تایمز اقرار کرده است: دعوت به سوی بیداری اندیشه و فرهنگ اسلامی در جهت مقابله با خطر غرب را سید جمال الدین اسدآبادی پایه ریزی کرد. او سرسلسلهاندیشمندان نوگرای مسلمانی است که در رشد و تحول اندیشه فلسفی، علمی و سیاسی سهیم بود.
مرتضی باقیان، سید جمالالدین اسدآبادی معروف به «افغانی» از نخستین کسانی است که ندای وحدت و فریاد همبستگی اسلامی را در جوامع مسلمانان سرداد، تا بلکه این امت را که در خواب بیخبری و اختلافات داخلی فرو غلتیده و آخرین رمق خویش را از دست میدهد بیدار ساخته و از عواقب خطرناک چنین بلیه خانمانسوزی هشدارشان دهد.
نقش و تاثیر سید جمال الدین با ماهیت دیدگاه تحلیلی، انتقادی، فکری و سیاسی او که درباره جهان اسلام عرضه کرد، در ارتباط است.
این دوره یکی از حساس ترین و خطرناک ترین ادوار جهان اسلام محسوب میشود. دولت عثمانی با این که سمبل جامعی از وحدت جهان اسلام به شمار میآمد، در مرکز خود دچار سستی شدیدی شده بود و مشکلات و اختلافات بسیاری، نقاط پیرامونی آن را فرا گرفته بود.
از سوی دیگر، اروپاییان در تکاپوی سیطره بر منطقه و تقسیم بازمانده دولت عثمانی بین خود بودند. این امر دگرگونیهای شدیدی در معادلات سیاسی، تغییرات در جغرافیای منطقه، و همچنین وقوع تحولات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به همراه داشت.
دیدگاهی که سید جمال درباره این دوره ارائه داد، شاید بارزترین و مهم ترین دیدگاه فکری و سیاسی برای توصیف و ارزیابی وضعیت آن دوره سرزمینهای اسلامیباشد. این دیدگاه از این حیث دارای ارزش و اهمیت است که از طریق تجربه و برخورد مستقیم وی با واقعیتها و تعامل زنده و پویای با میدان گسترده مبارزه، شکلگرفته بود. در چنین عرصه گستردهای، او به عنوان عنصری تاثیرگذار و کارآمد حضور داشت و همواره بین مراکز این تحولات در ترکیه، ایران و مصر در حال حرکت بود و با عوامل موثر و کارآمد در سطح دولتها و نظام های سیاسی و نهادها و شخصیتهای داخلی ارتباط برقرار میکرد. مجموعه این عوامل سبب گردید که دیدگاه سید جمال الدین از تحرک، عینیتگرایی و توانمندی درک و تفسیر وضع عمومی جهان اسلام و مشکلات و چالشهای داخلی و خارجی دامنگیر آن برخوردار باشد.
در آن زمان، این دیدگاه بیشترین تاثیر و حضور را داشت و جای تعجب نیست که محمود قاسم بگوید: «او در زمانی جنبش اصلاحی را یادآور گشت که در همه کشورها و سرزمینها[اسلامی] چارهای جز روی آوردن به آن وجود نداشت»
سید جمال با مسافرتها، رفت و آمدهای بسیار و شبکه گسترده ارتباطی خود و با استفاده از فعالیتهای بسیاری که بارزترین آنها نشریه عروه الوثقی بود، نقشی بزرگ در گسترش شعاع این تاثیر ایفا کرد. این نشریه که در سوم مارس ۱۸۸۴ پنجم جمادی الاولی ۱۳۰۱ با همکاری شیخ محمد عبده در پاریس منتشر شد، بنا به نظر کارل بروکلمان « علیرغم عمر کوتاه خود، بر دورترین نقاط نیز تاثیر گذار بود».
در اینجا با شرح اندیشه سید جمال، و بیان نقش مهم او در شکلگیری حرکتهای فکری و سیاسی معاصر در جهان اسلام، نظریه اتحاد اسلام وی را بعنوان اولین نمونه از نظریات وحدت گرای معاصر بررسی و سپس به برخی انتقادات وارد بر آن اشاره خواهیم داشت.
زندگینامه
سید جمال الدین بن سید صفدر بن سیدعلی (۱۲۵۴ – ۱۳۱۵ ق / ۱۸۳۸ – ۱۸۹۷ م) در روستای اسدآباد همدان به دنیا آمد. وی آموزش ابتدایی را در مدارس دینی مختلفی نزدیک کابل در افغانستان و قزوین و تهران در ایران فراگرفته است و در سن هفده یا هجده سالگی (۵۶ – ۱۸۵۵ م) برای ادامه تحصیل به هند رفت.
سیدجمال در طول اقامتش در هند تا سال ۱۸۸۲، از نزدیک با اندیشههای تحصلی (پوزیتیویستی) سیداحمد خان آشنا شد و رساله معروف «حقیقت مذهب نیچری و بیان حال نیچریان» را در رد سیداحمد خان و پیروان او نوشت، که نخست در سال ۱۸۸۱ در حیدرآباد منتشر شد. این کتاب را بعداً محمد عبده به زبان عربی ترجمه و در سال ۱۸۸۶ با عنوان الرد علی الدهریین منتشر کرد.
سیدجمال در سال ۱۸۷۰ به مصر و استانبول سفر کرد و در آن جا روشنفکران و مقامات عثمانی که در ایجاد اصلاحات تنظیماتی مفید و مؤثر بودند از وی استقبال گرمیکردند.
سیدجمال بار دوم (در سال ۱۸۷۱ م) به مصر رفت و در آن جا هشت سال اقامت کرد و شروع به انتشار اندیشههای فلسفی و سیاسی خود در کلاسها و سخنرانیهای عمومیکرد. سیدجمال در آغاز سال ۱۸۸۳ مدت کوتاهی را در لندن گذراند و سپس به پاریس رفت. او در پاریس با همکاری نزدیکِ دوست و شاگرد خود محمد عبده – که او را از لبنان به پاریس دعوت کرده بود – به انتشار روزنامه معروفِ العروه الوثقی – عنوانی که از قرآن گرفته شده بود – پرداخت. انتشار العروه به دلیل مشکلاتی پس از هجده شماره در سپتامبر ۱۸۸۴ متوقف شد. سیدجمال از طریق مقالات و به ویژه مباحثه با ارنست رنان، فیلسوف، مورخ و پیرو مکتب تحصلی فرانسوی، در محافل روشنفکری پاریس شهرت چشمگیری به دست آورد.
سید در سال ۱۸۸۶ به دعوت ناصرالدین شاه به ایران آمد و سِمت مشاوره خاص را به شاه پیشنهاد کرد و این پیشنهاد پذیرفته شد. در عین حال، او از سیاستهای شاه در مسأله مشارکت سیاسی انتقاد میکرد.
این اختلاف عقیده باعث شد که سیدجمال ایران را به مقصد روسیه ترک کند (۱۸۸۶ – ۱۸۸۹ م). او در سال ۱۸۸۹ در مسیر راه خود به پاریس در مونیخ با ناصرالدین شاه ملاقات کرد و سمت صدر اعظم به او پیشنهاد شد؛ اما انتقادهای کاهش نیافته سیدجمال از حکومت و رفتار شاه، منجر به تبعید دوباره او از ایران در زمستان ۱۸۹۱ گردید و در سال ۱۸۹۶ به دست داشتن در قتل ناصرالدین شاه متهم شد.
سیدجمال بقیه عمر خود را در استانبول تحت حمایت و بعداً تحت نظر سلطان عبدالحمید دوم به سربرد. عبدالحمید که به احتمال زیاد در اجرای برنامه سیاسی پان اسلامیزم یا اتحاد اسلام با سیدجمال همکاری داشت، تقاضای مقامات ایرانی برای تحویل سیدجمال به اتهام دست داشتن در قتل ناصرالدین شاه را رد کرد.
در حالی که برای تثبیت بنیانهای تجدید روابط متقابل میان شیعه و سنی تلاش میکرد، تعدادی نامه به رهبران و کشورهای مختلف اسلامی فرستاد تا آنها را علیه حکومت بریتانیا بسیج و متحد کند. از نظر برخی مورخان، عبدالحمید به ملاقاتهای سیدجمال با برخی از رهبران عرب و مقامات بریتانیا در استانبول ظنین شد و اجازه ترک کشور را به او نداد. سیدجمال در نهم مارس ۱۸۹۷ [مطابق با هجدهم اسفند ماه ۱۲۷۶] به بیماری سرطان در گذشت و در استانبول به خاک سپرده شد.
سید جمال الدین توانست نهضت خود را در بین امتی که از مذاهب، اقوام و زبان های گوناگون برخوردارند، از ترکیه تا ایران، هند، افغانستان، مصر و عراق به حرکت درآورد. او را بیدارگر شرق و حکیم شرق نیز نامیدهاند. مالک بن نبی او را وجدان بیدار جهان اسلام توصیف کرده است. قدر و منزلت او به جایی می رسد که بن نبی گفته است: باید این مرد را ناظر صادق و حکم قاطع برای جامعه ای در نظر گرفت که استعمار چنگ اندازی به سرزمین آن را آغاز کرده است و این جامعه به آرامیبه سوی فروپاشی پیش می رود.
*سید جمال پیشگام حرکت بیداری اسلامی
سید جمال اولین کسی بود که قیام ضد غربی شرق را تشکیل داد و از همه ملت های اسلامی خواست به صورت جدی علیه سلطه غرب مبارزه کنند…. تایمز اقرار کرده است: دعوت به سوی بیداری اندیشه و فرهنگ اسلامی در جهت مقابله با خطر غرب را سید جمال الدین افغانی پایه ریزی کرد. او سرسلسلهاندیشمندان نوگرای مسلمانی است که در رشد و تحول اندیشه فلسفی، علمی و سیاسی سهیم بودند.
سید جمال که از بزرگترین و تاثیرگذارترین شخصیت های اسلامی در سده سیزدهم هجری است، سلسله جنبان نهضت های اسلامی در این دوره به شمار میرود.
وی اولین و مهمترین نو گرای دینی در ایران وجهان اسلام است که سعی داشت با بازگرداندن مسلمانان به کتاب (قرآن) و اخذ جنبههای مثبت تمدن غرب، دین را از چهرگان افراطی، غیرسازگارانه، خرافی، جهل و بدفهمیبرهاند و آن را به صورت چهرهای مدرن، سازگار، جهانی و اسلامی دعوت کند تا بدین وسیله هم سرزمین های اسلامی از استبداد و عقب ماندگی رهایی یابند و هم استثمارگران را که حامی اصلی استبداد و عقب ماندگی در این سرزمینها بودند و قصدی جز ثروت اندوزی و چپاول اقتصادی ملل مسلمان نداشتند و در این راستا بر جهل مسلمانان و تفرقه میان آنها دامن می زدند، بیرون رانند. بیشترین توجه و نگرانی های سید جمال به مسئله عقبماندگی کشورهای اسلامی و درماندگی آنان در مقابل غرب بود، که روز به روز بر پریشانی، فقر و وابستگی شان افزوده میشد. او رهایی از چنگال عقب ماندگی را امری ممکن تلقی نموده و تمام تلاش خود را نیز در جهت رفع آن معطوف ساخت.
سید با سفر به کشورهای مختلف اسلامی و غربی و آشنایی نزدیک با مشکلات مسلمانان و دستاوردهای جدید غرب و نقش آن در پیشرفت و سلطه آنان، چاره کار را در سازش میان اسلام و مدرنیته میدانست.
از نگاه نواندیشانه سید جمال، مسلمانان باید مطابق با مقتضیات و نیازهای جدید، دست به نوسازی و اصلاح دینی میزدند. در همین راستا وی همزمان با اصلاح مذهبی، مدرنیته را نیز به صورت اصلاح شده برای جوامع اسلامی توصیه میکرد. سید جمال در حالی که برخی مظاهر تجدد بویژه در ابعاد اقتصادی- سیاسی و پیشرفت دانش و معرفت جدید آن را میپذیرفت، به برخی عناصر آن چون مادیگریی و اصالت طبیعت بشر انتقاد میکرد اما در مجموع، اخذ آگاهانه تجدد را لازم میدانست.
وی به عنوان نخستین اصلاحگر و نوگرای دینی، از طریق چاپ روزنامه، برپایی جلسات بحث و مناظره بویژه با اندیشمندان غربی، گفتگو با حاکمان بویژه سلاطین اسلامی و… بر بیداری مردم مسلمان دنیا به خصوص ایران، تاثیری شگرف گذاشت. سید جمال در مقایسه با دیگر اصلاحگران، نقش بسزایی در آگاهی علمای دینی شیعه نسبت به پیشرفتهای غرب، قانون خواهی، ظلم ستیزی و عقب ماندگی مسلمانان داشت و اینان را بیشتر از دیگران مستعد مبارزه با استعمار و استبداد می دانست.
از اینرو نقش سید جمال علاوه بر بیداری مسلمانان و آگاهی از وضعیت عقب ماندگی آنان بیشتر در این راستا بود که وی توانست در مقابل جهل و خرافه و تعصب الگویی از اسلام ارائه دهد که پاسخگوی نیازهای زمان باشد و از دین اسلام نیز تصویری صلح طلب و مترقی به ملل غربی ارائه کند.
همچنین وی به جای ستیز با تجدد، آن را با اصلاحاتی در راستای بومی سازی، برای جبران عقب ماندگی و سعادت دنیوی، به شکل آراسته شده ای به جهان اسلام ارائه کرد.
وی به این نتیجه رسید که مذهب اسلام تنها راه ممکن در مقابل استثمار غرب است. سید جمال در رساله معروف خود (رساله نیچریه) استدلال میکند که مذهب، انسانهای تنبل، آزمند و خیانتپیشه را به افراد همبسته و یکپارچه تبدیل میکند که میتوانند در مقابل غرب ایستادگی کنند.
سید جمال اسلام را یک دین اجتماعی می دانست قلمرو دین از نظر او گسترده است. دین عهده دار امور دنیا و آخرت است. در اسلام میان دین ودنیا وعبادت و سیاست واخلاق فردی واجتماعی فاصله و شکافی وجود ندارد و برای نیل و سعادت باید به همهی این ابعاد توجه کرد. به اعتقاد او مفسران باید به آیات اجتماعی وسیاسی قرآن توجه بسیار داشته باشند.
در واقع سید جمال الدین اسدآبادی را میتوان بنیانگذار و مدافع جریانی دانست که هدفش برقراری هماهنگی میان مذهب و محیط های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بود. تلاش او معطوف به این بود که تعارض و تناقضی میان روح حاکم بر تحولات جاری در جوامع توسعه یافته و مذهب وجود ندارد.
سید جمال کار خود را در جهت طرح مجدد اسلام حقیقی بر پایه محوریت بخشیدن به عقلانیت قرار داد؛ نوعی عقلانیت که در ترکیب با دین می تواند «سعادت تامه و رفاهیت کامله» دانسته شود. او در مقاله «لکچر در تعلیم و تربیت» ضرورت بازنگری در علوم اسلامی را متذکر میشود و تاکید کرد که مسلمانان نباید از اخذ علوم جدید و تکنولوژی بهراسند.
وی حکومتهای وابسته به استعمار در کشورهای اسلامی را به شدت نقد و رد میکرده است. او به نیکی می دانست که استعمار بدون استبداد داخلی نفوذناپذیر خواهد بود. بنابراین، ریشه درخت استعمار همان استبداد داخلی است.
بازگشت به خویشتن اسلامی، مخالفت با غرب گرایی، زدودن خرافات از چهره نورانی اسلام، توجه جدی به اجتهاد و استنباط احکام مترقی متناسب با وضعیت زمان در اتحاد مسلمانان و علمای اسلامی از مهمترین محورهای فکری سیدجمال است.
سید جمال الدین اسدآبادی از معدود متفکرانی است که در زمان غفلت و خاموشی شرق، بیدار شد و جهان اسلام را به بیداری فرا خواند.
دردهایی که سیدجمال در جامعه اسلامی تشخیص میداد عبارت بود از:
۱- استبداد حکام
۲- جهالت و بیخبری توده مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن
۳- نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین
۴- جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیرمذهبی
۵- نفوذ استعمار غربی در کشورهای اسلامی
سید برای چاره این دردها و بدبختیها، از همه وسایل ممکن ـ مسافرتها، تماسها، سخنرانیها، نشر کتاب و مجله، تشکیل حزب و جمعیت و حتی ورود به ارتش ـ بهره جست. او در عمر شصت ساله خود، ازدواج نکرد و تشکیل عایله نداد; زیرا با وضع غیر ثابتی که داشت و هر از گاهی در کشوری به سر میبرد و در تحصن یا تبعید یا تحت نظر بود، نمیتوانست مسؤولیت تشکیل خانواده را برعهده بگیرد.
ارتباط وسیع و مستحکم او با جامعه و دولت در سرزمین های مختلف اسلامی, اعم از پایتخت یا نواحی پیرامون، از ترکیه تا ایران، مصر، عراق، هند و افغانستان امری واضح است.
او در این کشورها در زمان ها و دوره های مختلف اقامت گزید و علاوه بر ارتباط تنگاتنگ با جامعه داخلی، با حکومت های این کشورها نیز رفت و آمد داشت.
او از این دولت ها می خواست که به اصلاح سیاسی تن در دهند و به نظام شورایی از طریق مجالس قانون گذاری مقید شوند و به مطالبات مردم گردن نهند. او سعی داشت مواضع این دولت ها را در برابر تهدیدات اروپا مستحکم سازد. این ارتباط زنده و تاثیرگذار سبب گردید تا او به عنوان یک کارشناس، اندیشه ها، مفاهیم و نظریات رجال «اندیشه اسلامی نوگرا» را امتحان، آزمایش و ارزیابی کند. اصل همین است کهاندیشه نمی تواند جز از طریق داشتن رابطه ای فعال و پویا و تعامل با واقعیت ها، به نقش اساسی خود در امر رشد، نوسازی و پیشرفت دست یابد.
سید، چاره دردهایی را که تشخیص داده بود در قالب موارد ذیل گنجانیده بود: ۱- مبارزه با خودکامگی مستبدان، از طریق آگاهاندن مردم به اینکه مبارزه سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است
۲- مجهز شدن به علوم و فنون جدید
۳- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات و پیرایه ها و ساز و برگهایی که در طول تاریخ به اسلام بسته شده است؛ از نظر وی، بازگشت مسلمانان به اسلام نخستین، به معنای بازگشت به قرآن و سنت معتبر و سیره سلف صالح است.
۴- ایمان و اعتماد به مکتب و اینکه اسلام قادر است به عنوان یک مکتب و یک نظام اعتقادی، مسلمانان را رهایی بخشد و به استبداد داخلی و استعمار خارجی پایان دهد و به مسلمانان عزت و سعادت ارزانی دارد
۵- مبارزه با استعمار خارجی، اعم از استعمار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی;
۶- اتحاد اسلام
۷- دمیدن روح مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی؛ او اصل فراموش شده جهاد را پیش کشید و فراموش شدن این اصل را عامل بزرگی برای انحطاط و مسلمانان تلقی کرد
۸- مبارزه با خودباختگی در برابر غرب.»
برجستگی جایگاه سید جمال در تحولات سیاسی و فکری ایران معاصر، از نقش ویژه وی در آغازگری نهضت احیا و بازگشت برخاسته است.
هر چند سید جمال متفکری اصلاحگر بود، اما هیچگاه فرصت آنرا نیافت تا اندیشههای خود را به صورت یک دستگاه فکری عرضه کند. در واقع او مرد عمل بود، نه یک نظریه پرداز محض. با این همه به خوبی می دانست که بدون اندیشه های نظری شفاف نمی توان در جهت بیدار گری ملت ها دست به عمل زد. از آن روی اندیشههای خود را به صورت مقاله یا سخنرانی و یا نامه نگاری هایی که با طیف های مختلف داشت ارائه کرد.
_____
فارس