خواندن خداوند متعال با خواندن غیر او، تفاوت جوهری دارد و تا حال انقطاع به انسان دست ندهد، در واقع خدا را نمیخواند. حال انقطاع همان حالی است که از آن، تعبیر به خالی کردن دل از غیر خدا شده است؛ چنانکه در حدیث بالا گذشت، وقتی از پیامبرخدا(ص) درباره اسم اعظم سؤال کردند، ایشان به فراغت دل از غیر خدا و توجّه کامل به مقام ربوبی اشاره فرمودند.
مقــدّمه
سیّد اهل مراقبه، سیّدبن طاووس، در «مهجالدّعوات» روایتی نورانی از سلمان فارسی نقل فرموده که به «دعای نور» شهرت دارد. از محتوای روایت، عظمت این دعا برداشت میشود. علاوه بر آن، معلّم این دعای شریف، وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) بودهاند که آن را به دختر گرامی خود آموختهاند و حضرت زهرا(س) صبح و شام بر این دعا مداومت داشته و آن را به دیگران نیز توصیه کردهاند. این دعا، جزو تعقیبات نماز صبح۱ و در برخی منابع، از جمله دعاهای صبح و شام شمرده شده است.۲ برخی بزرگان، این دعا را یکی از مجرّبات دانستهاند.۳ در روایات مختلف، آثاری برای این دعا ذکر شده است؛ از جمله جلب رضایت الهی و دفع غضب الهی در هنگام ملاقات خداوند۴(و به عبارت دیگر، عاقبت به خیری)، دفع وسوسه شیطان در ایّام حیات و رفع تب.
••• متن روایت
سلمان فارسی گوید:
ده روز پس از رحلت رسول خدا(ص) از منزل خود خارج و با حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) روبهرو شدم. حضرت به من فرمود:
«ای سلمان! از ما دوری کردهای و به نزد ما نمیآیی؟» گفتم: ای حبیب من! یا ابا الحسن! از شخصی مثل شما چگونه میتوان دوری کرد؟ حزن و اندوه من برای رحلت رسول خدا(ص) مرا مانع بود و نگذاشت در این چند روز به خدمت برسم.
فرمودند: «بیا به منزل فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص) برویم؛ زیرا او به تو لطف دارد و میخواهد از تحفهای که از بهشت برایش آوردهاند، به تو بدهد.»
گفتم: آیا بعد از رحلت رسول خدا(ص) از بهشت تحفهای برای او رسیده است؟
فرمودند: «آری. دیروز تحفهای از بهشت برای او آوردهاند.»
سلمان میگوید: به سوی خانه فاطمه(س) حرکت کردم. پس از ورودم به خانه، دیدم که فاطمه نشسته است و یک قطعه عبا دربردارد…آن حضرت فرمودند: بنشین و درباره آنچه به تو میگویم، خوب بیندیش! من دیروز در همین مکان نشسته بودم – درحالیکه در خانه بسته بود- و درباره انقطاع وحی از خاندان پیامبر فکر میکردم و اینکه دیگر فرشتگان به این خانه رفت و آمد نمیکنند. ناگاه در خانه باز شد و سه دختر وارد شدند که در نیکویی جمال و خوشبویی، مانند آنها را ندیده بودم. وقتی چشمم به آنها افتاد، بدون اینکه آنان را بشناسم، از جای برخاستم و گفتم: آیا از اهل «مکّه» یا «مدینه» هستید؟
گفتند: ما حوریّههایی از بهشت هستیم که خدای مهربان برای زیارت شما فرستاده است؛ زیرا ما بهشتیان مشتاق دیدار شماییم.
من به یکی از آنها که فکر میکردم، به لحاظ سنّ، بزرگتر است، گفتم: نام تو چیست؟
گفت: مقدوده.
گفتم: برای چه این نام را برای تو گذاردهاند؟
گفت: زیرا من برای مقداد بن اسود کندی آفریده شدهام.
سپس به دومیگفتم: نام تو چیست؟
گفت: نام من ذرّه است.
گفتم: برای چه تو را ذرّه نام نهادهاند؟
گفت: زیرا من برای ابوذر آفریده شدهام.
به سومیگفتم: نام تو چیست؟
گفت: نام من سلمی است.
گفتم: چرا تو را به این نام میخوانند؟
گفت: برای اینکه مرا برای سلمان، دوست رسول خدا خلق کردهاند.
آن سه حوریّه خرمایی به من دادند که مانند آن را ندیده بودم.
سلمان میگوید: پس فاطمه برخاسته، آن خرما را برای من آورد و فرمود: «امشب با این خرما افطار کن و فردا هسته آن را نزد من بیاور.»
خرما را گرفتم و از خانه حضرت خارج شدم. از هر جا که عبور میکردم، از من میپرسیدند: آیا مشک و عنبر به همراه داری؟ میگفتم: آری.
هنگامیکه وقت افطار شد، با آن خرما افطار کردم؛ ولی هستهای در میان آن ندیدم. روز بعد نزد دختر پیامبر خدا(ص) رفتم و واقعه را برایش بیان کردم. فرمود:
«ای سلمان! چنین خرمایی نباید هسته داشته باشد؛ زیرا درخت آن با دعایی که پدرم به من آموخته و من هر صبح و شام آن را میخوانم، غرس شده است.»
گفتم: آن دعا را به من بیاموز.
فاطمه(س) فرمود: «اگر دوست داری [خداوند را ملاقات کنی، در حالیکه از تو خشنود باشد و خشمگین نباشد و تا زمانی که زنده هستی، وسوسه شیطان به تو آسیبی نرساند، بر این دعا مواظبت کن]۵ در دنیا دچار تب نشوی، بر خواندن این دعا مداومت کن.»
دوباره گفتم: آن را به من تعلیم بده.
فرمود: «میگویی:
بِسْمِ اللهِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورٌ عَلَى نُور، ٍ بِسْمِ اللهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْاُمور، ِ بِسْمِ اللهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلَى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ، وَ صَلَّى اللهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین؛
به نام خدای نور. به نام خدای نور نور. به نام آن که نوری بر نوری است. به نام خدایی که تدبیرگر امور است. به نام خدایی که نور را از نور آفرید. ستایش خدایی را که نور را از نور آفرید و نور را در کوه طور فروفرستاد، در کتابی برنوشته، در ورقهای گشوده، با اندازهای درخور، بر پیامبری آراسته. ستایش خدایی را که به عزّت یاد میشود و به عظمت، مشهور است و بر شادی و بدحالی، سپاسگزاری میشود و درود خدا بر سرور ما، محمّد و خاندان پاکش.»
سلمان میگوید: این دعا را فراگرفتم و به بیش از هزار نفر از اهالی مدینه و مکّه که دچار تب شده بودند، تعلیم دادم و همه آنها به لطف خدا از تب نجات یافتند.۶
پینوشتها:
۱. «بلد الامین»، کفعمی، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۸ق، ص ۵۱.
۲. همان، ص ۵۲۷.
۳. «خزائن» ملّا احمد نراقی، قم، قیام، چاپ اوّل، ۱۳۷۸، ص ۲۳۰.
۴. «الثّاقب عن المناقب»، محمّدبن علیّبن حمزه طوسی، قم، انصاریان، ۱۴۱۹ق.، ص ۲۹۹.
۵. «دلائل الامامه»، محمّد بن جریر طبری، قم، بعثت، ۱۴۱۳ق.، ص ۱۰۹؛ «الثّاقب عن المناقب»، ص ۲۹۹.
۶. این روایت در منابع روایی متعدد ذکر شده است: از جمله: «الثّاقب فی المناقب»، ص ۲۹۹؛ «بلد الأمین»، کفعمی، ص ۵۲۷؛ «جنّهالأمان الواقیه»، کفعمی، ص ۱۶۱؛ «مهجالدّعوات»، سیّدبن طاووس، ص ۷؛ «بحارالانوار»، علّامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۶۶، ح ۵۹، و ج ۸۶، ص ۳۲۲، ح ۶۸ و ج ۹۵، ص ۳۶، ح ۲۲.
منبع: دوماهنامه تربیتی، اخلاقی «خلق»، شماره ۴۰، صص ۲۶-۲۷.