داستان “مردان ایکس ” از این قرار است که در اردوگاه نازی ها پسر بچه ای به نام اریک توسط نازی ها از مادر و پدر خود جدا میشود و تحت تاثیر احساسات درونی، خشمگین میشود و با ایجاد نیروی مغناطیسی، اجسام فلزی را را به سمت خود میکشاند.
مجموعه فیلم سینمایی ایکس من (x-men) یکی از پروژههای پیچیده رسانهای بر مبنای داروینیسم است که از دو دهه قبل آغاز شد. اولین گام جدی در این مسیر ساخت مجموعه کارتونی در سال ۱۹۸۹ میلادی به نام (Pryde of the X-Men ) آغاز شد و بعد از آن از سال۱۹۹۲تا ۱۹۹۷ میلادی مجموعه سریال کارتونی x-men پخش شد و بعد از آن اولین سری فیلم های سینمایی ایکس من به کارگردانی (Bryan Singer) در سال ۲۰۰۰ میلادی ساخته شد و در ادامه آن به ترتیب سال های ۲۰۰۳، ۲۰۰۶، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ میلادی، سری فیلم های ایکس من با کارگردانان و نویسنده های مختلف اما در یک چارچوب فکری به نمایش در آمد.
باید گفت از ۲۲ سال قبل برنامه ریزی دقیقی برای ساخت مجموعه ایکس من به کار گرفته شد که مهمترین خروجی سری ایکس من، یعنی آخرین قسمت آن تحت عنوان مردان ایکس – درجه یک (X-Men: First Class ) به کارگردانی Matthew Vaughn در توجیه قسمت های قبلی ساخته شده و نشان دهنده یک جریان عمیق فکری حاکم بر این پروژه تصویری است که در راستای تئوریزه کردن مکتب داروینیسم میباشد.
***خلاصه داستان
داستان مردان ایکس – درجه یک از این قرار است که در اردوگاه نازی ها پسر بچه ای به نام اریک لنشر(Erik Lehnsherr) توسط نازی ها از مادر و پدر خود جدا میشود و تحت تاثیر احساسات درونی، خشمگین میشود و با ایجاد نیروی مغناطیسی، اجسام فلزی را را به سمت خود میکشاند.
در دیگر سمت، در شهر وست چستر آمریکا پسری به نام چارلز خاویر(Charles Xavier) با توانایی ذهنی خود، قدرت تسلط بر ذهن های دیگران را دارد و در نهایت این دو، در پروژه ای مشترک علیه سپاستین شاو (Sebastian Shaw) که خطری جهانیست مبارزه کرده و با کمک سی.آی.ای (CIA) خطرجنگ اتمی در پروژه کوبا را خنثی میکنند و در نهایت بعد از پیروزی بر شاو، اریک و چارلز از یکدیگر جدا شده و چارلز همراه دولت واریک که تبدیل به انسانی قدرتمند شده به نام مگنت در مقابل دولت با یکدیگر مقابله خواهند کرد.
به این ترتیب گروه X با اقتباس از پرفسور چارلز خاویر(Charles Xavier)، مدرسه تربیت انسان های جهش یافته را ایجاد میکند.
***نگاه استراتژیک به داستان X-men
برای بررسی دقیق سری داستان ایکس من میبایست آن را در فلسفه داروینیسم بررسی و تحلیل کنیم؛ نظریه تکامل انسان و تمدن بقا از موضوعات مهمی است که سالانه ده ها فیلم در آن جهت ساخته میشود.
این قسمت از مجموعه مردان ایکس به گذشته پرفسور چارلز و مگنت می پردازد؛ چارلز خاویر یا همان پرفسور ایکس که توان خارق العاده ذهنی دارد و اریک یا همان مگنت که نیروی بدنی زیادی دارد در موضوعی مشترک با یکدیگر همکاری میکنند. آنها در پروژه مشترک سی.آی.ای (CIA) در جهت مقابله با سپاستین شاو یکدیگر را میشناسند.
سپاستین برای رسیدن به قدرت جهانی منافع خود را در جنگ اتمیشوروی و آمریکا می داند تلاش خود را برای به ثمر رسیدن این موضوع انجام می دهد زیرا با تشعشعات اتمی انسان های جهش یافته قدرتشان بیشتر میشود.
به این دلیل سی.آی.ای (CIA) با متوجه شدن قدرت شاو، بدون دانستن نقشه او مجبور به کمک گرفتن از انسان های جهش یافته دیگر میشود.
در این میان اریک در پی انتقام گیری از دکتر شاو میباشد زیرا او مادرش را کشته و بر روی اریک آزمایشات متفاوتی درباره ی انسان های جهش یافته انجام داده، به همین خاطر اریک به جهت کینه از دکتر شاو، در صدد انتقام گیری از او میباشد؛ اما در این میان ناخود اگاه در بازی شاو قرار گرفته و مجبور به همکاری با سی.آی.ای (CIA) میگردد.
با این همه برای درک بهتر از فیلم ابتدا باید به دو موضوع نزاع اتمیشوروی و آمریکا و نقش انسان های تکامل یافته توجه ویژه نمود.
وجود یک عنصر فکری و نقش اصلی در فیلم یعنی پرفسور چارلز خاویر که هم اسم داروین میباشد مقوله مهمی است که بررسی آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
چارلز خاویر با قدرت ذهن خود و نفوذ در دیگران با قدرت اغوا گرانه ی خود بدون کوچکترین حرکت خشونت مدارانه اهداف خود را پیش میبرد؛ او با کنترل ذهن دیگران و تصرف ذهن آنها و حتی به یاد آوردن و یاد بردن خاطرات در ذهن آن ها در واقع یک ژنرال جنگ نرم محسوب میشود.
بر این اساس سازمان سی.آی.ای (CIA) با پروژه ای که در دست اجرا دارد می خواهد جهش یافته ها را پیدا کرده تا به واسطه ی آنها به قدرت خود در مقابل توان اتمیشوروی و همچنین شخص سپاستین شاو بیافزاید.
به این منظور تعدادی دیگر از جهش یافته ها توسط دستگاه ساخته شده سی.آی.ای (CIA) و کمک ذهن چارلز پیدا میشوند و در نهایت ابر قهرمان انگلاساکسون ها در مقابل شاو ابر قهرمان ژرمن ها قرار گرفته و او را شکست میدهند و بعد از آن اریک و چارلز از یکدیگر جدا شده و هر یک به سمت سرنوشت خود میروند.
به این ترتیب از آنجا که جزیی از نظریه ی الحادی داروین مبتنی بر بقای تمدن بوده و انسان های امروز را یک انسان جهش یافته می داند؛ صحنه های متعدد در فیلم موجب تصویر سازی مدیریت افراد و نجات بشریت توسط یک انسان جهش یافته یا همان انسان متصور در مکتب داروین و آموزشی دقیق از برای القای باورهای انسان شناسانه بر مبنای داروینیسم به مخاطب میباشد.
با این همه ذات پرداخت به شخصیت داروین به عنوان کسی که به صراحت منکر وجود خدا است، در دوران خود بارها به نزاع با مسیحیت پرداخت و کلیسا او را به خاطر نفی وجود خدا و اعتقاد و باور به این مطلب که انسان امروز حاصل تکامل طبیعت است، ملحد دانست؛ در فیلم های امروز همچون ایکس من، خود موضوعی بسیار مهم میباشد که می توان آن را در باور انکار خداوند و انسان محوری در بستر سیطنیسم، به عنوان یکی از اهداف اصلی هجمه ی جهان غرب ارزیابی نمود.
از این رو در فیلم نجات دهندگان دنیا، همانا انسان های تکامل یافته ی مد نظر داروین هستند؛ آنان که جلوی جنگ اتمیکوبا در سال ۱۹۶۲ میلادی را گرفتند و جهان را از جنگ و آشوب نجات دادند؛ انسان های تکامل یافته ای که به واسطه ی نشان دادن رییس جمهوری ایالات متحده کندی، در بخش هایی از فیلم گویای خاستگاه تفکرات دارویی در منظر آنگلوساکسون ها میباشد.
بر این اساس ایکس من را می توان نمونه ای بارز از القای مدیریت جهان توسط داروینی ها در عرصه ی سینما دانست؛ القایی که به زیبایی هرچه تمام به تصویر کشیده شده است.
القائات زیبایی که شاخص آن را می توان در سکانس های آخر فیلم یعنی صحنه هایی که سوپر قهرمان ها در حال جنگ با هم هستند و دوئل ذهنی چارلز در مقابل شاو در کنار جزیره زیبا و در میان آنها سر در گم شدن شوروی و آمریکا در مقابل داروینی ها را دانست.
ایکس من مرگ و زندگی را در دستان انسان های جهش یافته به تصویر میکشد.
این موضوع ان هنگام جالب میشود که بعد از پیروزی اریک و چارلز بر شاو، دولت شوروی و آمریکا هر یک با با شلیک موشک های خود به سمت جهش یافته ها، در پی نابودی آنها بر می آیند؛ در این میان اریک با برگرداندن موشک ها به سمت کشتی های آمریکا و شوروی، در تقابل با چارلز بر آمده و به این ترتیب چارلز با جلوگیری از این اقدام اریک، اولین گام را برای اختلاف برداشته و پس از آنکه طی اتفاقی گوله به کمر چارلز خورده و او فلج میشود، اریک در مقابل حکومت و پرفسور ایکس همراه حکومت میشود.
از دیگر نکات قابل توجه در ایکس من شباهت هایی است که بین اریک و چالرز وجود دارد؛ اریک یک یهودی مظلوم واقع شده توسط نازی هاست که پدر و مادرش را به بی رحمانه ترین شکل از او جدا کرده و مادرش توسط دکتر شاو، روانشناس کشته میشود؛ در مقابل چارلز یک طرفدار مکتب داروین است که پایان نامه علمی او در آن حوزه تنظیم شده است.
اولین شخصیت جهش یافته در فیلم که با چارلز (Charles Xavier) آشنا میشود ریون (Raven) است که ظاهری آبی دارد و توانایی دارد شکل خود را به دیگر انسان ها تغییر دهد.
او همچون جن و شیطان قدرت تغییر شکل به دیگران را دارد و شکل واقعی او آبی رنگ که الگوی واحد هالیوود درنشان دادن جن میباشد، از بعد داروین باید به این اشاره کرد که او برای شبیه شدن به دیگران همیشه در ظاهر انسانی دیگر بود اما بعد ها برایش ثابت شد که او یک موجود کامل و بی نقص است و دیگر لازم نیست همرنگ دیگران باشد دنیا باید به تکامل یافتگی او برسد.
انسان های تکامل یافته دیگری در فیلم هستند که هر کدام توانایی خاص خود را دارند، یکی می تواند تبدیل به طوفان شود، دیگری امواج صوتی گوش خراش تولید میکند؛ یکی مانند گلوله ای آتشین میشود و … اما مهمترین آنها که احتیاج به نگاه عمیق تری دارد در ذیل بررسی میشود:
عزازل در نقش شیطان است او با قدرت خود در لحظه ای هر انچه را بخواهد جابجا میکند و در یک چشم به هم زدن به هر نقطه ای بخواهد میرود که این موضوع ما را به یاد داستان ملک سلیمان می اندازد؛ عزازل را اگر بخواهیم در متون تاریخی پیدا کنیم باید به طور مختصر بیان نمود که عزازیل (עזאזל) یا همان عزازل یک شخصیت در اساطیر عبری است که اولین بار در عهد عتیق ظاهر شد.
عزازل دارای قدرتهای خارقالعاده است.وی از دسته شیاطین است.عزازیل در ادبیات بسیار مورد استفاده قرار گرفته است؛ در کتاب مرشد و مارگاریتا وی از ملازمان شیطان به شمار میرود و در سریال سوپرنچرال شیاطین بزرگ به شمار میرود
Hank McCoy در فیلم یک انسان تکامل یافته است که به نظریات داروین شباهت بسیاری دارد او بسیار باهوش است و پاهایش شبیه میمون است و حرکاتی میمونی میتواند انجام دهد و قدرت هوشی بسیار زیادی دارد او برای خوب شدن شکل ظاهریش ماده ای را کشف میکند که با تزریق به خود باید بهبود پیدا کند اما ماده تزریقی با او نا سازگار است و در نتیجه او تکامل یافته تر میشود به سادگی می توان این نقش را در بستر داروینیسم بررسی کرد
در نظریه داروین موضوعی به نام انتخاب طبیعی مطرح است؛ داروین در طرح این نظریه دریافت که آموزههای مالتوس نظریات او را تکمیل میکند، به این ترتیب نتیجه گرفت که پس از ایجاد تغییر در موجودات زنده، انواعی که با محیط طبیعی ناسازگار گشتهاند حذف میشوند و انواعی که تغییراتشان آنها را با محیط طبیعی سازگارتر کردهاست، جای آنها را میگیرند.
امروزه انتخاب طبیعی (Natural selection) به عنوان یکی از دکترین های اصلی غرب محسوب میشود؛ دکترینی که مبتنی بر نظریه انتخاب طبیعی داروین، غرب بقای دیگر کشور ها را در سازگاری دیگر کشور ها با خود دانسته و روابط جهانی خود را تنظیم می نماید.
ایکس من نمونه ای بارز از القای تفکر برتر انگاری و نمایش مدیریت جهان توسط انسان های داروین مسلک است؛ انسان هایی که به سبب تکامل و جهش یافتگی، شان اداره و مدیرت جهان را داشته و جهان را در میز شطرنج اقتدار خود به حرکت در می آورند.
از جمله جهش یافتگان ایکس من فردی به نامن داروین (Darwin) است.
داروین (Darwin) در میان انسان های جهش یافته که توسط سی.آی.ای (CIA) حمایت میشوند تنها کسی است که توسط شاو (Sebastian Shaw) کشته میشود.
در واقع داروین فدای دیگر انسان های تکامل یافته میشود، برای نگاه واقع بینانه تر باید دلیل آن را در چارلز داروین خلاصه نمود.
به عبارتی دیگر اولا حضور یک انسان تکامل یافته به اسم داروین خود دلیلی محکم برای اثبات موضوع است؛ ثانیا اسم داروین ذهن را به سمت دانشمند داروین سوق می دهد و فدایی شدن او برای دیگر تکامل یافتگان، خود نوعی مظلوم نمایی برای چارلز داروین میباشد.
دیگر انسان جهش یافته ایکس من فردی به نام اما (Emma Frost) است.
اما (Emma Frost) دستیار اصلی شاو میباشد و همچون چارلز قدرت خواندن فکر ها را داشته و همچنین می تواند در مواقع لزوم به الماسی تغییر شکل دهد تا به او اسیبی نرسد.
با این همه اما (Emma Frost) به دلیل آنکه شاو کلاهی با جنسی ویژه که توسط روس ها ساخته شده در اختیار دارد، توان نفوذ در ذهن شاو (Sebastian Shaw) را ندارد.
اما خط تعلیق اصلی ایکس من را می توان در نبرد بین گروه اریک و چارلز در مقابل گروه سپاستین شاو دانست؛ تعلیقی که در پی آن است که کدام گروه به پیروزی می رسد و دانستن سر انجام تکامل یافته ها و سرنوشتشان در جهان در مقابل دو قدرت جهانی یعنی شوروی و آمریکا.
این خط تعلیق اصلی در کنار دو خط تعلیق فرعی، که آیا اریک می تواند از شاو به خاطر مرگ مادرش انتقام بگیرد.
و همچنین دیدن صحنه های جنگی و پر رنگ و لعاب توام با شور و هیجان فیلم را به پیش برده و موجب همراهی مخاطب در بستر تعلیق داروینیسم میشود.
نگاه عالمانه به بستر تعلیق فیلم، موجب میشود تا بررسی شود چرا تفکر داروین امروز در غرب از یک تئوری به یک ایدئولوژی تبدیل شده و چرا تفکر انسان ملحدی چون او تا این حد در فیلم های هالیوودی آرایش و تزئین میشود.
چرایی این موضوع که غرب عامدانه نظریه داروین را بزرگ نمایی میکند چندان سخت نیست زیرا نظریه تکامل داروین در مقابل نظریه خلقت گرایی میباشد و در نتیجه عدم وجود خدا چیزی است که غرب سالها است که برای رسیدن به آن تلاش میکند.
اما در منظر کلام الله مجید خداوند متعال در مورد آغاز خلقت انسان، در اولین آیه سوره مبارکه نساء، مى فرماید:
بررسى این آیه به درستى بیانگر آن است که نسل انسان از وجود یک زن و یک مرد، آغاز گشته است و نظریه تکامل داروین چیزی جز در راستای القای تفکر شیطان نیست.
با این همه شاید بتوان عمده تصاویر القایی ایکس من (x-men) از منظر استراتژیک در هفت عنوان خلاصه نمود:
۱. مبتنی بر نگاه ایکس من در حوزه انگلاساکسون ها سوپر من “داروین” و در حوزه ی آلمان ها و نازی ها سوپر من “نیچه” وجود دارد.
۲. در قاب تصویر ایکس من، قهرمان ها کسانی هستند که تکامل یافتهاند و نجات دهنده بشریت آن ها میباشند.
۳. تصویر ایکس من از آینده جهان در دست تکامل یافته گان میباشد.
۴. سوپر استار سازی ایکس من در حوزه های مختلف در ذیل داروینیسم اجتماعی صورت می پذیرد.
۵. از منظر ایکس من هر قدر امکان تکامل وجود داشته باشد افراد شرور نیز تغییر و توان بیشتری مییابند.
۶. آیا واقع نشدن جنگ اتمیبین امریکا و شوروی بر سر سپر های موشکی علتی دیگری داشت؟
۷. القای ماتریالیسم و ماده گرایی در مقابل ایده آلیسم که چند مرتبه در فیلم به آن اشاره میشود
اما در مقام بررسی ایکس من (x-men) از منظر نماد گرایی اگر بخواهیم نگاهی جزیی به خود کلمه ایکس (X) داشته باشیم، باید ابتدا این پروژه بیست ساله را به خوبی بررسی و سپس به ماهیت شناسی کلمه مردان ایکس و معنی شناسی آن بپردازیم.کلمه ایکس (X) در ترکیب بعضی کلمات به معنی ناشناخته یا مجهول نیز بکار میرود، مانند x-ray به معنی اشعه مجهول.از این منظر باید مردان ایکس را به نام مردان مجهول بشناسیم اما آیا واقعا هدف از گذاشتن ایکس این معنا بوده؟
از آنجایی که چهار چوب فکری فیلم مردان ایکس در بستر تکامل انسان ها و مسائل ماورا طبیعت است، وجود کاراکتر های همچون ریون (Raven) با رنگ آبی و عزازیل (AZAZEL) به عنوان نماد شیطان خود دلیلی محکم برای دیدن نماد ایکس از منظر سمبلیک میباشد.
اولین کارتون تلویزیونی ایکس من در سال ۱۹۸۹ میلادی توسط Ray Lee ساخته شد؛ بعد از آن از سال ۱۹۹۲ تا سال ۱۹۹۷ میلادی سریال کارتونی ایکس من توسط Stan Lee در ۸۶ قسمت پخش شد
در حین پخش این مجموعه های تلویزیونی انواع و اقسام بازی های رایانه ای، نمایشگاه های بازی و عروسک های ایکس من تولید شده است که تا امروز ادامه دارد.
در این راستا پروژه ایکس من علاوه بر آنکه به عنوان پروژه ای بیست ساله جهت تئوریزاسیون تفکر داروین در جهان عمل نمود، در بعد عمومی خود به بسط و گسترش نماد ایکس (X ) در جهان پرداخته و مجموعه ی سری ایکس من که از سال ۲۰۰۰ میلادی تا به امروز ساخته شده است نیز در راستای پیروی از این خط مشی ارزیابی میشود.
در نوع ارزیابی سیمبلیک ایکس (X) می توانیم این نماد را در مصر باستان مورد جستجو قرار داد و از آنجا که فراماسونر ها در مفاهیم سیمبلیک وامدار مصریان هستند، بررسی این نماد در قاعدهی فرهنگ مصری بابی از برای سیمبل شناسی ماسونی ان قلمداد میشود.
نماد ایکس (X) به عنوان دو خط متقاطع در آموزه های مصریان نماد خضوع و خشوع در مقابل شیطان است؛ این نماد به مرور ضمن آمیختکی با مفاهیم و آموزه های شیطانی و کابالا، به یکی از نماد های اصلی شیطان پرست ها مبدل گریده است.
بعد از قرن ها در سال ۱۶۰۰ میلادی یک کابالیست و کیمیاگر آلمانی به نام یاکوب بوهمه بار دیگر کاربرد نماد ایکس (X) گسترش داد.
یاکوب به عنوان یک کابالیست میگوید: من از تابش نور آفتاب در ظرف مفرغی حقیقتی را دریافتم که بسیار بسیار جذاب تر از ارتباط بین خدا و بشر و خوبی و بدی است.
آنچه که گذشت را می توان دلیلی واقعی از برای انتخاب مردان ایکس دانست؛ دلیلی که همراه با قرینه ی گسترش روز افزون نماد ایکس (X) در عصر حاضر است.
به این ترتیب از آنجا که نماد ایکس (X) به عنوان دروازه ورود شیطان معرفی میشود باید نتیجه گرفت این نماد دامنه ی گسترده ای داشته و تشکیل گرو ه های مختلف موسیقی راک و متال با نام ایکس و همچنین ساختن فیلم های متفاوت با کلمه مجهول ایکس در این راستا میباشد.
فراگیری نماد ایکس (X) در جهان امروز به نحوی است که حتی در ایران اسلامی سرزمین مبارزه با امپریالیسم جهانی استفاده از این نمادها از روی جهل و ندانستن بسیار رایج شده است به طوری که در گوشه خیابان ها نماد ایکس به عنوان گردنبند و در مغازه ها به عنوان بو گیر ماشین ها به فروش می رسد
در مجموع این قسمت از مجموعه ایکس من به کارگردانی متیو واگن به واقع عصاره همه قسمت های قبل میباشد؛ داستان این قسمت از مجموعه ایکس من در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده است و به گذشته پرفسور چارلز (پرفسیور ایکس) و اریک میپردازد.
به تصویر کشیدن همکاری اریک و چارلز آنگلاساکسونی در مقابل شاو ژرمنی برای جلوگیری از جنگ در پروژه اتمیکوبا و پیروزی، اریک و چارلز خاویر در مقابل شاو که باعث جلوگیری از جنگ جهانی میشوند و جهان را نجات می دهند، همگی در راستای ترسیم انسان های جهش یافته داروین و وظیفه ی آن ها نسبت به هم نوعان خود برای بقای تمدن شان در توجیه اعمال و رفتارشان است.
به این ترتیب اگرچه تکامل یافته ها ابتدا خود را منزوی میدانند اما در انتهای فیلم برایشان اثبات میشود که دیگر انسان ها باید همچون آنها تکامل یافته شوند.
ایکس من ها برای بقای تمدن و نسل خود باید جانشان را به خطر انداخته و بقای نسل یشری را متضمن گردند؛ این روحیه ی ایثار به گونه ای ویژه در سراسر فیلم در جریان بوده و شخصیت داروین به عنوان اولین ایثارگر که جان خود را فدای انسان ها نموده شاخص میباشد.
شاخصی از برای جان فشانی ایکس من ها به جهت جلوگیری از وقوع جنگ اتمی، جنگی که باعث نابودی انسان ها و افزایش قدرت تکامل یافته ها میشود و این موضوع خواسته اصلی شاو ژرمنی میباشد و لی داروین های انگلاساکسونی برای نجات دنیا به مقابله با او میپردازند.
مظلوم نمایی برای یهودیان فیلم یعنی اریک و چارلز در مقابل شاو یادآور پروژه دروغین هلوکاست است و به همین دلیل کشته شدن شاو توسط اریک در فیلم به سادگی توجیح میشود.
همچنین نبرد فکری پرفسور چارلز خاویر موسس مدرسهX که در قسمت های قبلی مردان ایکس آن را مشاهده کرده ایم نشان دهنده قدرت نرم در کنترل ذهن ها و اثر گزاری بر قلب ها است.
وجود عزازل به عنوان نماد شیطان و تغییر شکل و قیافه ریون به عنوان نماد جن در واقع نوعی بستر سازی برای ترویج کلمه X به عنوان نماد شیطان پرست میباشد. بستری که امروز آن را در اقسا نقاط دنیا مشاهده و در جنب ترویج جادو و سحر و همچنین القائات گسترده داروینیسم اجتماعی در بستر اومانیسم از دیگر اهداف ایکس من تلقی میشود.
همچنین نبرد بین جهش یافته ها بر سر نجات و یا نابودی انسان ها و مبارزه فکری و قدرتی بین نماینده انگلاساکسون ها یعنی چارلز و نماینده ژرمن ها شاو و در نهایت پیروزی انگلاساکسون ها در نجات دنیا و همکاری آنها با ایالات متحده به خوبی القا مدیریت جهانی توسط انگلاساکسون ها را نشان می دهد.
در مجموع تئوریزه کردن سکولاریسم و نهادینه ساخن موضوع سکولاریزاسیون در جوامع بشری از پروژه های چند صد ساله صهیونیسم جهانی برای ترویج اندیشه و تفکرات شیطانی خود میباشد؛ پروژه ای که به واسطه ی لائیسیته کردن جوامع بشری و بی تفاوت کردن انسان ها نسبت به اتفاقات پیرامونشان و محدود کردن دین به عنوان یک مساله فردی ذهن ها را تهی کرده و سپس با تزریق افکارشان آن چه را می خواهند به جوامع بشری القا نمایند.
برنامه ریزی گسترده برای تربیت کودکان ونوجوان ها توسط رسانه های و ترویج گسترده مکاتب و نقش بندی فلاسفه در مقام منجی بشر و جایگزین سازی اومانیسم و سپس حرکت به سمت سیتنیسم را میبایست از اصلی ترین اهداف این پروژه قلمداد نمود.
در این راستا پروژه بیست ساله ایکس من که همچنان ادامه دارد، یکی از چندصد پروژه ذیل این هدف میباشد؛ پروژه ای فراگیر به منظور القای تکامل یافتگی انسان بر مبنای مکتب شیطانی داروینیسم در مقابل خلقت گرایی و نبرد بین طبیعت گرایان و خلقت گرایان. نبردی که همچنان ادامه دارد.
_____________________________________
مشرق