ورونیکا، مبلغ آلمانی که بیش از یک دهه است به دین اسلام تشرف یافته گفت: زیر این چادر مشکی هم ارزش پیدا کردم و هم کرامت؛ کرامتی که جز زیر این سیاهی جای دیگری پیدا نمیشود.
خانم ورونیکا، آلمانی اصل بوده و قریب ۱۳ سال پیش به اسلام مشرف شده است، او که اکنون در قم ساکن است در مورد حجابش که آن را کاملا آزادانه انتخاب کرده است، چنین میگوید: زیر این چادر مشکی هم ارزش پیدا کردم و هم کرامت. کرامتی که جز زیر این سیاهی جای دیگری پیدا نمیشود.
خانم ورونیکا، ضمن اشاره به این نکته که در خانواده ای مسیحی زندگی کرده است اما بیشتر تحت تعالیم کمونیسم در آلمان غربی بوده است، افزود: در غرب و در اینترنت جوری کار میکنند که چهره ای وحشی از اسلام نشان بدهند، همه مثل خود ما، وقتی طالبان را میبینند وحشت میکنند. هنوز صدای ما به آن ها نرسیده است، چه کسی مثلا حرف رهبر را میشنود؟! کسانی که به سراغ حرف های ایشان می روند، بسیار کم هستند و کسانی هم که به این مسایل توجه دارند تنها برای مقاصد شوم خود به سراغ آن می روند و مثلا بخشی از این حرف ها را میگیرند و تغییرش می دهند و نهایتا چیز دیگری به دنیا میگویند.
وی که اکنون قریب ۱۳ سال است که به دین اسلام مشرف شده است، در مورد وضع مسلمانان در اروپا میگوید: مدتی پیش دختری جوانی که مسلمان بوده است از خانه بیرون رفته است و دو نفر به او حمله کردند و وی برای اینکه او را رها کنند به آنها گفته حامله هستم، و آن ها به او بیشتر حمله کردند و به شدت از ناحیه شکم او را مجروح کردند.همین مساله را هم که در رسانه ها مطرح شده است تنها وکیل خانواده وی اعلام کرده است.
وی هم چنین به اقدام وحشیانه دیگری اشاره کرد که در فرانسه اتفاق افتاده است و موجب شده است جمعیت زیادی از مردم این اقدام را محکوم کنند؛ دختر جوانی در فرانسه که از پوشیه استفاده میکرده است، در خیابان با یک چاقوی تیز مورد حمله یک وحشی اسلام ستیز قرار گرفته است و وی صورت او را کامل بریده است. همین اتفاق موجب شده است که این دختر تصمیم بگیرد دست به خود کشی بزند. و در اینترنت بسیاری از مردم فرانسه این اتفاق را محکوم کردند.
وی هم چنین به خاطره ای تامل برانگیز راجع به حادثه یازده سپتامبر، اشاره کرد: در آن روز من در آلمان بودم و با حجاب کامل در بیمارستان بستری بودم، که ناگهان تلویزیون برج های نیویورک را نشان می داد که هواپیمایی به آن اصابت کرد. یکی از خدمه ی بیمارستان که آدم مهربان تری بود، نزد من آمد و گفت؛ نمی ترسی با این حجاب می خواهی به خیابان بروی؟ به او گفتم؛ چرا این اتفاق را به من ربط می دهی؟ آن زمان هنوز نگفته بودند که این تروریست ها کی هستند و از کجا آمدهاند؟ من مانده بودم در تلویزیون به مردم چه گفته بودهاند؟ تلویزیون در غرب ذهن مردم را شستشو می دهد.
وی در مورد انتخاب اختیاری حجاب خود نیز گفت: من اوایل که مسلمان شده بودم، نماز و روزه داشتم اما حجاب نداشتم، البته در زندگی خود هیچ گاه لباس های تنگ و کوتاه که معمولا در آلمان مد هست را نیز نمی پوشیدم، اما در آن زمان آرامش نداشتم. به زور نماز می خواندم اما انگار مریض بودم و این مساله را با همسرم درمیان گذاشتم.
وی افزود: همسرم مرا نزد مسلمانان در مسجدی در آلمان در نزدیکی محل سکونتمان برد. از اینکه در آن مجلس حجاب داشتم اما در فاصله یک کیلومتری آن مسجد حجاب را بر می داشتم عذاب وجدان داشتم. با خانواده ای افغانی آشنا شدم و سپس به دیدار آن ها رفتیم. به احترام آن خانواده حجاب گذاشتم و به خانم آن خانواده گفتم که بیرون از آن جا حجاب ندارم.
وی ادامه داد: آن خانم افغانی برای من قرآن آورد و دقیقا صفحه ای را باز کرد که آیه حجاب در آن بود. او گفت حجاب برای زن جهاد است و همینطور که برای من توضیح می داد اشک می ریختم و با خودم میگفتم؛ این یک مسئولیت است برای من و فقط یک تکه پارچه به عنوان روسری نیست، این به دنیا نشان می دهد که من مسلمان هستم.
او با اشاره به توکلی که بر خدا کرده بود و کمکی که از خدا برای انجام مسئولیت خود گرفته بود، گفت:در کمونیست ما یاد گرفته بودیم به خودمان تکیه کنیم، اما آن خانم به من گفت اگر به خدا تکیه کنی خداوند به تو کمک خواهد کرد و بعد از آن ماجرا در نماز به خدا گفتم؛ تکیه میدم به شما! و این یک تولد دوباره برای من بود و دوباره شهادتین را گفتم و اشک می ریختم.
وی در مورد شیعه شدن و ادامه مسیر هدایت خود گفت: در آلمان شیعه شدن را انتخاب نکردم. در تهران هم انتخاب نکردم. در قم و در کنار سفره اهل بیت، بود که درک کردم و به حقیقت این حدیث پی بردم که اگر به معرفت امام نرسی به مرگ جاهلیت خواهی مرد.
وی افزود: زمین قم فرق میکند، زنان و مردانی در قم هستند که علم خدا را بیان میکنند و این در زمین تاثیر دارد. به هر کجا که در تهران نگاه میکنی به گناه می افتی اما قم اینطور نیست و من بعد از اولین سفری که به قم داشتم، تصمیم گرفتم در آنجا سکونت کنم.روز ورود من اول محرم بود و شب تاسوعا خودم را دیدم که ساکن قم هستم.
بوتیا