهایی میشنود. در این مصاحبه، شما از ایشان میپرسید: در مسیحیت چه تعالیمی درباره محرومین و دفاع از آنها و ایستادگی در برابر ظلم دارید؟ جناب فری بتو، چند جمله معدود در پاسخ شما یاد میکنند. به هنگام خواندن این کتاب، همواره میاندیشیدم، که در «تعالیم اسلامی» (چه آنها که در قرآن کریم آمده است و چه آنها که در سخنان و تعالیم پیامبر اکرم و امامان)، از اینگونه تعالیم و احکام قاطع و موجآفرین فراوان رسیده است و جزء تعالیم و احکام اصلی دین اسلام است، که هم از نظر شماره چندان بسیار است، که به چندین جلد کتاب میرسد و هم از نظر محتوا، در بلندترین آفاق «فردسازی» و «جامعهپذیری» و ضرورت مبارزه و نشر عدالت و آزادی جای دارد و من به نمونههایی در این نامه اشاره خواهم کرد.
محمدرضا حکیمی در ادامه نامه خود خاطر نشان ساخته است که در سفر آن عالیجناب به سرزمین ما ـ چندی پیش ـ بسیار مشتاق بودم که شما را زیارت کنم، لیکن افسوس که اشتغالهای مطالعاتی و تحقیقاتی، به همراه بیماری و کمی روزهای ماندن شما در ایران، این توفیق را از من گرفت … و چنین اتفاق افتاد، که پس از بازگشت شما از ایران، از برخی آشنایان شنیدم که آن جناب، در این سفر (و حتی بیشتر نیز، در یکی ـ دو مورد)، گفته بودند که دوست دارند، از دین اسلام و تعالیم قرآن چیزهایی بدانند. و من شادمان شدم از این روحیه پویا، و فرصت را برای خود مغتنم شمردم، که ادای وظیفهای کنم و اجابت خواست آن انسان صادق در رفتار خود با مردم و مقاوم در برابر دشمنان عدل و فضیلت و انسان و انسانیت (به ویژه دولت سفاک و تروریست و جهانخوار آمریکا و پشتیبان خبیثترین و کثیفـترین جریانهای تروریستی …) را بر عهده گیرم.
از این رو در نظر گرفتم که دو جلد، از کتاب الحیاه را که به زبان اسپانیولی ترجمه شده است، به حضورتان (از سوی خود و برادرانم، که شریک و همکار من در این تألیف بودهاند)، ارسال دارم و به عنوان ادای احترام، نامهای مختصر برایتان بنویسم، لیکن دوستان گفتند نامه اگر قدری مفصل شود و مطالبی در آن ذکر گردد، مناسبتر است.
الحیاه، دارای دو دوره است، که دوره اول آن در شش جلد، ابتدا به زبان عربی انتشار یافته است، سپس به وسیله مرحوم بزرگوار آقای احمد آرام، به فارسی ترجمه گشته بعد از آن، جلد ۱ و ۲، به زبان اسپانیولی (به وسیله فاضل محترم، آقای محمد معلمیزاده) برگردانده شده است، چنانکه جلد ۱ و ۲ به زبان اردو نیز (به وسیله فاضل محترم آقای عابد عسکری) ترجمه و منتشر گشته است.
گرچه در همین دو جلد ترجمه شده به زبان شما (که در چهار جلد به چاپ رسیده است و تقدیم میشود)، درباره انسان، شناخت، آزادی، عدالت، تفکر و مدنیت متعالی، تعالیم بسیاری آمده است و همه مستند است به دو منبع اصیل شناخت اسلام، یعنی کتاب و سنت (قرآن و حدیث)، به ویژه در دو باب آخر جلد چهارم اسپانیولی که مسائل و موضوعاتی مهم ـ اگرچه به اختصار ـ درباره حاکمیت و نسبت آن با تودهها، وظیفه آن در برابر تودهها و رسانیدن حقوق همه صاحب حقوقان ـ با کمال احترام ـ به آنان و رعایت دقیق و کامل محافظت از کرامت انسان، ذکر شده است، لیکن ای کاش جلد ششم آن نیز ـ به زودی ـ به اسپانیولی ترجمه گردد و در دسترس شما قرار گیرد، که در آن جلد، بحثهای خاص و بیسابقهای درباره حقوق انسان و شخصیت انسانی و ضرورت اجرای عدالت، تا جایی که فقر از جامعه به کلی ریشه کن گردد.
به گزارش ایسنا در ادامه این نامه آمده است: من اکنون ـ با اجازه شما ـ وارد مباحث مختصری میشوم، که میخواهم از سه منبع مهم اسلامی و اسلامشناختی برای شما بنگارم. قرآن کریم، احادیث پیامبر اکرم و سخنان امام علی ….
اصولاً اگر بخواهیم همه تعالیم قرآن و اسلام را در دو کلمه خلاصه کنیم، چنین میشود:
۱. توحید (خداشناسی تعقلی)؛
۲. عدل (ادای حقوق همگان و همگانی).
«توحید»، یعنی: «تصحیح رابطه انسان با خدا».
«عدل»، یعنی: «تصحیح رابطه انسان با دیگران».
و اکنون شما به هر شناخت اسلامی، یا حکم اسلامی (یعنی اسلام از جنبههای نظری و جنبههای عملی آن) که نگاه کنید، هیچ چیز را خارج از دو موضوع بالا نمیبینید و خوب توجه داریم که برای سعادت کامل (یعنی سعادت دنیوی و اخروی، یا به تعبیر دیگر: سعادت فانی و سعادت باقی) انسان، همین دو اصل و رعایت دقیق نظری و عملی آن ـ در ضمن انواع تربیتها و برنامهریزیهایی که باید عملی گردد ـ کافی و بسنده است.
انسان، پس از اعتقاد به خدا و ادای تکلیف نسبت به آفریدگار خویش، در بعد سعادت ابدی کامیاب است و پس از اعتقاد به اهمیت عدالت و اجرای آن (که آزادی معقول نیز در دل آن نهفته است)، در سعادت اجتماعی و رسیدن به زندگی سالم این جهانی به چیزی نیازمند نیست.
کدام جامعهای است که در آن به فریاد قرآن، درباره توحید و عدل، ترتیب اثر دهند و از سقوطهای بزرگ نرهند و به تعالیهای لازم نرسند؟ و در هر کشور اسلامی و در هر مجتمع اسلامیکه دیده شود، وضع جز این است که گفته شد، در آنجا اسم اسلام هست و رسم اسلام (یعنی عمل به احکام اسلام) نیست و درگیریها به نام اسلام است نه برای اسلام. در اینگونه اجتماعات، ایمان توحیدی و عمل عدلانی از قوت و قدرت افتاده است و باید ـ در آنجاها ـ فریادگرانی، فریاد توحید و عدل سر دهند، تا جامعههای خواب را بیدار کنند و حاکمیتهای غافل را بلرزانند.
در رسالت قرآنی، دو مسئله، دو رکن بنیادین است:
۱. تربیت سالم، یعنی «فردسازی» (به منظور جامعهسازی)؛
۲. سیاست عدل، یعنی «جامعهپردازی» (به منظور فردسازی).
و به طور خلاصه، جامعه قرآنی «جامعه قائم بالقسط» است و حاکمیت قرآنی «حاکمیت عامل بالعدل». هر چه جز این باشد، نام اسلامی و قرآنی بر آن روا نیست.
آقای رئیس جمهور!
منظور نهایی قرآن ـ در تعالیم و آیات خویش ـ رساندن انسان است به «حیات طیبه»، یعنی: «زندگی رشدآور». هدف نهایی در این دین، ساختن چنین جامعه و چنین حیاتی است و برای رسیدن به چنین هدفی بس بزرگ نمیتوان به «فردسازی» پرداخت، بدون «جامعهپردازی» (و پیراستن جامعه از انواع عوامل سقوط انسانی)، چنانکه نمی توان به «جامعهپردازی» پرداخت بدون «فردسازی». در اینجا سخنی از پیامبر اکرم رسیده است بسیار آموزنده: «کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته»، یعنی همه افراد جامعه اسلامی مانند چوپانند (مسؤل همه) و همه نیز مانند رمهاند (تحت مسئولیت همه). در این مسئولیت مضاعف و مرکب، خوب بیندیشید. در چنین جامعهای همه مسئول همهاند، همه پندآموز همهاند، همه خیرخواه همهاند و حتی همه پلیس همه و جامعهای از این جامعه، انسانیتر و یکدستتر می توان تصور کرد؟
پس، حرکت اسلام، در جهت ساختن انسان و جامعه، به منزله سکهای است دو رو، که بدون هر یک، آن دیگری تحقق نمییابد؛ یعنی تا افراد ساخته نشوند، جامعه ساخته نمیشود و تا جامعه ساخته نشود، افراد ساخته نمیشوند. بنابراین، در جامعهای که قرآن میخواهد بسازد، شما مسئولیت یکجانبه پیدا نمیکنید؛ یعنی نمیشود فرد فقط مسئولیت فردی داشته باشد، نه مسئولیت اجتماعی، یا افراد جامعه فقط مسئولیت اجتماعی داشته باشند نه مسئولیت فردی و بدین گونه است که بنای باشکوه انسانیت عملی ساخته میشود و انسانها نه از عدالت محروم میگردند و نه از کرامت و البته آزادی معقول (تعریف شده) هم ـ چنانکه یاد شد ـ در درون عدالت جای دارد و لازمه عدالت است و به همین دلیل است که در جامعه قرآنی، قدرت هدف نیست، بلکه وسیله است و به قدر ضرورت از آن استفاده میشود. قدرت برای رسیدن به اهداف قرآنی (حیات رشدآور) است نه اغراض شیطانی و خرد کردن کرامت انسان و خوردن حقوق انسانها، چنانکه قدرت دولت آمریکا امروز یک نمونه بارز آن است؛ یعنی خروج از حد انسانیت و دخول در جرگه سبعیت. آمریکا نه تنها نمیگذارد که در کشور خودش، انسانیت متعالی و رشدآور و فرشتهگون شکل بگیرد، بلکه کشورهای دیگر ـ مانند کشور ما ـ را از تحکیم ارکان حیات قرآنی باز میدارد و با عوامل نفوذی و نشر فرهنگ متناقض با فرهنگ قرآنی، از سامانیابی یک «جامعه قرآنی» ممانعت میکند، تا مبادا بسیاری از کشورهای زیر نفوذ او سر به آزادیخواهی و آزادگی بردارند و او را از تخت قدرت شیطانی و تسلطهای غصبی خویش به زیر کشند و در برابر انسانیت به پوزشخواهی وا دارند و در برابر نوامیس انسانی خاضع سازند.
در هر حال، ما اگر بخواهیم «جامعه قرآنی» را به روشنی تعریف کنیم، چنین تعریف میشود: «جامعه قرآنی، جامعهای است که عوامل رشد انسانی انسان در آن موجود باشد و موانع این رشد مفقود.» […]و چند سخن از پیامبر اکرم، در جهت معرفی محتوای اسلام:
پیامبر اکرم(ص):
یک ساعت عدالت، بهتر از هفتاد سال عبادت است.
در اینجا ملاحظه میکنید که در یک دین، که باید همه توجهش به عبادات و مناسک دینی معطوف باشد، چگونه جانب انسان و عدالت در جامعه و زندگی و معیشت و اقتصاد، مراعات شده است، تا جایی که یک ساعت اجرای عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت به شمار آمده است.
پیامبر اکرم(ص):
حقوق مستمندان در اموال توانگران است. پس هر کس گرسنه و برهنه بماند، مسئول او توانگرانند.
پیامبر اکرم(ص):
اهل هر آبادیای که در آن گرسنهای به سر برد، از رحمت خداوند محرومند.
پیامبر اکرم(ص):
بالاترین مرتبه خردمندی ـ پس از ایمان به خدا ـ جلب دوستی مردم است و نیکی کردن در حق هر کسی؛ چه خوب باشد چه بد.
پیامبر اکرم(ص):
هر کس حق مظلومی را از ظالم بگیرد و به او بدهد، با من (که پیغمبرم) در بهشت همرتبه است.
پیامبر اکرم(ص):
هر مدیونی که نتواند دین خود را ادا کند، چون به حاکم اسلامی اظهار کند، پرداخت دین او وظیفه حاکم است. […]امام علی(ع) پرورده قرآن و محمد(ص) است و از ده سالگی در دامان پیامبر بزرگ شده است و هیچ لحظه از عمر اجتماعی او به پلیدیهای جاهلیت آلوده نگشته است. او یک نمونه کامل از قرآن و محمد(ص) و اسلام است. او امام اول شیعیان و مورد قبول همه مسلمانان و آزادگان و عدالتخواهان و بشریت است. اینک چند نمونه از سخنان و تعالیم و رفتار امام علی(ع) در برابر انسانیت و عدالت تاریخ.
امام علی(ع):
هرکس به قدرت رسید، نباید نور چشمان و نزدیکان خود را درکنار خود جمع کند، تا نتوانند به حقوق مردم دستدرازی کنند و فرصتی برای سوء استفاده نیابند.
امام علی(ع):
خداوند بر حاکم اسلامی واجب کرده است که زندگی او و خانوادهاش با پایینترین فرد جامعه هم سطح باشد.
امام علی(ع) برای چهارپایان پیر و فرتوت محلی تهیه کرده بود، که در آنجا باشند و پذیرایی شوند.
امام علی(ع):
مبادا گمان کنید، جامعه بدون اجرای عدالت اصلاح میشود!
امام علی(ع):
ای کارگزاران حکومت اسلامی، پست و مقام، امانت است در دست شما برای انجام وظیفه، نه دکهای برای چپاول اموال عمومی. […]آری، عالیجناب!
اگرچه نامه قدری طولانی شد، لیکن فرصت گفتوگو با شما مغتنم بود و این همه قطرهای بود از دریای هدایت و تربیت انسانی قرآن و اسلام، من امیدوارم فرصتهایی برای آن جناب پیش آید ـ اگرچه گهگاه ـ و همان دو جلد تقدیمی را که دارای ده باب و فصلهای اصلی و فرعی بسیار است، بخوانند و ای کاش جلد ۶ نیز ترجمه شده بود و به حضورتان تقدیم میگشت.
آنچه را به عنوان نمونه برای شما ـ از قرآن و پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) ـ نقل کردم، برای شناختی اجمالی بسنده است، لیکن حق اسلام و سرمایه گرانقدری را که برای بشریت بر جای گذاشته است، درست شناخته نیست، آیا عاشورا چه بود و چه روزی بود؟ عاشورا روز طلوع راستین خورشید است. این روز، روز بشریت و همه انسانها و همه ارزشهای متعالی است. پس چرا ـ دست کم ـ همه جهان در این روز ـ برای احترام به انسانیت کلی ـ یک ساعت تعطیل نشود؟
اما روزی خواهد رسید که حقایق روشن شود. به گفته خود شما «روزی خواهد رسید که تاریخ به طور عینی نوشته شود، تاریخ ساخته خواهد شد، مردم، تودهها، تاریخ را میسازند…».
و روزی که تاریخ ساخته شد و به همه چیز با چشم انصاف نگریسته گشت، معلوم خواهد شد که در قلمرو طلوع خورشید، از آغاز تمدن تاریخ و تاریخ تمدن تاکنون چنین هادیان و مربیان و پشتیبانانی برای بشر و حفظ حقوق بشر و پاسداری از کرامت انسان کمتر به هم رسیده است.
سخن از حقوق بشر به میان آمد، آقای فیدل کاسترو! آیا این حقوق بشر همان حقوق بشری است که مورد انتظار است؟
آیا با همه عرض و طول تمدن معاصر، انسان امروز از هر روز بیچارهتر نیست؟
آیا تفاوت طبقاتی و فقر معیشتی، امروز در جهان بیداد نمیکند؟
آیا در کشورهایی بهترین غذاها ـ به عنوان غذای زیادی ـ دور ریخته نمیشود، در حالی که فرزندان انسان در جای جای کره زمین برای نداشتن قوت لایموت جان میدهند؟
آیا بیمارستانهای مجهز به بهترین تجهیزات در یک سوی جهان و انسانها و اطفال بیدارو و درمان در سویی دیگر برای انسانیت معنایی و آبرویی گذاشته است؟
آیا این کاخنشینان مدعی، حیاتی انسانی دارند یا حیوانی؟
آیا انسانی که در فکر انسان دیگر نیست و از غم او و گرسنگی او و دردمندی و بیماری او رنج نمیبرد، انسان است؟
آیا دانشمندان علوم نظامی و اسلحهسازی، به بشریت جنایت نکردند که این سلاحهای مدرن را برای این آدمخوران اتو کشیده و کراوات به گردن ساختند؟
آیا چه چیز در برابر این کار گرفتند که ارزش این جنایت کبیر را داشته باشد؟
جناب آقای کاسترو! آیا این سازمان ملل سازمان مللی است که باید باشد و از حقوق و کرامت همه انسانهای سراسر کره زمین یکسان حمایت و دفاع کند؟
آیا مردم فلسطین، بوسنی و هرزگوین، جامو و کشمیر، عراق و افغانستان و… بشر نبودند و نیستند و حقوق بشری ندارند؟ و قبلاً مردم کوبا و مردم ژاپن و… آیا هر روز که خورشید بر کاخ سازمان ملل میتابد، با چه چشم به آن مینگرد؟
آیا دولتمردان آمریکا بویی از انسانیت بردهاند؟ مگر این ظلم بیپایان و برون از اندازه آنان نیست که مظلومانی را به عکسالعملی اندک وامیدارد، آنگاه همان را بهانه میکنند و در هر جای زمین که دستشان برسد، بدتر از هر حیوان خونخوار وحشی، خون انسانها را میریزند؟
جناب آقای کاسترو!
ملت ما که در این عصر اخیر توانست سلطنتی بسیار قدرتمند را ساقط و نابود کند و ارتشی مجهز را در برابر خود خاضع سازد و مستشاران فاسد و مفسدهانگیز و سراسر سوءنیت آمریکایی را ـ با آن شما بسیار ـ از کشور ایران بیرون اندازد و لانه جاسوسی را (که نام مستعار سفارت بر خود داشت) تصرف کند… همچنین هشت سال جنگ نابرابر تحمیلی را تحمل کرد و همه تحریمها را از سر گذراند، همه از این بود که دوباره روحی از «قرآن» در کالبد او دمیده شد و خونی از «عاشورا» در رگهای او به جوش آمد و اگر هر سال در مجالس مینشست و بر حضرت امام حسین(ع) و یاران و خاندان اسیر شده او ـ به دست اشقیا ـ گریه میکرد، در عاشورای انقلاب، در معابر و میدانها به پا خاست و خون حسین(ع) را بر رواق بلند زمان پاشید و زندگی ظلمپذیر را زندگیای ظلم ستیز کرد.
البته ما هنوز موفق نشدهایم احکام سیاسی، اقتصادی، قضایی و اجتماعی و انسانی و معیشتی و تربیتی اسلام را، انسانیت قسط و عدل قرآن را ـ حتی اندکی ـ در این مملکت عملی کنیم، عوامل فراوان و ایادی طرار نفوذی و مهاجمات گوناگون دشمن و شماری سست عنصر و دنیاطلب در داخل ـ حتی داخل نظام ـ مانع اسلامیشدن راستین کشور شدهاند، اما به تعبیر شما، «باید به اصلاحات دردناک و اجتنابناپذیر» دست زد و امید است که مقامات بالای کشور گوششان را برای شنیدن حقایق و چشمشان را برای دیدن واقعیات ـ با هر وسیله که ممکن است ـ بگشایند تا اسلام را عملی کنند (همه اسلام را) و ملت را نجات دهند (همه ملت را) و دست تکاثر و سرمایهداری و ارتجاع و بسته ذهنی را از دامان انقلابی خورشیدسان کوتاه سازند و به گفته شما «در شرایط حاضر فوقالعاده مشخص صحبت کنند، با عینیت فوقالعاده، صراحت، صداقت و درستی و مخفی نکردن هیچ چیز…».
همچنین این سخن شما را ـ که چه بسیار نزدیک است به تعالیم انقلابی اسلام ـ باید به یاد دارند: مردم کوبا زنجیرهای خود را شکستهاند و با شکستن زنجیرهایی که آنها را در قید بردگی نگه میداشت، به امتیازات پایان دادند، به بیعدالتیها پایان دادند. [و اینها روح انقلاب است]من سخنانم را به نام «سخنان یکی از کوچکترین اسلام شناسان» ـ در لحظاتی تاریخی ـ با یکی از مردان مشهور تاریخ معاصر در میان گذاشتم، مدارک همه آنها موجود است و مقداری عمده در کتاب الحیاه ذکر شده است، در نامه نیاوردم ـ نه مدارک را، نه متن عربی آیات و احادیث را ـ تا نوشته بسی به طول نینجامد. امیدوارم آن جناب در فرصتهایی این نامه ویژه را از نظر بگذرانند.
من از درگاه خداوند متعال میخواهم که به انسانها و ملتها کمک کند، تا عدالت را بر جهان بگسترانند و زمینههای رشد انسان و انسانیت را فراهم سازند و از درگاه خالق جهان مسئلت میکنم که ملتها ـ به ویژه ملت نجیب و مقاوم کوبا ـ را از سلامتی، آزادی، عدالت، رشد و سعادت برخوردار سازد و آن مرد حرکت و تأثیر را و حماسه و اقدام را در خدمت هماره به مردم کوبا مدد فرماید و بازوی شما و یارانتان را در برابر آمریکا هرچه پرتوانتر سازد و قلبتان را به مقاومت نگاه دارد و حقیقتهایی دیگر را بر شما روشن گرداند و همه مستضعفان جهان را نجات بخشد و رنج وجدان بشری را از این همه تفاوت و ظلم، با سرنگونسازی ظالمان و مستکبران بزداید.
والسلام / با احترام بسیار / محمدرضا حکیمی
ماهنامه موعود شماره ۵۹