برخی می پندارند ائمه اطهار خصوصا امام حسین (ع) متنفذهایی هستند که در دستگاه خدا اعمال نفوذ میکنند و اراده خدا را تغییر می دهند اما نتیجه این دریافت از شفاعت، چیزی جز شرک نخواهد بود.
شفاعت ائمه اطهار از آن دسته موضوعات ظریفی است که اگر با زاویه قرآنی و وحیانی به آن نگاه نشود همان انحرافات و کج روی هایی را با خود به دنبال خواهد داشت که متأسفانه هم اکنون در تلقی مسیحیان از شفاعت حضرت عیسی (ع) وجود دارد. هنوز هم مسیحیان بر این امر باور دارند که عیسی (ع) بر صلیب کشیده شده و تاجی از خار بر سر او گذاشتهاند و عیسی کفاره گناهان امت را می دهد. همچنان که دکتر سید عبدالحمید ضیایی در کتاب “جامعه شناسی تحریفات عاشورا” در این باره می نویسد “بنابر رأی غالب در کلام مسیحی، انسان ذاتا گنهکار بوده و نیازمند تطهیر است و در این فرایند همچنان که همه مردم در آسیب وضعی گناه شرکت دارند یک نماینده از بشریت قادر است که کفاره این گناه باشد و عیسی یک بار و برای همیشه کفاره آن آسیب را محقق ساخت.
مسیح با اطاعت مطلق و تسلیم کامل، دیواری را که گناه بین خداوند بی نهایت شایسته و انسان طغیانگر و متمرد قرار داده بود منهدم کرد. از دیدگاه مسیحیان فقط کسی قادر به انهدام این دیوار و کفاره گناه دیگران شده است که خود بی گناه بوده و با مشیت و حکمت خداوند کاملا متحد باشد.”
این پژوهشگر در بخش دیگری از این بحث به واکاوی موضع “فدا” در فرهنگ مسیحی می پردازد و به این مسأله می پردازد که فدا در آیین مسیحی مساوی با عمل و فعل خداوند برای نجات بشر از طریق مرگ در رستاخیز عیسی و آشتی کردن انسان با خدا از طریق جان دادن رنجبار مسیح بر صلیب است. متأسفانه گاهی این عقیده بی کم و کاست و فقط با الحاقات و پیرایه های بومی وارد فرهنگ عاشورا شده و در ذهن بسیاری از عوام الناس بدین صورت نقش بسته که کشته شدن امام حسین برای بخشیده شدن گناه امت بوده و خنثی نمودن اثر گناهان در قیامت و به تعبیر شهید مطهری نوعی مکتب یزیدسازی و ابن زیاد سازی!
استاد مطهری نیز در کتاب “عدل الهی” در باب توالی فاسده اعتقاد به شفاعت افراطی می نویسد بسیاری از عوام الناس می پندارند که پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س) و ائمه اطهار خصوصا امام حسین (ع) متنفذهایی هستند که در دستگاه خدا اعمال نفوذ میکنند اراده خدا را تغییر می دهند و قانون خدا را نعوذ بالله نقض میکنند… اگر هم در میان مسلمانان کسی معتقد به چنین چیزی شود که در کنار ربوبی، سلطنتی دیگر هم وجود دارد و در مقابل آن دست در کار است، چیزی جز شرک نخواهد بود. این چنین تصویری از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلکه شرک در ربوبیت است و به ساحت پاک امام حسین (ع) که بزرگترین افتخارش عبودیت و بندگی خداست اهانت است.
اما قائل شدن به این شفاعت افراطی – به مثابه غرض و هدف حدوث واقعه عاشورا – منجر به پدیدآیی ایرادهای جدی زیر به اصل واقعه خواهد شد:
۱- واقعه عاشورا نه حادثه ای بیدارگر بلکه به ماده ای مخدر و افیونی برای استحمار و استثمار توده ها تبدیل میشود.
۲- شیوع و گسترش فساد – چرا که در این صورت شفاعت مجرم را در ارتکاب جرم گستاخی بخشیده و جری تر خواهد نمود.
۳- در این رویکرد، واقعه عاشورا فاقد هرگونه عقلانیت مشخص – حتی از نوع دینی – بوده و تعبد محض و دوری از هرگونه قاعده و قانون علمی / تاریخی را باید سنگ زیربنای آن شمرد.
۴- نقش الگویی و اسوه بودن قهرمانان / واقعه عاشورا زیر سوال رفته و حتی نمی توان از عاشورا به مثابه الگویی برای شیعیان یاد کرد، چه رسد به پیروان ادیان دیگر یا افراد و فرقه هایی که فاقد هرگونه ایدئولوژی دینی هستند.
۵- با این رهیافت قیام عاشورا دچار نوعی تناقض و خودویرانگری خواهد شد چرا که از سویی هدف خود را مبارزه با جرم می داند و از دیگر سو به شفاعت مجرمان می پردازد.
شبستان