عملکرد مبلغان مسیحی در ایران در دوره قاجار
احمد رهدار
اشاره:
چرا استعمار و مسیحیت دست در دست یکدیگر به سیاحت و نفوذ در شرق میپرداختند و چه رابطه تنگاتنگی میان آنها وجود داشته است؟ تفصیل جالبی پیرامون این موضوع در مقاله زیر فراهم گردیده است که تقدیم شما میگردد.
سرزمین ایران از دیرباز شاهد حضور مسیحیان (بهویژه نسطوریان) بوده است. تا پیش از پنج سده قبل، تعامل ایرانیان با مسیحیان ـ که بسیاری از آنان خودشان ایرانی بودند ـ بیشتر اقتصادی و معیشتی و کمتر سیاسی ـ دینی بود. اما از آن پس، بهویژه به تبع شکلگیری عملی استعمارگری، که ارتباط بیشتر ملل و نحل ضرورت یافت، مذهب و عقاید دینی در این ارتباط از جایگاه ویژهای برخوردار شدهاند تاجاییکه در قرون اخیر، استعمار تلاش کرده است از همین محمل، برای پیشبرد اهداف استعماری خود بهره ببرد. بههمیندلیل، نهادهایی که مذهب و عقاید را نمایندگی میکردند ـ از جمله دستگاه کلیسا ـ بیش از پیش رنگ سیاسی به خود گرفت و به موازات توسعه و گسترش استعمارگری، فعالیت آنها نیز پیچیدهتر شد. این نوشتار در صدد است پس از بررسی کلی ماهیت، شیوه و گستره فعالیت مبلغان مذهبی ـ سیاسی از سه قرن پیش تاکنون، به معرفی سه تن از موثرترین این مبلغان: هنری مارتین، ژوزف ولف و رابرت بروس بپردازد.
- نگاهی کلی به فعالیتهای مبلغان مسیحی در ایران
1. ترجمه و پخش انجیل
مقارن سالهای پایانی قرن ۱۸.م (۱۳.ق) و با تأسیس و سازمانیافتن انجمنهای تبلیغی در اروپا، بهویژه در انگلستان، و به دنبال گسترش اهداف توسعهطلبانه و استعماری این دوران در مشرقزمین، سیل مبلغان پروتستان به سراسر جهان و بهویژه به سرزمینهای شرق، سرازیر شد. در این بین، به سبب سیادت سیاسی انگلستان در هندوستان، این سرزمین به عنوان یکی از مهمترین مراکز فعالیت مبلغان مذهبی انگلستان انتخاب شد. اما زبان هندی تنها زبان رایج در این سرزمین نبود، بلکه زبان فارسی به عنوان زبان ادبی، زبان مشترک در سراسر هندوستان و زبان محاکم اسلامی و دادگاههای قضایی بریتانیای کبیر در هندوستان بود. نظر به اهمیت زبان فارسی، مبلغان مسیحی که در هندوستان فعالیت میکردند، در صدد برآمدند برای پیشبرد مقاصد تبلیغی خود، متن کتاب مقدس را به زبان فارسی ترجمه کنند و نسخههایی از این کتاب را در اختیار عامّه مردم هندوستان قرار دهند. مهمترین و فعالترین این مبلغان هنری مارتین بود. وی طی سفر به ایران کتاب عهد جدید ـ انجیلهای چهارگانه ـ را ترجمه کرد و پس از مرگ او نیز این ترجمهها با کمی اصلاحات سه بار تجدید چاپ شد و از حدود سال ۱۸۲۷ (۱۲۴۳ق) به مدت نیم قرن به عنوان تنها ترجمه از انجیل در این سرزمین مورد استفاده قرار گرفت.
بیستوششسال پس از ترجمه انجیل هنری مارتین، یک مبلّغ اسکاتلندی به نام ویلیام گلن (William Glen) که در قفقاز با هیأت تبلیغی بازل همکاری میکرد، کار ترجمه کتاب عهد عتیق را بر عهده گرفت. درواقع، کتاب عهد عتیق نیز یکی از ابزارهای کار مبلغان مسیحی بود؛ چراکه با ورود به قرن نوزدهم (سیزدهم قمری) و رشد آرا و عقاید عقلگرایانه، برخی مندرجات کتب مقدس مورد انتقاد قرار گرفت. بدینترتیب و به قول گورنفلد ـ محقق آلمانی ـ اگر تاریخیبودن موضوعهای این دو کتاب مقدس مردود شمرده میشد، مسیحیت نیز بیاعتبار تلقی میگردید. از این جهت مبلغانی مانند گلن درصدد برآمدند با ترجمه نسخههایی از کتاب عهد عتیق که در شرق موجود بود، هم درباره این کتاب تحقیق به عمل آورند و هم ابزار تبلیغ مبلغان را تکمیل کنند. گلن، مزامیر و کتاب امثال را نیز به فارسی ترجمه کرد. مبلغان منفرد، بازرگانان و نمایندگان سیاسی کشورهای اروپایی، این دو کتاب و دیگر کتب و رسالات انجمنهای تبلیغی را پخش میکردند.
سرانجام رابرت بروس پس از ورود به هندوستان و اقامت در ایران، در ترجمه کتاب عهد جدید هنری مارتین و عهد عتیق گلن تجدیدنظر به عمل آورد و آنها را دوباره تصحیح کرد. ترجمه جدید بروس از عهد جدید، از حدود سال ۱۸۹۱ (۱۳۰۹ق) تا به امروز آخرین ترجمه از این کتاب است. بروس به سبب ترجمه این دو کتاب، از سوی «انجمن انجیل برای بریتانیا در خارج» به عنوان نماینده انجمن در ایران انتخاب شد. پس از او نیز این انجمن و انجمن تبلیغی کلیسا نمایندگانی را برای نظارت بر ترجمه کتب و ادعیه مذهبی به ایران فرستادند که فعالترین آنها مبلّغی به نام تیزدال (Tizdall) بود.
مراکز اصلی انجمن تبلیغی کلیسا و انجمن انجیل برای بریتانیا در خارج، در تهران و اصفهان متمرکز بودند و تقریباً در فاصله زمانی حدود صد سال ـ از آغاز تا پایان دوره قاجاریه ۱۷۴۱۲جلد حاوی بخشهایی از تورات، بیستهزار جلد انجیل، شصتوچهارهزار جلد عهد جدید، به همراه عهد عتیق و مزامیر را چاپ و برای استفاده عامه مردم در ایران منتشر کردند؛ حال آنکه در آن زمان تعداد جمعیت باسواد ایران از دههزار نفر بیشتر نبود.
۲. انتشار کتب مذهبی در کنار کتاب مقدس
مبلغان مذهبی در سفرهای تبلیغی خود، همواره شماری از کتب مذهبی را نیز به همراه داشتند و با تکیه بر مندرجات آنها موعظه مینمودند. آنها پس از موعظه، نسخهای از این کتابها را به شنوندگان اهدا میکردند تا در صورت لزوم با مطالعه آن به پاسخ سؤالات خود دست یابند. بهعبارتی کتب و رسالات مذهبی مسیحی در تاریخچه فعالیت مبلغان مسیحی اهمیت قابلتوجهی داشتند و نگارش، چاپ و انتشار آنها از جمله فعالیتهای اصلی هیأتهای تبلیغی مسیحی محسوب میشد. دراینبین، تالیف کتابهایی درباره زندگینامه مبلغان معروف و فعال در تاریخچه تبلیغ مسیحیت نیز بخشی از این فعالیتها بود. بسیاری از مبلغان مسیحی اگر نمیتوانستند در کشورهای شرقی کتابهای مورد نظر خود را چاپ و منتشر کنند، آنها را در اروپا به چاپ میرساندند. البته چاپ این کتابها در داخل کشورهای شرقی مورد تبلیغ، بهتر و سیاسیتر بود و لذا آنها علاقه بیشتری داشتند که این کار را در خود این کشورها انجام دهند.1
3. چاپ و نشر سرودهای روحانی مسیحی
با ورود تیزدال به جلفا، دوران طلایی خلق آثار ادبی در انجمن تبلیغی کلیسا آغاز شد. وی با خرید یک دستگاه تایپ و یک دستگاه چاپ که به دستگاه چاپ هنری مارتین معروف بود، چاپ و نشر کتب مختلف را آغاز کرد. از جمله وی نسخه اصلاحشدهای از یک کتاب دعا را به زبان فارسی چاپ نمود. پس از این تاریخ، هیأت انجمن تبلیغی کلیسا با همکاری هیأت تبلیغی مبلغان امریکایی، کار ترجمه کتب سرود مذهبی را در سطح وسیعتری آغاز کرد که نتیجه آن چاپ سه دوره از سه کتاب سرودهای مذهبی با عنوان سرودهای روحانی مسیحی بود. اهمیت ترجمه سرودهای مذهبی به حدّی بود که تمامی مبلغانی که حتی اطلاع کمی نیز از ادبیات فارسی داشتند، در کار ترجمه همکاری میکردند و با توجه به سرودهای ترجمهشده، درکل باید گفت بازده کار ترجمه در سطح قابلتوجهی خوب بوده است. مبلغان، علاوه بر مراسم عبادی، این سرودها را در بیمارستانها برای بیماران نیز میخواندند و موجب تعجب بیماران میشدند. بهخاطر تناسب این سرودها با آهنگهای اروپایی، شنیدن آنها برای شنوندگان شرقی تا حدّی نامأنوس بود. از این رو انجمن تبلیغی کلیسا در سال ۱۹۲۸ (۱۳۴۷ق) یعنی مقارن سالهای پایانی دوره قاجاریه، کتابی مشتمل بر ۳۱ سرود را به زبان فارسی و متناسب با آهنگهای شرقی چاپ و منتشر کرد و بدینترتیب، یکی از مهمترین ابزار تبلیغ مبلغان این هیأت را در اختیار آنان قرار داد.
4 . سفرنامه نویسی
بیشتر مبلغان مسیحی، گزارش اقامت چندساله خود در ایران و دیگر سرزمینهای شرقی را بهصورت سفرنامه نوشته و تنظیم کردهاند. این اسناد تنها در حیطه امور تبلیغی مبلغان مورد استفاده قرار نمیگیرند، بلکه یکی از مهمترین منابع برای تحقیق و پژوهش در ادوار تاریخی جهان و ایران محسوب میشوند. سفرنامههای مبلغانی مانند سانسون (کتاب دو جلدی وقایعنگار کرملیتها که تاریخچه فعالیت مبلغان مذهبی کاتولیک در ایران را براساس یادداشتها و گزارشهای آنان در حدّ فاصل قرون ۱۷ و ۱۸ بیان میکند)، نامههای بازن (پزشک مخصوص نادرشاه) و نامههای کشیشانی که در حدّ فاصل دوره صفویه تا پایان دوران افشاریه در ایران اقامت داشتند، از جمله این موارد هستند. سفرنامههای مذکور، راهنمای مناسبی برای مبلغان تازهکار و داوطلب انجام امور تبلیغی در سرزمینهای شرقی مانند ایران بودند که از اولین و مهمترین آنها میتوان به خاطرات و یادداشتهای هنری مارتین اشاره کرد. این یادداشتها ـ که پس از مرگ هنری مارتین بهگونهایتصادفی به انگلستان رسیدند ـ را اعضای انجمن تبلیغی کلیسا، چاپ و منتشر کردند. همچنین یادداشتهای پیتر گوردون با عنوان بخشی از دفتر روزانه سفر در ایران در ۱۸۳۰، تألیفات جان کیتو با عناوین نظری به دربار ایران با توجه به کاربرد کتاب مقدس و کشور و مردم ایران و شرح سفرهای ژوزف ولف در سه کتاب، آثار کلارا رایس با عناوین ماری برد در ایران۲ و زنان ایرانی و رسوم آنها، ۳ اثر ناپیر مالکم 4 (از مبلغان و معلمان انجمن تبلیغی کلیسا در یزد) با عنوان پنج سال در یک شهر ایرانی5 و اثر اسقف لینتون که سر پرسی سایکس مقدمهای بر آن نوشته است، با عنوان شرحهای خلاصه ایرانی6 از این جمله میباشند.
فهرست برخی از انتشارات انجمن تبلیغی کلیسا درباره ایران را به شرح ذیل میتوان برشمرد: نامههای اسقف لینتون با عنوان پیشرفت ایران؛ ۷ نظری اجمالی به ایران8 درباره تاریخ، جغرافیا و رسوم متداول؛ پزشکان در ایران 9 اثر امیلین استوارت که شرح هیأت پزشکی انجمن تبلیغی کلیسا در ایران را دربردارد؛ ایران قدیم و جدید، 10 اثر ویلسون کش؛ گریه یک کودک، گزارشی درباره قالیبافان کرمان که یکی از پرستاران انجمن تبلیغی کلیسا نگاشته است؛ کلوچه ایرانی، ۱۱ کتابی با جداول، بازیها، تصاویر و داستانهای ایرانی؛ حسن پسر یک راهزن.12
5 . فعالیت پزشکی
مبلغان مسیحی معتقد بودند یک پزشک مبلّغ، باید نسخه زنده انجیل باشد، چون پزشکان میتوانند با التیام بخشیدن به دردهای بیماران، تأثیر عمیقی در روحیه آنها ایجاد کنند. بر این اساس، آنان بر این باور بودند که پزشک هیأت تبلیغی نباید هیچگاه فراموش کند که وی در وهله اول یک مبلغ است تا یک پزشک. طبیعی است برخلاف یک معلم مبلّغ که تنها با کودکان سروکار دارد، یک پزشک مبلغ، میتواند با تمامی قشرهای مختلف اجتماعی ارتباط برقرار کند و در شرایطی که بیمار شدیداً به کمک وی احتیاج دارد، بهنوعی مقدمات تبلیغ و تبشیر وی را فراهم سازد. درواقع همانگونه که در مجمع جهانی امور تبلیغ مسیحیت در سال ۱۹۱۰ (۱۳۲۸ق) اعلام شد، مراقبتهای پزشکی، بخش درست و ضروری کار تبلیغ است.
هنگامیکه مبلغان انجمن تبلیغی کلیسا در ایران مستقر شدند، اگر چه از میزان جنگهای داخلی و خارجی کاسته شده بود، ولی شیوع امراض واگیر و قحطسالیهای مکرر، روزبهروز بر شمار جمعیت بیمار در ایران میافزود. تنها در حدّ فاصل سالهای ۱۸۳۵ــ۱۸۶۱ (۱۲۵۱ـ ۱۲۷۸ق) هشتبار وبا در تبریز شایع شد؛ و حالآنکه به سبب پایینبودن سطح بهداشت عمومی، امکان ابتلا به بسیاری از بیماریهای دیگر مانند حصبه و ذاتالریه و امثال آنها نیز در جامعه وجود داشت. اگرچه در این دوران، پزشکان ایرانی با روشهای سنتی، مداوای بیماران را بر عهده داشتند، اما با توجه به میزان تخصص آنها، این گروه نمیتوانستند جوابگوی تمامیبیماران باشند. درواقع، در صورت وجود نیروی کافی برای درمان نیز، روشهای آنان بسیار ابتدایی بود و نتایج مثبتی به دنبال نداشت. ازاینجهت، مبلغان انجمن تبلیغی کلیسا در ایران، در اولین گامهای تبلیغی خود، رسیدگی به بیماران و قحطیزدگان را بر عهده گرفتند و در برخی مناطق ـ مانند کرمان ـ هیأت پزشکی، اولین مرکز و پایگاه تبلیغی مبلغان انگلیسی به شمار میرفت. مبلغان از ساعت شش صبح تا حدود ساعت هشت بعد از ظهر از بیماران عیادت میکردند و در برخی موارد هر پزشک مبلغ با دستیارش، حدود چهل تا شصت بیمار را مداوا میکرد. برخی از پزشکان ـ مانند دکتر کار ـ پس از مداوای بیماران یک جلد کتاب مقدس نیز به آنان اهدا میکردند.
6 . تأسیس مدرسه به سبک مسیحی
بیشتر مبلغان مسیحی تلاش میکردند برنامههای تبلیغی خود را در قالب کلاسهای آموزشی در مدارس خودساخته دنبال کنند. در مدارس مسیحی، علاوه بر آموزش عقاید مسیحی و زبان انگلیسی، انواع فنون و هنرهای پسرانه و دخترانه نیز آموزش داده میشد. مبلغان، ابتدا تلاش میکردند کودکان مسیحی ایرانی را به این مدارس بکشانند و در برخی موارد تلاش میکردند کودکان یهودی و مسلمان را نیز در این مدارس ثبتنام کنند. هدف آنان از ثبتنام کودکان مسلمان، دعوت آنها به آیین مسیحی بود. البته بیشتر کودکانی که در خانوادههای مذهبی تربیت شده بودند، کمتر به آرای مبلغان توجه میکردند. از جمله این دانشآموزان میتوان به میرزا محمد فرخی یزدی، از شاعران قرن چهاردهم هجری قمری، اشاره کرد. وی به سال ۱۸۸۸ (۱۳۰۶ق) در یزد متولد شد و پس از فراگیری تحصیلات مقدماتی در مدرسه مبلغان انگلیسی، در این شهر به تحصیل پرداخت. او مدتی بعد، با تعلیمات آنها به مخالفت پرداخت و در پانزدهسالگی اشعاری بدین مضمون بر ضد فعالیتهای آنان سرود:
سخت بسته با ما چرخ، عهد سستپیمانی
داده او به هر پستی، دستگاه سلطانی
دین ز دست مردم برد، فکرهای شیطانی
جمله طفل خود بردند در سرای نصرانی
صاحبالزمان! یک ره سوی مردمان بنگر
کز پی لسان گشتند، جمله تابع کافر
پس از نمازشان خوانند ذکر عیسی اندر بر
پا رکاب کن از مهر، ای امام برّ و بحر
فرخی یزدی بهخاطر سرودن این اشعار از مدرسه اخراج شد و تحصیلات او متوقف گردید. وی که از یک خانواده متوسط برخاسته بود، پس از اخراج از مدرسه در کارگاه پارچهبافی و مدتی نیز در نانوایی به کار پرداخت؛ اما همچنان از سرودن شعر غافل نبود. علاوه بر فرخی یزدی، گروه دیگری از شاگردان مدارس مبلغان انگلیسی نیز آشکارا با ترجمه سرودهای مذهبی به زبان فارسی و خواندن آنها در مدارس مخالفت میکردند که در یادداشتهای برخی مبلغان انگلیسی به این امر اشاره شده است.
در مقابل این گروه از دانشآموزان، برخی دیگر، بهویژه کودکان بیسرپرستی که از سنین خردسالی در مدارس مبلغان تربیت میشدند، بهتدریج به پذیرش آرا و تعالیم مبلغان متمایل میشدند. برخی نیز به توصیه والدین خود که بهنوعی تحت تأثیر تعالیم مبلغان قرار گرفته بودند، در این مدارس تحصیل میکردند و با توجه به جوّ حاکم بر محیط خانوادگی خود، مبنی بر حمایت از آموزشهای مبلغان مسیحی، به سلک پیروان عقاید آنان در میآمدند.
7. ارتباط با عشایر ایرانی
اکثر مبلغان مسیحی متمایل بودند با عشایر ارتباط برقرار کنند. ارتباط بین مبلغان انگلیسی و عشایر از یک نیاز دوجانبه نشأت میگرفت؛ بدینمعناکه مبلغان مذهبی معتقد بودند به سبب بُعد مسافت و دوربودن محل زندگی عشایر از جامعه شهری، امکان توسعه فعالیت تبلیغی بیشتری را خواهند داشت و میتوانند به دور از نظارت حکام محلی و عامه مردم، بهآسانی با عشایر ارتباط برقرار کنند؛ در مقابل، عشایر که به سبب دوربودن از شهرها، با کمبود امکانات آموزشی و پزشکی روبهرو بودند، از حضور پزشکان مبلغ در بین خود خشنود میشدند. خانهای عشایر بختیاری و قشقایی حاضر بودند برای اقامت مبلغان آموزگار یا پزشک، تمامی لوازم و امکانات مورد نیاز آنها را با حقوق مکفی در اختیار ایشان قرار دهند. طبیعی است مبلغان انگلیسی نیز از این امر استقبال میکردند. در دوره قاجاریه، شماری از پزشکان انجمن تبلیغی کلیسا برای مدتی در بین عشایر ناحیه غرب و جنوب غربی ایران، به فعالیت آموزشی و پزشکی پرداختند. دکتر الیزابت راس در کتاب خود به نام با من به سرزمین بختیاری بیایید شرحی از اقامت خود در ایل بختیاری را بیان کرده است. همچنین کلارا رایس در کتاب ماری برد در ایران به اعزام پزشکان بیمارستان انجمن تبلیغی کلیسا برای مداوای خانهای بختیاری اشاره کرده و بخشی از کتاب دیگر خود زنان ایرانی و رسوم آنها را به توصیف وضع زنان قشقایی و بختیاری و جامعه آنها اختصاص داده است. لازم به ذکر است که برخی خانهای عشایر، فرزندان خود را پیش از تحصیل و اعزام آنان به اروپا، به مدرسه مبلغان انگلیسی میفرستادند و الیزابت راس در کتاب خود به مواردی از این قبیل اشاره کرده است.
8. تلاش برای جذب دربار و حکام محلی
گروههای مذهبی برای رسمیتبخشیدن به فعالیتهای خود، نهتنها به حمایت انجمنهای مذهبی و دولتهای غربی نیاز داشتند، بلکه اعطای اجازه حکمرانان ایران مبنی بر آزادی مذهبی، ضامن اجرای فعالیتهای تبلیغی آنان بود. ازاینجهت، هیأتها و مبلغان مذهبی پس از اقامت در ایران درصدد کسب فرامینی از مقامات دولتی برمیآمدند که متن آنها در کتب اسناد تاریخی موجود است.
بر طبق اسناد موجود در بایگانی هیأت انجمن تبلیغی کلیسا در لندن، در ماه ژوئن ۱۸۷۳ (۱۲۹۰ق) اعضای این هیأت و هیأتهای مذهبی دیگر، تقاضانامهای درباره استقرار آزادی مذهب در ایران به حضور ناصرالدینشاه تسلیم کردند. در تقاضانامه مزبور، به وضع نابسامان مسیحیان نسطوری و ارمنی اشاره گردیده و از شاه درخواست شده است:
همانطورکه سیمیلیون از رعایای مسلمان ملکه انگلستان در هندوستان، همراه با رعایای هندو، زرتشتی و پیروان سایر مذاهب، از تساوی حقوق مدنی و آزادی کامل برخوردارند، همان نوع آزادی، نه به عموم مسیحیان، بلکه به همه طبقات از یهودی و زرتشتی و هر فردی از افراد دیگر از رعایای شاه که به حقیقت مسیحیت معتقد بوده و بخواهد پیروی خود را آزادانه از آن دین اعلام نماید، اعطا شود.
در همان گزارش ماهانه هیأت انجمن تبلیغی کلیسا، ترجمه نامه جوابیه میرزاملکمخان (مورخ پنجم ژوئیه ۱۸۷۳) وجود دارد که با این عبارات آغاز میشود:
«شاه به من فرمان دادهاند که وصول تقاضانامه مبنی بر وضع پریشان نسطوریان و ارامنه را اعلام نمایم.»
وی پس از تمهید مقدمات، سخنان تفقدآمیزی در نامه خود میآورد مبنی بر اینکه رعایای نسطوری و ارمنی از آزادی کامل مذهبی و حقوق مدنی برخوردار خواهند شد و ناصرالدینشاه از وجود تبعیضات مذهبی و حقوقی بین رعایای خود بیخبر بوده است.
اما بهرغم فرامینی که این مبلغان برای ادامه فعالیتهای مذهبی خود از شاه دریافت کردند، آنان برای حفظ موقعیت خود در شهرهایی که مستقر بودند، باید با حکام محلی نیز مناسبتهای مسالمتآمیزی برقرار میکردند و این امر در برخی اوقات مشکلاتی برای آنان بهوجود میآورد؛ چراکه در صورت بروز هرگونه نارضایتی، حاکم محلی مؤسسات آنها را تعطیل میکرد و مبلغان نیز به هیچ وسیلهای نمیتوانستند کار تبلیغی خود را دنبال کنند. بهعنوانمثال، اگرچه ظلّالسلطان، حاکم اصفهان، شخصاً معلمی انگلیسی به نام اسپاروی را برای تعلیم کودکان خود استخدام کرده بود و به جانبداری از اتباع انگلستان نیز بیمیل نبود، اما آنگونهکه آرتور آرنولد در کتاب خود، در ایران با کاروان، ۱۳ ذکر میکند، وی پس از بروز نارضایتیهای عمومی ناشی از فعالیت مبلغان انگلیسی، مدتی مدرسه این هیأت را تعطیل کرده بود.14
سند ذیل که ظلالسلطان آن را خطاب به ناصرالدینشاه نوشته است، این ادعا را تأیید میکند: «تصدیق خاک پای همایونت شوم ـ البته در نظر انور اقدس همایون ـ ارواحالعالمین فداه ـ است که غلام بعد از سفر سال دویم که از اصفهان شرفاندوز حضور مبارک گردیده، مراجعت به اصفهان آمد، کتابچهای در باب کشیش پروسی، به خاک پای همایون معروض داشت، که ثبت آن کتابچه هنوز در نزد غلام موجود است. و شرحی از حالات و شیطنت او معروض داشتم که در ایام قحطی چقدر پول به مردم اصفهان داده و حالا مدرسه باز کرده و جمعی از اطفال ارامنه جلفا را به اسم تحصیل علوم در آن مدرسه برده و جمعی از ارامنه جلفا را ثبت داده و هر سال چند نفر از این اشخاص را به همراه خود به هندوستان میبرد و از جانشین هندوستان برای آنها نوشته میگیرد که تبعه انگلیس باشند و اکنون در جلفا، جمعی پیدا شدهاند که همه مذهب پروتستانی پیدا کرده و از تبعه دولت انگلیساند و همه اینها که در اصفهان و جلفا، ملک و علاقه و خانه و زندگی و عیال و قوم و خویش دارند، رفتهرفته یک جمع تبعه خواهند شد و این اخگر نیمسوخته وقتی مشتعل خواهد شد، آتش آن اغلب جاها را خواهد سوزاند. عرض نمیکنم که این کار بهزودی خواهد شد، بلکه تا بیست، سی سال دیگر هم صورت نگیرد، ولی این حضرات، تخمی میکارند و میدروند تا چه وقت ثمر کند. اکنون هم ریشه آن کار سخت شده و حالا بهاختصار، نمیتوان قلع و قمع نمود و کاری است که چون موقع از دست رفته، به سهولت نمیتوان رفع کرد. اکنون نیز چندی است بعضی از انگلیسیها، متواتر به ایران میآیند و از راه بنادر فارس، از کشتی پیاده شده، مختلفاً کوهها را گردش میکنند و به اصفهان میآیند و اسم خود را سیّاح میگذارند. از جمله، چندی قبل شخصی انگلیسی که حاکم بریلی هندوستان بود، از راه بندرعباس آمده در کوهستانات گرمسیرات فارس گردش کرده، از راه کرمان و یزد به اصفهان آمد. واضح است که حاکم بریلی بدون مأموریت از طرف دولت، به ایران نخواهد آمد، ولی خودش در همهجا میگفت که من سیّاحم و محض سیاحت آمدهام. چند دفعه هم مایل شد که نزد غلام بیاید، ولی غلام چون از جنس انگلیسیها انزجار دارم، به دفعالوقت گذراندم.»
ناصرالدین شاه در حاشیه گزارش ظلالسلطان نوشته است: «ظلالسلطان! این عریضه را درست خواندم. در این فقرات خیلی باید دقت کرد. آنچه عمل کشیش است، او را هم از ابتدا الی انتها و اینکه چه کارها کردهاند و میکنند و کدام یک از کارهای آنها حالاً و مآلاً ضرر دولت است، بنویسید برای وزیرخارجه محرمانه بفرستید. اینجا غور میشود و دستورالعمل صحیح برای شما فرستاده میشود، هر طور حکم بشود شما رفتار بکنید. آنچه سیّاحان انگلیسی هستند، منع سیاحت آنها را که آشکارا نمیتوان کرد، اما دو کار میتوان کرد و آن تکلیف شما است: اولاً طوری باطناً رفتار بکنید که به آنها خوش نگذرد و یک اسباب وحشتی در سیاحت خود ملاحظه کرده، دیگر میل به سیاحت نکنند. و این فقره را هم از الوار و اکراد بدانند نه از شما. ثانیاً طوری روزنامهنویس مخفی داشته باشید که اعمالی که میکنند و حرفهایی که میزنند با ایلات و مردم، هر خیالاتی که دارند، فهمیده شود. این دو کار هر دو لازم است.»15
فارغ از جوابیه ناصرالدینشاه به ظلالسلطان، از سند فوق بهخوبی برمیآید که آن هنگام اگر یک حاکم محلی مثل ظلالسلطان با مبلغان مسیحی درمیافتاد، بهراحتی میتوانست از فعالیتهای آنها جلوگیری کند. اما جالبآنکه ظلالسلطان خود نوکر انگلیس بود و با آنها کاملاً همسویی داشت. درواقع این اختلاف میان وی و مبلغان مسیحی کاملاً موردی بود.16 در ادامه به معرفی سهتن از فعالترین و مؤثرترین مبلغان مسیحی خواهیم پرداخت.
ادامه دارد…
ماهنامه موعود شماره ۷۵
پینوشتها:
۱. برومند، صفورا، پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دوره قاجاریه، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، چ ۱، 1381، صص ۲۰۳ ــ ۲۰۰ (با تلخیص، تغییر و تصرف).
۲. Mary Bird in Persia : رایس کتابش را با استناد به نامهها و یادداشتهای مری برد ــ که در ایران به «خانم مریم» معروف بود ــ درباره زندگی او نوشت. از نامهها و یادداشتهای خانم مریم، اطلاعات مهمی درباره اوضاع اجتماعی ایران، قدرت و نفوذ روحانیون، شیوه زندگی زنان و مردم اصفهان و کرمان و آداب و رسوم رایج در کشور بهدست میآید که نظایر آن اطلاعات و آگاهیها را در کمتر کتاب مشابه میتوان سراغ گرفت. مری برد در سال ۱۸۹۱.م به ایران آمد و به مدت شش سال در اصفهان و جلفا کار و زندگی کرد. وی در ۱۸۹۷ به انگلستان بازگشت و در اوایل ۱۸۹۹ دوباره به ایران آمد و چند سالی در یزد و کرمان ماند و در سال ۱۹۱۴ درگذشت. ماشاءالله آجودانی، مشروطه ایرانی، تهران، اختران، چ ۴، ۱۳۸۳، صص ۴۹۸ ـ ۴۹۷
3. Persian Women and Their Ceremonies
۴. Napier Malcolm
۵. Five Years in a Persian Town
۶. Persian Sketches
۷. The Development of Persia
۸. Glimpses of Persia
۹. Doctors in Persia
۱۰. Persian Old and New
۱۱. Persian Pie
۱۲. The Robberts Son Hassan
۱۳. Through Persian by Caravan
۱۴. برومند، صفورا، همان، صص ۲۳۲ ـ ۲۰۰ (با تلخیص، تغییر و تصرف).
۱۵. همان، صص ۲۸۰ ـ ۲۷۷ (با تلخیص، تغییر و تصرف).
۱۶. از جمله دلایل دال بر همسوبودن ظلالسلطان با انگلیسیها، به موارد زیر میتوان اشاره کرد.