امام علی بن حسین، سجّاد (علیه السلام) توصیف میکردند:
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر آن، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
۱. ستمگران در شام، اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و نیزه های استوار احاطه کردند و بر ما حمله می نمودند. ما را میان جمعیّتِ بسیار، نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.
۲. سرهای شهداء را در میان هودج های(۱) زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عبّاس(ع) را در برابر چشم عمههایم زینب و امّ کلثوم(علیهما السلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه(سلام الله علیها) و فاطمه(س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم اسبان قرار می گرفت.
۳. زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند. آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!»
۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آنها می گفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و…) کشتند و خانه های آنها را ویران کردند. امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند؛ ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم.(۲)
پی نوشت:
۱. هودج یا کجاوه همان اتاقکی است که بر شتر بار میکنند تا سوار بر آن بنشیند.
۲. برگرفته از: تذکره الشهداء ملاحبیب کاشانی؛ به نقل از سایت شمسا