نویسنده: محمد حسین حق شناس
آدمی دارای نفسهایی است که یکی از آن نفسها به نام نفس اماره است که در گمراه کردن روح آدمی معروف و مشهور است و با پیشرفت این نفس درون انسان را به لجن زار خواهد کشاند و آنچه را که مطابق با طبع آدمی است دعوت میکند.
از اینرو خداوند برای مقابله و مبارزه با آن وسیله ای را برای انسانها فراهم نموده است که سعادت دو جهان را تضمین میکند و آن چیزی نیست جز عقل.
از این رو آیات و روایات کثیری وجود دارد که ما را از پیروی از خواهش های نفسانی بر حذر می دارد. اما مسئله از اینجایی است که وقتی خداوند فطرت پاک و عقل سالم را آفریده چگونه نفس اماره می تواند انسان را به ورطه گمراهی بکشاند؟ و گفته شده است که اگر نسبت به معاد و حساب و روز قیامت ایمان داشته باشیم شرّ این نفس از ما دور خواهد شد بنابراین چرا اینگونه نمیباشد؟ و دیگر کدام راه می تواند در سرکوبی این نفس مذموم عامل موفقیت آمیزی باشد و ما را از این موضوعِ خطرناک نجات دهد؟ اینها سوالاتی است که قصد داریم به آنها بپردازیم.
کلید واژه:
غلبه بر نفس، سرکشی نفس، یاد قیامت، ذکر پرودگار، علاقه به اهل بیت علیهم السلام
مقدمه:
در پیکره ی روح آدمی چیزی به نام نفس وجود دارد که اگر به پیروی از این نفس برخاسته باشیم ما را به ظلمت و تاریکی میکشاند با این وجود نفس آدمی همیشه بد نبوده یعنی اگر بتوانیم از او به درستی و راستی کار بگیریم و ما را در جهت کار نیک بکشاند شاید وسیله ای شود که ما را به کمال برساند بنابراین اگر هوای نفس را کنترل کرده و با آن به نرمی رفتار نکنیم و در جایی که خطا از او سر می زند سرزنشش کنیم هیچگاه مغلوب او نخواهیم شد از اینرو مبارزه با هوای نفس کار آسانی نبوده و نیاز مبرم به صبر و شکیبائی دارد تا بشود این افسار نفس سرکش را مهار کنیم.
پیروی از هوای نفس انسان را به ورطه گناه میکشاند و اگر به موقع نتوانیم با آن به پیکار برویم هیچگاه به هدایت نمی رسیم بنابراین اگر می خواهیم به کمال واقعی برسیم باید جلوی خواهش های نفس بایستیم و نگذاریم همچون اسب چموش بتازد و به جایی برسد که دیگر نتوانیم آن را مهار کنیم برای اینکه به این مقصود مطلوب برسیم باید همیشه به یاد خداوند متعال باشیم و از پرودگار غافل نشویم و کارهایی که در مغلوب شدن نفس به ما کمک میکند را انجام دهیم. و برای شروع لازم است کمی از نفس اماره شناختی پیدا کنیم.
گمراهی درونى با نفس اماره :
هر کس در این عالَم با کمی تأمل می تواند بفهمد که در درونش دو نیروى متضاد وجود دارد که هر یک خواستار این هستند که هر یک بر دیگری غلبه پیدا کند و مسئله اینجاست که شخص خودش باید آن دو نیرو را هدایت کند و بنابر رهبری فرد غالب شدن آنها مشخص و معین میگردد. آن دو نیرو از این قرار است که یا او را به طرف انجام کارهاى خوب دعوت مىکند و یا به عمل های زشت و ناروا.
چیزی که او را به کارهاى نیک و پسندیده فرا می خواند عقل است و این وسیله ای است که سعادت دو جهان را تضمین می-کند و آن چیزی که او را به انجام اموری که موافق طبع است دعوت مىکند، نفس اوست
و حال قرآن از گمراه گرى نفس آدمیبیان میکند که با وصف «امّاره» تعبیر کرده است و این لفظ در صیغه مبالغه به کار رفته است که نشان دهنده کثرت فعالیت نفس در زمینه ی گمراه کردن نقش دارد.
در آیات فراوانى نیز انسان را از متابعت خواستههاى نفسانی بر حذر داشته و آن را انحراف از راه خدا دانسته است و در سوره ص آیه ۲۶ خداوند می فرماید: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ.
(سپس گفتیم) اى داود، ما تو را در روى زمین خلیفه (خود) قرار دادیم، پس میان مردم به حق داورى کن، و از هواى نفس پیروى مکن که تو را از راه خدا گمراه سازد، مسلّما کسانى که از راه خدا گمراه مىشوند آنها را عذابى سخت است در برابر آنکه روز حساب را فراموش کردند.
از اینرو همه انسانها از شخص عادی گرفته تا کسی که به درجه اولیاء الله و انبیاء رسیدند در معرض دام هوس قرار میگیرند و این هوی پرستی چه از روی تمایلات شخصى باشد چه گروهى ممنوع و انحراف محسوب میشود چراکه خطرات نفس قدم به قدم حاصل میشود گام اولش یک نوع هوی است و گام بعدی آن منحرف شدن از مسیر خداوند متعال و گام سوم آن حساب و قیامت را به دست فراموشی سپردن که نتایج این گام ها به عذاب شدید منتهی خواهد شد. لذا هر چیزی که در برابر حقّ تعالی سر بلند کند همان هوى و هوس و انحراف از حق است.
همین که انسان به معاد ایمان داشته باشد قدر کفایت حاصل نمیشود بلکه باید به یاد قیامت و معاد باشد و یکی از دلائل فراموشی حساب و قیامت مسئله هوا پرستی است.
به این دلیل که هواى نفس باعث میشود پرده و حجاب ضخیمى بر چشمان حقیقت بیافکند تا میان او و را حق جدایی بیاندازد. اصولا فراموشى معاد و روز قیامت سرچشمه گمراهیها بوده است پس زمانی که جایی برای گمراهی باز شد در حقیقت پاى هواى نفس در میان بوده است.
همچنین حضرت على علیه السلام هشدار داده است که انسان با تکیه کردن بر نفس امّاره، او را به تاریکی خواهد کشاند. و می فرماید: انَّ النَّفْسَ لَامَّارَهٌ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ، فَمَنِ ائْتَمَنَها خانَتْهُ وَ مَنِ اسْتَنامَ الَیْها اهْلَکَتْهُ وَ مَنْ رَضِىَ عَنْها اوْرَدَتْهُ شَرَّ الْمَوْرِدِ (۱) به درستى که نفس، بسیار به بدىها و کارهاى زشت فرمان مىدهد؛ پس کسى که به آن اعتماد کند، (نفس) به او خیانت مىکند و هر کس (در مقابل حیلههاى نفس) به خواب رود، نفسش او را هلاک گرداند و کسى که راضى به (عمل) نفس خود شود، او را به بدترین جایگاه خواهد کشاند.
روش گمراه گرى نفس امّاره:
با توجه به اینکه انسان علاوه بر داشتن شهوت و غضب دارای نیروی عقل و فطرت است که اگر اینها را به کار ببرد نیرومندتر از آنها است، پس نفس چگونه انسان را به گمراهى میکشاند و از چه راهی انسان را مطیع خودش میکند؟
پاسخ این سؤال را می توان از قرآن یافت که از محکمات بوده و هیچ شک و شبهه ای هم به همراه نخواهد داشت و آن اینگونه است که قرآن در چندین آیه از کلمه تسویل به کار برده است. و این واژه به این معناست که انسان را به چیزی که میل دارد زینت می دهد و از عمل ناپسند یک شکلی زیبا را ارائه میکند. (۲)
پس تسویل در حقیقت تزیین نفس امّاره میباشد که عمل گناه را در نزد شخص زیبا جلوه می دهد به عنوان مثال شخص به خوبی و با آگاهی کامل از قبیح بودن دروغ مطلع است امّا براى اینکه بخواهد مرتکب آن بشود آن را طوری مجسم میکند که در آن مصلحت و نیکی وجود دارد و سپس دروغ مىگوید.
بنابراین همین، تسویل بود که نفس برادران یوسف علیه السلام را برای به چاهانداختن برادرشان، زیبا ساخت تا این عمل ننگین را مرتکب شوند. همانا از زبان حضرت یعقوب علیه السلام در سوره یوسف آیه ۱۸ و ۸۳ بیانگر این موضوع میباشد «… بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ انْفُسُکُمْ امْراً …» هوسهاى نفسانى شما، این کار را برایتان آراسته است.
داستان در پیروزى بر هواى نفس:
مرحوم حاج میرزا حسن اشرف (آل طه) از منبری هاى قدیمى فرمود: روز عاشورایى، وارد منزل حاج شیخ محمد تقى شدم (که از مجالس یگانه آن زمان بود). خلقى انبوه و گویندگان و وعّاظ نیز نشسته بودند. حاج شیخ حسن روی منبر بود و از عاشورا سخن مىگفت. او مصیبت را شروع کرد و در همین هنگام حاج میرزا حسن عربى وارد مجلس شد. حاج شیخ روى منبر به پا خاست، سر را برهنه کرده و آستینها را بالا زده، و مىخواست که همزمان با بیان شهادت امام حسین گریبان را بدرد (که اینها رسوم مصیبت خوانى بوده)، امّا ناگهان لب فرو بست، دست از گریبان برداشت و لحظهاى مکث کرد. سپس عمامه به سر نهاد، عبا را برگرفت و مصیبت را ناتمام رها کرد و از منبر به زیر آمد. همه از یکدیگر سؤال مىکردند چرا حاج شیخ حسن مصیبت را ناتمام رها کرد؟
عصر آن روز در کوچه حسنقلى پایین خیابان او را دیدم که از تکیه نانواها باز مىگشت. جریان قبل از ظهر را جویا شدم و اصرار کردم، تا گفت: اول صبح در منزل آیه اللّه حاج میرزا محمّد آقا زاده (رضوان اللّه علیه) آقاى عربى خوان که از وعّاظ مشهور و برجسته آن زمان بودند، در مصیبت خواندن خیلى پافشارى کرد که بعد به زحمت مجلس را اداره کردم. در خانه شیخ تا ایشان وارد شد، در خاطرم گذشت که وقت تلافى است. تا این اندیشه بر دیده حزمم راه یافت، خویش را در گرو هواى نفس دیدم، و به خود گفتم: نوکرى نفس و هوى را مىپذیرى یا نوکرى امام حسین علیه السلام را. دیدم آنچه بگویم به انگیزه نفسانى است و برای خدا نیست. این بود که لب فرو بستم و از منبر به زیر آمدم. (۳)
اهل دنیا، قرآنى مىخواهند، سازگار با هواى نفس آنها:
هرگز پیغمبر دعوتش را از خودش نیاورده است تا به دلخواه، پیروان او در آن تصرّف کنند و تغییر و تبدیل دهند! و یک عدّه دست از هوى و هوس بر نمىدارند و طبق غرائز شیطانى حاضر نیست که به تسلیم و اطاعت قرآن در بیایند، و در این صورت به واسطه عرضه داشتن قرآن بر آنها بر انکارشان افزوده مىشود، و حجّت بر آنها تمام مىگردد و با إعراض و انکار، شقاوت آنها معلوم مىشود و این بدترین و زیادترین خسران و بدبختی است.
اما بعضی از افراد بنابر درون پاکی که دارند و روح لطیف و قلب سفیدی که از همه خصائص بد و ناپسند خود دست برداشته تا با این عمل خوشایند تمام آنها را به سبیل حق هدیه میکنند و تسلیم اوامر خداوند میشوند و به آنچه در قرآن مجید آمده است گوش فرا می دهند و دائماً آیات خدا در نفس و جان آنها اثر مثبت میگذارد، و مسلما ایمان آنها قویتر و روحشان شادتر خواهد بود. و این است معناى شفا و رحمت براى خصوص کسانی که از گروندگان به قرآن هستند. چنانچه خداوند در سوره أنفال آیه ۲ می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون. این است و غیر از این نیست که مؤمنین کسانى مىباشند که چون یاد خدا شود، و ذکرى از او به میان آید، دلهایشان در خوف و عشق دیدار او مىطپد؛ و چون آیات خداوندى بر آنها خوانده شود، ایمانشان زیاد مىشود؛ و بر پروردگارشان توکل مىنمایند، و امور خود را به او مىسپارند.
در روایت است که در صدر اسلام هر آیه که نازل مىشد مؤمنین به یکدیگر مىگفتند که این آیه چقدر ایمان شما را زیاد نمود و چقدر در روح شما اثر جان فزا گذارد؟ در سوره توبه آیه ۱۲۴ و ۱۲۵ خداوند می فرماید: وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَه فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إیماناً فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ، وَ أَمَّا الَّذینَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُون. و چون سورهاى فرود آید؛ بعضى از منافقین مىگویند: نزول این سوره موجب زیادى ایمان کدامیک از شما شد؟ آرى آن کسانى که ایمان آوردهاند؛ نزول این سوره موجب زیادى ایمان آنها مىشود؛ و موجب سرور و بشارت آنها مىگردد و امّا براى آن اشخاصی که قلوبشان به درد دورویی و کفر، دچار است؛ نزول این سوره، سبب افزایش خبث و بد تینتی بر روى پلیدى و زشتى دیرین آنها مىشود و با همان حال که جز کفر و نفاق نیست مىمیرند. (۴)
دعوت خدا از نفس مطمئنّه:
خداوند در سوره فجر آیات ۲۷ – ۳۰ می فرماید: «یا ایَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعى الى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلى فى عِبادى وَ ادْخُلى جَنَّتى»
اى نفس آرام گرفته به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى که تو از او خشنود و او از تو خشنود است و در سلک بندگانم داخل شو و در بهشتم وارد شو.
این صفت با اقامه نماز و یاد و ذکر خداوند متعال به دست می آید چنانکه در سوره طه آیه ۱۴ فرموده است إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری
من «اللَّه» هستم معبودى جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را براى یاد من بپادار.
و اینکه شخص خود را با یاد به او به خداوند می رسد و در جاى دیگر در سوره رعد آیه ۲۸ مىفرماید: الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب
آنها کسانى هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مىیابد!
انسانی که مطمئن، باشد دیگر از مرگ و قیامت نمىترسد، و مدام مشتاق است که به شهادت برسد، چرا که به زرق و برقهای دنیا بىاعتنا و برایش بی اعتبار است و به مقدّرات خداوند متعال راضى است. و از آن هیچگاه ناراحت نمیشود چون این را فهمیده است که هر چه خداوند بخواهد برایش جز خیر و خوبی نداشته چه بسا همراه با رنج و ناملایمتها باشد.
نتیجه گیری:
نفس به طور کلی مورد مذموم نیست و کسانی هستند که نفس خود را پرورش می دهند و مراحل و مراتب نفس را میگذرانند به طوری که از نفس اماره و لوامه فرسخها فاصله پیدا میکند و به بهترین نفسی که خداوند در آن رضایت دارد می رسند که آن نفس، چیزی غیر از نفس مطمئنه نیست.
یکی از موردهایی که سبب رشد نفس اماره میشود هوا پرستى است و این از مهمترین عواملى است که باعث میشود مانع از درک صحیح از حقایق میشود و عقل آدمی را در تسخیر خودش در می آورد به طوری که یک لحظه هواپرستى و هوسرانى یک عمر را که در این دنیای ناچیز تنها همین دارایی را دارد پشیمانى و افسوس را به بار خواهد آورد و عمر و اعمالِ نیک انسان را به تباهی کشانده و در عاقبت چیزی غیر از گمراهى و رسوایى نصیب انسان نخواهد شد.
بنابر این باید به طور کامل از نفس مراقبت کرد تا دچار نارضایتی حق تعالی قرار نگیریم. و خودمان را یک مبارز واقعی و مخلص گردانیم تا بتواند به جنگ نفس اماره برود تا در طول زندگی به بهترین نفسی که خداوند در آن رضایت دارد برسیم که آن نفس نفس مطمئنه است. ان شاء الله.
پینوشتها:
۱. عبد الواحد، تمیمى آمدى، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۳۷
۲. راغب اصفهانى، المفردات فی غریب القرآن، ۴۳۷
۳. على، محدث خراسانى ، خورشید تابان در علم قرآن، ۱۷
۴. علامه آیه الله حاج سید محمد حسین، حسینى طهرانى، انوار الملکوت، ۲ / ۹۰
منابع:
۱. قرآن کریم.
۲. تمیمى آمدى، عبد الواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، اول، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ ه ش.
۳. حسینى طهرانى، علامه آیه الله حاج سید محمد حسین، انوار الملکوت، اول، قم ، مکتب وحى ، ۱۴۲۹ ه ق.
۴. محدث خراسانى ، على، خورشید تابان در علم قرآن ، اوّل ، مشهد، آستان قدس، ۱۳۷۲ ه ش.
۵. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، اول، دمشق بیروت، دارالعلم الدار الشامیه، ۱۴۱۲ ه ق.