اشغال الانبار؛ فرصت‌ها و تهدیدها؟

حمله‌ی القاعده به عراق و تصرف برخی شهرهای آن می‌تواند بر رویکرد امنیتی‌سیاسی آمریکا نسبت به بحران سوریه تأثیر بگذارد. لذا این حمله را می‌توان بزرگ‌ترین اشتباه راهبردی القاعده پس از شروع انقلاب‌های عربی دانست.

 

منازعات خشونت‌بار جریان‌های تکفیری منطقه سرانجام از سوریه به عراق تسری یافت. گروه تروریستی «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) کنترل بعضی از شهرهای استان الانبار عراق را در روزهای گذشته به دست گرفته است.

گروه‌های تروریستی پس از تجربه‌ی چندین شکست در سوریه و مواجهه با بحران «تفرقه» و «جنگ» بین خود، این بار غرب عراق را هدف گرفته‌اند تا با تصرف آن، اولاً تجدید قوایی نمایند و از سوی دیگر، از جبهه‌ی شرقی دولت عراق و شام در آغازین روزهای سال ۲۰۱۴ رونمایی کنند.

علی‌رغم نگاه بدبینانه‌ی برخی تحلیل‌گران و محافل سیاسی به نتایج تحولات امروز عراق، به نظر می‌رسد اقدام گروه‌های تروریستی در حمله به الانبار و اشغال بخشی از این استان در کنار ارسال علائم شدیداً هشداردهنده به آمریکا و غرب، در نهایت تأثیر مثبتی بر نگاه آن‌ها (غربی‌ها) در بحران سوریه خواهد داشت.

این حادثه می‌تواند در سطحی کوچک‌تر در قیاس با ۱۱ سپتامبر، موضع آمریکا را نسبت به کارکرد گروه‌های این‌چنینی تغییر دهد. این اقدام القاعده زنگ خطر جدی را برای آمریکایی‌ها به صدا درآورده است؛ چرا که تهدیدی ملموس را متوجه عراق و در آینده، افغانستان می‌کند.این تحلیل به دنبال ارزیابی تأثیر اشغال الانبار بر روی نگاه آمریکا نسبت به بحران سوریه و گزینه‌ها و فرصت‌های ناشی از آن است.

بحران اشغال الانبارمی‌تواند دو تأثیر روی سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا باقی بگذارد: اول تجدید نظر نسبی واشنگتن در حمایت از مخالفان مسلح تروریست دولت سوریه و دیگری اعلام هشدار جدی به آمریکا در خصوص احتمال تکرار سناریوی اخیر در افغانستان پس از خروج از این کشور.

واقعیت این است که حمله‌ی گروه‌های تکفیری القاعده به عراق و تصرف برخی شهرهای آن می‌تواند بر رویکرد امنیتی‌سیاسی آمریکا نسبت به بحران سوریه تأثیر بگذارد. لذا این حمله را می‌توان بزرگ‌ترین اشتباه راهبردی القاعده پس از شروع انقلاب‌های عربی دانست؛ چرا که تحولات اخیر بیش از پیش تهدیدات واقعی و ملموس فضا دادن به گروه‌های تروریستی را بر ثبات و امنیت منطقه‌ای خاورمیانه و منافع آمریکا آشکار می‌کند.

به نظر می‌رسد این بحران می‌تواند حداقل دو تأثیر بر سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا داشته باشد: اول تجدید نظر نسبی واشنگتن در حمایت از مخالفان مسلح تروریست دولت سوریه و دیگری اعلام هشدار جدی به آمریکا در خصوص احتمال تکرار این سناریو در افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی.

هم‌زمان، این اتفاق دو گزینه را فراروی تصمیم‌سازان سیاست خارجی آمریکا قرار می‌دهد؛ یکی اعمال فشار جدی روی متحدان منطقه‌ای خود که حامیان اصلی گروه‌های بنیادگرا در سوریه هستند و دیگری فراهم شدن فضای مناسب برای افزایش همکاری‌ها و تعاملات واشنگتن با کشورهایی همچون ایران در منطقه که از ابتدا با سیاست‌های گروه‌های افراطی در منطقه مخالفت داشته است و نسخه‌ای معتدل و صلح‌مند از اسلام را در مقابل اسلام رادیکال و خشونت‌آمیز جریان‌های سلفی و تکفیری ارائه می‌دهد.

آمریکا از ابتدای بحران سوریه، رویکردی مرکب از فشار و تردید را نسبت به این بحران در پیش گرفته است. عامل اصلی تردید آمریکا نیز سوای از جنبه‌های دیگر بحران سوریه، ابهام نسبت به آینده‌ی سیاسی سوریه و ماهیت مخالفان مسلح دولت سوریه بوده است. لذا اتفاقات اخیر عراق، تردید و ابهام آمریکا را در خصوص بحران سوریه بیشتر و پیچیده‌تر هم خواهد کرد و از سوی دیگر، موضع متحدان منطقه‌ای دولت سوریه را در خصوص بحران سوریه در کنفرانس ژنو (مونترو) ۲، تقویت خواهد نمود. این مسئله حتی می‌تواند موجب کاهش فشار آمریکا بر دولت بشار اسد هم بشود (به واسطه‌ی تبعات احتمالی به قدرت رسیدن نیروهای تندرو در سوریه روی کشورهای همسایه، از جمله عراق و لبنان و منافع آمریکا در خاورمیانه).

آمریکا از ابتدای بحران سوریه، رویکردی مرکب از «فشار و تردید» را در پیش گرفته است. عامل اصلی تردید آمریکا نیز ابهام نسبت به آینده‌ی سیاسی این کشور و ماهیت مخالفان مسلح دولت سوریه است. اتفاقات اخیر عراق، تردید و ابهام آمریکا را در خصوص بحران سوریه بیشتر و پیچیده‌تر هم خواهد کرد و از سوی دیگر، موضع متحدان دولت سوریه در خصوص بحران این کشور را نیز در کنفرانس ژنو۲ تقویت خواهد نمود.

نکته‌ی دیگر این است که اگر آمریکا در راهبرد امنیتی‌سیاسی خود نسبت به القاعده و بحران سوریه تجدید نظر ننماید، باید منتظر اتفاقات مشابهی در افغانستان نیز باشد. گروه‌های افراطی و تندرو در سال‌های اخیر و از خلال بحران سوریه، تجربیات جدیدی به دست آورده‌اند و اعتمادبه‌نفس زیادی نیز پیدا کرده‌اند.

غلبه‌ی نگاه ایدئولوژیک نیز نشان می‌دهد آن‌ها صرفاً به عراق و سوریه راضی نیستند. این گروه‌ها در سال‌های اخیر، ارتباطات قوی و شبکه‌ای گسترده‌ای با برخی دولت‌ها و بازیگران عربی و غربی پیدا کرده‌اند و در نبرد با دولت سوریه از ملیت‌های گوناگون در کنار هم هستند که این امر روی جذب نیرو و افزایش دامنه‌ی انتخاب‌های آن‌ها در این عرصه تأثیرات عمیقی گذاشته است.

به نظر می‌رسد اگر تروریست‌ها برخورد جدی از سوی غرب و آمریکایی‌ها نبینند، با انتقال این تجربیات به کشورهایی همچون افغانستان (که پتانسیل بالایی دارند)، باید شاهد انتقال قدرت از دولت قانونی افغانستان به گروه‌های بنیادگرا باشیم.

آمار و ارقام نشان می‌دهد افراط‌گرایی در منطقه، پس از لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق، تشدید شده است. برای نمونه، در سال ۲۰۱۳، بیش از هشت هزار شهروند عراقی به خاطر اقدامات تروریستی و فرقه‌ای جان باختند. لذا گزینه‌ی فوری و اضطراری برای مبارزه با این معضل امنیتی جهانی، قطع حمایت‌های مالی، اطلاعاتی، لجستیکی و… برخی دولت‌های منطقه از گروه‌های افراطی است و هیچ کشوری همچون آمریکا، امکان اعمال فشار جدی بر متحدان خود در منطقه برای دست برداشتن از حمایت از این تروریست‌ها را ندارد.

گزینه‌ی دیگر، افزایش همکاری‌ها میان کشورهای معتدل منطقه است که نسخه‌ای اعتدال‌گرایانه از اسلام را در منطقه پیگیری می‌نمایند.به نظر می‌رسد افزایش تهدیدات تکفیری‌های تروریست در منطقه می‌تواند فرصت خوبی برای افزایش همکاری‌های بین‌المللی جهت مبارزه با بزرگ‌ترین تهدید علیه صلح و امنیت جهانی و تجدید نظر آمریکا نسبت به سیاست‌های خود در قبال بحران سوریه باشد.

احمد جرفی/کارشناسی ارشد خاورمیانه و شمال آفریقا

برهان

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *