صدای زینب(سلام الله علیها) صدای خون حسین(علیه السلام) بود. حسینی دیگر به میدان آمده بود، با آمادگی تام و ابزاری تمام. حسینی که در کالبد زینب(س) خود را می نمایاند.
همه ی قیام عاشورا مقدّمهای بود تا از پس آن، زینب(س) روی به میدان نهد و عهدِ نهاده را استوار سازد.
سپاه «شام»، کاروان خسته را از بیراهه روانه می سازد. شاید که صدای زینب(س) در دل صحرا رها شود و به گوش جان مردم نرسد؛ امّا زینب(س) در خروش و جوششی دیگر، چنان دربار عبیدالله و یزید را در خون جاری حسین(ع) و کلام سیال (روان) خود، مستغرق (غرق شده) می سازد و در می نوردد که هیچ حجّتی برای دشمن نمی ماند.
زینب(س) همه ی ابزار را از دشمن باز میستاند تا همه ی روزنه های تحریف و تقلّب را ببندد و این کلام آخرین اوست که چونان مشتی بر دهان یزید فرود می آید.
«ای یزید! آنچه می توانی در راه دشمنی با ما به انجام رسان و آنچه می خواهی فریب در کار کن! به خدا قسم تو نمی توانی نام ما را محو کنی و ما را از یاد مردم ببری. تو نمی توانی وحی ما را خاموش کنی و به آرزوی خود برسی. این ننگ تا ابدالآباد بر دامان تو خواهد ماند…
خدای را سپاس میگویم که ابتدای کار ما را به سعادت قرار داد و پایان آن را به شهادت».
از اینجا می توان دریافت؛ آنگاه که حسین(ع) پای در راه «کربلا» گذارد، زینب(س) با او آمد تا شاهد همیشه ی خون خدا باشد و جوانمردانه خون او را پاس بدارد و با حضور و کلام خویش، بنای لرزان بازمانده ی یزیدیان را فرو ریزد و آرام و قرار از آنان بازستاند.
آمده بود تا به همه ی زندگی، به همه ی بودن انسان در صحنه ی حیات، معنای حقیقی ببخشد و آدمی را از دامگه ابلیس رها سازد؛ آمده بود تا «مفسّر معنی زندگی» شود.
اربعین، روز بازگشت به حسین(ع)
روز اربعین، شهادت حضرت حسین بن علی(ع) و فرزندان و اصحاب گرامیشان(ع) که می رسد، شور عزای حسینی فروکش میکند. بیرق ها و عَلَم ها به گوشه ی تکایا و هیئات سپرده میشوند تا سالی دیگر و محرّمی دیگر که شیعیان آل محمّد(ص) خیمه ی عزا و ذکر مصائب بر پا میکنند و شمع محفل ماتم را روشن می سازند.
سال ۶۱ ه .ق. وقتی کاروانیانِ بازمانده از موکبِ (کاروان) حسین(ع) از سفر سخت «شام» بازمیگردند، پیش از آنکه رحل اقامت در «مدینه» افکنند، در صحرای «نینوا» و دشت «کربلا»، به زیارت شهیدان میشتابند و در کسوت زائری افتان و خیزان به زیارت حضرت اباعبدالله(ع) و یاران باوفایش نائل میشوند.
به عبارتی، دیگر بار، بازمانده ی کاروان حضرت به کربلا برگشت میکند و بدین سان، به رغم میل و تصوّر کینجویان اموی، در روز زیارت و اربعین حسینی، عاشورا رنگ و رونقی دیگربار مییابد.
با این زیارت، عاشورا از صحرای کربلا خارج میشود؛ این در حالی است که دشمنان همه ی سعی خود را برای سرپوش گذاشتن بر قیام و محصور کردن عاشوراییان در صحرای کربلا در کار وارد کرده بودند. آنان گمان میبردند با سرکوب کاروان امام و به مدد دغل و حیله، ماجرای قیام خاتمه یافته است.
در اربعین و با «زیارت اربعین» زیارت و قیام، از گستره ی زمانی و مکانی بسته و محدود سال ۶۱ ه .ق. خارج شده و در بستر تاریخ، چونان رودی جاری میشود.
با اربعین، پیام حسین(ع) جهانی شد
بی تردید، چنانچه قیام عاشورای حسین(ع) در «کربلا» می ماند، مجال گذار از دو ساحت زمانی و مکانی نمییافت.
مجرای خروج قیام و عاشورای حسینی از اربعین و «زیارت» آشکار میشود تا این رود خروشان از دشت فراخِ سینه های مردم بگذرد و همه ی ساحت های فرهنگی و تمدّنی ساکنان زمین را درنوردد.
دشمنان اهل بیت(ع) همه ی تلاش خود را مصروف آن می داشتند تا واقعه ی روز عاشورا در جغرافیای زمانی سال ۶۱ ه .ق. و جغرافیای مکانی دشت «نینوا» بماند؛ در حالی که سفیر حسین(ع) از آغازین روزها و از اوّلین زیارت حسین(ع) در روز اربعین، بر آن بود تا حصار زمانی و مکانی محصور کننده ی قیام امام(ع) را بشکند و قیام و عمل خاندان رسول خدا(ص) را در بستر تاریخ جاری کند.
با زیارت اربعین، شیعه با حسین(ع) همنوا میشود
هنگام زیارت، آخرین کلام را از «زیارت اربعین»، خطاب به امام حسین(ع) اعلام میکنیم:
«ای حسین، … قلبم با قلب شما آمیخته است و در هر کار خود پیرو دستور شما هستم و آماده ی یاری و نصرت شما میباشم، تا اینکه خدا به شما اجازه ی ظهور دهد و من با شما هستم و نه با دشمنان شما…»
زائر در حالی این عبارات را خطاب به امامش اعلام میکند که سفره ی «کربلا» جمع شده و شهیدان در خاک خفتهاند. پس خطاب «و یاری ام برای شما آماده است» کجا معنی پیدا میکند؟
این سه ویژگی از اربعین و زیارت اربعین حاصل میشود، امام صادق(ع) می فرمایند:
«هر کس این سه ویژگی را داشته باشد، شیعه ی امام حسین(ع) است.»
هیچ به پرچم سرخ و گلگون، بر بلندای گنبد و بارگاه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نظر کرده اید؟ از گذشته های دور و قبل از بعثت رسول ختمی مرتبت(ص) اعراب در ماه های حرام، دست از جنگ و جدال میکشیدند و تا پایان ماه به حالت آماده باش می ماندند. آنها بر بلندای خیمه ها، پرچمی سرخ به اهتزاز درمی آوردند تا بدین وسیله اعلام کرده باشند که: متوقّف شدن جنگ به منزله ی خاتمه ی نبرد نیست. با پایان یافتن ماه حرام، دیگر بار شمشیر را از نیام بیرون خواهیم کشید.
اهتزاز پرچم سرخ بر بلندای قرارگاه و بارگاه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نیز به همین معناست. گویا اعلام میشود:
جنگ و جهاد و عاشورا به اتمام نرسیده است؛ اگرچه با بر زمین افتادن جسم شهیدان، در صحرای «کربلا» به ظاهر، نبرد متوقّف شده است؛ امّا نبرد و کین با اهل دغا (فریب) و دغل اتمام نیافته است.
از اوّلین زیارت اربعین، در سال ۶۱ ه .ق.، زائر امام حسین(ع) و شیعه ی او اعلام میکند:
ای حسین! «و یاری ام برای شما آماده است» تا آن ساعت که موانع برطرف شده و دیگر بار لشکرگاه برای ادامه ی نبرد آراسته شود.
انتهای ماجرای قیام، چیزی نیست جز برطرف کردن همه ی نشانههای ظلم و ستم و فساد در عرصه ی زمین و تأسیس دولت کریمه ی حضرت حق، به دست با کفایت خونخواه حسین(ع).
اگر حسین(ع) اعلام کرد:
«اِن کانَ دینِ مُحَمَّدٍ لَم یَستَقِمُ اِلّا بِقَتلی فَیَأسَیوفَ خُذینِی؛
اگر دین جدّم نمی مانَد، مگر به قتل من، پس ای شمشیرها بر من فرود آیید.»
زائر هم هماره همان را اعلام میکند…
منبع: شفیعی سروستانی، اسماعیل، کتاب «از قله ی عاشورا تا دریای ظهور»، تهران، نشر موعود عصر(عج)؛ (این مطلب با استفاده از بخش های مختلف این کتاب نگاشته شده است)