شاید بررسی عملکرد انجمن حجتیه قبل و بعد از انقلاب تا حدود زیادی ما را با افکار و اندیشههای آنها آشنا کرده باشد، دراینجا لازم است یک جمعبندی کلی از آرا و اندیشههای آنها داشته باشیم تا از این زاویه نیز بهتر بتوانیم انجمن را بشناسیم.این عقاید و اندیشهها شاخصه مناسبی است تا بتوانیم رفتار هر کس یا گروه را با آن بسنجیم.
اگر فرد یا گروهی هم اکنون از این عقاید و اندیشهها پیروی میکند خواسته یا ناخواسته همان خطی را دنبال میکند که انجمن حجتیه طی سالیان گذشته در پی آن رفته است.
۱)جدایی دین از سیاست
به جزسکولارهای غربزده که همواره خواهان جدایی دین از سیاست بودهاند متحجرانی چون انجمن حجتیه هم از این اندیشه دفاع کردهاند انجمنیها درزمان رژیم فاسد و طاغوتی شاه به جای آنکه سرچشمه فساد را نابود سازند به دنبال تعطیلی یک مشروبفروشی و یا یک خانه فساد بودند و وارد مبارزه سیاسی نمیشدند، در حالی که مدارس، دانشگاهها، سینماها، رادیو و تلویزیون و خیابانها مردم را به فساد دعوت میکردند و به دلیل فساد حکومت، جامعه فاسد شده بود، تعطیلی فلان خانه فساد چه دردی را دوا میکرد؟ در حالی که امام خمینی(س) دست روی
مرکز فساد گذاشت و در راه نابودی آن گام برداشت و با نابودی آن کل فضای جامعه دگرگون شد.
این درحالی بود که انجمن حجتیه نه تنها با امام(س)همراه نشد بلکه عملا در مسیری حرکت کرد که مورد رضایت و حمایت طاغوت قرارگرفت.انجمن در جذب جوانان مذهبی، بیتفاوت بار آوردن آنها نسبت به مسائل روز جامعه، مشغولیت ذهنی و فکری آنان در مبارزه با بهائیت، در حقیقت همان اهداف استعمارگران را که عدم مداخله مسلمانان در سیاست و فقط فراگیری احکام فردی بود را به اجرا گذاشت. انجمن با جا انداختن مسئله جدایی دین از سیاست و عدم مداخله مسلمانان و روحانیان در سیاست و مشغول کردن جوانان مذهبی، آرامشی را که رژیم برای چپاول ثروتهای ملت احتیاج داشت، به او داد.
انجمن حجتیه در فصل یکم، ماده دوم، تبصره دوم اساسنامه انجمن تصویب کرد که:
انجمن به هیچوجه درامورسیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسئولیت هر نوع دخالتی را که در زمینههای سیاسی از طرف افراد انجمن صورت گیرد بر عهده نخواهد داشت.(۲)
به همین دلیل انجمن اگر میدید عضوی از آنها فعالیت سیاسی میکند عذر او را میخواستند.امام امت (رضوانالله تعالی علیه)این اندیشه غلط جدایی دین از سیاست را خوب شناختند و فرمودند:
هر وقت آدمی پیدا شد، یا او را کشتند یا زندانی و تبعیدش کردند یا لکهدارش کردند که سیاسی است این آخوند سیاسی است.پیغمبر(ص) هم سیاسی بود.این تبلیغ سوء را عمال سیاسی استعمار میکنند تا شما را از سیاست کنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعی بازدارند و نگذارند با دولتهای خائن و سیاستهای ضد ملی و ضداستعماری مبارزه کنید و آنها هر کاری میخواهند بکنند و هر غلطی میخواهند بکنند، کسی نباشد
جلوی آنها را بگیرد.(۳)
به هر ترتیب، انجمن نه تنها در غیبت امام زمان(عج)قائل به تشکیل حکومت نمیباشد و از آن دفاع نمیکند بلکه، عملادرخدمت طاغوت قرار میگیرد.این درحالی است که برابر روایات فراوان برای مهیا شدن شرایط ظهور حضرت بایستی مردم مستعد اجرای احکام شوند و با اهل باطل پیکار کرده باشند و در نتیجه برای آمادگی مردم بدون هیچ تردید نیاز به حکومت اسلامی داریم.
۲)تمسک به مرجعیت برای تضعیف ولایت فقیه
ازآنجا که انجمن حجتیه با تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام عصر(عج)مخالف است عملا ولایت فقیه را قبول ندارد.چه قبل و چه بعد ازانقلاب، انجمن همواره سعی کرد با برجسته نشان دادن مرجعیت، رهبری انقلاب را تضعیف نماید.آنها تلاش کردند با محور دانستن مرجعیت آیتالله شریعتمداری و آیتالله خویی، مرجعیت را در برابر ولی فقیه قرار دهند و بعد از انقلاب، مسئله بودن رهبر سیاسی واحد در کنار مرجعیت را مطرح کردند.انجمن به ولایت عامه مراجع در مقابل ولایت فقیه معتقد است؛ یعنی همه مجتهدان ولایت دارند و فقیه اعلم در میان آنان وظیفهاش نظارت بر جریان امور است، انجمن حجتیه دست از منزوی کردن ولایت فقیه برنداشت تا آنکه ولایت فقیه در مجلس خبرگان به رغم کارشکنیها به تصویب رسید.
آنها در کتاب «به سوی نور»به طور مفصل در وظایف نائبان فقیه بحث کرده و بر عدم دخالت او، حتی در موقع اضطرار در کلیه مسائل اعم از عبادی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی تأکید میکنند و کمترین اختیاری را برای مسئله حکومت و اختیارات ولی فقیه قائل نمیشوند و حتی جهت لوث کردن قانون اساسی و خارج نمودن امور حکومت و انقلاب از
دست امام امت، پیشنهاد انتصاب نماینده از طرف مراجع درجه اول در شورای نگهبان را مطرح میکنند تا به این ترتیب به واسطه همفکران، درشورای نمایندگان مراجع، اعمال نفوذ و نظر بکنند.(۴)
انجمنیها همواره دلایل سکوت خود و عدم شرکت در مبارزات را تقلید از فلان مرجع تقلید میدانستند.سیدعباس نبوی درباره انجمن حجتیه و مرجع تقلید میگوید:
انجمنیها ازاسم امام میترسیدند همیشه میگفتند اسم امام را مطلقا نبرید خودشان هم نمیبردند…افرادی که من از بدنه این جریان میشناسم هیچوقت نام او را به عنوان امام ذکر نکردند همیشه تعبیر به آقای خمینی میکردند…ساواک از آنها خواست:آقا مرجعی را که میخواهی معرفی کنی از ایران بیرون ببرید و اینکه آقای خمینی را معرفی نکنید.(۵)لذا با فوت آیتالله حکیم و تلگراف شاه به مرحوم آیتالله خویی، شیخ محمود حلبی هم همگام با شاه و با همان شیوه مرجعیت را به خارج از ایران منتقل کرد.
همان طور که مشاهده میکنیم از آنجا که اعضای انجمن حجتیه خود، آدمهای مبارز و سیاسی نیستند همواره سعی کردند به طرف مراجعی بروند که اولا کارهای سیاسی انجام ندهند و در وهله دوم در مقابل ولایت فقیه و رهبری انقلاب قرار داشته باشند.
۳)انتظار از دیدگاه انجمن حجتیه
انجمن حجتیه با اصرار بر اینکه هر کس قبل از قیام امام زمان(عج)اقدامی جهت اصلاح کار نماید تأخیر در ظهور او ایجاد کرده است، عملا درخدمت طاغوت قرار گرفتند انجمن سعی دارد با استناد و با تحریف معنی روایتی از امام صادق(ع)، حرکت خود را مذهبی جلوه داده و آن را مشروع نشان دهد.آنها معتقدند امام صادق فرموده است:
تا ظهورامام قائم ما زمانش فرا نرسد خروج نکرده و نخواهد کرد احدی از ما برای دفع ظلم و جورآنها اقامه حق جز آن که مبتلای به قتل و شهادت بشود و هر که قیام کند جز آنکه به غم و اندوه ما و شیعیان بیفزاید کاری از پیش نبرد.
انجمن با بیان چنین روایاتی، هر کسی را که علیه رژیم شاه اقدام میکرد منکوب مینمود و او را خارج از دین قلمداد میکرد تا همگان امر برایشان مسلم شود که جهت ظهور امام زمان(عج)باید با حکام ستمگر ساخت و با رژیم سازش کرد تا ظهورش به تأخیر نیفتد.امام خمینی(س)دراین باره میفرمایند:
ممکن است هزاران روایات را نشر بدهند که از عمال ظلمه و آخوندهای درباری در تعریف سلاطین جعل شده است.به طوری که ملاحظه میکنید با دو روایت ضعیف چه بساطی راهانداختهاند و آن را در مقابل قرآن قرار دادهاند قرآنی که جدیت دارد بر ضد سلاطین قیام کنید و موسی را به قیام علیه سلاطین وامیدارد علاوه بر قرآن مجید، روایات بسیاری درباره مبارزه با ستمگران و کسانی که در دین تصرف میکنند وارد شده است.تنبلها اینها را کنار گذاشتهاند آن دو روایت ضعیف را که شاید وعاظ سلاطین جعل کردهاند در دست گرفته مستند قرار دادهاند که باید با سلاطین ساخت و درباری شد اگر اینها اهل روایت و دینشناسی بودند به روایات بسیاری که بر ضد ظلم است عمل میکردند و اگر اهل روایت هم هستند باز عدالت ندارند.(۶)
در واقع، از دید مؤمنان انقلابی، بسیج مستضعفان و از نگاه اسلام انقلابی، انتظار، یک نوع دعوت به قیام و سازندگی فرد و اجتماع است.
اسلام انقلابی تحرک را در پی دارد و رکود را مخرب میداند.اما اسلام امریکایی از زیر بار مسئولیتها فرار میکند.انتظاردرنزد انجمن حجتیه افیونگر است، به جای آنکه بیدار کننده باشد و در دیدگاه قاعدین زمان –در زمان غیبت ولی عصر(عج)–اعتماد، رکون و وابستگی به طاغوت نفی نشده است.
پی نوشت ها :
۱-کارشناس ارشد روابط بین الملل و مدیر گروه تاریخ و روابط خارجی مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
۲-به نقل از:اخگری، همان، ص ۲۵.
۳-کتاب ولایت فقیه، به نقل از:همان، ص ۲۵ و ۲۶.
۴-همان، ص ۷۳.
۵-مصاحبه با سید عباس نبوی، ماهنامه سوره، دوره جدید، ش ۴.
۶-کتاب ولایت فقیه، به نقل از:اخگری، همان، ص ۳۳ و ۳۴.
منبع :نشریه ۱۵ خرداد، شماره ۲۰