پدری که در سال اول زندگی کودک وقتش را روی کودک سرمایه گذاری نکرده تا تبدیل به یک پدر پرورش دهنده شود، احتمال بیشتری دارد که به نظم به عنوان تنبیه بدنی نگریسته و نا آگاهانه در دام کتک زدن کودک بیفتد.
تربیت کودک از نخستین ماه های زندگی شروع میشود. تربیت اساسا نوعی از رفتار با کودک و ایجاد فضایی در خانه است که کودک به طور متوازن رشد کند. پایه های تربیت، دو رابطه مهم است که روی ماههای اولیه زندگی کودک تکیه دارد؛ تلاش برای شناخت کودک و کمک به او در جهت داشتن یک احساس خوب. کودکی که احساس خوبی دارد درست عمل میکند و تربیت کردن وی آسان تر است.
پدر اگر در ماههای اولیه وقت زیادی با کودکش بگذارند، نحوه عمل، تواناییها و قابلیت هایش را میشناسد به شخصیت او پی میبرد و در مورد رفتار عادی وی اطلاعاتی به دست می آورد. با درک رفتار عادی کودک در ماههای اول می توان هنگامیکه بزرگتر شد و شروع به راه رفتن کرد، رفتارهای غیر عادیش را بهتر تشخیص داد.
بنابراین با صرف وقت زیاد با کودک در سال اول عمرش انتظارات واقع گرایانه ای از رفتار عادی به دست می آورید و تبدیل به فردی میشوید که با دقت و اشتیاق او را زیر نظر دارد. با شناخت کودکتان، در آینده تربیت کننده موثرتری خواهید بود.
برای اینکه پدر تربیت کننده موثری باشد، باید ابتدا پرورش دهنده کودک باشد. سالها پیش گروهی از متخصصین با گروهی از نوجوانان مصاحبه کرده و از آنها پرسیدند وجود چه خصایصی باعث میشود پدر تربیت کننده موثری باشد. این نوجوانان گفتند که پدران آنها به شکلی منطقی و منصفانه برای آنها محدودیت هایی قایل شده و در نگهداری و مراقبت از آنها به شکلی عاطفی عمل کردهاند.
خصوصیت دوم مربوط به این موضوع است که چرا شروع تربیت در اوان کودکی است. با مراقبت زیاد از کودک، واکنش در برابرگریه هایش، و به طور خلاصه گذراندن وقت زیادی با کودکتان به پدری پرورش دهنده تبدیل میشوید.
هر چه بیشتر در مراقبت از کودک نقش داشته باشید کودک اعتماد بیشتری به شما میکند. اعتماد اساس تربیت است. در پاسخ به این سوال که”به عنوان تربیت کننده چه انتظاری دارند”پدران اغلب پاسخ می دهند”می خواهم فرد قدرتمند خانه باشم”.قدرت بر پایه اعتماد استوار است برای این که کودک به شما به عنوان فرد مسلط احترام بگذارد، باید در درجه اول به شما اعتماد کند این جاست که پدری که از همان ابتدا رسیدگی به امور کودکش را به عهده داشته است نتیجه کارش را میبیند. وقتی کودک به شما اعتماد کرد، احساس درونی شناخت آنچه صحیح است در او رشد کرده و اساس رفتاری او را شکل می دهد.
کودکی که در درون خود آنچه را درست است احساس میکند و می پذیرد، در خارج هم عملکرد درستی دارد. رفتار خارجی کودک آینه احساسی درونی اوست. وقتی کودک به شما اعتماد کرد، به شما به عنوان فرد دارای قدرت و اختیار، احترام بیشتری خواهد گذاشت، در ذهن خودتان تصور کنید که در صورت امکان ویژگی های شخصیتی خویش را از نظر قدرت چگونه ارزیابی میکنید؟ کسانی که به آنها اعتماد میگذارید و اعتماد دارید، کسانی هستند که برایشان به عنوان شخصیتی قدرتمند و دارای اختیار ارزش قایلید. ایجاد احساس اعتماد میان پدر و فرزند در سال اول زندگی، آغاز تربیت است. برای مثال، یک تعامل ساده میان پدر و کودک، زمانی است که کودک گریه میکند و پدر فورا نسبت به گریه او واکنش نشان می دهد و بغلش میگیرد و اسباب راحتی وی را فراهم میکند. این ممکن است اولین “اقدام تربیتی”شما باشد. کودک می آموزد که در خانه ای است که پدر نسبت به نیازهایش حساس است.
در مورد پدری که در امر تربیت کودک راه افراط را در پیش گرفته و در حدود دو سالگی به ناظم سختگیری مبدل میشود چه می توان گفت؟ چنین پدری در سال اول دخالتی در کار کودک نمیکند، زیرا فکر میکند که نگهداری از کودک وظیفه مادر است. زمانی که اختلاف میان خواسته های مادر و کودک آغاز شد باید کار خود را شروع کند. این پدر به دلایل زیادی نمی تواند تربیت کننده موثری باشد؛ زیرا بین پدر و کودک رابطه ای اعتمادآمیز به وجود نیامده و اساس عملکرد کودک بر بی اعتمادی است. ممکن است احساس درونی کودک به جای مطلوب بودن، اضطراب باشد.
کودکی که در درون خود احساس خوبی نداشته باشد، عملکرد بیرونیش هم خوب نخواهد بود. پدری که در سال اول زندگی کودک نسبت به نیازهای او پاسخ های پرورشی نداده و در برآوردن نیازهای کودک کوتاهی کرده باشد، خطر داشتن کودکی را که مبنای عملکردش خشم باشد تقویت میکند. تربیت کودکان خشمگین مشکل ترین نوع تربیت است. کودکی که دارای روابط اعتمادآمیز با پدرش نیست پدرش را به عنوان شخصیت مورد اعتماد تلقی نمیکند.
پدری که در سال اول زندگی کودک وقتش را روی کودک سرمایه گذاری نکرده تا تبدیل به یک پدر پرورش دهنده شود، احتمال بیشتری دارد که به نظم به عنوان تنبیه بدنی نگریسته و نا آگاهانه در دام کتک زدن کودک بیفتد. این پدر واقعا اعتقاد دارد که کار درستی انجام می دهد، زیرا نظم را با تنبیه برابر می داند. او شروع به کنترل رفتار کودک از طریق کتک زدن میکند. متاسفانه تنبیه کودک به ندرت نتیجه بخش است، و بدتر از همه سدی میان پدر و کودک به وجود می آورد. این نوع عملکرد به ندرت روابط تربیتی خوبی میان پدر و کودک ایجاد میکند.
در نتیجه تبدیل شدن به پدری پرورش دهنده و درگیردر مراقبت از کودک در سال اول زندگی او، زیربنای خوبی برای تربیت در سایر مراحل رشد کودک به وجود می آورد. این کار به کودک می آموزد تا به پدرش به عنوان شخصی قدرتمند و مورد اعتماد احترام بگذارد.
مهر