این موضوع مهمترین موضوع تاریخ بشر است و مهمتر از این موضوع در تاریخ زندگی ما در روی زمین نداریم. بعثت همه انبیا برای همین رخداد بوده است. امام خمینی(ره) میفرماید: انبیا از ابتدا دو شغل داشتند یکی اینکه دست انسانها را بگیرند، رشد دهند و بالا بیاورند؛ به عبارتی از اسفل السّافلین به اعلی علّیین برسانند و دوّم اینکه زمینههای حکومت جهانی دین خدا و اسلام را فراهم آورند.
اشاره:
دکتر محمّدهادی همایون عضو هیئت علمی «دانشگاه امام صادق(ع)» و از چهرههای نام آشنای حوزه مهدویّت و رسانه است. کتاب «تاریخ تمدّن و ملک مهدوی» و نیز جلسات نقد فیلمهای آخرالزّمانی، بهانهای شد تا گفت و گویی با موضوع مهدویّت و آخرالزّمان در رسانه ملّی و صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران با ایشان ترتیب دهیم.
آنچه در ادامه میآید، حاصل این گفت و گوست امید که مقبول طبع خوانندگان عزیز موعود قرار گیرد.
با تشکّر از اینکه قبول زحمت فرمودید. لطفاً برای آغاز گفتوگو بفرمایید، به نظر شما گستره مباحث مهدوی چه موضوعاتی را دربر میگیرد؟
گستره مباحث مهدویّت در طول تاریخ این موضوع، سیر تحوّلات گوناگونی داشته است؛ برای مثال وقتی غیبت صغری رخ داد، شیعیان در وضعیت بسیار بغرنجی قرار گرفتند. برای حلّ این مشکل، علما به سمت روایاتی که از گذشته رسیده بود، رفتند. این جریان منجر به شکلگیری یک رویکرد روایی شد؛ به این معنی که عدّهای روایات را بررسی کرده و آن چیزی را که درباره موضوعات مهدوی وجود دارد، استخراج میکنند. این رویکرد همچنان ادامه دارد.
دوره غیبت کبری بعد از گذشت حدود هفتاد سال پس از غیبت صغری آغاز شد. به این ترتیب این شبهه پیش آمد که عمر امام(ع) ۷۴ سال شده ونعوذ باللّه عمر امام سر آمده است. باز برای پاسخ به این شبهه، علما مجبور شدند در همان روایات موجود، دنبال ماجرای غیبت صغری و غیبت کبری بگردند که این ماجرا رویکرد روایی را تقویت کرد.
موضوع طول عمر امام برای مردم بعد از یک دوره طولانی که از آغاز غیبت گذشت، مسئله شد. در همین راستا، علم کلام رشد میکند تا بتواند به این سؤال پاسخ دهد. از اینجا غیر از روایات، علم کلام هم وارد میشود. علم کلام متولّی پاسخ عقلی به مسائل دینی، براساس آیات و روایات است. برخلاف فلسفه که فارغ از آیات و روایات، به اتّکای خودش میخواهد پاسخ مسائل را بدهد.
در پاسخ به شبههای دیگر که امام غایب به چه درد مسلمانان و دین و امّت میخورد و نیز این شبهه که روایات گفته شده استنادشان به چیست؟ باید در «قرآن کریم» اشارهای به این موضوع باشد. عدّهای رفتند و در آیات قرآن تتبّع کردند و آیاتی را که مربوط به حوزه مهدوی است، به دست آوردند.
رویکرد فلسفه تاریخ که شهید مطهری(ره) مطرح میکند یا رویکرد هنری که میخواهیم درباره آن صحبت کنیم تا مشخّص شود چطور باید از هنر و رسانه در این حوزه استفاده کرد و چه کسانی تا الآن استفاده کردهاند، همه این نگاهها و رویکردهای علمی، بسته به شرایط متعدّدی است که در دورههای مختلف درآن قرار گرفتهایم. امروزه، همه اینها به شکل انباشته و تجمیعی در اختیار ماست و در کنار آنها متوجّه میشویم که تحت تأثیر انقلاب اسلامی اتّفاقاتی در جهان معاصر ما میافتد که بیشک یک نسبتی با ماجرای ظهور دارد و به راحتی نمیشود آنها را انکار کرد و به هرحال پدیدهای قابل بررسی است … اوج این ماجرا را در موضوع نشانههای ظهور میتوان دید که به نظر میرسد خیلی از این نشانهها قابل تطبیق با حوادث و شرایط و شاید شخصیّتهای معاصر باشد؛ به طور مثال آیا این تطبیق درست یا غلط است؟ شدنی است یا خیر؟آیا ما به دوره ظهور نزدیک هستیم یا نه؟ صرف نظر از پاسخی که ما میدهیم، محصول پاسخ به این پرسشها برای خود، رویکردی جدا و جدید است که من به این رویکرد، رویکرد راهبردی میگویم و این همان چیزی است که امروزه در جمهوری اسلامی، اندک اندک شکل میگیرد؛ رویکردی که برای ما نقشه راه را تعیین میکند که ما چطور باید جلو برویم. به نظر من، رویکرد روایات راهبردی است؛ به این معنا که دستورالعمل ما برای گذران دوره غیبت و رفتن به سمت دوره ظهور، هستند.
در دل این رویکرد، رویکرد دیگری را میتوان یافت که وقتی شما همه روایات را به شکل راهبردی کنار هم میگذارید، وارد یک فضای تمدّنی میشوید؛ یعنی موضوع مهدویّت صرفاً انقلابی در یک منطقه نیست؛ بلکه جریانی تمدّنی و عظیم است که مرتّب درحال عوض شدن و چرخش است. این نگاه برای تحلیل وضع معاصر ما بسیار بسیار مهم است.
اساساً ضرورت طرح و پیگیری مباحث مهدوی را از چه جهت میبینید؟
این موضوع مهمترین موضوع تاریخ بشر است و مهمتر از این موضوع در تاریخ زمین، نداریم. بعثت همه انبیا برای همین رخداد بوده است. امام خمینی(ره) میفرماید: انبیا از ابتدا دو شغل داشتند؛ یکی اینکه دست انسانها را بگیرند، رشد دهند و بالا بیاورند؛ به عبارتی از اسفل السّافلین به اعلی علّیین برسانند و دوم اینکه زمینههای حکومت جهانی دین خدا و اسلام را فراهم آورند.
این مطلب از آیات قرآن هم به راحتی قابل استنباط است.
فراهم کردن مقدّمات حکومت جهانی، در زمان ظهور کامل میشود و مقدّمه حرکت ما به سمت رجعت و قیامت خواهد شد.
خلاصه اینکه، ظهور و مهدویّت فقط یک اتّفاق نیست؛ اصل فلسفه خلقت است. از همینرو شیطان در برابر آن میایستد و نمیگذارد که این اتّفاق بیفتد؛ به خصوص که در همین ماجرای ظهور، شیطان کشته میشود.
به نظر شما مطالعه و پیگیری رویکردهای مطرح شده برای چه کسانی جذابیّت و ضرورت دارد؟
طبیعتاً حوزههای علمیّه در رأس این جریان هستند. بحثهای کلامی هنوز هم بحثهای شیرین، جالب و مهمّی هستند.
با توجّه به اینکه ما اندک اندک درحال نزدیک شدن به شرایط خاصّی هستیم که بعضی آن را مصداق دوره آخرالزّمان میدانند، این موضوع بیش از هرچیزی، در مردم جای خود را باز میکند و از همینرو دسته دوم را باید توده مردم دانست.
عرض کردم همین مباحث کلامی و علمی عمیقی که الآن در اختیار داریم و به آن اشاره شد، زمانی ابتدا مقدّمات و شبهاتش بین مردم شایع بوده و بعد علما در مقام پاسخگویی به نیازهای مردم و شبهات موجود ظاهر شدند. در موضوع نشانههای ظهور هم مطالب، در حال تولید شدن به ادبیات علمی است؛ ولی مهم این است که فعلاً بسیار بسیار مورد علاقه و مطالبه مردم، به طور کلّی و اجمالی است.
چرا مردم به این موضوع اقبال دارند؟
به این دلیل که موضوع روز است؛ موضوعی است که شدید و جدّی با آن درگیر هستند؛ برای مثال شما هرروز در تلویزیون دارید اخبار «سوریه» و «مصر» را میشنوید. طبیعی است مرتّب برای شما سؤالی تکرار میشود که تحلیل این ماجرا چیست و چه اتّفاقی دارد، میافتد؟ آیا این موضوع با مثلاً روایات آخرالزّمان نسبتی پیدا میکند یا خیر؟
یعنی کسانی که به دور از این اخبار و تنشها زندگی میکنند و تحت تأثیر تفکّرات جمهوری اسلامی نیستند، این موضوع برایشان جذّابیت ندارد؟
فرقی نمیکند. به عنوان فرد مسلمان و در برخی موارد غیر مسلمانها این اخبار ذهنشان را درگیر میکند.
ما در بحث ارتباطات، موضوعی داریم به نام «ارزشهای خبری» که نشان میدهد چه عنصری در خبر، آن را مهم میکند و به عنوان خبر تلقّی میشود. اینکه مثلاً امروز سر چهارراه، سگی پای مردی را گاز گرفته است شاید برای ما خیلی مهم نباشد؛ ولی اگر بدانیم همان سگ پشت در این اتاق، پای یک وزیر را گاز گرفته برای ما مهم میشود … نزدیکی و مجاورت، دربردارندگی نفع و منفعت و مسائلی از این دست، ارزش خبر را تعیین میکند. به همین دلیل مسئله سوریه و عراق و دیگر موضوعات همجنس آنها برای ما مهم میشود …
به نظر شما رسانههای ما در سه دهه گذشته تا چهاندازه درباره موضوع مهدویّت کار کردهاند؟
ببینید رسانه به خودی خود نمیتواند تولید کننده یک اثر هنری بدیع باشد؛ مگر اینکه پیش از آن یک متن و اثر قوی و جدّی علمی، هنری به عنوان پشتوانه آن ایجاد شده باشد؛ یعنی اگر آن پشتوانه در عرصه علمی وجود نداشته باشد، طبیعتاً در تبدیل این گزاره علمیبه فرهنگ و آمیختن آن به هنر و تبدیل شدن به یک مسئله هنری و رسانهای اختلال پیش میآید. ما ابتدا باید ببینیم که در عرصه علمی، چقدر جلو رفته ایم و آن دستاورد و سرمایه علمی ما در حدّ توان و بضاعت ما تبدیل به کار رسانهای و هنری شده است یا نه؟
اگر توقّع داشته باشیم که نهادهای علمی ما اگر کار علمی جدیدی نکرده باشند و این کار علمی را صداوسیما بکند یا نویسندگان ما انجام بدهند، این توقّع نابهجا و زیادی است…
با این فرض، آنچه را امروز میبینیم، این است که به رغم جایگاه جدّی مهدویّت در اصل موضوع انقلاب اسلامی، رسانه ما به طور جدّی و شایسته و بایسته به این موضوع نپرداخته است.
شما ضعف را ناشی از چه میدانید؟
عرصه علمی، یعنی دانشگاهها و حوزههای علمیّه که باید به موضوع مهدویّت، متناسب با شرایط امروز ما بیش از این میپرداختهاند و نپرداختهاند. این اصل مسئله است.
مگر ما هزار و اندی سال این همه منابع روایی و کلامی تولید نکردهایم؟
چرا؛ اینها منابع ما هستند که براساس نیازهای دوره خودشان نوشته و تولید شدهاند. امروز بحثهای ما بحثهای راهبردی است و باید بر اساس آن تولید محتوا کنیم. البتّه چون ادبیات بحثهای راهبردی هنوز چندان غنی نیست و به طریق اولی، تبدیل مباحث مهدویّت به رویکردهای راهبردی، کاری بسیار سخت و دشوار است. این راه راهی طولانی است که ایده، تبدیل به علم، سپس ادبیات و پس از آن به هنر تبدیل شود، بعد از آن بیاید و در رسانه پخش شود و نهایتاً تبدیل به فرهنگ شود. این مسیر خیلی طولانیای است.
پس با این تعبیر میتوانیم بگوییم فعلاً رسانهها باید دست نگه دارند؟
نه نباید دست نگه دارند. رسانهها باید شروع کنند به تمرین رسانهای و فرهنگی کردن چیزی که فعلاً موجود هست. این کار را رسانهها اجمالاً دارند، انجام میدهند.
به هرحال ما یک سری از موادّ خام اوّلیه را داریم که آن موادّ خام اوّلیه میتوانند شناسایی شوند و بعد به ادبیات تبدیل شده و در قالب هنر قرار بگیرند و هنر به رسانه وارد شود ودر نهایت فرهنگسازی شود.
به نظر شما اگر ما بخواهیم مسائل مهدوی را به رسانه وارد کنیم، نشر این مباحث به چه ضوابطی نیاز دارد؟
متأسّفانه موضوع مهدویّت در دو مقطع مورد نامهربانی قرار گرفت؛ یکی در اوایل انقلاب اسلامیبه دلیل سلطه بیش از حدّ نگاه انجمن حجّتیه به مهدویّت، به گونهای که حتّی پس از تعطیلی انجمن، کسی توان گفتوگو از مهدویّت را نداشت. با نام بردن از امام زمان(ع) فرض میشد، این آقا انجمن حجّتیهای است و با انقلاب اسلامی مشکل دارد. به همین بهانه، مدّتی طولانی ما درباره مهدویّت هیچ صحبتی نکردیم … از اواخر دهه هفتاد و با زحماتی که به خصوص «مؤسّسه فرهنگی موعود» و «مجله موعود» کشید و در دهه هشتاد، بقیّه هم به مرور و آرام آرام همراهی کردند، موضوع مهدویّت کمی جای خود را در جامعه باز کرد. اندکی بعد تا این اندیشه خواست رشد کند، ماجرای مطرح شدن این اندیشه در دولت و سیاسی شدن مهدویّت پیش کشیده شد. ناگهان فیلم «ظهور بسیار نزدیک است» ساخته شد و دعواهای بعدش را دیدیم که کار به نیروهای انتظامی، قضایی، امنیّتی و نظامیکشید؛ این در حالیست که عرصه مهدویّت، اصلاً نباید با اینگونه مسائل سروکار داشته باشد.
سیاسی شدن موضوع مهدویّت، متأسّفانه این مشکلات را دارد. باید توجّه داشته باشیم که موضوع مهدویّت یکی از مهمترین و سیاسیترین مسئله ما در جهان معاصر است و اگر مهدویّت را نداشتیم، تغییر جهان معاصر برای ما به شدّت خطاپذیر میشد و در عین حال تا عرصه علمی رشد جدّی نکند، مطرح کردن بیپرده مسائل مهدویّت در رسانه، میتواند مارا دچار آسیب و مشکل کند. وقتی باب گفتوگوی علمیباز شود، مثل هزاران مسئله فرهنگی تازه، قابل بحث میشود. میخواهم عرض کنم اگر محدودیّتی هم در رسانه وجود دارد، ریشه آن به نقص و ضعف ما در تولیدات علمیمان برمیگردد.
چه محدودیّتهایی از لحاظ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حتّی رسانهای، برای رسانه، جهت پرداختن به موضوع مهدویّت وجود دارد؟
رسانهها به طور عام، بسته به اینکه چه گروه و طایفه و عدّهای برآن رسانه حاکمیّت دارند، جهت گیری پیدا میکنند. وقتی سرمایهگذاران بر یک رسانه حاکم هستند و آنها خطّ مشیهای اصلی رسانه را تبیین ودیکته میکنند و طبیعتاً فعّالیتهای رسانه به سمت منافع آنها جهتدهی میشود؛ در این میدان گاهی مدیران مهم هستند، گاهی بودجه، گاهی هم هنرمندان و گاهی هم مدیر گروهها تعیین کننده میشوند. هرکدام از اینها رسانه را به سمتی سوق میدهند. در رسانه ملّی الآن ما به نظر میرسد به دلیل این تنوّعی که در شبکهها ایجاد شده وحجم زیادی از برنامهها که باید روی آنتن پخش بشود و موضوعی به نام «تب آنتن» پیش آمده، تهیّه کنندهها حرف اوّل را میزنند. سوای خوب یا بد بودن این پدیده، اگر قرار بر این باشد که تهیهکنندهها حرف اوّل را بزنند، تهیهکنندگان ما باید از لحاظ حسّی، هنری، علمی و … با این موضوع آشنا بشوند و کاملاً باید درک کنند که در عرصه مهدویّت چه اتّفاقی دارد میافتد تا برایشان ایده و اندیشهای شکل بگیرد، سراغ این موضوع بروند و برنامه تهیه کنند؛ چه برنامههای خشک علمی، چه برنامههای شاداب هنری.
ظاهراً الآن ساز و کار جدّی و رسمی وجود ندارد برای اینکه تهیه کنندگان ما با موضوعات اولویّتدار کشور، از جمله مهدویّت آشنا شوند.
آیا در صداوسیما برای اینکه چه مقدار به موضوعات مذهبی یا مثلاً کودک و نوجوان و … پرداخته شود، زمانبندی داریم؟ و آیا اساساً سیاستی پشت برنامهسازیهای صداوسیما هست یا نه؟
برنامههای صداوسیما تابع جلساتی است که همه مدیران هر از چندی دور هم جمع میشوند و مرور میکنند؛ ولی عملیّاتی و اجرایی شدن این برنامهها تابع اعلام آمادگی و ورود تهیهکنندگان به عرصه پیشنهاد شده است؛ یعنی اگر تهیه کنندهای وارد نشود، کسی برای ساخت برنامه وجود ندارد .در برنامههای صداوسیما همان طور که عرض کردم، تهیه کننده حاکم است .
البتّه سیاستگذاری در رسانه، ضروری است برای خود این پدیده هم به سیاستگذاری علمی جدّیتر، قبل از سیاستهای رسانهای نیاز داریم و به آن معنا الآن سیاستگذاری جدّی در صداوسیما وجود ندارد.
با توجّه به اینکه یکی از هدفهای اصلی صداوسیما که هم در قانون اساسی، هم در سند افق ده ساله رسانه آمده، گسترش و ترویج دین است. آیا طی این سی و اندی سال، برای اینکه بفهمیم دین را باید چگونه ترویج کنیم. دنبال شناسایی و ارزیابی قالبهای موجود و پیشنهاد قالبهای تازه بودهایم و معیاری به دست آوردهایم؟
واقعیّت این است که ما در عرصه علمی و تولیدات علمی ودانشگاهی وحوزوی به الگوی نهایی در رسانه نرسیده ایم وهرچه بوده از طریق تجربهها و اعمال آزمون و خطا بوده است و هنوز این بحث در تجربههای علمی جای کار دارد. اینکه چه قالبهایی میتواند برای کار ما مناسب باشد، بر میگردد به اینکه ما اوّل تولید کنیم و کلید شروع کار را بزنیم. ببینید روزی که خبر داشت تولید میشد، کسی از روز اوّل نیامد که ارزشهای خبری را مطرح کند، آنقدر خبر تولید کردند که بعداً یکی آمد و از خبرهای تولید شده شروع کرد و فهمید که مردم به این نوع خبرها میگویند: خبر و به دستهای دیگر میگویند: غیرخبر. با یکی دو اثر تولید شده، نمیشود ادبیات درست کرد.
رسانههای غربی چه میزان درباره مباحث مهدوی و آخرالزّمانی کار کردهاند؟
نگاه من شاید کمی متمایز با برخی دوستان در این حوزه باشد و آن اینکه من قبول ندارم آنها واقعاً از سر صدق به این موضوع باور دارند و چون باور جدّی دارند، به این موضوع میپردازند. ما با انقلاب اسلامی خود، به موضوع مهدویّت در جهان معاصر دامن زدیم. هرچند این موضوع در کشور خودمان مدّتی پنهان بود و مطرح نشد؛ ولی آنها میفهمیدند که انقلاب اسلامی ما زمینه ساز ظهور است؛ به این دلیل و براساس این باور، همه آنچه در غرب اتّفاق میافتد، تلاشی است برای خنثی کردن انقلاب اسلامی و مأموریت زمینهسازی آن برای ظهور، پس نباید بگوییم مثلاً هال لیندسیای پیدا شده که خیلی به آخرالزّمان معتقد است و برای خودش جلساتی میگیرد یا دولت بوش سرکار میآید که خیلی معتقد به آخرالزّمان است و فقط در تشخیص آخرالزّمانشان با ما اختلاف دارند؛ اینگونه نیست. درباره کارگردانهای برجسته آنها هم که موضوعات آخرالزّمانی را در فیلم هایشان میآورند همین است. البتّه تعداد زیادی از مردم مسیحی و یهودی حرفهای اینها را به عنوان یک باور دینی قبول میکنند و دنبال اینها راه میافتند، ولی اینکه سردمداران فکری، هنری و رسانهای و عقیدتی اینها از سرصدق به این موضوع بپردازند، اصلاً اینگونه نیست.
شما هدف آنها را مقابله با تفکّرات آخرالزّمانی انقلاب اسلامیبرشمردید، امّا نگفتید که چه مقدار روی این موضوعات کار میکنند؟
خیلی زیاد؛ آنها دو نوع رویکرد و موضع نسبت به مهدویّت دارند: یکی صریح که در فیلمهای معطوف به موضوعات آخرالزّمانی میتوانیم ببینیم و گاهی با تحلیل به این نتیجه برسیم. ظاهراً ممکن است این فیلمها به موضوع مهدویّت مربوط نشود، امّا در پشت آن، نمادهای آخرالزّمانیای مطرح میشود که آنها را هم من جزو صراحتها حساب میکنم؛ مثلاً اینکه اخیراً خانم سفیری در سوریه ادّعا کرد آخرالزّمان نزدیک است و ما هم داریم میرویم. اینها اظهارنظرهای صریحی است که در قالب اظهارنظرهای دیپلماتیک ورسانهای، فیلم، خبر، شبکه بازیها و… دارد پخش میشود. این آن چیزی است که به آن توجّه میکنیم و یک عرصه خاموشتری در پشت وجود دارد که اصلاً در ظاهر، هیچ ربطی به موضوع آخرالزّمان ندارد. کسی ادّعای آخرالزّمانی بودنش را ندارد و با ظرافت دارند، این موضوع را دنبال میکنند.
با توجّه به اینکه آنها خیلی زیاد به این موضوع پرداختهاند و ما هم فیلمها و برنامههایشان را در ماهوارهها و حتّی دوبله شده در تلویزیون خودمان میبینیم، میزان تأثیر برنامههای آنها را بر رویکردهای شیعی و تفکّرات مردم ما چقدر است؟
متأسّفانه این هم خیلی زیاد است.
این نقطه، اشکال جدّی سیاست رسانهای ماست؛ یعنی ما وقتی میخواهیم دیدگاههای شیعیمان را دیدگاههای اصیل انقلاب اسلامی در رسانه تبیین کنیم، بضاعتمان همین مقدار است که شما میبینید و به همین میزان میتوانیم جلو بیاییم؛ ولی وقتی قرار است تولیدات و محصولات آن طرف را بیاوریم، خیلی سخاوتمندانه و دست باز آنها را میآوریم. متأسّفانه عمدهاندیشههای آخرالزّمانی ما دارد در قالب پیامهای فیلمهای هالیوودی و غیره در جامعه ما رسوخ میکند و خیلی از مردم آخرالزّمان را آنطور میشناسند که غربیان تفسیر میکنند و این خیلی خطرناک است؛ چیزی مثل آرمگدون به رغم تمام دروغ بودنش، به عنوان یک موضوع آخرالزّمانی بین مردم علاقه مند ما پذیرفته شده که بالأخره داریم به سمت یک جنگ جهانی میرویم، درصورتی که نگاه شیعی ما نگاهی حدّاقلی از کشتهها را در آن دوره ترسیم میکند و آن هم در جنگی که بین ما و صهیونیستها اتّفاق میافتد نه اینکه همه مردم جهان کشته بشوند . آنها الآن دارند به این خرافات دامن میزنند. اینها موضوعات مهمّی است که علمای ما باید تبیین کنند و بعد رسانههای ما، آن را فرهنگ کنند تا در مردم جا بیفتد که چه طور باید به سمت ظهور رفت. ما خوشحال باشیم از اینکه مصر دارد شلوغ میشود که این رخدادها مقدّمه ظهور است یا ناراحت باشیم که مثلاً دارند جلوی ظهور را میگیرند؟ پاسخ این سؤال خیلی مهم است.
نگاه ما الآن اینطوری است که تحت تأثیر دیدگاه رسانههای غربی فکر میکنیم و میگوییم چون چنین است، پس آشفته ترش باید کرد. نگاه سازنده این نیست. اینکه بالأخره روزی باید مسلمانان به سمت وحدت بروند تا ظهور اتّفاق بیفتد، این گزاره اصلی ماست که آنها دارند از آن طرف، خلافش را به ما تلقین میکنند و ما باید برای خنثی کردن آن کار کنیم.
ما از طرفی داریم حجم زیادی از محصولات آنها را میبینیم که روی ما هم تأثیر میگذارد و از این حیث عقبیم و علاوه بر آن، اینکه ما بخواهیم شروع کنیم و آرام آرام حرکت کنیم بلکه به جایی برسیم، خیلی ما را از عرصه رقابت عقب نمیاندازد؟
حتماً همینطور است. این پارادوکس زمان ماست. ویژگی بسیار بسیار ممتاز تمدّن غرب که شاید به عنوان اوّلین ویژگی، آن را از همه تمدّنهای دیگر تاریخ بشر متمایز میکند، سرعتش است. تمدّن غرب به سرعت در تمام عرصهها قدم زده و به خواستههایش دامن زده است. در این ماجرای سرعت، بیشک رسانهها حرف و تأثیر اوّل را دارند.
موضوع تمدّن غرب، سرعت است وموضوع ما، کیفیت. درعین حال که متوجّه هستیم که سرعت تهاجم آنها میتواند روی ما تأثیر بگذارد. درنتیجه به یک پیداکردن حدّ وسط نیاز داریم که ما به چه میزان باید به سرعت توجّه کنیم و به چه میزان توجّهمان به عمق و کیفیّت باشد.
معمولاً اینها را به عنوان رهنمودهای ولیّ فقیه باید دنبال کرد که ما این کار را در رسانهها، در دانشگاهها و در حوزهها انجام ندادهایم؛ در حالیکه به نظرم فقط آقا متوجّه این وضعیت هستند .
به امید روزی که این فهم، پیگیری و اقدامها را در اطراف خود ببینیم. از اینکه وقت خود را برای این گفتوگو در اختیار ما گذاشتید، مجدّداً تشکّر میکنیم.
من هم از شما سپاسگزارم.