خداوند پیامبران و معصومان(ع) را اسوه های زندگی معرفی کرده و از بشریت خواسته تا با سرمشق قراردادن ایشان راه درست زندگی را بیاموزیم و مسیر کمالی را به راستی بپیماییم و فلسفه و حکمت آفرینش را به بیهودگی تباه نسازیم.
براساس آموزه های وحیانی اسلام، راه راست کمال همان انسان اخلاقی شدن است؛ چرا که عبودیت و بندگی خداوند چیزی جز تخلق به اخلاق و صفات الهی نیست. از این رو پیامبر(ص) فلسفه بعثت و رسالت خود را اتمام مکارم اخلاقی می داند و خداوند نیز پیامبرش(ص) را به خلق عظیم و خوش خویی می ستاید به طوری که کسی در فضایل اخلاقی به مقامش نرسیده است. امام باقر(ع) نیز همانند دیگر اسوه های اخلاق الهی، مسیر صراط مستقیم را در مکارم اخلاقی می داند و همه سفارش های حضرت در سنت و سیره اش، رهایی از رذایل اخلاقی و تخلق به فضایل اخلاقی است.
نویسنده بر این اساس، به سراغ منابع تاریخی و روایی رفته تا درس هایی را از مکتب آن امام همام(ع) گزارش کند.
علم و دانش راستین، گام نخست خدایی شدن
فیلسوفان بر این باورند که انسان به طور ذاتی گرایش به کمال داشته و از نقص گریزان است. همین امر موجب میشود تا در جست وجوی هر امر کمالی باشد و تحقق آن را در خود بخواهد. هر چند که امور کمالی به سبب فطرت انسانی، معلوم انسان است و فطرت انسانی به طور طبیعی و ذاتی آن را میشناسد و بدان گرایش دارد؛ اما گاه به علل درونی یا عوامل بیرونی، در شناسایی آن دچار اشتباه و خطا میشود و یا کمالی مقدمی را کمال غایی دانسته و در مرتبه ای از مراتب کمالی می ماند و تمامیت آن را نمی جوید. اینجاست که نیازمند راهنمایی است تا کمال واقعی و تمامیت آن را بشناسد.
از نظر قرآن، انسان ها به طور فطری خداوند را به عنوان کمال مطلق شناسایی میکنند و به آن ایمان و باور دارند. (اعراف، آیه ۱۷۲) از همین رو تلاش فطری و طبیعی بشر نیز حرکت به سوی خدا و دست یابی به کمالات الهی است. (انشقاق، آیه ۶) پس موتور محرکه قوی به نام فطرت نه تنها حرکت پرشتاب انسان را به سوی کمال مطلق یعنی خداوند موجب میشود بلکه همان فطرت است که جهت گیری درست را نیز نشان می دهد و همچنین همین فطرت است که مسیر راست و درست را نشان می دهد. (یس، آیه ۲۲؛ زخرف، آیه ۲۷) و همین فطرت است که به آدمی می آموزد که تنها به سراغ طیبات و پاکی ها برود و از خباثت ها و پلیدی ها پرهیز کند تا بتواند تن و روان خویش را از امکانات سالم بهره مند سازد.
البته چنانکه گفته شد علل و عوامل درونی چون هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی گاه اجازه نمی دهد تا این نظام فطری به درستی به کار خود ادامه دهد؛ چرا که حضور روح الهی در تن خاکی موجب میشود شکل دیگری از روح به نام نفس تحقق یابد که دارای خواسته های مادی و زمینی است. نفس یا همان روان، نیازهای تن و بدن را به سبب حضور در جهان ماده بیشتر مورد توجه قرار می دهد و در ارضای خواسته های مادی نفس راه افراط و اسراف را می پیماید و این گونه است که شکلی از خواسته ها به عنوان هواهای نفسانی شکل میگیرد که بیانگر افراط و اسراف گرایی در ارضای خواسته های تن و مادیات است.
همین خواسته های اسرافی نفس و هواهای آن است که فطرت آدمی را از حالت طبیعی خارج می سازد، به گونه ای که راه های شناخت و ابزارهای آن کارایی خودش را از دست می دهد و گوش و چشم و قلب بسته میشود. (بقره، آیه ۸ و آیات دیگر) و شخص نمی تواند کمال واقعی را بشناسد و در شناخت آن به خطا و اشتباه می رود.
از سوی دیگر، وسوسه های شیطانی نیز به عنوان عامل بیرونی، در تغییر بینش ها و نگرش ها تاثیر میگذارد و شخص در تشخیص کمال به خطا و اشتباه کشانده میشود. خداوند گزارش میکند که ابلیس با سوگندهای دروغین خود (اعراف، آیه ۲۱)، ابزاری ضدکمالی را به عنوان ابزار دسترسی به کمال معرفی میکند و میوه درخت ممنوع را عامل دست یابی به مقام علیین و زندگی جاودانه معرفی میکند. (طه، آیه ۱۲۰)
خداوند به سبب هبوط انسان و وسوسه های ابلیس و شیاطین، راه دیگر شناخت غیر از فطرت و عقل در اختیار بشر گذاشته است تا او را در مسیر شناخت کمال، یاری رساند. این راه همان وحی و پیامبران است که برای کمک به بشر معرفی شده تا فطرت در مسیر درست باقی بماند. (بقره، آیه ۳۸)
وحی به انسان کمک میکند تا طیبات را از خباثت بشناسد و در قبال واجبات و مستحبات و یا محرمات و مکروهات از ابزارها و امکاناتی بهره برد که او را در مسیر درست کمالی نگه دارد و اجازه ندهد تا راه های شناخت کمال بر او بسته شود. (بقره، آیه ۲۶۷؛ مائده، آیه ۸۷؛ اعراف، آیه ۳۲)
انسانی که می خواهد به کمال برسد و بر پایه فطرت، متخلق به خلق و صفات کمالی الهی شود، میبایست همواره دریچه های شناختی خود را سالم نگه دارد. از این رو در آیات و روایات بر تقوا و پرهیز از هرگونه پلیدی و خباثت و رجس تاکید شده و از بندگان خواسته شده راه طهارت در پیش گیرند تا دریچه قلب و فطرت به سوی نور کمال باز باشد؛ چرا که علم راستین که علم شهودی است از طریق تقوا به دست می آید و انسان های متقی دارای بصیرت، قدرت تشخیص حق از باطل، راه های برون رفت از مشکلات و وسوسه های شیطانی هستند. (بقره، آیه ۲۸۲؛ انفال، آیه ۲۹؛ طلاق، آیات ۲ و ۳)
علم آموزی، وظیفه نخست انسان
برای رسیدن به چنین علمی پیامبران مسئولیت آموزش و پرورش مردمان را به عهده گرفتهاند تا بسترهای مناسب فطرت، همچنان برای دریافت حقایق باز باشد و هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی به این بستر و فضای مناسب آسیب نرساند. (بقره، آیه ۱۵۱؛ جمعه، آیه ۲ و آیات دیگر)
پس یکی از وظایف انسان در دنیا آن است که در مسیر علم آموزی باشد و شناخت کمال و راه دسترسی آن را بشناسد و از ابزارهای مناسب این کار بهره گیرد. از این رو در فرهنگ اسلام و قرآن، معرفت و علم آموزی به عنوان یک واجب نفسی و ارزشی مطرح شده و به عنوان رسالت پیامبران بیان شده است. پس هر انسانی میبایست علم آموزی را نخستین وظیفه و مسئولیت خویش بداند و در این باره هیچ گونه کوتاهی نکند. امام باقر(ع) در این ارتباط از رسول اکرم(ص) حدیث کرده است که آن حضرت(ص) فرموده است: روزت را در حالی بگذران که یا عالم باشی یا علم آموز، و بپرهیز از اینکه عمرت در لذائذ غفلت زا و کامجویی های زیان بخش سپری گردد. (الحدیث، جلد ۱، صفحه ۵۴)
در حقیقت علم آموزی موجب میشود تا انسان مسیر کمالی را بیاموزد و تحت تاثیر هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی، عمر خویش را به بطالت نگذراند. باقی ماندن در مسیر درست، نیازمند داشتن دانش کامل شهودی است که آن نیز در بستر خاص پدیدار میشود که از همه مهمتر رهایی از بی تقوایی است. امام باقر(ع) به انسان ها در این باره چنین هشدار می دهد و می فرماید: طبیعت بشر با شهوت و میل و حرص و ترس و خشم و لذت آمیخته شده است، جز آنکه در بین مردم کسانی هستند که این پیوند و کشش طبیعی را با نیروی تقوی و حیاء و وارستگی مهار کردهاند. موقعی که نفس متجاوزت، تو را به گناه می خواند به آسمان با عظمت و کیهان حیرت زا نگاه کن و از خداوند بزرگی که جهان را آفریده و بر آن حکومت میکند بترس و از گناه خودداری کن، اگر از خداوند توانا خوف نداری به زمین، نظرافکن شاید از حکومت بشری افکار عمومیشرم کنی و مرتکب معصیت نشوی، اگر جرأت و جسارتت به جایی رسیده که نه از حکومت الهی می ترسی و نه از مردم زمین شرم داری خود را از صف انسانها خارج بدان و عداد حیوانات به حساب آور. (الحدیث، جلد ۱، صفحه ۷۱)
پس باید کاری کرد که حقایق چنان بر آینه دل و قلب آدمیبتابد که همه چیز را چنان که هست بشناسد و در پی کمال حقیقی برود و تزکیه نفس کرده و خدایی و ربانی شود.(آل عمران، آیه ۷۹)
راه حفظ سلامت فطرت
برای اینکه فطرت سالم خود را حفظ و قلب سلیم داشته باشیم (شعراء، آیه ۸۹) باید همواره بر مدار اعتدال گام برداریم و از اسراف پرهیز کنیم؛ چرا که اسراف و افراط آدمی خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی است. در همین رابطه امام باقر(ع) از رسول اکرم(ص) حدیث کرده است که آن حضرت(ص) فرمود: اسلام دین محکم و قوی خداوند است، راه مستقیم آن را با مدارا بپیمایید و تندروی ننمائید. (الحدیث، جلد ۱، صفحه ۹۲)
همچنین باید از هر کس و هر چیزی که موجب غفلت ما از خدا به عنوان کمال مطلق و راه راست عبودیت و نیز ابزارهای طیب و پاک و طاهر میشود، پرهیز و اجتناب کنیم تا دل های ما دچار غفلت نشود و اخلاق ما فاسد، و دریچه فطرت ما بسته نشود. امام باقر(ع) در این باره می فرماید: از اندرزهای لقمان حکیم به فرزندش این بود که فرزند عزیز، کسی که با گناهکار شریک شود، راه ناپاکی را از وی یاد میگیرد، کسی که مجادله را دوست داشته باشد مورد فحش و دشنام واقع میشود، کسی که در مکان های بدنام قدم بگذارد متهم خواهد شد، کسی که با رفیق بد همگام گردد از فساد اخلاق سالم نمی ماند، کسی که مالک زبان خود نباشد سرانجام پشیمان خواهد شد. (الحدیث، جلد ۳، صفحه ۹۸)
انسان باید از فرصت تکرار نشدنی عمر به خوبی بهره مند شود؛ زیرا در دنیاست که انسان می تواند حقیقت کمالی خویش را بشناسد و فعلیت بخشد و خدایی و ربانی شود. اگر بتواند به درستی در مسیر کمالی و تخلق به صفات خدایی گام بردارد و خدایی شود، آنگاه است که در بازار دنیا سود برده و از زیان رسته است؛ در حالی که بیشتر مردم در بازار دنیا سرمایه هستی و وجودی خویش را از دست می دهند و از سرمایه زیان میکنند و هیچ سودی نمیبرند (سوره عصر) و تنها شماری اندک از مردمان هستند که در این بازار، با ایمان و کارهای صالح و دعوت دیگران به آن (همان) سود میبرند و رستگار میشوند. حضرت باقر(ع) می فرماید: دنیا بازاری از بازارهاست. گروهی از این بازار خارج میشوند، کالای نافع و سودبخش میبرند و بعضی با متاع مضر و زیان بار از این بازار بیرون می روند. (الحدیث جلد ۲ صفحه ۳۹)
فلسفه وجودی انسان، تخلق به اخلاق الهی
چنان که گفته شد، هدف از آفرینش انسان، تخلق به اخلاق الهی است. هر چند که خداوند با دمیدن روح خود در کالبد انسان (حجر، آیه ۲۹؛ ص، آیه ۷۲) و تعلیم همه اسماء و صفات خود به انسان (بقره، آیه ۳۱) بستر خلافت الهی او را فراهم آورده است (بقره، آیه ۳۰) ولی انسان باید با بهره گیری از مسیر عبودیت (ذاریات، آیه ۵۶) خود در مقام یقین و علم شهودی (حجر، آیه ۹۹) نشسته و خدایی شدن را تجربه کند و ربانی شود.(آل عمران، آیه ۷۹)
به سخن دیگر، انسان باید صفات و فضایل خوب الهی را که در ذات انسان سرشته شده با بندگی و عبودیت و بهره گیری از طیبات و ترک خباثت ها، به فعلیت رساند و متخلق به خلق و صفات کمالی الهی شود. پس فلسفه آفرینش انسان همین خدایی و ربانی شدن اوست که آن نیز چیزی جز تخلق به خلق خوش و خوب الهی نیست که فطرت و عقل و شرع آن را فضیلت میشمارند و به عنوان فضایل اخلاقی معرفی و تشویق میکنند.
انسان اگر بتواند این مسیر فطرت و عقل و شرع را به درستی بشناسد و بپیماید به همه چیز رسیده است. پس در این راه نباید هیچ گاه عقب نشینی کند و ترک استقامت نماید. (فصلت، آیه ۳۰؛ احقاف، آیه ۱۳؛ هود، آیه ۱۱۲) امام باقر(ع) به جابر جعفی در این باره فرموده است: ای جابر! آگاه باش، زمانی از دوستان ما به حساب می آیی که اگر تمام اهل یک شهر بگویند که تو مرد بدی هستی(یا انتقادات کنند) سخن آنان غمگین و متاثرت نکند و اگر همه آنان گفتند تو مرد شایسته و خوبی هستی، مسرور و خوشحالت ننماید بلکه اعمال و رفتارت را به کتاب خدا عرضه کن، اگر دیدی کردار و گفتارت مانند قرآن است و در راه قرآن قدم برمی داری حرامهایش را ترک میکنی و خواسته های آن کتاب مقدس را با علاقه و میل انجام می دهی و از کیفرهایی که در راه آن آمده ترسانی، در روش خود پابرجا وشادمان باش و بدان که گفته های مردم به تو زیانی نمی رساند (خوشحال باش که پشت سرت حرف می زنند، زیرا گناهان تو را به حساب آنها می نویسند و ثوابهایشان را به حساب تو) ولی اگر کارها و رفتارت مخالف قرآن بود و برخلاف کتاب خدا قدم برمی داری، چه چیز تو را از خودت غافل و بی خبر ساخته است. (الحدیث، جلد۲ صفحه ۳۸۶)
از نظر اسلام کمال در همان تخلق به خلق خوش است که در مرتبه کمالی، از آن به خلق عظیم (قلم، آیه ۴) تعبیر میشود؛ چرا که خداوند، کمال مطلق اخلاق است و خواهان آن است که بندگانش به این مکارم اخلاقی در کمالیت و تمامیت آن برساند. بر همین اساس آموزه های اسلامی را همان آموزه های اخلاقی دانستهاند؛ به این معنا که هدف آموزه های اسلامی این است که انسان اخلاقی ساخته شود. پس هرگونه عمل اخلاقی به عنوان یک فضیلت و عبادت دینی شناخته و هر عمل نابهنجار و ضداخلاقی و پست به عنوان یک رذیلت شناسایی و به عنوان گناه ترک آن واجب دانسته شده است.
امام محمدباقر(ع) از امام سجاد(ع) نقل میکند که پدرم فرمود: چهار صفت در هرکس باشد اسلامش کامل و گناهش آمرزیده است و خدا هنگام مرگ، از او راضی خواهد بود: ۱- چون با مردم پیمانی بندد برای خدا به عهدش وفا کند. ۲- زبانش راستگو باشد. ۳- از کاری که نزد خدا یا درنظر مردم زشت است شرم کند. ۴- اخلاقش با زن و فرزندش خوش باشد. (نصایح صفحه ۱۹۷ الی۱۹۸)
پس عصاره اسلام در فضایل اخلاقی نهفته شده و مسلمان را باید با همان تخلق به اخلاق کریم شناخت. پس لازم است از هر چیزی که انسان را به پستی میکشاند و رذایل را در آدمی تقویت میکند، پرهیز کرد و آن را عبادتی بزرگ شمرد. امام باقر(ع) بر همین اساس می فرماید: بهترین عبادت، عفت شکم و فرج است. (اصول کافی جلد۳ صفحه۱۲۵) چراکه افراط در تغذیه و مسایل جنسی موجب میشود که برای ارضای آنها، راه اسراف و افراط را در پیش گیرد و به سوی خبائث و مانند آن گرایش یابد و در نهایت گرفتار غفلت از خدا شود.
البته گرفتاری عقل و فطرت تنها به شکم پروری و شهوت پرستی نیست، بلکه گاه اعمال زشت دیگری چون تکبر و استکبارورزی نیز موجب میشود تا انسان هدف و مسیر و ابزار حق را نشناسد. از این رو امام باقر(ع) درباره تاثیر مخرب تکبر می فرماید: در دل هیچ انسانی کبر (تکبر) وارد نمیشود مگر آنکه عقلش به همان اندازه ناقص میشود، خواه کم باشد یا زیاد. (الحدیث، جلد۲، صفحه۳۱۹) پس تکبر موجب میشود تا عقل شخص ناقص شود و قدرت تشخیص حق از باطل به ویژه در هنگامه فتنه ها از دست برود و نتواند حقیقت را چنانکه هست بشناسد و درپی آن برود.
دنیا برای کسی که گرفتار آن شود، طوری عمل میکند که دیگر نمی تواند حقیقت را ببیند؛ چون گرفتار غفلتی میشود که اجازه دیدن را از او سلب میکند. هر گناه و خطایی یا هر استفاده از خبائث، او را همانند کرم ابریشم گرفتار میکند. امام باقر(ع) حکایت انسانی که گرفتار دنیا و حرص به آن شده، حکایت کرم ابریشم می داند و می فرماید: حکایت شخص حریص به دنیا حکایت کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بر خود بتند، راه بیرون آمدنش دورتر شود تا آنکه از غصه بمیرد. (اصول کافی، جلد۳، صفحه ۲۰۲)
امام باقر(ع) به مومنان هشدار می دهد که از آلوده شدن به گناه بپرهیزند؛ چرا که قلب را وارونه کرده و از حقیقت دور می سازد: چیزی دل را بیشتر از گناه فاسد نکند. دل که آلوده به گناه شد مغلوب آن گردد تا وارونه شود. (امالی شیخ صدوق، مجلس شصت و دوم، صفحه ۳۹۷)
لزوم پرهیز از گناه برای رسیدن به خوش خویی
پس باید از گناه پرهیز کرد؛ چرا که گناه چیزی جز ریشه و اساس بدخویی انسان نیست. هرگناهی انسان را از فضیلتی دور و به رذیلتی نزدیک می سازد. در این میان برخی از گناهان نقش بدتری در فضیلت زدایی و رذیلت زایی دارد. از جمله این گناهان می توان به دروغ اشاره کرد که کلید بسیاری از گناهان است. امام باقر(ع) می فرماید: خدای عزوجل برای بدی قفلهایی قرار داده و کلیدهای آنها را شراب قرار داده و دروغ بدتر از شراب است. (اصول کافی جلد ۴ صفحه ۳۵) پس اگر همه بدیها را در یک جا و اتاقی جمع کنید، کلید آن شراب است یعنی اگر شراب بخوری همه گناهان را انجام می دهی؛ اما دروغ بدتر از شراب است؛ چرا که زمینه ای برای انجام گناهان دیگر میشود و انسان را به پست ترین و زشت ترین رفتارها و اعمال میکشاند.
امام باقر(ع) همچنین می فرماید: دروغ گفتن باعث خرابی ایمان است. (ارشادالقلوب جلد ۲ صفحه ۲۳۶) آن حضرت سفارش میکند که حتی از دروغ به قصد شوخی پرهیز شود و یا آن حضرت (ع) از پدرش نقل میکند که پدرم حضرت سجاد(ع) به فرزندان خود می فرمود: بپرهیزید از دروغ گفتن چه در امر کوچک چه در امر بزرگ، خواه جدی و خواه به شوخی زیرا کسی که دروغ کوچک میگوید بر گفتن دروغ بزرگ جرات پیدا میکند مگر نمی دانید که حضرت رسول(ص) می فرمود: پیوسته بنده راست میگوید تا خدا او را راستگو می نویسد و بنده ای پیوسته دروغ میگوید تا خدا او را کذاب (دروغگو) می نویسد. (ارشادالقلوب جلد ۲ صفحه ۲۳۶، کافی/ ۴/ ۳۵)
امام باقر(ع) در بیان تاثیر پرهیز از گناه و رفتارهای زشت و بد می فرمایند: هیچ بنده ای چهل روز ایمانش را به خدای عزوجل خالص نگرداند یا هیچ بنده ای ذکر خدا را چهل روز نیکو انجام ندهد جز آنکه خدای عزوجل او را نسبت به دنیا زاهد سازد و درد و داروی دنیا را به او بنماید، پس حکمت را در دلش ثابت کند و زبانش را به آن گویا سازد، سپس تلاوت فرمود: (کسانی که گوساله پرستیدند، بزودی خشم پروردگارشان با ذلت در زندگی دنیا به آنها برسد، افترا بندان را اینگونه جزا می دهیم ۱۵۲ سوره ۷) از اینرو هیچ بدعت گزاری را نبینی، جز اینکه ذلیل است و هیچ افترازننده به خدا و پیغمبر و اهل بیتش را نبینی جز اینکه ذلیل است. (اصول کافی جلد ۳ صفحه ۲۷)
همچنین آن حضرت از هر گونه همنشینی با انسان های گناهکار و خطاکار و احمق و جاهل برحذر می داشت؛ چرا که اینها موجب میشود تا انسان خود گرفتار امور ضداخلاقی شود و از مسیر خدایی و اخلاق دور شود. امام باقر(ع) می فرماید که قصد مسافرت داشت و پدر گرامی اش حضرت سجاد(ع) در ضمن سفارشهای خود به او فرمود: فرزند عزیز از رفاقت و آمیزش با احمق بپرهیز و از او دوری کن واز بحث و مذاکره با او اجتناب نما سپس در بیان مراتب کوته بینی و نارسائی فکر احمق فرمود: اگر سخن بگوید حماقت نادانی اش او را رسوا خواهد کرد، اگر سکوت کند نارسائی عجزش ظاهر میگردد، اگر به کاری دست بزند آنرا خراب میکند، اگر رازی به وی سپرده شود افشا می نماید، نه دانش خودش او را بی نیاز میکند و نه از دانش دیگران بهره مند میگردد، اندرزگویی خود را اطاعت نمیکند و رفیق خود را راحت نمیگذارد، مادرش مرگ او را دوست دارد تا در عزایش گریه کند و زنش آرزوی جدایی وی را در مغز می پرورد، همسایه اش تمنا دارد که از منزل او دور باشد و همنشینش از ترس مجالست با او در تنهایی و سکوت به سر میبرد، موقعی که احمق در مجلس دیگران شرکت میکند اگر حضار محضر از او بزرگتر باشند همه آنها را عاجز میکند و اگر از وی کوچکتر باشند با رفتار و گفتار احمقانه خود آنان را گمراه میکند. (الحدیث جلد ۳ صفحه ۳۶۵)
شفقنا