ای مردم!…

 خطبه تاریخی بانوی اسلام(س) در  مسجد پیامبر(ص)

اشاره:
بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) طوفان عجیبی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، و کانون این طوفان مرکز خلافت بود، سپس به هر چیز که به نحوی با آن ارتباط پیدا می‌کرد منتقل شد. از جمله حکم مصادره سرزمین فدک که از سوی پیامبر اسلام(ص) به دخترش فاطمه(س) بر اساس مصالح مهمی واگذار شده بود, از سوی نظام حاکم صادر شد.
فاطمه(س) که می‌دید این تجاوز آشکار، توأم با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام در این رابطه، جامعه اسلامی را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنت پیامبر(ص) و گرایش به برنامه‌های جاهلی می‌کند، و از سوی دیگر مقدمه‌ای برای خانه نشین کردن امیر مؤمنان علی(ع) و محاصره اقتصادی یاران اوست، به دفاع از حق خویش پرداخت و با تمام وجود خواستار بازگشت این حق مغصوب شد.
بانوی اسلام(س) برخاست و با جمعی از زنان بنی‌هاشم به مسجد آمد تا در برابر توده‌های مسلمان، و سران مهاجر و انصار گفتنی‌ها را بگوید، و اتمام حجت کند، و بهانه‌های ادامه این غصب عجیب را بگیرد، و در ضمن، صفوف وفاداران به اسلام را از مدعیان آشکار سازد.
او بی‌اعتنا به جوسازی خاصی که در این زمینه شده بود، و پیامدهای احتمالی این افشاگری بزرگ، به برنامه خود ادامه داد، و خطبه بسیار غرائی در مسجد پیامبر(ص) در برابر مهاجرین ایراد نمود که بسیاری از حقایق در آن افشا شد.
این خطبه تندر سهمگینی بود که پژواک آن همه جا پیچید، و آثار آن در همه اعصار و قرون باقی ماند. موشکافی‌های فاطمه(س) در این خطبه در زمینه فلسفه و اسرار احکام، و تحلیل تاریخ سیاسی اسلام، و مقایسه دوران جاهلیت عرب با زندگی آنها بعد از ظهور اسلام، درسهای بزرگی به رهروان راه حق می‌دهد، و آنها را در مبارزاتشان تعلیم و آموزش می‌بخشد.
این امر موجب شد تا در ایام مصیبت شهادت آن حضرت این خطبه را به جمله شیفتگان درک صراط مستقیم و مخاطبان موعود تقدیم کنیم امید آنکه به‌اندیشه و نظرگاه اسوه‌های حقیقی خویش نزدیک شویم.

ای مردم! من فاطمه دختررسول خدا، محمّد مصطفی(ص) هستم. آنچه راکه می‌گویم همه مطابق با واقع است. به این جهت درگفتار من خلافی نیست. هرچه را در اول خواسته‌ام، در آخر هم می‌خواهم. هیچ گاه برخلاف حق خواسته‌ای نداشته و در اظهار حق زیاده‌روی ننموده‌ام.
خداوند درقرآن کریم فرموده است:
 برای شما پیامبری ازجنس خود شما آمده که بسیاربراوگران است که شما درناراحتی و سختی به سر برید وبنده ناکسان باشید او فراوان می‌کوشد و برحفظ موقعیت شما حریص ونسبت به مؤمنین سخت رئوف ومهربان است.۱
مردم ! خوب دقت کنید اگر او را بشناسید خواهید دید که او پدر من است ونه پدر زنان شما، و برادر پسرعموی من بوده و نه برادر مردانتان. بنابراین شخصیت من وهمسرم درمیان زنان ومردان به مقامی رسیده که هیچ کس به آن پایه نرسیده وچنین خویشی را با رسول اکرم ندارد. خودم دختر پیامبر و همسرم برادر رسول اکرم است. چه افتخار بزرگی را من دارا هستم!
رسول خدا آنچه راکه ازسوی خدا مأموریت داشت به مردم ابلاغ نمود و با کمال شهامت به دنیا اعلام خطر کرد و از راهی که مشرکین و بددلان می‌رفتند منحرف بود. شمشیرخود را بر فرق و پشت آنها کوبید و گلوی آنها را فشرد تا به سوی حق متمایل گردند ومردم را از راه انسانیت باز ندارند.
او با زبان و بیانی که سر تا پا موعظه و نصیحت بود بشریت رابه مقام خود آشنا ساخت تا راه خدا را در پیش گیرند و از بت‌پرستی و سیه‌روزی دست بردارند و بت‌ها را با دست خود بشکنند و سرهای سرداران آنها را بکوبند. در نتیجه جمع آنها پراکنده شد و فراری‌ها باز گشتند و صبح سعادت بر روی آنها اشعه نورانی خود را تابید وحق جلوه کرد و پرده از روی تاریکی‌ها برداشته شد. آنگاه زعیم دین و زمامدار مسلمین لب به سخن گشود و زبان‌های شیاطین و دشمنان انسانیت لال شد ومردان پست و دون همت به سزای اعمال خود رسیده وهلاک گردیدند وتمام گره‌هایی که کفار ومشرکین وبی خردان در اجتماع مسلمین انجام داده بودند وتمامی عقده‌ها گشوده شد وانسان‌ها با صمیمیت کلمه اخلاص رابه واسطه مردمی روشن و پاک‌دل آموختند. شما در لب پرتگاه سقوط به جهنم، زندگی وحشت زای دوزخیان را داشتید. نیم خورده آب دیگران را می‌نوشیدید وبرای طمعکاران لقمه چربی بودید که مردمان عجول و تندرو ازوجود شما خانه خود را گرم می‌نمودند وشما را زیر دست وپای خود نرم می‌کردند. از آب‌های گندیده در چاله‌های کثیف می‌نوشیدید و در ظرف‌های ناپاک پوستی غذا می‌خوردید و با ذلت وخواری روزگار می‌گذراندید.
شما بودید که می‌ترسیدید دیگران شما را غارت کنند. خدای متعال بر شما منت گذاشت وشمارا از همه بدبختی‌ها به واسطه پدر بزرگوارم، محمد(ص) نجات داد وبرای ادامه حیات شما آن چنان رنج وزحمت کشید که همه گردنکش‌ها را از شما دورکرد و گرگان عرب و کسانی که اهل کتاب هستند و با کتاب آشنایی ندارند به سزای خود رسانید.
در اینجا زهرای اطهر (س) با جمله کوتاهی که از قرآن کریم اقتباس کرده فرمود :
 هر گاه دشمنان آتش می‌افروختند خدای بزرگ با دست نیرومند خود آن را خاموش می‌نمود.۲
 و چون با شیطان صفتان برای نابودی شما هم پیمان می‌شدند و برای خود از مشرکان و منافقان مدد می‌گرفتند، پیامبر عالی‌قدر برادر خود علی(ع) را به کام آنها می‌انداخت و با یک حمله مردانه آتش زبانه کشیده را خاموش می‌نمود.
آری، علی(ع) بود که هیچ گاه از میدان جنگ بر نمی‌گشت مگر آنکه پنجه به روی دشمنان انداخته وآنان را به سیه روزی و بدبختی مبتلا می‌ساخت و آتش افروزان را با شمشیر آبدار خود نابود کرده آتش جنگ را خاموش می‌نمود؛ چه علی(ع) آن طور که باید در راه رضای خدا واجرای اوامر او کوشا بود و با کد یمین وعرق جبین و نیروی مدد یافته از غیب جهان وظیفه خود را انجام می‌داد و با این عمل نزدیک‌ترین فرد به مقام مقدس نبی اکرم گردید و به منصب سیادت اولیا رسید.
امیرالمؤمنین، علی(ع) همه همت خود را در نصیحت مسلمانان وافراد علاقه‌مند قرار داد و در این راه از هر کوششی دریغ ننمود ولی شما ـ در همین حال ـ با یک دنیا امنیت وآرامش روزگار را با عیش وعشرت می‌گذراندید وانتظار می‌بردید که برای ما پیشامد‌های ناگواری پیش آید. شما هرگاه احساس ضعف و سستی در لشکر اسلام می‌نمودید فورأ عقب‌گرد کرده و به گذشته زشت خود بر می‌گشتید و از جنگ و جهاد در راه خدا فرار می‌نمودید. پیامبر اکرم را خدا به بهشت برین منزلگاه همیشگی او که جایگاه انبیا و اصفیای الهی می‌باشد، برد. ناگهان تمام عقده‌های درونی شما که از نفاق وحسد سرچشمه گرفته ظاهر شد و آثار دینداری و دوستی با خدا از چهره‌های تاریک شما زدوده گردید و آنچه تبه‌کاران در دل داشتند به زبان آوردند و مردمی‌که در گوشه وکنار بدون نام و نشان آرمیده بودند در اجتماع شما به نبوغ و فراست جلوه‌گری کردند و باطل‌گرایان نعره سر دادند و در میدان‌ها آنچه می‌توانستند فریاد کشیدند.
همین که شیطان شما را آماده برای هر گونه جنایتی یافت شما را به نهضتی عظیم دعوت نمود و شما هم با کمال سهولت قیام علیه حق نمودید و بر مردان خدا خشم گرفتید.
او دید تا چه حدی شما خشمگین هستید و در مقابل اوامر الهی و گواهی او می‌ایستید و سر به مخالفت بر می‌دارید.
راهی را که باید بپیمایید و خداوند برای شما آن راه را از همه جهات آراسته کرده بود نپیمودید و راه دیگری را ادامه دادید و از مکتبی که باید استفاده کنید بهره‌ای نبردید ومعاهده‌ای که با پیامبر خدا در غدیر خم بسته بودید زود آن را از یاد بردید و رحلت رسول اکرم که دردی بسیار بزرگ بود نادیده انگاشتید.
در صورتی که ناراحتی و جراحتی که قلب‌ها را شکسته و انسان‌ها را متأثر ساخته هنوز التیام نیافته، بلکه بدن مقدس پیامبر اکرم (ص) هنوز دفن نشده بود که با سرعت وشتابزدگی به بزرگ‌ترین خیانت دست زدید.
شما به این عنوان که «از فتنه باید دوری جست» خود را در ورطه هولناک فتنه گرفتار ساختید و در جهنم سوزانی که کفار را احاطه نموده جای گرفتید.
از انسان دور است که دروغ را وسیله زندگی قرار دهد. شما را چه می‌شود که راستی را کنار می‌گذارید، به دروغ سخن می‌گویید. چه بسیار مردمی‌که به دروغ توسل جستند و هستی خود را از کف دادند. امروز کتاب خدا در دست شماست. همه دستورات قرآن ظاهر وآشکار است و احکام الهی درخشندگی خاصی دارد و پرچم‌های اسلام در اهتراز و چیزهایی که باید مسلمان از آن چشم بپوشد روشن و آنچه را باید فرمان برد, جملگی واضح وهویدا است.
اما با تمام این شرایط وآگاهی ها، شما قرآن را پشت سر انداختید. آیا راستی چیزی در قرآن بود که شما آن را نمی‌پسندید؟ وبه آن رغبت نشان نمی‌دادید؟ و یا بهتر از قرآن کتابی یافته‌اید که در بین شما می‌تواند حکومت کند ؟
چه بسیار بد انتخابی ستمگران برای خود نمودند.۳
آگاه باشید !
هر کس جز اسلام دینی را بپذیرد هر گز ازاو پذیرفته نخواهد شد وروز قیامت از ستمکاران خسارت دیده به حساب می‌آید.۴
ای مردم گمشده از راه باز مانده! به دنبال غصب خلافت و تشکیل حکومت با سرعتی که مهلتی در آن متصور نیست تا شتری را که سوار شده‌اید آرام بگیرد و با آرامش سوار خود را به منزل برساند، به برافروختن آتش دیگری دست یازیدید و انحراف جدیدی را مرتکب گشتید و به دنبال شیطان گمراه کننده‌ای که هر روز شما را به سویی می‌خواند به راه افتادید.
شما در این فکر بودید که چراغ پر نور هدایت الهی را با این کردار زشت خود خاموش سازید و سنت‌ها و روش‌های پیامبر را از یاد ببرید.
شما منافقینی هستید که آنچه در دل دارید غیر آن را بر زبان جاری می‌کنید. شما مانند کسی می‌مانید که در باطن می‌خواهد شیره حیات بخش را جرعه جرعه بنوشد. شما مانند کسی هستید که می‌خواهد به مردم آب آلوده بنوشاند. شما خود را در میان درختان انبوه به هم پیچیده وسبزی‌های به هم گره خورده پنهان می‌نمایید واز پیامبر و فرزندان او خود را دور نگه می‌دارید.
ما خاندان رسالت در مقابل تمام ظلم‌ها و ستم‌های شما بردباری می‌کنیم وهمه بد رفتاری‌ها و کج‌روی‌های شما را برای خدا تحمل می‌کنیم، مانند کسی که شمشیر در رگ‌های او فرو رفته ونیزه در اعماق دل او جای گرفته ما هم به چنین دردهای پی‌درپی جانسوزی می‌سوزیم و می‌سازیم و مدارا می‌نماییم.
شما مردم از خدا بی‌خبر، نحله و هدیه پدرم را از من به زور گرفتید. شما امروز دست به جنایت جدیدی زده و بزرگ‌ترین خیانت را به اسلام روا داشتید و گمان می‌کنید که من از پدرم ارث نمی‌برم؟
آیا شما احکام جاهلیت را اجرا می‌نمایید و می‌پسندید که کسی بهتر از خدای حکیم بتواند حکم بکند، اگر این اجتماع خدا را باور داشته باشند!
آیا شما نمی‌دانید من دختر پیامبرم؟ بلی، شما می‌دانید و چه خوب هم آشنا هستید و مانند خورشید درخشان که در آسمان جهان می‌تابد من هم اختر فروزانی هستم که در افق نبوت درخشندگی دارم وشمایان آگاه هستید که من دختر نبی اکرم اسلام هستم.
 وای برشما! آه بر شما ای مسلمانان، من باید از ارث پدرم محروم بمانم و در محاکمه‌ای که انجام  می‌گیرد مغلوب شوم ؟
ای پسر ابوقحافه! خوب اندیشه کن. آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم نتوانم ارث ببرم؟
چه ظلم وستم بزرگی برای من روا داشته‌ای؟ آیا کتاب خدا را با توجه و از روی عمد پشت سر انداخته واحکام آن را ترک کرده‌ای؟ چه قرآن با کمال صراحت اعلام می‌دارد که:
 سلیمان پیامبر از داود پیامبر ارث برده است.۵
 و در داستان یحیی بن زکریا در قرآن آمده است که:
 خدا یا مرا ولی و فرزندی عنایت فرما که وارث من وآل یعقوب باشد.۶
 باز دختر رسول اکرم(ص) استدلال خود را در کتاب آسمانی دنبال کرده ارث خویش را مطالبه می‌نماید تا روشن شود که برای منافقان کتاب خدا ودستور نبی اکرم مطرح نیست. حضرتش در اینجا به این آیه استشهاد کردند که :
 ارحام وبستگان در ارث در یک درجه نیستند. بعضی آنها بر بعضی دیگر مقدم می‌باشند و من که خدا هستم به شما سفارش می‌کنم که ارث پسر را دو برابر ارث دختر قرار دهید. اگر کسی ثروت وخیری بر جای گذاشت باید به پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته‌ای وصیت کند. این حقی است که برای متقین معین شده.۷
 مردم! چه گمان می‌کنید؟ و با چه میزانی قضاوت می‌نمایید؟ آیا می‌پندارید که من سهم و نصیبی ندارم و از پدرم ارث نمی‌برم وبین من و پدرم خویشاوندی برقرار نیست؟
آیا خداوند شما را به آیه و دستوری اختصاص داده و پدرم را به دلیلی خارج نموده است؟ یا می‌گویید من و پدرم از دو ملت می‌باشیم و من مسلمان نیستم تا از پدر مسلمانم ارث ببرم؟ یا اینکه شما عقیده دارید که داناتر از پدر و پسر عمویم به خصوص و عموم قرآن هستید؟
… چه خوب داوری است خدای متعال, وچه پیشوایی عالی‌قدری است محمد(ص), و چه خوب قرارگاهی است قیامت. در چنین سرایی و با چنین وضعی کسانی که خطای خود را همراه دارند خسارت می‌بینند و دیگر ندامت و پشیمانی برای آنها سودی نخواهد داشت.
دختر نبی اکرم(ص) روی خود را به سوی انصار نمود و با کمال شهامت اظهار داشت: ای جوانمردان و پاکدلان اسلام که مکتب اسلام را پاس می‌دارید، این چه سستی و خمودی است که در دفاع از اسلام و قانون مقدس الهی پیشه خود ساخته و در نهی از منکر و دفاع از حق مسلم دختر پیامبر(ص) سهل‌انگاری نموده و به مجامله و مسامحه می‌گذارید و دین خدا را ضعیف و راه تسلط ستمگران راباز می‌نمایید تا هر روز به نامی قانون الهی را تغییر دهند.
آیا باور ندارید که پیامبر اکرم (ص) پدر من می‌باشد و با یک دنیا صمیمیت به ملت خود سفارش نموده که:
 فرد را باید در فرزندان او حفظ نمود.
ای ملت مسلمان! چه زود دستورات اسلام را فراموش نمودید و احکام قرآن را تأویل و توجیه کردید. و با چه سرعتی نتیجه کار زشت خود را به صورت آشکار نشان دادید. در صورتی که شما قدرت داشتید که به کمک من برخیزید. در شما نیروی مقاومت و نگهداری از قانون الهی وجود داشت.
ای مردم! در مقابل این منطق گویا آیا می‌گویید: محمد(ص) از دنیا رخت بربست و نوبت او تمام شد و مکتب اسلام تعطیل گشت. چه مرگ او مصیبتی عظیم به وجود آورد و سستی‌ها و ناکامی‌ها برای مردم مسلمان پیدا شد و پیوستگی‌ها و همبستگی‌ها همه از هم پاشیده شد و در اجتماع رخنه‌های وسیعی بین افراد و طوائف ایجاد گردید. جهانی با مرگ حضرتش تاریک شد و مردان خدا و اولیای الهی در مصیبت آن حضرت غمگین و مصیبت‌زده گشتند و خورشید و ماه به واسطه کسوف و خسوف نتوانستند نورافشانی کنند و عوالم وجود را در حیات یاری نمایند. ستارگان با عظمت فرو ریختند وآرزوها همه پایمال شد. کوه‌ها همه ریزش نمود و حقوق خاندان عصمت و حریم احکام الهی دستخوش اغراض هوسبازان گردید و احترام به مقام مقدس نبوت با مرگ حضرت ختمی مرتبت از بین رفت.
به خدا سوگند، این بزرگ‌ترین مصیبتی است که بر بشر روی آورده و دنیا هرگز به چنین پیشامد سویی مبتلا نشده و نخواهد شد که امروز گریبان انسان‌ها را با این سرعت گرفته است!
… آگاه باشید, فرزندان اوس و خزرج که از قبیله قیله‌اید، شما در چه شرایطی قرار دارید؟ ارث مرا از بین می‌برند و در شکم گرسنگان خلافت هضم می‌شود و حال آنکه شما در تمامی مجالس و محافل و خانه‌ها مرا می‌بینید و صدای مرا می‌شنوید و ناله مرا گوش می‌دهید. شما دعوت مرا از هر سو دریافت می‌نمایید و از همه جهت بر اوضاع آگاهی دارید؛ اما ترتیب اثر نمی‌دهید.
ای صاحبان قبیله! که نیروی بسیاری از لحاظ عدد و سلاح در اختیار دارید و با داشتن وسایل و تجهیزات  جنگی کامل دعوت من به شما می‌رسد ولی شما جواب مثبت نمی‌دهید، ناله‌های مرا می‌شنوید ولی با کمال تأسف به یاریم بر نمی‌خیزید و اغاثه مرا نمی‌پذیرید.
امری است بس عجیب؛ چرا که شما مردمی هستید که شهرت به نیکی وصلاح و دفاع از حق دارید! شما برگزیده حقید و بهترین مردمی هستید که برای خاندان پیغمبر(ص) انتخاب شده‌اید! شما با اعراب سرسخت به مبارزه برخاستید و مشقت و سختی و ناراحتی را تحمل نمودید و در مقابل دنیایی عرض اندام کردید و با شجاعان و زورمندان پنجه نرم نمودید. ما در تمام این رویدادها خشمگین نگشتیم در حالی که شما به وضع آشنا بودید و چیزی از شما پنهان نبود.
پیوسته ما جریان را برای شما روشن می‌کردیم و دستورات لازم را می‌دادیم و شما هم امتثال می‌نمودید تا کار اسلام بالا گرفت و دین خدا در میان مردم رونقی بسزا پیدا کرد و بهره برداری شروع شد و فریاد مشرکین ومردم ضد خدا خاموش گردید و آتش پرشعله دروغ و خودپرستی فرو نشست و کفر و نفاق رونق خود از کف بداد و دیگر از دعوت بت‌پرستان صدایی به گوش نمی‌رسید. اینک، ای مردم مدال گرفته چرا خدمات خود را ضایع می‌کنید؟ وحیرت زده وسر گردانید؟ شما آنچه را که به دنیا اعلام می‌نمودید امروز پنهان می‌دارید و از آنچه اقدام کرده ودر آن پیشرفتی حاصل نمودید رها کرده با خستگی به گوشه‌ای خزیده‌اید و از ایمانی که به خدا آورده‌اید دست برداشته وبه کفر گراییده‌اید.
… مسلمانان باید بدانند اگر از ترس دشمن خدا را ترک کنند به نابودی وبدبختی دچار می‌شوند و اگر به خدا بپیوندند تمام نیروهای هستی نمی‌تواند موقعیت وشخصیت آنها را از بین ببرند.
آری، می‌بینیم که برای همیشه در ذلت و بدبختی به سرمی‌برید و از راه حق وحکومت اسلامی و رهبری امیرمؤمنان واولاد گرامیش دوری می‌نمایید وبه سستی و به خمودی روزگار می‌گذرانید و به لهو ولعب دل مشغولید.
شمایان آنچه را در این مدت به دست آورده‌اید به یکباره از دست داده و فرآورده‌های ایمانی خود را که در دل جای داده بودید به ناگاه از دل خالی کرده وبه بدبختی و بیچارگی مبتلا گشته‌اید.
آگاه باشید! من آنچه را که باید بگویم گفتم وخود آگاهم که دل‌های شما تا چه حدی پستی گرفته و چگونه قلوب شما نسبت به ما تغییر کرده است آنگونه که هرگز به یاری من بر نخواهید خواست و سخن مرا پاسخ نخواهید داد زیرا می‌دانم خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. باید آشنای با خدا از حق دفاع کند تا در کنار رحمت حق جای گیرد. ولی چه کنم که این اندوه فراوان و این غصه‌های کشنده و این محرومیت‌های گوناگون دل فاطمه را به درد آورده است از این رو، این مطالب را برای اتمام حجت باز گو می‌کند.
شما بشنوید ولی پشت سر می‌اندازید و توجهی مبذول نمی‌دارید و عار وننگ را برای همیشه برای خود و قوم خویش ذخیره می‌کنید و غضب پروردگار و ننگ همیشگی را شعار خود می‌سازید تا در جهنم سوزان پروردگار که جان‌ها را می‌سوزاند وآب می‌کند گرفتار آیید. بدانید که آنچه انجام می‌دهید در پیشگاه مقدس پروردگار است و خداوند آن را می‌بیند.
من دختر پیامبری هستم که شما را از نافرمانی خدا ترسانیده و با کمال صراحت اعلام داشته که: من آمده‌ام که شما از عذابی که در پیش رو دارید بترسانم وبدانید هیچ کس نمی‌تواند از عکس العمل معصیت و گناه ونافرمانی حق نجات پیدا کند. من هم به شما اعلام می‌نمایم که شما آنچه می‌خواهید انجام دهید ما هم به وظیفه خود عمل می‌کنیم. بنابراین، هم من و هم شما در انتظار آینده خود می‌باشیم.


پی نوشت ها:

* این خطبه در منابع مختلفی نقل شده است، هم در کتب عامه و هم در کتب خاصه، و از جمله هفت منبع زیر قابل توجه است: شیخ طبرسی این خطبه را در احتجاج ذکر کرده است؛ علی بن عیسی اربلی در کتاب معروف کشف الغمه از کتاب صحیفه آن را نقل می‌کند؛ علامه مجلسی در بحارالانوار این خطبه را با اسناد متعددی ذکر کرده است؛ این خطبه در کتاب معانی الاخبار از مرحوم صدوق با سندی که در ذیل آمده از عبدالله بن حسن از مادرش فاطمه دختر امام حسین (ع) نقل شده است؛ و باز در همان کتاب با سندی دیگر از امام علی بن ابی طالب (ع) نقل شده است؛ مرحوم شیخ طوسی نیز آن را در امالی آورده است؛ ابن ابی الحدید عالم معروف سنی معتزلی نیز آن را در کتاب معروف خود شرح نهج البلاغه نقل می‌کند.
۱. سوره توبه (۹)، آیه ۱۲۸.
۲. سوره مائده (۵)، آیه ۶۴.
۳. سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۵۱.
۴. سوره آل عمران (۳)، آیه ۸۵.
۵. سوره نمل (۲۷)، آیه‌ 16.
۶. سوره مریم (۱۹)، آیه ۶.
۷. سوره انفال (۸)، آیه ۷۵.

ماهنامه موعود شماره ۶۴ 

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *