هر کسی در زندگی به اصول و مبانی پایبند است که بر اساس آن رفتار می کند و زیرساخت زندگی او را تشکیل می دهد. حضرت صادق (علیه السلام) زیرساخت ها و زیربناهای فکری و عملی دارد که توجه به آن برای همه می تواند مفید وسازنده باشد.
در حدیثی چنین آمده است: «قِیلَ لِلصَّادِقِ (علیه السلام) عَلَى مَا ذَا بَنَیْتَ أَمْرَکَ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَهِ أَشْیَاءَ عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْت؛ [۱] به امام صادق (علیه السلام) گفته شد بر چه چیزی امر (و زندگی) خود را بنا ساخته ای (زیرساخت زندگی شما چیست)؟ فرمود: بر چهار چیز: ۱. فهمیدم که کار من را دیگری انجام نمی دهد، پس (در راه انجام کارهای خود) تلاش کردم؛ ۲. دانستم که خدای عزیز و جلیل بر من آگاهی دارد (و بر کارم حاضر و ناظر است)، پس حیا کردم (و گناه نکردم)؛ ۳. باور کردم که روزیِ من را دیگری نمی تواند بخورد؛ از این رو آرام شدم (و حرص و جوش نزدم)؛ ۴. یقین کردم که پایان کار من مرگ است، پس خود را برای آن آماده کردم.»
آری انسان بداند که « لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى»؛ [۲] برای انسان بهره ای جز کوشش او نیست و به راستی سعی اش (به صورت پاداش) دیده می شود.» و بداند که « و إن الیوم عمل و لا حساب و غداً حسابٌ و لاعمل؛ [۳] امروز روز عمل و کار است بدون حسابرسی و فردا حسابرسی است بدون اینکه (قدرت بر) انجام عمل داشته باشد.»
هر کس بداند که کار او را دیگری انجام نخواهده داد، در این دنیا برای آخرت تلاش می کند. اگر انسان بداند که تمام کارهای او، حتی فکر و اندیشه او تحت نظر «علیمٌ خبیر» و «عالمُ بالخفیّات» و مأموران اوست هرگز خلافی از او سر نخواهد زد.
اگر فرد بداند که دیگری با زرنگی و کلاهبرداری و با حرص و ولع، روزی من را نمی تواند بخورد و تصاحب کند، غصه و جوش و حرص و ولع نمی زند؛ از این رو از نظر روحی آرام می شود.
اگر شخص بداند و یقین کند که پایان دنیا مرگ است با انجام واجبات، ترک محرمات، ادای حقوق الهی و مردم و نیکو کردن اخلاق و فراهم کردن زاد و توشه، خود را برای آخرت آماده می کند.
[۱]. بحار الانوار، ج۷۵، ص۲۲۸.
[۲]. نجم/ ۳۹ و ۴۰.
[۳]. نهج البلاغه، محمد دشتی، خ ۴۲، ص۹۴.
سیدجواد حسینی