در غدیر حدود صدهزار تن از مسلمانان حضور داشتند و مشاهدهکردند که پیامبر با جملاتی رسا و بدون کمترین ابهام علی(ع) را هدایتگر امت، سرپرست و زمامدار مسلمانان و جانشین خود معرفیفرمود. نخستین تبریک گویان به علی(ع) عمربن خطاب و ابوبکربودند.
در غدیر حدود صدهزار تن از مسلمانان حضور داشتند و مشاهده کردند که پیامبر با جملاتی رسا و بدون کمترین ابهام علی(ع) را هدایتگر امت، سرپرست و زمامدار مسلمانان و جانشین خود معرفی فرمود. نخستین تبریک گویان به علی(ع) عمربن خطاب و ابوبکربودند.۱ پس از رحلت پیامبر(ص) در حالی که هنوز پیکر مقدس رسول خدا(ص) دفن نشده بود مردم در پایمال کردن حق علی(ع) پیش تاختند که گویا پیرامون منزلت علی(ع) کمترین سخنی از هیچ کس نشنیده اند و پیامبر آن سخنان را در تاکید بر جایگاه علی(ع)بیان نکرده است.
امروز نیز این کج روی برای بسیاری باقی است.اما آیا میتوان در کوشش پیامبر برای معرفی جایگاه علی(ع)تردید کرد؟ آیا رسول خدا(ص) از بیراهه روی مردم پس از خود باخبر نبود؟ در صورت اطلاع، چه تدابیری اندیشید تا رویدادهایی که میدانیم پیش نیاید؟این وقایع به چه سبب تحقق یافت؟
شک نیست که رسول خدا(ص) از همه آن مسایل با خبر بود. او حتی در روزهای پیش از رحلت، فرمود: بزودی فتنه ها همچون امواج تاریک شب (به سوی امت من) روی میآورد.
آن حضرت پیش بینیهای فراوان دیگری نیز کرده که منافقان بیشتر آن را خنثی ساختند.چه بسا به سبب همان تاکیدها و پیش بینیها بود که منافقان ورزیده ۲مدینه بیشتر از قبل مانع اجرای فرمانهای حضرت شدند.
بدین ترتیب، باید به فراموشی سپردن غدیر را به عواملی دیگرمربوط دانست که این گفتار بدان میپردازد.
پیشگیری از انتشار فضایل علی(ع)
۱- حقیقت آن است منافقانی که پیرامون پیامبر را احاطه کردهبودند و گاه خویشتن را به پیامبر منسوب میدانستند، از دیربازهرگاه رسول خدا(ص) میخواست از فضایل علی(ع) حقیقتی نقل کند به شیوههای مختلف از انتشار آن جلوگیری میکردند. در صحیح بخاری ومسلم دهها روایت نقل شده که در همه آنها چنین آمده است: چون سخن پیامبر بدینجا رسید عدهای فریاد کردند یا تکبیر گفتند ونگذاشتند حضرت سخنش را به پایان برساند. ۳ این توطئهها چنان نیرومند بود که در باز گشت از حجه الوداع چون آیه «یاایهاالرسول» نازل شد، رسول خدا(ص) نخست در ابلاغ آن به مردم درنگ کرد. زیرا بیم داشت که ریاست جویان فرصت طلب با اعتراض، مانع پذیرش عمومیشوند یا توطئهای علیه وی به اجرا گذارند.۴ بدین منظور، نوید الهی بر پیامبر نازل گردید که: «والله یعصمک من الناس» تو ماموریت خویش را به انجام رسان ودر هر حال خداوند تو را از (شر توطئههای) مردم حفظ خواهد کرد.
با این حال، پس از ابلاغ پیام، چهارده تن از همراهان حضرت باهم پیمان بستند که هرطور شده نگذارند خلافت پس از رسول خدا(ص) بهعلی(ع) برسد. آنگاه طرح ترور پیامبر را قبل از رسیدن به مدینه به اجرا گذاشتند که بی نتیجه ماند. ۵
دستهای توطئه
۲- شمار حاضران در غدیرخم حدود صد هزارتن یاد شده است. عددافرادی که در آن واقعه حضور داشتند و به مدینه بازگشتند بسیارکمتر از این رقم بود. در این میان، برخی زن و عدهای سالخورده بودند و در هیچ یک از صحنه های اجتماعی حضور نداشتند تا نقشی ایفا کنند. گروهی نیز منافقان و ریاست طلبانی بودند که عهدبسته بودند بکوشند زمامداری پس از پیامبر(ص) به علی بن ابیطالب(ع) منتقل نشود. بخوبی معلوم است که این گروه فرصت طلب به طور طبیعی میکوشیدند تا آنجا که ممکن است با تبلیغ، توطئه، تهدید یا تطمیع، شاهدان ماجرای غدیر را به سوی خویش جلب کنند و یا دست کم به بیطرفی وادارند. چنانکه حوادث پس ازرحلت رسول خدا نشان داد اغلب شاهدان غدیر طرفدار خلفا شدند یادست کم بیطرف ماندند.
با همه اینها، از آنجا که خفقان آن ایام بسیاری از حوادث آن روزها را پنهان داشته یا دگرگون ثبت کرده است، بعید نیست عده ای سر به مخالفت برداشته و سرکوب شده باشند. چنانکه شواهدی نیز این امر را تایید میکند. وقتی نقل حدیث پیامبر پیرامون مسایل اخلاقی و احکام برای مدت صد سال ممنوع باشد، طبیعی است که اخبار سیاسی و اجتماعی آن دوران همه به سختی به نسل بعد منتقل شود و چه بسا گروههایی از مردم مدینه با یاد آوری غدیر به مخالفت با غاصبان حق علیبنابیطالب(ع) پرداخته، سرکوب شده باشند.
موضع گیری مردم
۳- اهالی مدینه در برابر منزلت الهی و سیاسی علی بن ابی طالب چند گروه بودند. کسانی چون مقداد و سلمان وابوذر تا پایان ازجانبداری خود دستبر نداشتند و تا امام با مخالفان خود بیعت نکرد تن به بیعت ندادند. بعد از آن نیز پیوسته زیر نظر بودندو گاه با شکنجه به سکوت واداشته میشدند.
گروهی سازمان یافته دیگری بود که به دلایلی که بر خواهیم شمرد در انتظار رحلت پیامبراکرم(ص) به سر میبردند تا حکومت را به دستگیرند.
جمعی نیز مسلمانان عادی بودند که چندان به امور سیاسی و اجتماعی کاری نداشتند و ایمان به اسلام نزد آنها جز ترک برخی گناهان وانجام بعضی واجبات مفهوم دیگری نداشت. اینان اغلب از مقام شامخ امامت و وجوب پیروی از امام- بدان حد که ما امروز معتقدیم- چیزی نمیدانستند. چنانکه گاه به فرمانهای رسول خدا (ص) نیز کم توجهی میکردند و چنین میپنداشتند که تخلف از فرمانهایی که در بردارنده حکمی از احکام شرع نیست، بی مانع است.۶
بر این اساس، نمیتوان سهل انگاری این گروه از مردم را به عمد و از روی عناد دانست. وقتی گروهی بتواند در کمتر از چند ساعت به حکومت دستیابد و بر اوضاع مسلط شود، آرام کردن و همراه ساختن این مردم با خود برایش دشوار نیست.
پیامبر(ص) از دنیا رفت در حالیکه در باره حق ما اقدام فرموده بود و به اطاعت ما فرمان داده و ولایت ما را واجب کرده بود و به مردم خبر داده بود که ما صاحب اختیارتر از خود آنها بر ایشانیم و دستور داده بود که حاضرانشان به غایبان برسانند. آنان بر ضد علی(ع) متحد شدند. آن حضرت هم با آنچه پیامبر(ص)در باره او فرموده بود و عموم مردم شنیده بودند، در مقابل آنان استدلال کرد
حرکتهای مرموز
۴- روز رحلت پیامبر در مدینه را باید شدیدترین ایام حزن وحیرت مسلمانان یاد کرد. در آن روز، جز عده ای که در کمین چنین فرصتی به سر میبردند، بقیه سخت گرفتار ماتم و بهت گشته، بیمناک آینده خود و اسلام بودند. آن روزها عده ای ادعای پیغمبری کرده، در پی فرصتی برای حمله به مدینه بودند. گروهی از قبایل غیر مسلمان شبه جزیره یا کشورهای همسایه نیز با این فرصت طلبان، هم انگیزه و هم رای بودند.
در این زمان، عاقلانه ترین کاری که به ذهن مردم سادهاندیش میرسید این بود که در مقابل ناآرامیهای احتمالی شهر، آرامش و انزوا اختیار کنند و نامطمئن از پیروزی کسی، به مخالفت با دیگری برنخیزند. این مردم هنوزسابقه جنگهای داخلی عرب را از یاد نبرده بودند که گاه برای بهدست آوردن چراگاه حیواناتشان سالها به کشتار یکدیگرمیپرداختند.
سر در گمی مردم مدینه در آن روز وصف نشدنی است. وفات پیامبر برای بیشتر مردم کاملا در باور نمیگنجید; تا آنجاکه انکار وفات او ممکن مینمود. در این موقعیت، برای فرصت طلبان، بهترین زمان برای نیل به بزرگترین مقاصد سیاسی فراهم بود، به خصوص اگر از سالها پیش در اندیشه این روز به سرمیبردند و برایش نقشه داشتند.
جز توطئهگران هیچ مسلمانی باورنمیکرد که عده ای در آن ساعات، پیکر مطهر پیامبر(ص) را بی غسلو کفن رها کرده، به دنبال اخذ رای و بیعت برای ریاست خودباشند. شاید هم میاندیشیدند اگر کسی در پی این مقاصد باشد، جزشرمساری و شکست چیزی به دست نمیآورد. افزون بر این، آن گونه هم دورنگر و چارهاندیش نبودند تا حرکتهای مرموز را بزودی شناسایی کنند و برای جلوگیری از آن، تصمیم فوری گیرند.
برای آنها نیز که به منزلت اهل بیت(علیهم السلام) و امیرمومنان(ع)آشنایی داشتند باور اینکه عدهای اندک بخواهند بر مناصب آنان تکیه زنند، بسیار دور و دشوار بود; حتی تا مدتها کسانی نمیتوانستند بپذیرند که فرزند ابوقحافه زمامدار مسلمانان شده است و فرزند ابوطالب عزلت نشین خانه. یعقوبی مینویسد: چون جنجال بیعت با ابوبکر بالا گرفت، «براء بن عازب» با تعجب وحیرت به خانه بنی هاشم آمده، گفت: باابوبکر بیعتشد! آنان گفتند: مسلمانان در غیاب ما چنین نخواهند کرد. ما به محمد(ص)سزاوارتریم. پس عباس گفت: به خدای کعبه، چنین کردند! ۷ ابنابی الحدید مینویسد: در همان روزهای سقیفه کسی از بستگانعلی(ع) اشعاری در مدح او سرود که ترجمه آن چنین است: هرگز فکرنمیکردم رهبری امت را از خاندان هاشم واز امام ابوالحسن سلبکنند… ۸
ترفندها برای همراه سازی مردم
۵– از آنجا که رویدادهای پس از رحلت پیامبر اغلب از طرف مخالفان شیعه نگاشته شده است و پس از آن نیز بیشتر تاریخنگاران، عناصر وابسته به دربار خلفا بودند، کشف حقایق ازلابهلای آن اخبار امری دشوار است و بر همین اساس، به درستی نمیتوان دانست که بعد از رحلت رسول اکرم(ص) آنها که حکومت رابه دست گرفتند، کردار خویش را چگونه توجیه کردند و به مردم چه گفتند! آیا مردم بیعت خود با علی بن ابیطالب(ع) در غدیر رافراموش کرده بودند؟ آیا با خود نمیگفتند چگونه آن بیعت را نقضمیکنند؟ مگر نه این است که عرب برای بیعت و عهد خود بیش ازچیزهای دیگر اهمیت قائل بود؟ بنابراین، رفتار خود را چگونه توجیه کردند؟ آیا ابوبکر و عمر از اولین کسانی نبودند که درسرزمین غدیر با علی(ع) بیعت کردند؟ با این حساب در انظار عموم چگونه توانستند رفتار خود را تا این حد قانونی نمایش دهند یادست کم بر خلاف سفارش پیامبر ندانند؟! انصار چه فکر میکردند؟آنها برای اقدام خود چه بهانهای داشتند؟!
آنچه میتوان گفت ایناست که از هجدهم ذیحجه تا ۲۸ ماه صفر سال یازدهم هجری رخدادحوادث حاکی از آن است که عده ای زمینه های به خلافت رسیدن علی بن ابیطالب(ع) را ناهموار ساختند و چه بسا در این باره با گروهیبه گفتگوهای سری پرداختند. هرچه هست، وقتی رسول خدا(ص) وفات کرد، دست کم برخی از مردم، حتی آنان که با خلیفه جدید بیعت کردند، گمان نمیبردند این بیعتبه معنای «غصب مقام علی بنابیطالب(ع») است.شایدهم به آنها چنان نمایانده بودند که آنچه در غدیر بر آن تعهد سپردهاند تعهدی لازم الاجرا نیستیا تعهد امروز به معنای نقض تعهد غدیر نیست. بدین معنی که خلیفهای که امروز با اوبیعت میشود مجری حکومت است نه رهبر امت. بنابراین، میشود که رهبر معنوی فرد دیگری باشد و مجری کارها شخص دیگر!
اما بیشترچیزی که به طور رسمی، پس از رحلت پیامبراکرم(ص)، بهانه سرپیچی از بیعت غدیر شمرده میشد، ادعای عمر و ابوبکر مبنی بر نسخ فرموده رسول خدا(ص) بود.
ابان بن ابی عیاش میگوید: امام باقر(ع) فرمود: ما اهل بیت ازستم قریش و متحد شدنشان علیه ما و کشتن، چه چیزها دیدهایم، وشیعیان و دوستداران ما چه ها دیدهاند؟!
پیامبر(ص) از دنیا رفت در حالیکه در باره حق ما اقدام فرموده بود و به اطاعت ما فرمان داده و ولایت ما را واجب کرده بود و به مردم خبر داده بود که ما صاحب اختیارتر از خود آنها بر ایشانیم و دستور داده بود که حاضرانشان به غایبان برسانند.
آنان بر ضد علی(ع) متحد شدند. آن حضرت هم با آنچه پیامبر(ص)در باره او فرموده بود و عموم مردم شنیده بودند، در مقابلآنان استدلال کرد.
گفتند: درست میگویی، پیامبر(ص) این رافرموده است ولی آن را نسخ کرده و گفته: «ما اهل بیتی هستیم که خداوند عزوجل ما را بزرگوار داشته و انتخاب کرده و دنیا رابرای ما راضی نشده است و خداوند نبوت و خلافت را برای ما جمع نمیکند.» ۹
چهار تن بر درستی سخن او گواهی دادند: عمر وابوعبیده و معاذ بن جبل و سالم مولی ابی حذیفه. اینان مساله را بر مردم مشتبه کردند، مطلب را بر آنان راست جلوه دادند.ایشان را به عقب برگرداندند و خلافت را از جایی که خدا قرارداده بود، خارج کردند.بر ضد انصار با حق ما و دلیل ما استدلال کردند و خلافت را برای ابوبکر منعقد ساختند. ابوبکر هم آن را به عمر برگرداند تاکارش را جبران کرده باشد. ۱۰
به سبب همین پندار بود که وقتی بعدها علی(ع) و فاطمه(س) از انصار کمک خواستند، آنها گفتند:ای دختر پیامبر (ص) (این کار گذشت) ما با این مرد (ابوبکر) بیعت کردیم. اگر پسرعموی شما پیش از این بیعت از ما بیعت میخواست ما جز او با دیگری بیعت نمیکردیم!
علی(ع) در جواب آنها میگفت: آیا باید جنازه پیامبر را در خانه اش واگذارم، به کار غسل و کفن و نماز و دفن جسد مبارکش نپردازم و از خانه بیرون آیم و با مردم در کار حکومت به کشمکش مشغول شوم؟! ۱۱
گویی آنان با اعتقاد به مقام علی بن ابیطالب (ع) به ریاست کسی رای داده بودند و دیگر نمیتوانستند رای خویش را باز ستانند!
معلوم نیست که همه حاضران در غدیر، در روز تشکیل سقیفه چه میپنداشتند؟ شاید برخی را با این توجیه، گروهی را با توجیه دیگر، عده ای را با تهدید و کسانی را با تطمیع راضی کرده باشند. اما رفتارهای نابخردانه جمعی از مردم پس از سقیفه، حاکی از آن است که خام کردن این دسته از مردم برای گردانندگان سقیفه چندان مشکل نبوده است.
چشم به تصمیم امام(ع)
۶– پس از همدستی توطئه گران در غصب خلافت امیرمومنان علی(ع) ورسمیت یافتن زود هنگام خلافت ابوبکر، بیشتر دوستداران اهل بیت(علیهم السلام) چشم به تصمیم امام داشتند و چون آن حضرت را مامور به صبر و در تنگنا دیدند، نا امید از هر اقدام نتیجه بخش، مهر سکوت بر لب زدند و شیوه بیتفاوتی پیمودند. این موضعگیری، پایه های حکومت را استوارتر کرد، جرات آنان را درهتک مقام اهل بیت(علیهم السلام) افزون ساخت و رفته رفته کار به جایی رسید که دم زدن از حق علی ابن ابیطالب(ع) جرم شناخته شد.چون بشیربن سعد انصاری استدلالهای امام علی(ع) را شنید، گفت:ای ابوالحسن، اگر مردم این کلمات را قبل از این از تو شنیده بودند هیچ کس بر تو اختلاف نکرده، همه با تو بیعت میکردند; جزآنکه تو در خانه نشستی و مردم گمان کردند که تو به خلافت نیازنداری!
علی(ع) در جواب آنها میگفت: آیا باید جنازه پیامبر را در خانهاش واگذارم، به کار غسل و کفن و نماز و دفن جسد مبارکش نپردازم و از خانه بیرون آیم و با مردم در کار حکومت به کشمکش مشغول شوم؟!
کینه ها و حسادتهای پنهان
۷– یکی از عمده ترین دلایل سکوت مردم در مقابل پایمال شدن حق امیرمومنان(ع) کینه و حسادتی بود که قبایل عرب، بخصوص مهاجران، از او داشتند. رسم قبایل چنین بود که اگر از قبیله آنان کسی کشته میشد، همه آنان و قبایل هم پیمان وظیفه داشتنداز قبایل یا قبیله قاتل انتقام گیرند. هر چند این رسم جاهلی پس از اسلام بی اعتبار شد، ولی آثار آن هنوز باقی بود. آنهاتوان انتقام جاهلی را نداشتند اما دلهایشان از کینه پاک نشده بود و اگر کسی این اندازه به قبیله اش دلبستگی نداشت با عرب وعصبیت عربی بیگانه شناخته میشد.
این در حالی بود که بیشتر قبایل در نبرد با رسول خدا(ص) شرکت کرده، فرد یا افرادی از آنها به دست علی(ع) یا بنی هاشم کشته شده بودند.
از سوی دیگر از دیر باز همه قبایل مکه، بخصوص قریش، به نوادگان هاشم و کمالات ایشان حسد میورزیدند و ازاینکه آنان مناصب اجتماعی را برعهده دارند رنج میبردند و برای زمانی که این منزلت و منصب از ایشان سلب شود، روز شماریمیکردند.
سرانجام زمان بروز کینه و حسادت فرا رسید، تعصبات قبیله ای بیدار شد و قدرت طلبان به مراد خویش دستیافتند. بلاذری مینویسد: «حباب بن منذر» که خود از انصار بود، درماجرای سقیفه گفت: ما چون در جنگها پدران اینان (مهاجران) راکشتهایم از ما انتقام خواهند گرفت. ۱۲ وقتی انصار به سبب کشتن پدران مهاجران از آنان بهراسند، پس امام علی(ع) باید درانتظار خشنترین برخوردهای قریش به سربرد; زیرا در «بدر» به تنهایی نیمی از کشتگان قریش را که هفتاد تن بودند به قتل رساند.
طبری مینویسد: زمانی عمر بن خطاب به ابن عباس گفت: میدانی چراقریش از خاندان شما جانبداری نکردند، در حالی که پدرت عموی پیامبر(ص) و تو پسر عموی او هستی؟… زیرا قریش مایل نیستنداجازه دهند نبوت و خلافت در خاندان شما جمع شود. برای اینکه بدین وسیله احساس غرور و شادمانی خواهید کرد. ۱۳
عرب حتی رسول خدا(ص) را نیز به سختی تحمل کرد. سران برخی از قبایلی کهبه آن حضرت ایمان میآوردند، آشکارا اظهار میداشتند:حالا که قدرت عرب به تو روی کرده است، به تو ایمان خواهیم آوردبه شرط اینکه ما را جانشین خود کنی!
امام علی(ع) خود درتایید این نظر میفرماید:
«… عرب از کار محمد(ص) متنفر بودو نسبتبه آنچه خداوند به او عنایت کرده، حسادت میورزید…آنها از همان زمان حضرت کوشیدند تا کار را پس از رحلت آن حضرت، از دست اهل بیت او خارج کنند. اگر قریش نام او را وسیله سلطه خویش قرار نمیداد و نردبان ترقی خود نمیدید، حتی یک روزپس از رحلت آن حضرت خدا را نمی پرستید و به ارتدادمیگرایید.۱۴
دیگر عوامل
۸– حقیقت آن است که میان سکوت مردم در روزهای نخست برپایی سقیفه و زمانهای بعدتر اندکی تفاوت است. در روزهای نخست، افزون بر عواملی که بر شمردیم، عامل وحشت مردم را نباید ازیاد برد. از آن هنگام که در زمان حیات پیغمبر(ص) حضرتش خودنتوانست جلو جسارت برخی را بگیرد، تا آن زمان که عمر با شمشیرآخته مرگ پیامبر را انکار کرد و سپس نیز با نیرنگ وزورچماقداران بنی اسلم، بیعت با ابوبکر حتمیشد، مردم جز سایه شمشیر و نهیب بر خویشتن ندیدند. بینی مخالفان حکومت آشکارا بی هیچ هراسی از روز واپسین، به خاک مالیده میشد و منزلت شریفترین افراد به هیچ انگاشته میگردید. در آن صورت، هرکس جان خویش را اندکی دوست میداشت برایش عاقلانه تر این بود که دم فروبندد.
اما در زمانی بعدتر، دو عامل مهم کار مخالفت با حکومت راسخت تر کرد. یکی آنکه رفته رفته با گذشت زمان، معلوم شد که علی(ع) تصمیم بر انقلاب ندارد و صبر پیشه ساخته است و روسای قبایل نیز تطمیع یا تهدید شده اند. این امور پایه حکومت رامستحکمتر و مخالفت را دشوارتر میساخت.
موضوع دوم، طغیان قبایل علیه حکومت مدینه بود. آن سرکشیها ازیک نظر برای حکومت مرکزی مدینه، سودمند بود، زیرا درگیری ابوبکر با آنان، آگاهانه یا نا آگاهانه به آرامش دشمنیها وتشنجات داخلی انجامید و اختلافات عقیدتی را به بهانه اتحادبرای نبرد با دشمن مشترک به فراموشی سپرد. این امر حتی امامرا نیز ناگزیر ساختبا نظام حاکم مداراکند.
منابع:
۱- تعبیر منافقان ورزیده، برگرفته از آیه قرآن است کهمیفرماید: «و من اهلالمدینه مردوا علیالنفاق لا تعلمهم»
(توبه، ۱۰۱)
۲- المصنف، حافظ ابوبکر بن شیبه، ج ۱، ص ۱۵۱ ; مسند احمد، ج۴، ص ۲۸۱ ; تفسیر طبری، ج۳، ص ۴۲۸.
۳- سیره حلبیه، ج۳، ص ۳۵۰; الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ۲، ص۲۵۴.
۴- صحیح مسلم، ج۳، ص ۴۵۲ و۴۵۳; ج۶، ص۲۳; ینابیع الموده، ص ۴۴۵.
۵- در این باره به تفسیر آیه مزبور مراجعه شود.
۶- در این باره رجوع کنید به اسرار آل محمد، ترجمه اسماعیلانصاری زنجانی، ص ۲۳۲.
۷- المراجعات، سیدعبدالحسین شرف الدین، مراجعه ۸۴. مرحوم سیدشرف الدین در کتاب النص و الاجتهاد صد مورد را بر میشمارد کهدر آنها رسول خدا چیزی فرمود و صحابه گونه دیگر عمل کردند.
۸- تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۱۲۳ و ۱۲۴.
۹- شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۲۱.
۱۰- اسرار آل محمد، ترجمه اسماعیل انصاری، ص ۲۷۴ و۲۷۷.
۱۱- شرح خطبه۶۶ نهج البلاغه ابن ابیالحدید، چاپ مصر، ج ۲، ص۱۳.
۱۲- انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۱۰.
۱۳- تاریخ طبری، ج ۱، ص۲۷۶۹.
۱۴- شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج ۲، ص ۲۹۸ و۲۹۹.
جامعه المصطفی