رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با جمعی از مداحان، جمعیت جوان حاضر را مخاطب قرار دادند و به بیان روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام پرداختند که حضرت در آن اشاراتی به سبک زندگی خود دارند و به مخاطب خود میگویند که شما نمیتوانید اینطور زندگی کنید، اما میتوانید من را با چهار ویژگی «ورع»، «اجتهاد»، «عفت» و «سداد» کمک کنید؛ اما این کمک به چه معناست و جوانان نسل حاضر چگونه میتوانند با تمسک به این چهار ویژگی به یاری حضرت امیر علیهالسلام بپردازند؟ این پرسشی بود که با حجتالاسلام والمسلمین مسعود عالی، استاد حوزهی علمیهی قم مطرح کردیم.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «ولایتی لعلی بن ابیطالب خیر من ولادتی منه»۱ ولایت علی برای من بهتر از این است که من فرزند او و منتسب به او هستم. به تعبیر دیگر انتساب ولایی مهمتر از انتساب نَسَبی است. پسر نوح که در ماجرای طوفان نجات نیافت، فرزند حضرت نوح بود ولی به تعبیر قرآن کریم «انه لیس من اهلک»۲، او از اهل نوح نبود. سلمان از نظر نسبی، فرزند اهلبیت علیهمالسلام نبود، ولی در عین حال «منا اهل البیت»۳ شد. چون بدون اجازهی امیرالمؤمنین علیهالسلام کاری نمیکرد و ولایت ایشان در سراسر زندگی او حضور داشت. آنچه که برای همهی ما مهم است، همین نکته است که ما پای خود را از محبت امیرالمؤمنین علیهالسلام بالاتر بگذاریم و به ولایت ایشان برسیم. این چگونه ممکن است؟ فرد ولایی کسی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام در سراسر زندگی او حضور داشته باشد و جامعهی ولایی هم جامعهای است که شئون خود را با رضایت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام داشته باشد و سبک زندگی خود را با آن حضرت همراه و هماهنگ و نزدیک کند. درست است که کسی به ایشان نمیرسد، ولی به هر حال مهم این است که آن قله برای حرکت ما مد نظر باشد. حالا ممکن است کسی در دامنه باشد و کسی دیگر بالاتر یا پایینتر؛ اما دقت کنیم که پشت به قله حرکت نکنیم.
یاری امیرالمؤمنین به چه معناست؟
رهبر معظم انقلاب در دیدار با مداحان، تعبیر بلندی را از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل کردند و همین مسأله را ترسیم کردند که چطور ولایت حضرت در زندگی شما جاری شود. حضرت امیر علیهالسلام فرمودند شما نمیتوانید مثل من زندگی کنید. کسی نمیتواند مانند ایشان زاهد باشد. باید توجه کنیم که امیرالمؤمنین علیهالسلام فقیر نبود، بلکه زاهد بود. شاید تولید ثروتی که امیرالمؤمنین علیهالسلام میکرد، احدی از ما نداشته باشد. در جامعهی اسلامی هر چه تولید بالاتر باشد، بهتر است. خود ایشان در تولید ثروت کم نمیگذاشت، اما در مصرف، مصادف با پایینترین افراد جامعه عمل میکرد. این خصلت یک مسئول در جامعهی اسلامی است که باید زاهدانه و با قناعت زندگی کند. حضرت میدانست که دیگران نمیتوانند مانند ایشان باشند، بنابراین فرمودند: شما نمیتوانید زندگی اینچنینی داشته باشید، ولی میتوانید با یک خصلتهایی در رفتار و زندگی خود، به من کمک کنید: «وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سُدادٍ»۴
امام، ولیِّ جامعه است و بار رشد و ارشاد جامعه را به دوش دارد و مثل یک پدر که میخواهد خانوادهای را رشد بدهد، سنگینی مسئولیت جامعه روی دوش او است. اگر فرزندان آن خانواده با پدر همراهی کنند، در واقع یک کمک به پدر کردهاند و در کار تربیت و رشد دادن، هزینه را از آن مسئول و فشار را از روی دوش او کم کردهاند. مثلاً فرض کنید پدری با فرزند خود از یک گردنهی خطرناک عبور میکند. اگر کودک او چموشی کند، پدر باید مدام او را نگه دارد و دست او را بگیرد و او را بغل کند. پدر در اینجا میگوید، بچهجان به من کمک بده در درست راه رفتن و اگر تو درست راه بیایی، ما این راه و گردنهی خطرناک را میگذرانیم و هم تو سالم میمانی و هم هزینهی من کمتر است. ولیِّ یک جامعه بار مسئولیت آن جامعه را نزد خدای متعال بر دوش دارد. از این جهت است که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند با ورع و تقوای خود و اجتهاد و سعی و تلاشی که میکنید و سداد به من کمک کنید. این چهار ویژگی که امیرالمؤمنین علیهالسلام گفته است هم صبغهی فردی دارد و هم صبغهی اجتماعی؛ هم تقوای فردی لازم است و هم آنجایی که فردی در ارتباط با جامعه هست، تقوای اجتماعی لازم است. از جهت عفت ورزیدن هم همینطور است. در روابط اجتماعی، باید عفت اجتماعی وجود داشته باشد و در مسائل فردی هم باید سداد و استحکام و استقامتی که لازمهی یک مؤمن است.
سداد، محکم بودن همچون سد
«سداد» به معنای استقامت، محکم بودن مثل سد و پولادین بودن است. در راه خدا سختیهایی هست، جهنم رفتن خیلی سخت نیست؛ هرزگی میخواهد و رها بودن؛ زبان هر چه میخواهد بگوید و چشم هر چه میخواهد ببیند و شکم هر چه میخواهد واردش شود. اما بهشت رفتن که در روایت داریم «الجنه محفوفه من مکاره»۵ بهشت با سختیها پوشیده شده است. شما باید پا روی نفس بگذارید و ترمز کنید و این کار سخت است و استقامت میخواهد. دو بار انسان این کار را میکند، دفعهی سوم شاید خیلی تحریک شود و سختش باشد.
عفت جنسی و عفت مالی
الآن متأسفانه یک فرهنگ مادی و شرکآلود که از ابزارهای قوی هم برخوردار است به گونهای وارد میدان شده که بیعفتی و بیحیایی و حرص به دنیا و بیغیرتی را ترویج میکند و از جذابترین ابزارها برای این کار که ابزارهای هنری هستند استفاده میکند. الآن نوک تیز حملهی این فرهنگ به سمت خانواده و محور خانواده یعنی زن است. این همان مصداقی است که ما باید به اهلبیت علیهمالسلام کمک کنیم و در مقابل آن فرهنگ شیطانی، فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام را ترویج کنیم.
«سداد» به معنای استقامت، محکم بودن مثل سد و پولادین بودن است. در راه خدا سختیهایی هست، جهنم رفتن خیلی سخت نیست؛ هرزگی میخواهد و رها بودن؛ زبان هر چه میخواهد بگوید و چشم هر چه میخواهد ببیند و شکم هر چه میخواهد واردش شود. اما بهشت با سختیها پوشیده شده است. باید پا روی نفس بگذارید و ترمز کنید و این کار استقامت میخواهد.
عفت و حیا اقسامی دارد، اما دو قسم عفت است که ما خیلی به آن دو محتاج هستیم و در روایات ما هم خیلی روی آنها تأکید شده است. یکی «عفت جنسی» و عفت دامن و روابط سالم جنسی در جامعه و دوم «عفت شکم» یعنی درآمدهای مالی افراد باید حلال باشد. در روایات ما، چشم باید عفت داشته باشد، کلام و پوشش هم باید عفیف باشد. اینها اقسام عفت است. اما این دو قسم عفت یعنی عفت جنسی و عفت مالی بیشتر مورد تأکید است. در روایت است که امام باقر علیهالسلام فرمود که رعایت این دو نوع عفت، بالاتر از عبادت است.۶
چگونه عفیف بمانیم؟
در عفت جنسی آن چیزی که خیلی میتواند به جوانان کمک کند و من به صورت کاربردی آن را عرض میکنم این است که اگر جوان بخواهد خود را در این جامعهی بازی که متأسفانه به خاطر هجوم فرهنگ بیگانه شاهد یک جنگ تمامعیار است حفظ کند و از آسیبها مصون بماند و دچار لغزش نشود، باید اولاً مراقب چشم خود باشد. چشم دریچهی ورود به روح اوست. ثانیاً باید علاوه بر چشم، مراقب افکار و خیالات خود باشد و افکار خود را مدیریت کند. ما اگر نفس خود را مدیریت نکنیم، به تعبیر امام صادق علیهالسلام، این نفس ما را میبلعد و به هرجایی که میخواهد میبرد. ما باید برای افکار و خیالات خود خوراک تهیه کنیم و نگذاریم این خیالات آزاد باشد و ما را به هر راهی ببرد.
در مرحلهی سوم که من بسیار به دوستان جوان توصیه میکنم به مراقبت بر آن، این است جوانان به محیطهای تحریکآمیز وارد نشوند؛ چه محیطهای تحریککنندهی حقیقی و چه محیطهای تحریککنندهی مجازی. من وقتی میبینیم این قدرت را ندارم که خودم را حفظ کنم و در سایتهایی وارد میشوم که به گناه آلوده میشوم نباید از ابتدا این زمینه را فراهم کنم. همینطور متأسفانه در محیطهای حقیقی هم در خیلی از موارد اختلاطهای محرم و نامحرم بدون رعایت حریمها وجود دارد. در بسیاری از محیطهای کاری که مراجعان زیادی هم ندارند، دختر و پسر جوان در کنار هم حضور دارند و طبیعتاً طوری هم نیست که با هم صحبت نکنند و به مرور روابط آنها با هم عادیتر و صمیمیتر میشود و زمینهی خاطرهگویی و لطیفهگویی و شوخی کردن فراهم میشود. کمکم به خاطرات و زندگی خصوصی یکدیگر وارد میشوند و بعد از مدتی خدای ناکرده دلدادگی پیش میآید. البته نمیخواهم بگویم این موارد زیاد است، ولی برای جامعهی علوی، یک مورد آن هم زیاد است.
در عفت جنسی آن چیزی که خیلی میتواند جوان را حفظ کند، باید اولاً مراقب چشم خود باشد. چشم دریچهی ورود به روح اوست. ثانیاً باید علاوه بر چشم، مراقب افکار و خیالات خود باشد و افکار خود را مدیریت کند. در مرحلهی سوم که من بسیار به دوستان جوان توصیه میکنم، این است جوانان به محیطهای تحریکآمیز وارد نشوند؛ چه محیطهای حقیقی و چه محیطهای مجازی.
بنابراین حریمها را حفظ کردن و وارد نشدن به محلهای تحریکآمیز بسیار مسألهی مهمی است. ما نگوییم که میتوانیم جلوی خود را بگیریم. امیرالمؤمنینی که مظهر تقوا و پاکی و عصمت است فرمودند: من به دختران جوان سلام نمیکنم، مبادا که جواب سلام آنها طوری باشد که دل من بلرزد. این موضوع برای ما درس است. این که اهلبیت علیهمالسلام فرمودند: اگر در محیط خلوتی دو نفر نامحرم باشند، نفر سوم آنها شیطان است. بنابراین ما خیلی باید مراقب این مسأله باشیم و اینجا جای تعارف نیست.
مال حرام، ولایت ابلیس را محقق میکند
در مورد بحث عفت مالی و حقوق و درآمدهای افراد هم مواظبتهایی وجود دارد. مثلاً افرادی که مسئولیتهایی دارند و به این واسطه با مسئولین دیگر آشنا هستند، باید مراقب باشند که از رانت برای درآمد استفاده نکنند. امیرالمؤمنین علیهالسلام یکی از مواردی که به شدت مراعات میکردند همین عدالت و مراقبت مالی بود. در روایات داریم که دختر امیرالمؤمنین علیهالسلام زمانی گردنبندی را از مسئول خزانهی بیتالمال قرض گرفت، حضرت وقتی متوجه شدند، فرمودند که اگر دانسته این کار را میکردی، اولین کسی از دختران خلیفه بودی که دستش قطع میشد؛ چون گردنبند را قرض گرفتی و با اجازهی صاحب آن بود، این کار را به حساب ندانسته کار کردن تو میگذارم.۷
بنابراین ما باید مراقب باشیم درآمدهایی که خدای ناکرده حرام و شبههناک است وارد زندگیمان نشود. این درآمدها از دست پیامبر اکرم و اهلبیت ایشان علیهمالسلام به ما نمیرسد و از دست شیطان به ما میرسد. یعنی اهلبیت در رسیدن این درآمدها به ما واسطهی فیض نیستند؛ چون فیضی در کار نیست و حرام است. اگر چنین مالی وارد زندگی شود، طبیعتاً ولایت ابلیس همانطور که در آیهالکرسی آمده است اتفاق میافتد: «یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ»۸ این اموال تاریکی و بیحالی و بیرمقی نسبت به عبادات میآورد و کمکم اثر آن در نسل انسان ظاهر میشود. امام صادق علیهالسلام فرمود: «کَسْبُ الحَرامِ یُبینُ فی الذّرّیه»۹ کسب حرام، خود را در فرزندان و ذریه نشان میدهد.
مسلمانی به چیست؟
درست است که تقوا شعبههای زیادی دارد، اما یک جهت آن تقوا داشتن در رعایت حقوق دیگران است. اصلاً در فرهنگ و توصیههای اهلبیت علیهمالسلام، یک مسلمان واقعی آن کسی است که به دیگران توجه دارد. اهل تقوا بودن مسلمان فقط در فشار دادن سر بر مهر و ازدحام کردن در صف جماعت نیست. بلکه تقوای یک مسلمان در فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام از خوش اخلاقی او در منزل، رعایت حقوق دیگران، انصاف ورزیدن در کسب و کار نسبت به دیگران، کم نگذاشتن از کار و به تعبیری کمفروشی نکردن مشخص میشود. بنابراین اگر میخواهید تقوا و پاکی و پاکدامنی و دینداری کسی را محک بزنید «اُنظُروا إِلى صِدقِ الحَدیثِ و أَداءِ الامانَهِ»۱۰ ببینید که چقدر راستگو و امانتدار است و چقدر در حقوق دیگران اهل مراعات است.
دنیایی که عین آخرت است!
شخصی نزد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آمد و حضرت از او پرسید: این شخص چکار میکند؟ گفتند: بیکار است. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: از چشم من افتاد.۱۱ اصلاً کسی که بیکار است، از چشم اهلبیت علیهمالسلام میافتد. به امام صادق علیهالسلام گفتند که فلانی خیلی مشغول دنیا شده است. امام صادق علیهالسلام فرمودند: مگر چکار میکند؟ گفتند: دنبال کار و کاسبی است. امام فرمود: اگر کاری که از صبح مشغول آن میشود، برای این است که عزتمند زندگی کند و پیش دیگران سر خم نکند و روزیِ حلال برای خانوادهی خود یا پدر و مادرش کسب کند، این کار، عین آخرت است. این کار، دنیا و دنیایی بودن نیست. کسی که تلاش میکند و در کشور تولید ثروت میکند، کار او عین عبادت است. کسی که در دانشگاه، در محیطهای علمی، در حوزهی علمیه تلاش میکند، اما تلاش او فقط با نگاه فردی نیست، یعنی به دنبال یک ابداع و ابتکار و خدمتی به جامعه است، این کار او عین عبادت است.
در فرهنگ اهلبیت، اهل تقوا بودن مسلمان فقط در فشار دادن سر بر مهر و ازدحام کردن در صف جماعت نیست، بلکه تقوای یک مسلمان از خوش اخلاقی او در منزل، رعایت حقوق دیگران، انصاف ورزیدن در کسب و کار نسبت به دیگران، کم نگذاشتن از کار و به تعبیری کمفروشی نکردن مشخص میشود. اگر میخواهید دینداری کسی را محک بزنید «اُنظُروا إِلى صِدقِ الحَدیثِ و أَداءِ الامانَهِ»
بنابراین یک جامعهی تنبل، مثل یک فرد تنبل از چشم اهلبیت علیهمالسلام میافتد. یک جامعهی پرکار که کمفروشی نمیکند و وجدان کاری دارد، مورد توجه ایشان است. معروف است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله قبری را درست میکردند، لحد را گذاشتند و محکم کردند، کسی گفت که این چند روز دیگر خراب میشود و این بدن میپوسد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: من هم میدانم ولی خداوند متعال دوست دارد آن کاری که انجام میدهیم، محکم انجام بدهیم. بنابراین نمود اصلی پرتلاش بودن و اجتهاد، در جامعه است.
شیطان در کمین مؤمنان است
شیطان سراغ مؤمنین میرود. شخصی که میخواهد راه عفت و تلاش و تقوا را بپوید، شیطان دائم دور و بر اوست. اما شخصی که پرت است شیطان با او کاری ندارد. تعبیر خود شیطان است که من در صراط نشستهام: «لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»۱۲ روی صراط مستقیم تو مینشینم و برای بندگان تو تور پهن میکنم. پس شخصی که در صراط مستقیم نیست، شیطان با او کاری ندارد. جامعهی علوی که میخواهد به سمت قلهها برود، شیطان دور و بر او میآید. روایتی است که من نقل آن را شنیدهام و الآن سند آن را در ذهن ندارم که از امام صادق علیهالسلام پرسیدند: «چرا شیطان زیاد سراغ شیعیان شما میرود؟» امام صادق علیهالسلام فرمود: دزد سراغ خانهای میرود که آن خانه پر است. خانهای که خالی است دزد به چه دلیلی آن جا برود؟ مگر این که ناشی باشد و به کاهدان بزند. کسی که اهل ولایت است، دست او پر است؛ از این جهت شیطان مدام سراغ او میرود و میخواهد او را از صراط پرت کند. لذا این شخص احتیاج به استقامت و ارادهی پولادین و ایمان قوی دارد.
پینوشتها:
۱. بحار الأنوار، جلد ۳۹، صفحهی ۲۹۹
۲. بخشی از آیهی ۴۶ سورهی مبارکهی هود
۳. عیون أخبار الرضا علیهالسلام، جلد ۲، صفحهی ۶۴
۴. نهجالبلاغه، نامهی ۴۵
۵. کافى: جلد ۲، صفحهی ۸۹، بابالصبر، حدیث ۷
۶. کافی: جلد ۳ صفحهی ۱۲۵
۷. المناقب، ابن شهر آشوب، جلد ۲، صفحهی ۱۰۸
۸. بخشی از آیهی ۲۵۷ سورهی مبارکهی بقره
۹. کافی: جلد ۵، صفحهی ۱۲۵
۱۰. بحار الأنوار، جلد ۶۸، صفحهی ۹
۱۱. بحارالانوار، جلد ۱۰۰، صفحهی ۹
۱۲. بخشی از آیهی ۱۶ سورهی مبارکهی اعراف