راه‌های رسیدن به باور در نماز

خداوند انسان را به گونه‌­ای خلق کرده که باورهای مادی به سادگی برای او حاصل می‌‌شود؛ به همین علت، امتحان او در این است که ارزش­‌های متعالی را نیز بفهمد و برای تبدیل آن‌ها به باور تلاش کند.

 

منظور از نقش ‌اعتقادی نماز، بیان تأثیراتی است که نماز بر باورها و بینش‌های اعتقادی نمازگزار می‌گذارد، ادله نقلی متعددی وجود دارد که نماز بینش و اعتقاد انسان را تصحیح می‌کند، در روایتی از نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز، سرچشمه هدایت و معرفت معرفی شده است، [۱] حجت‌الاسلام ابوالفضل ساجدی از کارشناسان مرکز تخصصی نماز درباره آثار اعتقادی نماز این گونه می‌نویسد:

هدایت هم به‌ معنای راهنمایی به ‌کار می‌رود و هم به ‌معنای راهبری و رساندن به مقصد که نماز هر دو نقش هدایتی را در بر دارد، نماز، راهنما است؛ یعنی می‌تواند هدایتگر انسان و ارائه دهنده راه سعادت به او باشد. اسرار نهفته در این عبادت، در بردارنده منشور هدایت و به ‌منزله قطب‌نمایی است که در طول شبانه­‌روز در اقیانوس طوفانی و پر خطر فرهنگ و تربیت، سمت خدا را به انسان نشان می‌دهد، از سویی نماز راهبری نیز می‌کند، تأثیرات تربیتی نماز در ابعاد و ساحت‌های مختلف انسان که در طی این نوشتار می‌آید، گویای نقش رسانندگی نماز است.

* تصحیح و تقویت اعتقادات

نقش نماز در تربیت اعتقادی، به تصحیح اعتقادات منحصر نمی‌شود؛ بلکه نماز علاوه بر تصحیح، در تثبیت و تقویت اعتقادات و عمق‌افزایی به تصدیق قلبی انسان نیز نقش کلیدی ایفا می‌کند. نماز ایمان را افزایش می‌دهد و هر اندازه نمازگزار در این مسیر پیش رود، انوار معرفت الهی را در قلب خود بیشتر می‌یابد.

عبادات به ­صورت کلی و نماز به ­صورت خاص، فهم یا علم را به باور تبدیل می‌­کند و اگر استمرار یابد انسان را به یقین می‌­رساند؛ آیه ۹۸ و ۹۹ سوره حجر[۲] به همین موضوع اشاره دارد، در آیه تصریح شده است که تسبیح خداوند، سجده و کرنش در مقابل خداوند را موجب می‌شود و عبادت خداوند یقین و باور دینی را به دنبال می‌آورد.

در زیارتنامه­‌های امامان معصوم(علیه السلام) می‌­خوانیم که آن‌ها به دلیل عبادت خدا به چنین مقامی نائل شده­‌اند، در زیارت امین الله که زیارتنامه­‌ای معتبر است و می‌­تواند برای هر یک از معصومان(علیه السلام) خوانده شود، چنین آمده است: «وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ»؛ خدا را مخلصانه عبادت کردی تا آنجا که به یقین رسیدی، این فقره در زیارت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) هم آمده است.

البته یقین درجاتی دارد و تا پایان عمر قابل ارتقا است؛ بنابراین عبادت خداوند نردبان تکامل است و تا انتها ضرورت دارد. البته نفس انسان تا در زندان بدن گرفتار است به دلیل محدودیت­‌های خود نمی‌­تواند به درجات بالای یقین دست یابد.[۳] بنابراین نماز در شکل‌گیری باورهای مذهبی و یقین معرفتی و همچنین در یک نگاه کلی، تحکیم نظام معنایی دینی و توحیدی نقش مهمی دارد.

باور یا عقیده از آگاهی سطحی و اولیه بسیار عمیق‌­تر است و تأثیری جدی در رفتار دارد، انسان­‌ها، غالباً در عمل، تابع باورهای خود هستند، نه تابع دانش یا فهم خود، به همین دلیل بسیاری از آموزه­‌ها و دستورالعمل­‌هایی را که می­‌دانیم و به ارزش آن اعتراف داریم عمل نمی‌­کنیم، این امر اختصاص به امور اخلاقی و معنوی ندارد، در امور جسمی هم همین­ گونه است، مثلا می‌­دانیم که نرمش صبحگاهی در هوای آزاد برای سلامت بدن مفید است؛ اما چه بسا به آن عمل نکنیم.

* راه‌های رسیدن به باور در نماز

راه­‌های متعددی برای تبدیل فهم به باور وجود دارد که به دو راه آن اشاره می‌­کنیم:

۱. مشاهده و لمس آثار مثبت عمل به آنچه می‌­دانیم، برای مثال، به بچه می­‌گوییم که آب جوش خطرناک است و او را می‌­سوزاند، او هم این را می‌فهمد در عین حال باز می‌­خواهد به آن دست بزند، اما اگر یکبار آب جوش به دستش رسید، فهم او به باور تبدیل می‌­شود؛ چون اثر آن را لمس کرده است.

۲. تکرار و تلقین درونی، برای مثال می‌­دانیم که مرده زنده نمی‌­شود؛ اما از مرده می‌ترسیم و حاضر نیستیم شب در کنار او بخوابیم یا بنشینیم؛ اما اگر به خود تلقین کنیم که او مرده است و حتی اگر حیوانات هم به او حمله کنند و او را بدرند، حرکتی نمی‌­کند؛ این تلقین‌‌ها سبب می‌­شود که ترس در انسان زائل شود، بدین ترتیب هر دانشی با مشاهده و لمس آثار آن، یا از راه تلقین و تکرار با توجه، به باور تبدیل می‌­شود.

باورهای دنیوی و مادی ما به هر دو راه در حال تقویت هستند. فهم ما نسبت به اموری همچون ارزش مادی پول، لذت ارتباط با جنس مخالف، لذت شهرت و قدرت، به هر دو راه، به سرعت تبدیل به باور می­‌شود، از یک سو آثار عملی اینها را خود لمس می‌­کنیم یا در دیگران می­‌بینیم، از سوی دیگر اینها را بسیار به خود تلقین می‌­کنیم و اگر هم به اینها نرسیده­‌ایم، تخیلشان می­ کنیم. ‌

زندگی مادی و اتصال مستمر با امور محسوس مادی سبب می‌­شود باورهای مادی در ما تقویت شود؛ بدین روی چشم دل ما یکسره توجه به مادیات داشته و دلبسته به آن می‌شود، می‌­توان گفت خداوند انسان را به گونه‌­ای خلق کرده که باورهای مادی به سادگی برای او حاصل می‌­شود؛ به همین علت، امتحان او در این است که ارزش­‌های متعالی را نیز بفهمد و برای تبدیل آن‌ها به باور تلاش کند.

با توجه به دو روش بیان شده، فهم ما نسبت به وجود خدا و قیامت به یکی از این دو راه می­‌تواند به باور تبدیل شود:

یک: درک لذت ارتباط با خدا؛ یا مشاهده آثار عبادت در زندگی.

دو: تکرار و تلقین واقعیات ناپیدا به نفس از راه توجه به عبارات و اذکار در نماز و مقید بودن به استمرار ادای این فریضه.

راه اول ممکن است به سختی حاصل شود و همه از نماز لذت نبرند؛ اما راه دوم بیشتر قابل وصول، کنترل و برنامه­‌ریزی است. البته اگر راه دوم را هم پیمودیم به تدریج به راه اول نیز نزدیک می‌­شویم، یعنی لذت ارتباط معنوی با خدا هم حاصل می­‌شود، به ­هر حال به دلیل اینکه راه دوم بیشتر مدیریت­‌پذیر است، در این باب توضیحات بیشتری را ضمن مثال عرض می­‌کنم تا نقش تلقینی تقید به نماز در حفظ و تقویت اعتقادات و احساس حضور خدا روشن شود.

فرض کنید شخصیت برجسته‌­ای چند روزی مهمان منزلی است که یک کودک ده ساله نابینا نیز در آنجا زندگی می‌­کند، در ابتدای ورود این مهمان، به کودک گفته می­‌شود که حواست باشد در حضور چنین فردی هستی؛ ادب را رعایت کن! ابتدا او توجه دارد و رعایت می­کند و اما پس از مدتی به دلیل نابینایی و بازیگوشی و در نتیجه حواس پرتی، حرکات نامناسبی انجام می‌­دهد. نماز همان یادآوری گهگاهی به این کودک است که گرچه تو این مرد عظیم را نمی­‌بینی؛ اما مواظب باش حضور او را فراموش نکنی!

از آنجا که خدا امری مادی و قابل مشاهده با چشم تن نیست، نیاز به راهکاری برای عدم غفلت از خدا داریم. کلمات و اذکار نماز تلقین کننده واقعیات برترِ فراموش شده است، انسان همیشه در معرض نسیان و غفلت است و نمازهای پنچگانه زنگی برای بیداری او از این خواب است تا بخواهد خواب او عمیق شود، وقت نماز بعدی فرا می­‌رسد، وجوب نماز در اوقات متعدد و توزیع آن در ساعات مختلف روز به این دلیل است که از غرق شدن انسان در ارزش­‌های حیوانی جلوگیری کند؛ نیز به او یاد دهد که چگونه از همین لذات مادی هم استفاده دو جانبه داشته باشد، از آن لذات بهره­‌مند شود و در عین حال آن‌ها را مقدمه تعالی معنوی خود قرار دهد.

نماز به ما کمک می­‌کند که گرد و غبار مادی‌گرایی و توجه به عالم ناسوت را کنار زنیم، چشم دل را به برترین واقعیت متعالی باز کنیم و دل به خدا سپاریم، اذکار و حرکات نماز به ­گونه­‌ای تنظیم شده که اگر انسان کمی توجه به معانی داشته باشد و متواضعانه آن را انجام دهد، انسان را در برابر تندبادهای غرائز و آمال درونی و محرک­‌های فراوان بیرونی محافظت می­‌کند.

نمازِ هر چند کم توجه، برای انسانی که در چنین شرایطی زندگی می‌کند، اگر به ارتقای اعتقادات هم نیانجامد ‌درجه­ ای از باور به خدا را در او حفظ می‌­کند و از زوال آن باز می‌­دارد، استمرار نماز در اوقات خود و توجه به خدا و جهان غیب، تکرار اذکار و تلقین آن‌ها به نفس به میزانی که با توجه قلبی همراه باشد به تدریج جایگاه خدا در قلب را ارتقا می‌‌بخشد و موجب افزایش ایمان می‌­شود.[۴]

یکی از ثمرات تلقین یاد خدا در نماز، شکوفاسازی توانایی­‌های انسان در پیوند به اقیانوس بیکران الهی است، مناسب است ابتدا به نقش تلقین در شکوفایی توانایی‌­های جسمی‌یا علمی توجه کنیم تا اثر تلقین در شکوفایی باورهای دینی و معنوی آشکار شود.

جوانی که توانایی‌­های جسمی‌یا علمی دارد، اما به دلیل برخی شکست­‌ها در ورزش یا روند تحصیلی و کاری، به یاس گراییده و استعدادهای خود را نادیده می­‌گیرد، تلقین به او کمک می‌­کند که واقعیات فراموش شده نفسانی خود را در نظر آورد و بر اساس آن خود را به حرکت درآورد، خود را باور کند، خودباوری شرط لازم فعلیت بخشی به استعدادهای خویش است.

همان گونه که تلقین توانایی‌­ها به خودباوری می‌­انجامد، تلقین وجود خدا در نماز نیز می‌تواند انسان را به خداباوری برساند. اگر نمازگزار بارها و با توجه بگوید «الله اکبر» (خداوند عظیم‌ترین موجود است)، جایگاه خدا در قلب ارتقا می‌­یابد و به تدریج بزرگی او در انسان تثبیت می‌­شود، تکرار «لااله الا الله» و «سبحان الله» نفس را آماده حیات موحدانه می‌کند.

ادای نماز موجب تکرار و تلقینِ وجود و عظمت خدا و جایگاه انسان در هستی و وظایف او می­‌شود؛ می­‌تواند درجه­‌‌ای از باور به خدا و حضور او در همه جا را در انسان ایجاد کند و انسان را از فراموشی کامل خدا باز دارد، اگر نمازگزار به معانیِ اذکار نماز و عظمت محضر خداوند توجه کند، حقیقت توحید و اصول اعتقادی را درک کرده، به هدف خلقت و کمال عبودیت نائل می‌شود. بر اساس آنچه گفته شد، چنانچه ادای نماز به تقویت اعتقادات و ایمان منجر می­شود از طرفی ترک نماز به تضعیف تدریجی ایمان نیز منتهی می­‌شود.

نماز مدرسه خود­شناسی و خداشناسی است. شناخت جایگاه صحیح خدا و انسان در جهان و باور به آنها در این مدرسه حاصل می‌‌شود، نماز اعتقادات انسان شناختی ما را اصلاح می‌­کند و ما را به خود­شناسی می­‌رساند؛ ما را متوجه نعمت­‌های الهی می‌­کند «الحمدلله رب العالمین»، نیاز مطلق ما به عبادت خدا و استعانت و کسب هدایت از او را آشکار می‌­سازد «ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم» و وابستگی تام ما به خدا را یادآور می‌­شود «بحول الله وقوته اقوم واقعد».

اصلاح باورهای انسان شناختی، ما را به معرفت نفس که برترین نوع دانش است منتهی می­‌سازد. به فرموده مولای مؤمنان علی(علیه السلام) «نال الفوز الأکبر مَن ظفر بمعرفته النفس»؛ [۵] آنکه خود را شناخت به بزرگ­ترین توفیق دست یافت.

خودشناسی نیز ما را به خداشناسی رهنمون می‌­کند؛ چرا که این دو ملازم یکدیگرند، «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏»[۶]؛ آنکه خود را شناخت خدا را شناخته است! اگر خود را به درستی شناختیم، مخلوق بودن خود را در می‌­یابیم و فهم مخلوق بودن نیز ملازم پذیرش وجود خالق است. اگر قطره بودن خود و دریا بودن خدا را دریابیم نیاز اتصال قطره به دریا را نیز درمی‌­یابیم. اگر جایگاه خدا را خالق هستی و معبود دریابیم، به عبد بودن خود نیز پی­ می­‌بریم و بالاترین کمال را در عبد شایسته بودن می­‌یابیم، چرا که عبودیت، قطره را به اقیانوس بیکران الهی متصل می­‌کند و فرار از عبودیت، فرار قطره از دریاست، قطره به سادگی خشک و نابود و ناپدید می‌­شود؛ اما اگر به دریا ملحق شد جاودانه می‌شود.

نماز و یاد خدا عبادتی است که حداقلی برای آن تعیین شده؛ اما حداکثری معین نشده ندارد؛ زیرا مسیر کمال بی­‌انتهاست. متربی به میزان شوق و استعداد خود می‌تواند از این روش برای تقویت باور و تثبیت ایمان بهره گیرد.[۷]

* تفاوتی معنادار برای تارک نماز

نماز نه تنها در دنیا به تثبیت عقاید کمک می­‌کند، اثر تثبیتی نماز بر عقاید موجب استواری آن‌ها در هنگام شداید و جلوگیری از تزلزل اعتقادی در فشارهای زندگی دنیوی و اخروی نیز می‌شود، [۸] هر مسافرتی توشه‌ای ویژه خود می‌طلبد؛ [۹] نماز توشه سیر اخروی، سلوک معنوی و سفر إلی الله است.[۱۰]

همان‌گونه که ادای نماز، تأثیرات مثبت اعتقادی را به همراه دارد، ترک نماز نیز مقدمات دوری از خداوند و اولیای الهی را به دنبال می‌آورد.[۱۱] به‌ جای آوردن نماز، از مهمترین شاخص‌های رفتاری مؤمن به‌ شمار می‌­رود؛ [۱۲] بنابراین تارک نماز تفاوت عملی خود با کافر را از میان برداشته است، [۱۳] وجود ریشه‌هایی از کفر نظری، زمینه ارتکاب این گناه بزرگ را فراهم می‌آورد.

این نکته در روایتی از امام صادق(علیه السلام) به خوبی بیان شده است، از ایشان سؤال شد که چرا به زناکار، کافر نمی‌­گویند؛ اما تارک نماز را کافر می‌­شمارند، حضرت(علیه السلام) در جواب فرمودند: زیرا کسی که مرتکب زنا یا گناه مشابه دیگری می­‌شود، آن گناه را به­­ علت غلبه شهوت انجام می­‌دهد، ولی تارک نماز، نماز را ترک نمی‌­کند مگر به­ علت کوچک شمردن و بی­‌اهمیتی به نماز، زناکار اگر به زنا روی می‌­آورد به علت لذتی است که از او می‌­برد، او قصد لذت بردن را دارد؛ ولی کسی که تارک نماز باشد قصد لذت را ندارد، در نتیجه علت کار آن چیزی جز کوچک شمردن نماز و خدا نیست و کوچک شمردن خدا و نماز موجب کفر انسان است![۱۴]

بدین ترتیب می‌­توان گفت کسی که نماز نمی‌­خواند اعتقاداتش نسبت به خدا از زناکار سست­‌تر است، زناکار ممکن است به خدا اعتقاد داشته باشد؛ اما غلبه شهوت مانع عمل به دستور خدا شود؛ ولی تارک نماز چنان بی‌­ایمان یا مبتلا به ضعف ایمان است که حتی بدون اینکه چنین مانعی در پیش داشته باشد، دستور خدا را زیر پا می‌­نهد، بنابراین، ترک نماز شاخصی برای وجود بیماری‌های اعتقادی و نشان­‌دهنده نیاز تارک نماز به درمان شناختی است؛ زیرا در میان بیماری‌های روحی و امراض نفسانی، کمتر مرضی همچون ترک نماز اثرگذاری منفی در سعادت انسان دارد.[۱۵] توجه به عواقب ترک نماز در دنیا و آخرت و اثرات جبران ‌ناپذیری که بر جسم و روح انسان می‌گذارد، [۱۶] نقش بسزایی در درمان این بیماری مهلک دارد.

تأثیر نماز و مناسک یومیه بر تحکیم باورها در مشاهدات و مطالعات میدانی نیز تأیید شده است، کلیوفرد گیرتز، جامعه­‌شناسی معاصر است که به­ سبب مطالعه فراوان و زمان‌بر درباره اسلام، در میان جامعه‌شناسان به شهرت رسیده است، او بعد از مطالعات و مشاهدات فراوانی که درباره اسلام انجام داد به این نتیجه رسید که مناسک باورها را تقویت می‌کند. گیرتز اسلام را در غربی‌ترین نقطه اروپا یعنی مراکش و نیز در شرقی ترین نقطه آسیا یعنی جزایر مالی و جاوه مالزی مطالعه کرد و مدت‌ها برای مشاهد دقیق در بین مردم زندگی کرد و نهایتاً به این دسته بندی رسید که:

«مکانیسم ایجاد کننده ایمان، مناسک است، باور دینی در جریان مناسک ایجاد می‌شود…. مناسک هم مفهوم کلی دینی را صورت‌بندی می‌کند و هم تکلیف مرجعیتی را مشخص می‌کند که پذیرش و حتی الزام به پذیرش این مفهوم دینی را توجیه می‌کند»[۱۷]، بدین ترتیب مناسک دینی نقشی بسزا در تقویت ایمان و باور دینی دارد و پشتوانه مناسبی برای پذیرش باورهای دینی است.

* پی‌نوشت‌ها:

[۱]. ازپیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره نماز پرسش شد. ایشان فرمود: «لِلْمُصَلِّی… هُدًی و ایمان و نورالمعرفه»؛ برای نمازگزار است هدایت و ایمان و نور شناخت.(شیخ صدوق، خصال‏، ج ۲، ص ۶۲۲)

[۲]. فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُن مِّنَ السَّاجِدِینَ(۹۸) وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتىَ‏ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ(۹۹).

[۳]. احتمالا وجه اینکه در برخی تفاسیر یقین در آیه به­معنی مرگ تلقی شده همین نکته باشد.

[۴]. «أنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیمانا»؛ مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل­هاشان ترسان می­گردد و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى‏شود، ایمانشان فزون­تر مى‏گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند (انفال: ۲).

[۵]. عبدالواحد تمیمى آمدی، ‏تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏، ص۲۳۲.

[۶]. همان، ص۵۸۸.

[۷]. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم): «الصلاه خیر موضوع فمن شاء استقلو من شاءاستکثر»؛ نماز بهترین چیزى است که مقرر شده است. هر که بخواهد اندک به­ جاى آورد و هر که بخواهد افزون نماید. (حجازى‏، سیدمهدى، درر­الأخبار، ص ۵۷۶)، البته جای تذکر دارد که مراد از «فان شاء استقل» حداقل در مستحبات است و گرنه واجبات قابل تقلیل نیست.

[۸]. امام صادق(علیه السلام): «ملک الموت یدفع الشیطان عن المحافظ علی الصلاهو یلقّنه شهاده ان الا اله الا الله و ان محمدا رسول الله فی تلک الحاله العظیمه»؛ فرشته مرگ، شیطان را از کسی که بر نماز محافظت داشته، می‌راند و او در آن شرایط سخت و دشوار به نمازگزار شهادت بر توحید و نبوّت را تلقین و تفهیم می‌کند.(شیخ صدوق‏، من لایحضره‌الفقیه‏، ج ۱، ص ۱۷۹)

[۹]. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: قَامَ أَبُوذَرٍّ عِنْدَ الْکَعْبَهِ فَقَالَ أَنَا جُنْدَبُ بْنُ سَکَنٍ فَاکْتَنَفَهُ النَّاسُ فَقَالَ «”لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ أَرَادَ سَفَراً لَاتَّخَذَ فِیهِ مِنَ الزَّادِ مَا یُصْلِحُهُ فَسَفَرُ یَوْمِ الْقِیَامَهِ أَمَا تُرِیدُونَ فِیهِ مَا یُصْلِحُکُمْ؟!»، فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ أَرْشِدْنَا فَقَالَ «صُمْ یَوْماً شَدِیدَ الْحَرِّ لِلنُّشُورِ وَ حُجَّ حَجَّهً لِعَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ لِوَحْشَهِ الْقُبُور»؛ اباذر در مقابل خانه کعبه به پا ایستاد و گفت: مردم من جندب­‌ بن­ سکن هستم، اطرافش را گرفتند، گفت: اگر شما سفرى در پیش داشته باشید هر چه زاد و توشه لازم باشد تهیه می­‌کنید، براى سفر قیامت نمی­‌خواهید زاد و توشه بردارید، یک نفر از میان جمعیت گفت: ما را راهنمایى کن. گفت: روز گرم روزه بدار براى روز قیامت و حج انجام ده براى کارهاى مهم و دو رکعت نماز در دل شب بخوان براى وحشت قبر.(مجلسى‏، بحارالأنوار، ج ‏۷۵، ص ۴۴۴)

[۱۰]. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم): «الصلاه… زَادُ الْمُؤْمِنِ‏ مِنَ‏ الدُّنْیَا لِلْآخِرَه»؛ هر کس نماز را عمداً ترک کند از ذمّه خدا و رسول و امانشان بیزارى جسته است.(حسین بن محمد تقى‏، نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۳، ص۷۷)

[۱۱]. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاهَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذِمَّهِ رَسُولِهِ»؛ هر کس نماز را عمداً ترک کند از پیمان و امان خدا و رسول و بیزارى جسته است.(شیخ صدوق‏، من لایحضره الفقیه، ج ‏۳، ص ۵۶۴)

[۱۲]. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): «خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَهِ فِی الصَّلاهِ و بِها یَتَبَیَّنُ الکافِرُ مِنَ المُؤمِنِ وَ المُخلِصُ مِنَ المُنافِقِ»؛ خیر دنیا وآخرت در نماز است. به­سبب این است که مؤمن از کافر و مخلص از منافق شناخته می­‌شود.(تاج الدین، جامع الأخبار، ص ۷۳)

[۱۳]. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): «مَا بَیْنَ الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاهِ»؛ فاصله­‌ای بین کفر و بندگى، جز ترک نماز نیست(شیخ صدوق‏، ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص ۲۳۱).

[۱۴]. عَنِ ابْنِ صَدَقَهَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ سُئِلَ مَا بَالُ الزَّانِی لَا تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ تَارِکُ الصَّلَاهِ قَدْ تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ مَا الْحُجَّهُ فِی ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ الزَّانِیَ وَ مَا أَشْبَهَهُ إِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِکَ لِمَکَانِ الشَّهْوَهِ وَ إِنَّهَا تَغْلِبُهُ وَ تَارِکُ الصَّلَاهِ لَا یَتْرُکُهَا إِلَّا اسْتِخْفَافاً بِهَا وَ ذَلِکَ أَنَّکَ لَا تَجِدُ الزَّانِیَ یَأْتِی الْمَرْأَهَ إِلَّا وَ هُوَ مُسْتَلِذٌّ لِإِتْیَانِهِ إِیَّاهَا قَاصِداً إِلَیْهَا وَ کُلُّ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاهَ قَاصِداً إِلَیْهَا فَلَیْسَ یَکُونُ قَصْدُهُ لِتَرْکِهَا اللَّذَّهَ فَإِذَا انْتَفَتِ اللَّذَّهُ وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَقَعَ الْکُفْرُ.(شیخ کلینى‏، الکافی‏، ج‏۲، ص ۳۸۶)

[۱۵]. چنانچه در روایت آمده باطل کننده دیگر اعمال انسان است: «عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَهَ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِj عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلّ «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ‏»، قَالَ: تَرْکُ الصَّلَاهِ الَّذِی أَقَرَّ بِهِ. قُلْتُ: فَمَا مَوْضِعُ تَرْکِ الْعَمَلِ حِینَ یَدَعُهُ أَجْمَعَ. قَالَ: مِنْهُ الَّذِی یَدَعُ الصَّلَاهَ مُتَعَمِّداً لَا مِنْ سُکْرٍ وَ لَا مِنْ عِلَّهٍ»؛ عبید­ بن­ زراره می­‌گوید: در مورد آیه «کسی که بعد از ایمان کافر شود عملش نابود می‌شود»، از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردم منظور چیست؟ حضرت(علیه السلام) فرمودند: ترک نمازی که با اسلام به وجوب آن اقرار کرده است. گفتم: پس تکلیف کسی که همه واجبات را ترک کند چه می‌­شود؟ حضرت فرمود: کسی هم که بدون علت و بدون اینکه مست باشد، نماز را عمدا ترک می­‌کند، از همین قبیل است (گویا همه اعمال واجب را ترک کرده است). (المحاسن، ج‏۱، ص ۷۹۰)

[۱۶]. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از پدر بزرگوارشان پرسیدند: ای پدر جان! سزای مردان و زنانی که نماز را سبک بشمارند، چیست؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ای فاطمه(سلام الله علیها)، هر کس ـ چه مرد و چه زن ـ نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار می‌‌کند: شش گرفتاری در سرای دنیا، و سه گرفتاری هنگام مرگ، و سه گرفتاری در قبرش، و سه گرفتاری در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر.

مصیبت‌هایی که در دنیا بدان مبتلا می‌‌شود: ۱. خداوند، خیر و برکت را از عمر او برمی‌دارد؛ ۲. خداوند، خیر و برکت را از روزی‌اش برمی‌دارد؛ ۳. خداوند عزّوجلّ نشانه صالحان را از چهره او محو می‌فرماید؛ ۴. در برابر اعمالی که انجام داده پاداش داده نمی‌شود؛ ۵. دعای او به ­سوی آسمان بالا نمی‌رود و مستجاب نمی‌‌شود؛ ۶. هیچ بهره‌ای در دعای بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعای آنان نخواهد بود.

و مصائبی که هنگام مرگ به او می‌رسد: ۱. با حالت خواری و زبونی جان می‌دهد؛ ۲. گرسنه می‌میرد؛ ۳. تشنه جان می‌سپارد، به گونه‌ای که اگر آب تمام رودخانه‌های دنیا را به او بدهند، سیراب نگشته و تشنگی‌اش برطرف نخواهد شد.

مصیبت­‌هایی که در قبرش بدان گرفتار می‌شود: ۱. خداوند فرشته‌ای را بر او می‌گمارد تا او را در قبر نگران و پریشان کرده و از جایش برکند؛ ۲. خداوند گور را بر او تنگ می‌گرداند؛ ۳. قبرش تاریک می‌شود.

مصائبی که در روز قیامت، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا می‌شود: ۱. خداوند فرشته‌ای را بر او می‌گمارد تا در حالی که مردم به او می‌نگرند، او را به رو بر زمین بکشد؛ ۲. سخت از او حساب می‌کشند؛ ۳. خداوند هرگز نظر رحمت به او نکرده، از بدی­‌ها پاکیزه‌اش نمی‌گرداند، و برای او عذاب دردناکی خواهد بود.(مجلسی، بحارالأنوار، ج۸۰، ص۲۲)

 

[۱۷]. ملکم همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ص۲۷۰.

_____
فارس

Check Also

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *