عزاداری که برای امام حسین میگرید اما به فکر یاری حسین زمان خود نیست، عزادار حقیقی نیست. امروز همه ما حسینی داریم که تنها و آواره، فریاد هل من ناصر سر میدهد، امروز همان کربلاست و عصر ما همان عاشورا؛ کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
محمد شجاعی از اساتید اخلاق و مدیر عامل مؤسسه فرهنگی هنری منتظران منجی در یکی از سخنرانیهای خود به بیان «فلسفه عزاداری» و «روابط میان انسانها و اهلبیت علیهمالسلام» پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید:
امروزه تمام شیعیان و حتی غیرمسلمانان در جهان، زمان، انرژی و هزینههای بسیاری را برای برپایی مجالس عزاداری و عرض ارادت به وجود مقدس سیدالشهدا (ع) و اصحاب بزرگوار ایشان اختصاص میدهند. این مجالس، در ایران نیز حتی در میان مسیحیان، کلیمیان، زرتشتیان و با کمال تعجب در میان اهل سنت دیده میشود.
قابلیت رشددهندگی این مجالس به قدری عظیم است که هم قرآن و هم اهل بیت علیهمالسلام، تأکیدات فراوانی به برپایی چنین مجالسی داشتهاند در اینجا به سه نمونه از تأکیداتِ غیرمستقیم قرآن در این زمینه اشاره میکنیم:
۱- تعظیم شعائر الهی
«وَمَنْ یُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوی القلوب» (سوره حج، آیه ۲۳)
و هر آنکس که نشانههای الهی را بزرگ بدارد، پس آن علامت تقوای قلبهاست.
«شعائر»، جمع شعیره به معنای علامت است. طبق این آیه، توجه به هر آنچه که انسان را یاد معشوقِ حقیقیِ او (الله) و غایتِ نهاییاش انداخته و به او در جهت تشبّه به الله سرعت میدهد، امری لازم و ضروری بوده و علامتی از حضورِ تقوایِ الهی در قلب او است. زمانیکه انسان، عاشقِ کسی یا چیزی میشود، آثار و نشانههای معشوقش را نیز دوست داشته و همواره به دنبال چیزی میشود که او را به یاد معشوقش بیندازد.
خداوند در روی زمین، همه چیز را نشانه و آیتِ خود معرفی کرده و از انسانها میخواهد تا تمام مخلوقات او را تجلیگاه حضور او دانسته و به واسطه مشاهده و ارتباط با آنها به الله تقرّب یابند. به عنوان مثال، یک شاخه گل نیز میتواند برای انسانها، یادآور الله بوده و آنها را تا آغوش خدا برساند. اما آنچه که مسلّم است این نکته است که معصومین علیهمالسلام، بزرگترین آیهها و آینههای الله و شبیهترینِ موجودات به او هستند و انسان هر چه به آنها نزدیکتر شود، در حقیقت به الله نزدیکتر شده است.
علاقه به این آیههای الهی نشان میدهد که انسان چهاندازه به الله عشق میورزد، زیرا نمیتوان عاشق کسی بود، اما نشانهها و آثار او را دوست نداشت. خصوصاً اینکه اساساً برای انسانها راهی و نشانهای عظیمتر از معصومین علیهمالسلام وجود نداشته و ندارد. خداوند نیز در قرآن، مودّت معصومین علیهمالسلام را وسیلهای برای قرب خود معرفی کرده و آن را عالیترین و قویترین راه رساننده انسان به کمال بینهایت میداند.
شادی در تولد معصومین علیهمالسلام و اعیاد منتسب به آنان و عزاداریها در سالروز رحلت و یا شهادتشان، همه و همه وسیلهای برای نمایش عملیِ عشق به معصومین علیهمالسلام و در حقیقت عشق به الله است.
۲- وجوب مودّت اهل بیت(ع)
برای درک لزوم مودّت اهل بیت علیهمالسلام در زندگی به دو آیه زیر دقت کنید:
«قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی» (سوره شوری آیه۲۳)
بگو که من اجری از شما نمیخواهم مگر مودّت خاندانم را.
«مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَن شَاء أَن یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلا» (سوره فرقان آیه۵۷)
اجری که من از شما خواستم، برای کسانی است که میخواهند به الله برسند.
مودّت در معنا با محبت متفاوت است. مودّت، محبتی است که انسان را به فداکاری برای معشوقش وا میدارد. متأسفانه غالبِ شیعیان، محبتِ اهلبیت علیهمالسلام را در دل دارند ولی کمتر کسانی به مودت آراسته گشتهاند. عزاداریها، نمونههایی از مودّتاند، اما در کمترین درجاتِ آن. اگر همین کمترین درجات نیز در انسان وجود نداشته باشد، ادعایِ عشق به الله از بنیان، دروغی بیش نبوده است.
۳- لزوم یادآوری ایّام الله
«ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» (سوره ابراهیم آیه۵)
روزهای خداوند را به یاد آورید که در آن نشانههایی است برای هر بسیارصبرکننده بسیار شکوری.
همه روزها، روزهای خداست، اما قرآن کریم، روزهایی را به عنوان ایّام الله معرفی میکند که خداوند در آن ظهورِ بیشتری برای بندگانش دارد (یا به واسطه نعمت و یا با عذاب و قهر). ایام تولد اهلبیت علیهمالسلام، از آن جهت ایّام الله است که خداوند در چنین روزهایی عظیمترین نعمات خویش (انسان کامل) را به انسانها هدیه میکند و ایام شهادتشان نیز، روزی است که پروردگار این نعماتِ عظیم را از انسانها سلب میکند. این روزها، سرشار از نشانههای الهیاند برای کسانی که میخواهند به الله برسند.
بزرگداشت این ایام به قدری حائز اهمیت است که خود اهلبیت علیهمالسلام، سفارشات بسیاری در این خصوص کردهاند و این در حالی است که خداوند و اهلبیت علیهمالسلام هیچ نیازی به این مجالس ندارند، بلکه این مجالس را وسیلهای برای ارتباط با انسانِ کامل و حرکت به سوی الله میدانند. در حقیقت این انسانها هستند که به این مجالس نیازمندند. البته فراموش نکنیم که هر نوع عزاداری و جشنی نیز ما را به آنان نزدیک نخواهد کرد.
انسان در لابهلای مجالس عزاداری حقیقی میتواند خود را به انسان کامل رسانیده و از بسیاری از بحرانها، مخصوصاً بحرانهای هویتی نجات یابد. برگزاری این مجالس، فریاد زدن این حقیقت است که: ما شیعیان بیهدف و بیبرنامه نبوده و از الگوها و مربیانی پیروی میکنیم که کاملترین ظهوراتِ الله در زمیناند.
راز آرامش و انبساط زینب(س)
میدانیم که ما، موجودی ابدی و جاودانهایم و غایت نهاییمان، تشبّه به الله است. نفسِ بینهایتطلب و جاودانه ما نیز، جز با رسیدن به این هدف، آرام نخواهد گرفت. اِله بخش فوق عقلانیِ ما، الله است و این بخش جز در آغوش الله آرامش نمییابد. اگر این بخش در آغوش اِله خود قرار داشته باشد، حتی با وجود مشکلات و فقدانهای بخشهای پایینی، باز هم آرام و شاد خواهد بود. حال با اندکی تأمّل، راز بزرگ آرامش و انبساط زینب (س) را در تلاطم مصیبتهای عاشورا درمییابیم. زمانی که بخش فوق عقلانی در آغوش الله است، هر فشاری که به خاطر الله بر انسان وارد میشود، درست مثل لحظاتِ دیگرِ همآغوشیِ با او، لذتبخش است. زینب (س)، با از دست دادن تمامِ عزیزانش، همانقدر به زیبایی میرسد که با سجده بر پروردگارش. و اینگونه است که به حقیقت نابترین و بینظیرترین جمله تاریخ از زبان زینب (س) پی میبریم: «وَ ما رأیتَ إلاّ جمیلا».
عزادار حقیقی
تمام انسانها برای تربیت روح خود تا مقام خلیفه الله، نیاز به یک مربی و متخصص معصوم (انسان کامل) دارند. دین با تمام دستوراتش، در حقیقت مجموعه قوانینی است که انسان را به تشبّه به الله میرساند و نیازمندِ کسانی است که آنرا تبیین و اجرا نمایند. عزاداریها بهانهای هستند تا فراموش نکنیم که به انسان کامل نیاز داریم و باید خود را به آنان برسانیم.
مراتب عزاداریها در ۵ مرحله تقسیمبندی میشود؛ که شیعیان و بقیه مذاهب و آئینها در سه مرحله اول آن مشترک هستند. آنچه که عزاداریهای شیعیان را از سایرین متمایز میکند، رسیدن به مراتب چهارم و پنجم عزاداری.
در مرتبه چهارم، عزادار، خودِ حقیقیاش را شناخته و رابطه میان خود و اهلبیت علیهمالسلام را درک میکند، لذا هدف از عزاداری را میفهمد. عزادار در این مرحله میداند که اهلبیت علیهمالسلام، تنها امامان و الگوهای او نیستند، بلکه پدران حقیقی و اصل و ریشه او هستند. او میفهمد که فرزند حقیقیِ امام حسین (ع) بوده و نه فقط به خاطر ظلم به امامش بلکه به خاطر عزای پدرش، قیام کرده است. اساساً رمزِ عزاداری دیگر مذاهب بر واقعه عاشورا نیز، دریافتِ فطریِ همین نکته است. آنان بیآنکه این حس را بشناسند، آن را میفهمند و به عزا بر میخیزند.
یک عزادار حقیقی میفهمد که زیستن در کنار یک متخصص معصوم، حق طبیعی و مسلّم اوست تا به وسیله او به سوی الله حرکت کند. اینجاست که این سؤال در ذهن او نقش میبندد؛ «چه کسانی مرا و جامعه مرا از پدر حقیقی و راهنمای متخصص و معصومم محروم کردهاند؟» اندکی تأمل در این سؤال، او را به این دریافت میرساند که جنایاتِ عظیمِ دشمنان اهلبیت علیهمالسلام در طول تاریخ، سبب بروز مصیبت اعظم و محروم ماندن انسانها از پدران حقیقیشان و متخصصان معصوم بوده است. زیرا بدون حضور متخصص معصوم، کسی به غایت نهاییاش نخواهد رسید. و به این ترتیب … !
عزادار به مرحله پنجم عزاداری ارتقاء یافته و روح انتقام به سراغ او آمده و احساس جبرانِ این فاجعه در او زنده میشود. او برای برطرف کردن چنین ظلمی، هدفدار شده و صاحب اندیشه و سبکِ زندگیِ الهی میشود. دیگر برای این عزادار حقیقی، تنها یک هدف باقی میماند؛ زیستن به سبکِ امامش و حرکت به سوی برداشتن موانع ظهور او. زیارت عاشورا دغدغههای یک عزادار حقیقی را برای ما به تصویر میکشد؛
«انْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ»
فراموش نکنیم که برای مصیبت عظیم باید گریست، اما هدف از این گریستن، باید توجه به مصیبت اعظم باشد، زیرا اهلبیت علیهمالسلام مصیبت عظیم را تحمل کردند تا بشر به مصیبت اعظم دچار نشود.
عزاداری که برای امام حسین میگرید اما به فکر یاری حسین زمان خود نیست، عزادار حقیقی نیست. امروز همه ما، حسینی داریم که تنها و آواره بوده و فریاد هل من ناصر سر داده است. امروز همان کربلاست و عصر ما، همان عاشورا (کل یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلا). آیا حسینِ زمان ما، در سبکِ زندگی ما نقشی دارد؟ آیا فعالیتها و روابط ما مطابق با هدفِ رسیدن به چادر حسینمان است؟
عزادار حقیقی کسی است که از لابه لای تمام مصائب حسین، حسین زمان خود و مصائب او را دیده و برای یاریاش، به طرح نقشه میپردازد.
روابط میان انسانها و اهلبیت علیهمالسلام
۱- رابطه حقوقی؛ اهلبیت علیهمالسلام تنها متخصصان معصومی هستند که تمام دانشهای لازم را برای رسیدن به انسان تا مقام خلیفه اللهی در دست دارند.
خداوند در سوره قدر، حقیقت یک صحنه عظیم و باشکوه را برای انسان ترسیم میکند؛ «تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أَمرٍ…»
تمام اموری که مربوط به اداره جهان در یک سال است (تمام محاسبات ریاضیِ عالم، مقدّرات عوالم، تغییر و تحولات جهان خلقت و …) در شب قدر معین میشود. اما تقدیر تمام این امور، در نزد صاحب این امور (صاحب امر، اولی الامر) انجام میگیرد.
و این صاحب امر، کسی نیست جز امام معصوم هر عصر که کلّ محاسبات موجودات از کانال وجودی ایشان میگذرد؛ «وَ کُلَ شَی اَحْصَیْناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ».
اگر شرایط حاکمیت این شخصیت بر دنیا آماده بود و ایشان حاکم بر انسانها میشدند، آنان را به درجات بسیار بالایی از پیشرفتهای مادی و معنوی رسانده و بر بسیاری از فقرها، مشکلات، بیماریها و … خط بطلان میکشیدند.
کما اینکه روایاتِ ترسیمکننده زمان ظهور، بر این مسأله صحّه گذاشته و بشر را در آن زمان به قدری در اوج میبینند که زندگی امروز آنان را در مقایسه با زمان ظهور، تنها زندگی کودکانهای میدانند.
جهان به چنین شخصیتی نیازمند است و خداوند نیز او را برای سعادت بشر و اوج گرفتن انسانها خلق کرده است.
اما متأسفانه مردم در جامعه معصومین علیهمالسلام گذشته، از خود لیاقت نشان نداده و آنها را در کمال غربت و مظلومیت به شهادت رساندند. آخرین معصوم زنده نیز، بیش از هزار و صد و هشتاد سال است که منتظر است بشر حقیقتاً خواهانِ ظهور او شده و او را برای حاکمیت در عالم به میان خود دعوت کنند.
ایشان هزار سال پیش در نامهای به شیخ مفید، شرط ظهور خود را وفاداری و عاطفه مردم نسبت به خود و همدلیِ آنان برای ایجاد حاکمیت دین حق بر عالم دانستهاند. بنابراین مهمترین وظیفه هر کدام از ما در دنیا و اصلیترین سؤالاتی که در آخرت باید پاسخگوی آن باشیم، عمل کردن به این دو شرط است.
براستی اگر معاصرین یازده معصومِ گذشته به این دو شرط عمل کرده و حاکمیت معصوم (ع) را در جهان میپذیرفتند، امروزه ما در دنیایی میزیستیم که هیچ کدام از مشکلات مادی و معنویِ کنونی را نداشت. از همین رو، همه ما امروز به چنین انسانهایی لعنت فرستاده و آنان را عاملِ اصلی مصیبت اعظم میدانیم؛
«ولعن الله اُمّهً سَمِعَت بذلک و رَضِیَت به»
۲- رابطه حقیقی؛ متخصصان معصوم علاوه بر اینکه امامان و راهنمایانِ معصوم ما در مسیر انسانیاند، پدران حقیقیِ ما نیز هستند؛ و خداوند نَفسِ جاودانه ما را از روح محمد و آل محمد(ص) خلق کرده است. عاطفه امام زمان به ما، بینهایت بیشتر از پدران و مادرانِ زمینیِ ماست. اما از آنجایی که خداوند انسان را مختار آفریده است، هیچ اجباری برای او در پذیرش دین قرار نداده است «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ». لذا ظهور امام زمان و حاکمیتِ ایشان بر بشر را نیز منوط به پذیرش قلبی و داوطلبانه بشر قرار داده است. در جایی که خود انسانها حضور این متخصص را طلب کرده و آماده استفاده از ایشان باشند، ایشان در اختیار بشر قرار خواهند گرفت.
اگر کسی حقیقتِ رابطه میان خود و امام زمانش را نشناسد، نمیتواند عاشق شده و با آنان همراه شود.
فراموش نکنیم که عشق از سوی اهلبیت علیهمالسلام، همیشگی و کامل است، اما انتظار آنان از ما، عاشقی و همراهی با آنان است. عشقی که بر ضعفها و تنبلیهایمان غلبه کرده و ما را برای رسیدن به مقاماتِ آنان به تلاش وادار کند.
علّت نبرد امام حسین (ع)
امام حسن مجتبی (ع) بعد از امیرالمؤمنین (ع)، متخصص معصوم در آن عصر بوده و شش ماهِ اول نیز برای نگهداشتنِ نماینده خدا در رأس حاکمیت بشر، جنگیدند. اما شیعیان، به واسطه ترس، هوسرانی، تنبلی و بیوفایی، ایشان را مجبور به صلح در طی ده سال بعدی کردند و خلافت به دست انسان فاسدی چون معاویه افتاد.
امام حسین (ع) نیز در ده سال اول امامت خود، صلحِ امام حسن (ع) را ادامه دادند، زیرا در صلحنامه امام حسن (ع) و معاویه شرط شده بود که معاویه، بعداز خود حاکمی را برای مردم نصب نکرده و خلافت را به دست امام معصوم (ع) بسپارد. اما معاویه به عهد خویش عمل نکرد. امام حسین (ع) نیز برای جلوگیری از ادامه حکومت فاسدانِ غیرمتخصص بر مسلمانان، دست به شمشیر برده و در میدان نبرد حق علیه باطل حاضر میشود.
اساساً عاشورا اتفاق افتاد تا ما فراموش نکنیم که هستیم؟ و برای چه به دنیا چشم گشودهایم؟
از مصیبت حسین (ع) تا انتظار مهدی(عج)
آموختیم که در جریان کربلا و وقایع آن، شیعیان عزادارِ دو مصیبتاند:
۱- مصیبت عظیم؛ آنچه که بر امام حسین (ع) و خاندان و یارانش در واقعه کربلا گذشت.
۲- مصیبت اعظم؛ دور ماندن بشر از حاکمان متخصص و معصوم که از نگاه معصومین علیهمالسلام فاجعهای بس بزرگ است. همانطور که ارزش یک دانشگاه به اساتیدی است که دانشجویان را برای مقاماتِ علمی تربیت میکنند، ارزش دنیا نیز به عنوان باشگاهی برای کسب کمالاتِ انسانی، به حضور متخصصان معصومی است که انسانها را به مقام شایسته و لایقشان میرسانند. اساساً قیمت زمین به حضور اساتید معصوم برای مربّیگری انسانها تا تشبّه به الله است و بدون حضور آنها، دنیا چونان باشگاهی بیمربی، فاقد ارزش است.
حذف متخصص معصوم از جوامع بشری همان مصیبت اعظمی است که امروز ما به آن مبتلا هستیم. و امروز، همان روزی است که تکتک ما باید شمرها، یزیدها و حرملههای زمان خود را شناخته و به کمک حسین زمانمان بشتابیم، تا هفت میلیارد جمعیت زمین را از این مصیبت اعظم برهانیم. نکند اشتباهِ شیعیانِ امام حسین (ع) دوباره به دست ما تکرار شود! اگر محور عزاداریها، توجه به این نکته نباشد، عزاداریها، تنها به یک سنت تبدیل شده و از هدف اصلی باز میمانند. محصول عزاداری های ما باید تربیت منتظران حقیقی باشد، به این معنا، که تغییر در سبک زندگیها و حرکت انسانها به سوی حسین زمانشان باید از لابهلای این مجالس آغاز شود. باید آرمانهای کربلا در درون تکتک شیعیان و در زندگی آنها پیاده شود. اساساً اولین و مهمترین قدم برای رسیدن به مقام منتظر حقیقی خودسازی است.
انتظار، دست روی دست گذاشتن نیست، انتظار یک عمل است؛ «آماده کردن شرایطِ دنیا برای حضور امام.» در عصر امام حسین (ع)، منتظران حقیقی کسانی بودند که خود را به چادر حضرت رسانده و تا پای جان، یاریاش کردند. و منتظرانِ مهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف» کسانی هستند که در سبک زندگی خود، جای عشق به امام زمان و یاری او را خالی نگذاشتهاند، بلکه در تمام برنامهریزیهای خود، آن را محور قرار دادهاند. آنان که تکلیفِ عشقهای آسمانیشان را روشن کرده و رابطه خود را با آسمان تنظیم کردهاند. اینان کسانی هستند که هزینه عشق به پدر حقیقیشان را پرداخت کرده و خواهند کرد و برای رهانیدن زمین از مصیبت اعظم تا پای جان خواهند ایستاد.