پس از ذکر موارد قوت اسلام، در فصول بعد، چگونگی راههای عملی گسترش نقاط ضعف و نابودی جنبههای قوت و نیرومندی این دیانت، با ادلّه و براهین محکم عرضه میشود؛ آنگاه کتاب اقداماتی را که برای گسترش نقاط ضعف لازم و ضروری به نظر میرسد، فهرستوار توصیه میکند:
۱. دامن زدن به اختلافات مذهبی با ایجاد حسّ بدگمانی و سوءظن، در میان مسلمین شیعه و سنی، نگارش مطالبی اهانتآمیز و تهمتانگیز از سوی هر گروه نسبت به گروه دیگر، ضرورت دارد در اجرای این برنامه سودمند تفرقه و نفاق، از صرف هزینههای بسیار خودداری نشود.
۲. نگه داشتن مسلمین در جهل و بیخبری، جلوگیری از تأسیس و گشایش مراکز آموزشی و تربیتی از هر قبیل، ایجاد مانع در راه چاپ و انتشار و در صورت لزوم، آتش زدن کتابخانههای عمومی و برحذر داشتن مردم از فرستادن کودکانشان به مدارس دینی، با وارد ساختن اتهاماتی علیه مراجع و علمای بزرگ.
۳. ترویج تنبلی و جلوگیری از تلاش و فعالیت زندگی، با توصیف دنیای پس از مرگ و تجسم مناظر و رنگآمیزیهای بهشت در برابر دیدگان مردم، و در نتیجه دلسردی و عدم تمایل آنان در پرداختن به امور معاش و نشستن به انتظار ملکالموت و رهسپاری به بهشت موعود.
۴. گسترش همهجانبه خانقاههای دراویش، تکثیر و انتشار رسالهها و کتابهاییکه مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا، گوشهگیری و مردمگریزی سوق میدهد، مانند احیاءالعلوم غزالی، مثنوی مولوی و کتابهای محیالدین عربی.
۵. اثبات حقّانیت شاهان و فرمانروایان مستبد و خودکامه؛ از طریق اشاعه احادیثی مانند: «سلطان سایه خدا در زمین است.»2 و یا ادعای اینکه ابوبکر، عمر، عثمان و علی (ع)، بنیامیه و بنیعباس، همگی با کمک قوه قهریه و زور اسلحه، به فرمانروایی رسیدند، و خلاصه، شمشیر حاکم بر مقدراتشان بوده است، یا جلوه دادن گردهمایی سقیفه را، به صورت کاری نمایشی که سرنخ آن در دست عمر بوده است و ایراد دلائلی در این باب، نظیر آتش زدن عمر، خانههای طرفداران علی و منجمله خانه فاطمه همسر او را با انگیزه ارعاب و تهدید. خلافت عمر ظاهراً بنابر وصیت ابوبکر و در باطن با تهدید و تخویف مخالفان. اجتماع شورای دروغین در انتخاب عثمان با هدف مخالفت با علی که عاقبت، منجر به شورش ناخشنودان و قتل عثمان و در نتیجه خلافت علی (ع) گردید و سرانجام، به خلافت رسیدن معاویه با خدعه و شمشیر، و استقرار جانشینان او به همین ترتیب تا زمان شورش مسلحانه سفاح به پایمردی ابومسلم، و تأسیس خلافت بنیعباس. خلفای اسلام، از دوران ابوبکر تا این روزگار که دوران فرمانروایی عثمانیهاست، همگی مستبد بودهاند؛ در نظام اسلامی، حکومت دیکتاتوری همچنان استقرار داشته است."
۶. فراهم ساختن موجبات ناامنی راهها، فتنه و هرج و مرج در مراکز شهرها و روستاها، با حمایت از بداندیشان و ممانعت از مجازات بدکاران، فتنهانگیزان، و راهزنان مسلح، و ترغیب و تشویق آنان به غارتگری و راهزنی، به وسیله توزیع اسلحه و پول در بین ایشان.
۷. جلوگیری از تعمیم و توسعه بهداشت، و ترویج افکار جبری و قدری مبنی بر اینکه همه چیز از سوی خداست، و درمان بیماریها نتیجهای ندارد، باید به آیه استناد جست: «اوست که مرا غذا میدهد و سیراب میسازد و آنگاه که بیمار شوم، شفا میبخشد.»3 «اوست که میمیراندم و زندهام میسازد.» 4شفا در دست خداست، زندگی و مرگ در دست خداست. بیمشیت و اراده او، شفای از بیماری و رهایی از مرگ میسر نیست. همگی این رویدادها قضای الهی است.
۸. ثابت نگه داشتن بلاد اسلام در فقر، قحطی و ویرانی و ممانعت از هرگونه اصلاح و دگرگونی.
۹. دامن زدن به فتنه، آشوب و هرج و مرج، و ترویج این عقیده و اندیشه، که اسلام دین عبادت و پرهیزگاری است و کاری به کار دنیا و امور وابسته بدان ندارد. محمد (ص) و جانشینانش هیچکدام گامی در راهحل و فصل این مسایل، و تنظیم روابط سیاسی ـ اقتصادی برنداشتهاند.
۱۰. نتیجه اقدامات بالا، عقبماندگی اقتصادی و گسترش بیکاری و فقر عمومی است. با این همه، برای تحقق هرچه بیشتر این عقبماندگی، لازم است به آتش زدن خرمنهای کشاورزان، غرق کشتیهای بازرگانی، ایجاد آتشسوزیهای بزرگ در مراکز بازرگانی و صنعتی، در هم شکستن سدها و ویران ساختن آبادیها، مسموم ساختن آبهای مشروب اهالی، اهتمام ورزیم تا موجبات کامل عقبماندگی و فقر و فلاکت مردم از هر حیث، فراهم گردد.
۱۱ ـ به فساد کشاندن حکام و فرمانروایان بلاد اسلام با رواج شرابخواری، قمار و فسادهای دیگر در دربارها و حیف و میل اموال عمومی، تا جایی که پولی برای هزینههای دفاعی و آبادانی و توسعه اقتصادی برجای نماند.
۱۲ ـ رواج و انتشار شایعه اسارت و بردگی زنان و توهین و تحقیر ایشان، با استناد به آیه: «مردان را بر زنان حاکمیت است.»5، یا حدیث: «زن سراپا بدی است»6.
۱۳ ـ شک نیست که عامل عمده پلشتی و آلودگی محیط زیست در شهرها و روستاهای مسلماننشین، کمبود آب در غالب آن نواحی است؛ باید به هر قیمتی که شده حیلههایی به کار بریم که در مراکز پرجمعیت از افزایش آب جلوگیری شود و بر میزان کثافت و آلودگی افزوده گردد.
فصل دیگر کتاب به توصیههایی در نابود ساختن عوامل و اسباب نیرومندی و توانایی مسلمانان، و ناتوان و ضعیف کردن آنان به عمل آمده که جالب توجه است:
۱. تقویت افکاری که سبب زنده نگه داشتن عصبیتهای قومی و نژادی و ملیگرایی، دلبستگی شدید به فرهنگ و زبان و تاریخ گذشته ملتها گردد، و قهرمانان و شخصیتهای تاریخی پیش از اسلام خود را سخت گرامی دارند، مانند زنده کردن فرعونیت در مصر و دین زرتشت در ایران، بتپرستی بابل در سرزمین بینالنهرین. در این قسمت، نقشه بزرگی که مراکز فعالیت در زمینههای سابقالذکر را مشخص میسازد، اضافه گردیده است.
۲. ترویج شرابخواری، قمار، فساد و شهوترانی، تشویق به مصرف گوشت خوک؛ در اینگونه فعالیتها باید اقلیتهای یهود، نصاری، زرتشتی، صابیین، با یکدیگر، همکاری و معاضدت داشته باشند و در گسترش این مفاسد بکوشند. متقابلاً، وزارت مستعمرات، پاداش و مقرّری و حتی جوائزی برای آنان منظور خواهد داشت، باید افراد مستعد را آماده ساخت که در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکنند و فسادهای چهارگانه یعنی: شراب، قمار، فحشاء و مصرف گوشت خوک را، هرچه بیشتر رواج دهند. بر مأموران انگلیس در ممالک اسلامی فرض است به هر صورتی که مقتضی بدانند، به وسیله اعطای جوائز، پول و چیزهای دیگر، پنهان و آشکار، از گسترش این مفاسد حمایت کنند و نگذارند آسیبی به دست اندرکاران رواج آن برسد، از سوی دیگر، باید مسلمین را به زیر پا نهادن دستورات اسلام و سرپیچی از اوامر و نواهی آن تشویق و ترغیب نمود؛ زیرا بیاعتنایی به احکام شرع، سبب ظهور بینظمی و هرج و مرج در جامعه خواهد شد؛ مثلاً در قرآن رباخواری به شدت محکوم شده و از گناهان کبیره است. پس باید به هر صورت در رواج ربا و معاملات حرام، کوشش نمود و اقتصاد از هم پاشیده را، به کلی مضمحل ساخت. در مورد ربا، باید به تفسیر نادرست آیات تحریم ربا پرداخت، و این اصل را در نظر داشت که سرپیچی از یک دستور قرآن زمینه را برای تجری نسبت به کلیه احکام اسلام فراهم خواهد کرد. باید به مسلمانان گفت آنچه در قرآن تحریم شده ربح مرکب است نه سود پول در مفهوم عادی آن: «مخورید ربا به سبب آنکه چند برابر کنید مال خود را.»7 بنابراین ربای ساده حرام نیست.
۳ و ۴. بر هم زدن رابطه دوستی آمیخته با احترام، بین عالمان دین و مردم، وظیفهای است که هیچ مأمور انگلیسی نباید فراموش کند. در این راه باید نخست به دو کار عمده پرداخت: الف) برچسب زدن و تهمت وارد ساختن به علماء و مراجع. ب) وارد ساختن بعضی از عالمنمایان وابسته به وزارت مستعمرات در سلک علمای دین: مخصوصاً باید این مزدوران عالم نما را به دانشگاه الازهر، مراکز علمی و دینی استانبول و به حوزههای عالمنما را به دانشگاه الازهر، مراکز علمی و دینی استانبول و به حوزههای نجف و کربلا تحمیل نمود. یکی از راههای قطع رابطه مردم با علمای دین، تأسیس مدارس جدید، و تربیت کودکان مطابق برنامههای وزارت مستعمرات است، در این مدارس، باید از وجود معلمانی که حقوقبگیر ما هستند استفاده شود تا ضمن تدریس علوم امروز، موجبات تنفر و دشمنی نوجوانان را از خلیفه عثمانی و علمای دین فراهم آورند. باید سوء رفتار، ستمگری ومفاسد اخلاقی خلیفه را با آب و تاب برای دانشآموزان تشریح نمود که چگونه ثروت عمومی را صرف شهوترانی و خوشگذرانی خود میکند، و کوچکترین شباهتی به پیامبر(ص) از هیچ جهت، ندارد.
۵. ایجاد تزلزل در عقیده وجوب جهاد و جنگ با کافران؛ باید در بیابان این نکته تأکید و پافشاری نمود که امر جهاد، منحصراً مربوط به صدر اسلام و به منظور سرکوبی مخالفان بوده و امروزه ضرورت آن مسلم نیست.
۶. موضوع پلیدی و نجس بودن کافران که مخصوصاً در اندیشه پیروان تشیع خلجان دارد، از مسائلی است که باید از ذهن مسلمانان خارج شود، و با ذکر شواهدی از قرآن و احادیث، پاک بودن غیر مسلمان را اثبات کنند؛ مثل آیه: «آنچه اهل کتاب خورند بر شما حلال است و آنچه شما خورید بر ایشان حلال است، و بر شما زنهای پاکدامن مؤمن و زنهای پاکدامن اهل کتاب (یهود و نصاری)، حلال است.»8 مگر نه این بود که پیامبر(ص) همسری یهودی (صفیه) و همسری مسیحی (ماریه) برای خود برگزیده بود؛ آیا میتوان گفت که همسران پیامبر(ص) نجس بودهاند؟
۷. باید مسلمین را به این باور رساند که مقصود محمد(ص) از دین، منحصراً اسلام نیست و همانطور که در قرآن ذکر شده، دین شامل اهل کتاب یعنی یهود و نصاری هم میشود و پیروان سایر ادیان مسلمانند. در قرآن حضرت یوسف از خدا میخواهد که مسلمان بمیرد.۹پیامبرانی چون ابراهیم و اسماعیل از خدا مسئلت دارند که: «پروردگار ما را در زمره مسلمانان و خاندان ما را امت مسلم قرار ده».10 یعقوب پیامبر، خطاب به فرزندان خود گوید: «پیش از آنکه مسلمان شوید نمیرید».11
۸. موضوع مهم دیگر، فراهم ساختن موجبات ایجاد کلیساها و کنیسههاست؛ باید با ذکر شواهدی از قرآن و حدیث و تاریخ اسلام، به مسلمین تفهیم کرد که عبادتگاههای اهل کتاب مورد احترام است؛ در قرآن آمده: «اگر خدا مردم را منع نمیکرد، آنان کلیساهای نصاری، کنیسههای یهود و آتشکدههای زرتشتیان و مهرپرستان را ویران میساختند.»12 از این آیه مستفاد میشود که مراکز عبادت در اسلام محترم است و نمیتوان آنها را نابود ساخت.
۹. احادیثی از پیامبراسلام نقل شده که حکایت از انکار دین یهود دارد؛ نظیر: «بیرون کنید یهودیان را از جزیرهالعرب». «دو دین متفاوت در جزیرهالعرب نگنجد». به هر حال باید در رسالت و درستی این احادیث، تردید روا داریم، مثلاً باید گفت: اگر اینگونه احادیث صحیح بود هرگز محمد(ص) همسر یهودی اختیار نمیکرد، و بعضی از صحابه مانند طلحه، همسر یهودی نداشت و با مسیحیان نجران، قرار داد صلح امضا نمیکرد.
۱۰. لازم است مسلمانان را از عبادت بازداشت و در وجوب عبادات، در اندیشه آنان ایجاد شک نمود. مخصوصاً بر این نکته اصرار ورزید که خدا از اطاعت بندگان بینیاز است. حج را بیهوده قلمداد کرد و مسلمین را شدیداً از سفر به مکه و اجتماع در آنجا بر حذر داشت، همچنین اجتماع در مجالس روضهخوانی، مراسم تعزیه و سینهزنی و غیره، برای اهداف ما مخاطره آمیزند، و به شدت باید جلوگیری شوند. از بنای مساجد و مقابر ائمه و بزرگان دین، تکایا و مدارس، به هر صورت باید جلوگیری شود.
۱۱. از امور دیگری که سبب تقویت نفوذ اسلام در منطقه است، موضوع خمس و تقسیم غنائم جنگی، وسیله علما بین مردم ستمدیده است. خمس به درآمدهای حاصله از بازرگانی و داد و ستد، تعلق نمیگیرد. ضرورت دارد مسلمین را آگاه سازیم که پرداخت در زمان پیامبر و امامان واجب بوده و علمای دین این اختیار را دارند. مخصوصاً که علما وجوه خمس را به سود خود صرف میکنند؛ خانه، کاخ، باغ، اسب، گاو و گوسفند میخرند. بنابراین، شرعاً خمس به ایشان تعلق نمیگیرد.
۱۲. باید کوشش کنیم تا اسلام دین اختلاف و آشوب و هرج و مرج معرفی شود، و دلبستگی و ایمان مسلمین بدان کاهش یابد. دلیل این ادعا، اختلافات موجود در ممالک اسلامی و گسترش دامنه هرج و مرج، و ناامنی است.
۱۳. باید در خانوادهها نفوذ کرد و روابط پدران و فرزندان را تا بدان حد تیره ساخت که دیگر زیر بار نصیحت و تربیت بزرگتران خود نروند و تحت تأثیر فرهنگ استعماری قرار گیرند، در این صورت ما میتوانیم جوانان را از حوزه نفوذ عقاید دینی خارج سازیم، و ارتباطشان را با علما قطع کنیم.
۱۴. در مسئله بیحجابی زنان باید کوشش فوقالعاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بیحجابی و رها کردن چادر، مشتاق شوند. باید به استناد شواهد و دلایل تاریخی ثابت کنیم که پوشیدگی زن از دوران بنیعباس، متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نیست. مردم همسران پیامبر را بدون حجاب میدیدهاند، و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگی، دوش به دوش مردان، فعالیت داشتهاند. پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشقبازی و روابط جنسی نامشروع با زنان تشویق کنند و بدین وسیله فساد را در جوامع اسلامیگستش دهند. لازم است زنان غیرمسلمان کاملاً بدون حجاب، ظاهر شوند، تا زنان مسلم از آنان تقلید کنند.
۱۵. باید اساس هر گونه نماز جماعتی را با اشاعه اتهاماتی به ائمه جمعه و جماعت، بر هم زد و از استقبال مردم از آن کاست، مخصوصاً لازم است، دلائلی بر فسق و فجور امام جماعت ارائه داد، تا هر گونه رابطهای بین امام و مردم، به سبب سوءظن و دشمنی با او از میان برود.
۱۶. یکی از دشواریها، زیارت مسلمین از مقابر و مشاهد متبرکه است. ضرورت دارد با ذکر دلایلی ثابت کنیم که اهمیت دادن به قبور و تزیین آنها بدعت و خلاف شرع است و در زمان پیامبر(ص)، این تشریفات وجود نداشته، و عبادت مردگان رایج نبوده است. باید تدریجاً با ویران ساختن بناها و نابودی نشانهها و آثار این قبور، مردم را از زیارت منصرف ساخت. یکی از برنامههای مفید، در اجرای این هدف، تولید شک نسبت به اصالت این مراکز است؛ مثلاً باید گفت پیامبر(ص) در مسجدالنبی مدفون نیست، و در گور مادرش مدفون است. و از این قرار، سایر ائمه و بزرگان دین در مراکزی که به آرامگاه ایشان شهرت یافته، دفن نشدهاند. ابوبکر وعمر هر دو در بقیع مدفونند و گور عثمان ناشناخته است. آرامگاه حضرت علی(ع) در شهر بصره است. و قبری که در نجف زیارتگاه مسلمین شده، از آن مغیره بن سعبه است. سرحسین(ع) در مسجد «حنانه» مدفون است و جای دفن پیکر او مشخص نیست. در کاظمین دو خلیفه عباسی مدفونند، نه حضرت موسیالکاظم و جوادالائمه؛ آرامگاه مشهد، از آنهارون است نه حضرت رضا(ع)، در سامرا نیز خلفای بنیعباس مدفونند نه امامان هادی و عسکری(ع)، باید اهتمام به عمل آوریم که قبرستان بقیع با خاک یکسان گردد و سایر بقعهها و زیارتگاهها در سراسر ممالک اسلامیبه ویرانههایی مبدل شوند.
۱۷. در مورد علاقه و احترامیکه شیعه برای خاندان رسول(ص) قائلند، باید با القاء تردیدهایی، در انتساب آنان به پیامبر(ص)، این دلبستگی از میان برود. در راه حصول این مقصود باید عدهای را اجیر کنیم که با عمامه سیاه یا سبز، در انظار ظاهر شوند و خود را به دروغ اولاد رسول معرفی کنند. بدین ترتیب، مردمیکه آنان را میشناسند، تدریجاً در هویت سادات حقیقی هم شک میکنند و به اولاد رسول سوء ظن مییابند.
موضوع دیگر، برداشتن عمامه از سر علمای دین و سادات حقیقی است تا هم وابستگی به پیامبر(ص) از میان برود، و هم احترام علما در میان مردم.
۱۸. مراکز عزاداری حسین(ع) یا تکایا باید نابود شوند و به ویرانههایی مبدل گردند. علت این کار، البته باید مبارزه با گمراهی مسلمین و نابودی بدبختیهای دین، قلمداد شود. باید با تمام وسایل بکوشیم تا مردم از رفتن به تکایا و عزاداری برای حسین(ع) خودداری کنند و تدریجاً اینگونه کارها متروک گردد. برای این منظور، باید شرایط و ضوابط تأسیس تکایا و گزینش وعاظ و روضه خوانها را دشوار ساخت.
۱۹. آزاداندیشی و چون و چرا را باید در اندیشه مسلیمن وارد ساخت؛ هر کس میتواند آزادانه بیندیشد و هر کاری را که میخواهد انجام دهد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست. ترویج احکام شریعت اسلام موردی ندارد و باید متروک شود؛ یک ضربالمثل ایرانی میگوید: «عیسی به دین خود؛ موسی به دین خود.» هیچ فردی پس از مرگ در گور دیگری نمیآرامد. اگر امر به معروف و نهی از منکر لازم بوده باشد، این وظیفه را پادشاهان باید انجام دهند و مردم عادی حقّ این کار را ندارند.
۲۰. نسل را باید کنترل کرد و نگذاشت مردها بیش از یک همسر داشته باشند؛ امر زناشویی را باید با وضع مقرراتی دشوار ساخت؛ مثلاً هیچ مرد عربی حقّ ازدواج با زن ایرانی و یا بالعکس مرد ایرانی با زن عرب را نداشته باشند و بدین گونه ترکها با ایرانیها و عربها، ازدواج نتوانند کرد.
۲۱. باید مسئله جهانی بودن تعالیم اسلام را با قاطعیت مردود شمرد، و شایع ساخت که اسلام اصولاً دین هدایت نیست و یک مذهب قومی و قبیلهای است؛ همانگونه که قرآن اقرار کرده: «این دین برای یادآوری تو و قبیله تست».13
۲۲. سنتهای نیک اسلام، مانند بنای مساجد، مدارس، پرورشگاهها و تأسیس بنیادهای نیکوکاری همه و همه، باید از میان برود و یا لااقل، محدود گردد. این گونه امور از وظایف دولتهاست نه علمای دین. هرگاه دولتها بدینگونه کارها بپردازند، ارزش دینی آن از میان خواهد رفت.
۲۳. ضرورت دارد در صحت واصالت قرآنهایی که در اختیار مسلمین است، تردید روا داریم و باتوزیع و انتشار قرآنهایی که چیزی کم یا زیاد از قرآن موجود داشته باشند، بر شک مردم به اصالت آن بیفزاییم. مخصوصاً باید توجه داشت که آیات اهانتآمیز نسبت به نصاری، یهود و کفار، و نیز آیات امر به معروف و جهاد را به کلی از قرآن ساقط کرد. و نسخههایی از این کتاب را به زبانهای ترکی، فارسی، هندی ترجمه و منتشر کرد. باید در احادیث هم مانند قرآن، تحریف و ترجمه صورت گیرد.
کوتاه سخن آنکه، آنچه در کتاب دوم یافتم، سودمند و عالی به نظر میرسید. به کتاب نام چگونه اسلام را نابود کنیم نهاده بودند، و در حقیقت، بهترین و عملیترین برنامههایی بود که من و همکارانم وظیفه داشتم در ممالک اسلامی انجام دهیم. من پس از فراغت از مطالعه کتابی که مرا بینهایت تحت تأثیر خود قرار داده بود، به وزارت مستعمرات رفتم تا کتاب را مسترد دارم. در دیداری که دوباره با معاون داشتم مرا مخاطب قرار داده، گفت: « در انجام کارهایی که باید انجام گیرد، شما تنها نخواهید بود، بلکه گروه بسیاری از همکاران صدیق و صمیمیکه تعدادشان بالغ برپنج هزار نفر است، شما را در این مهم، در سرتاسر ممالک اسلامی، یاری و مدد کاری خواهند کرد. وزارت مستعمرات در اندیشه آن است که به تدریج با پیشرفت امور این عده را به صد هزار نفر برساند. هرگاه به تجهیز چنین گروه عظیمی موفق شویم، یقیناً بر سراسر بلاد اسلام مسلط خواهیم شد و به محو آثار اسلام به صورت کامل خواهیم پرداخت».
سپس معاون به صحبتهای خود چنین ادامه داد « من به تو مژده میدهم، که ظرف یک قرن، ما به آرزوهای خود خواهیم رسید. و اگر نسل امروز انگلیس، شاهد پیروزیهای آینده نباشد، فرزندانمان روزهای خوش آینده را خواهند دید، و چه نیکوست آن ضربالمثل ایرانی که میگوید: «دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم تا دیگران بخورند.» هرگاه بریتانیای کبیر، یا (ملکه دریاها)، توفیق در هم شکستن اسلام و تسلط بر منطقه را پیدا کند، جهان مسیحیت از رنجهایی که در این دوازده قرن تحمل کرده، به کلی رهایی خواهد یافت. مسلمین در این مدت، انواع هجومها و جنگها را بر ما تحمیل کردهاند؛ مثلاً جنگهای صلیبی که هیچ سودی برای مسیحیت نداشت، همانگونه که یورش مغول، نخست با غارت و ویرانی سرزمینهای اسلام همراه بود ولی چون بیمطالعه و هدف هجوم صورت گرفته بود، نتوانست اسلام را نابود کند، اما پیکار ما با اسلام مانند مغول تنها اقدامات نظامی و قتل و غارت نیست، و شتابی در این کار نداریم. حکومت بریتانیای کبیر با مطالعه کامل در راه نابودی و انهدام اسلام، گام بر خواهد داشت و برنامههای منظم و دقیقی را با شکیبایی دنبال خواهد داشت و برنامههای منظم و دقیقی را با شکیبایی دنبال خواهد کرد، و عاقبت به هدف نهایی خواهد رسید. البته ما در مواقع ضروری، به اقدامات نظامی هم متوسل خواهیم شد، ولی عملیات جنگی، آخرین راه حل خواهد بود و آن در مواقعی است که تسلط خود را در ممالک اسلامیکاملاً اعمال کرده باشیم. و برای تثبیت آن و سرکوبی عوامل که احتمالاً با تسلط ما از در مخالفت بر خواهند خاست، به اسلحه متوسل خواهیم شد. شک نیست که حکمرانان استانبول (عثمانیها) از هوشمندی و فطانت بسیار برخوردارند، و به این زودیها نخواهند گذاشت ما برنامه خود را در ممالک اسلامی عملی سازیم. اما باید از هم اکنون، کودکان طبقات متوسط را در مدارسی که برای آنها تدارک دیدهایم، تربیت کنیم. و کلیساهای متعددی در آن مناطق برپا داریم، شراب و قمار و شهوترانی را چنان شایع سازیم که نسل جوان به کلی از دین روی برتابد. باید بین فرمانروایان ممالک اسلامی، اختلافات و کشمکشهای گوناگون را دامن زنیم، و آتش فتنه و هرج و مرج را بر افروزیم، اشراف و رجال دولت و توانگران را در پنجه زنان زیباروی و طنّاز مسیحی گرفتار سازیم و محافل آنان را با این پریرویان رونق و جلا بخشیم تا اندک اندک، اقتدار دینی و سیاسی خود را از دست بدهند، و مردم به ایشان بدگمان شوند و از ایمانشان نسبت به اسلام کاسته گردد؛ و در نتیجه وحدت و پیوستگی سهگانه علما، حکومت و مردم بر باد رود و در این شرایط است که با افروختن آتش جنگهای ویرانگرانه و خانمان سوز، بنیان اسلام را در این کشورها، از بیخ و بن، بر خواهیم کند».
پینوشتها:
۱. قضاوت نویسنده در باب محتوای کتاب های یاد شده مبتنی بر بیخبری یا سوء نیت است، تعالیم مندرج در آثار متکلمانی چون عزالی یا عارفانی مانند محیالدین عربی و مولانا جلالالدین مولوی، یک سلسله اخلاق عملی است، تزکیه و تهذیب نفس را نباید گوشهگیری یا مردم گریزی نامید.
۲. السلطان ضلّ الله فی الارض.
۳. سوره شعرا (۲۶)، آیه ۷۹.
۴. سوره شعرا (۲۶)، آیه ۸۱.
۵. سوره نسا (۴)، آیه ۳۴.
۶. المرئه شرّ کلها.
۷. سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۳۰.
۸. سوره مائده (۵)، آیه ۵.
۹. سوره یوسف (۱۲)، آیه ۱۰۱.
۱۰. سوره بقره (۲)، آیه ۱۲۸.
۱۱. سوره بقره (۲)، آیه ۱۳۲.
۱۲. سوره حج (۲۲)، آیه ۴۰.
۱۳. سوره زخرف (۴۳)، آیه ۴۴.
ماهنامه موعود شماره ۷۵