یکی از خوانندگان گرامی این پرسش را مطرح کردهاند که، مردم از حضرت مهدی(ع) در زمان غیبت چه بهرهای میبرند؟
که پاسخ را از بیان حضرت آیتالله جعفر سبحانی، از اساتید محترم حوزه تقدیم این عزیز و همه خوانندگان مجله مینماییم.
از نظر قرآن شریف، اولیای الهی بر دو نوعاند: ولیّ ظاهر که مردم وی را میشناسند، و ولیّ غایب از انظار که مردم او را نمیشناسند گرچه او در میان آنها بوده و از حال آنان باخبر است.
در سوره کهف وجود هر دو ولیّ ـ به طور همزمان ـ بیان شده است: یکی «موسی بن عمران» و دیگری مصاحب موقت او در سفر دریایی و زمینی که به نام «خضر» معروف است. این ولیّ الهی به گونهای بود که حتی موسی با او آشنا نبود و تنها به راهنمایی خدا او را شناخت و از علمش بهره گرفت، چنانچه میفرماید:
فوجدا عبداً من عبادنا آتیناه رحمهً من عندنا و علّمنا من لدنّا علماً٭قال له موسی هل أتّبعک علی أن تعلّمن ممّا عُلّمت رشداً.۱
موسی و همراهش بندهای از بندگان ما را (در لب دریا) یافتند که وی را مشمول رحمت خود قرار داده و از جانب خویش به او علمی آموخته بودیم ٭ موسی به وی گفت: آیا اجازه میدهی همراه تو باشم تا از علوم رشد آفرین خویش به من بیاموزی؟
قرآن سپس شرحی از کارهای مفید و سودمند آن ولیّ الهی بیان را میکند و نشان میدهد که مردم او را نمیشناختند ولی از آثار و برکات او بهرهمند بودهاند.۲
حضرت ولی عصر(ع) نیز بهسان مصاحب موسی، ولیّ ناشناختهای است و در عین حال مبدأ کارهای سودمندی برای امت میباشد. بدین ترتیب غیبت امام به معنی انفصال و جدایی او از جامعه نیست بلکه او ـ همانگونه که در روایات معصومین(ع) نیز وارده شده ـ بهسان خورشید در پشت ابر است که دیدگان آنرا نمیبینند اما به اهل زمین نور و گرمی میبخشند.۳
پیامبر گرامی(ص) فرمود:
آری، سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برگزید مردم از او سود میبرند و از نور ولایتش در دوران غیبت بهره میگیرند چنان که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره میبرند.۴
اشعه معنوی وجود امام(ع) در حالی که در پشت ابرهای غیبت نهان است دارای آثار قابل ملاحظهای است که علیرغم تعطیلی مسئله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم، حکمت وجودش را آشکار میسازد. در اینجا به بیان برخی از این آثار میپردازیم.
۱. پاسداری از آیین الهی
با گذشت زمان و آمیختن سلیقهها و افکار شخصی به مسایل مذهبی و گرایشهای مختلف به مکتبهای انحرافی و دراز شدن دست مفسدهجویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پارهای از این قوانین از دست میرود و دستخوش تغییرات زیانبخشی میگردد.
این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده با عبور از مغزهای این و آن، تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست میدهد. این نور پرفروع با عبور از شیشههای ظلمانی افکار تاریک کمرنگتر میگردد. خلاصه با آرایشها و پیرایشهای کوتهبینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان میشود که گاهی انسان در بازشناسی مسایل اصلی دچار اشکال میگردد. آن شاعر خطاب به پیامبر(ص) میگوید:
شرع تو را در پی آرایشند
دین تو را از پس پیرایشند
بس که فزودند بر آن برگ و بر
گر تو ببینی نشناسی دگر
با این حال آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامی را به شکل اصلیاش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟
میدانیم در مؤسسات مهم، صندوق نسوزی وجود دارد که اسناد مهم را در آن نگهداری میکنند تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند. و در صورت آتشسوزی از خطر حریق مصون باشد، زیرا اعتبار و حیثیت آن مؤسسه در گرو حفظ آن اسناد و مدارک است.
سینه امام و روح بلند او صندوقچه حفظ اسناد آیین الهی است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری میکند تا دلایل الهی و نشانهای روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشی نگراید؛ و این یکی دیگر از آثار وجود او است.
۲. تربیت منتظران آگاه
برخلاف آنچه بعضی میپندارند رابطه امام در زمان غیبت به کلی از مردم بریده نیست بلکه آنگونه که از روایات اسلامیبرمیآید شمار اندکی از آمادهترین افراد ـ که سری پرشور از عشق خدا و دلی پر ایمان و اخلاصی فوقالعاده برای تحقق بخشیدن به آرمان اصلاح جهان دارند ـ با حضرتش در ارتباطند.
معنای غیبت امام(ع) این نیست که آن حضرت به شکل روحی نامرئی و یا شعاعی ناپیدا درمیآید، بلکه او از یک زندگی طبیعی و آرام برخوردار است؛ به طور ناشناخته در میان همین انسانها رفت و آمد دارد دلهای بسیار آماده را برمیگزیند و در اختیار میگیرد و آنها را بیش از پیش آماده میکند و میسازد. افراد مستعد به تفاوت میزان استعداد و شایستگی خود توفیق درک این سعادت را پیدا میکنند. بعضی از آنان چند لحظه و برخی چند ساعت یا چند روز و جمعی سالها با حضرت بقیهالله(ع) در تماس بودهاند.
آنان کسانی هستند که آنچنان بر بال و پر دانش و تقوا قرار گرفته و بالا رفتهاند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار میگیرند؛ آنجا که هیچگاه حجاب و مانعی بر سر راه تابش جهانبخش آفتاب نیست در حالی که دیگران در زیر ابرها و در تاریکی و نور ضعیف به سر میبرند.
بهدرستی حساب صحیح نیز همین است. اگر کسی انتظار داشته باشد که آفتاب را به پایین ابرها فرود آورد تا چهره آن را ببیند، چنین انتظاری اشتباهی بزرگ و پنداری باطل بیش نیست. این ما هستیم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنیم تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشیم و سیراب گردیم.
به هر حال تربیت این گروه منتظر یکی دیگر از حکمتهای نهفته در غیبت امام(ع) است.
۳. نفوذ روحانی و ناپیدا
چنان که میدانیم خورشید یک پرتو مرئی دارد که از تجزیه آنها هفت رنگ معروف پیدا میشود؛ و یک سلسله اشعه نامرئی نیز دارد که «اشعه ماوراء بنفش» و «اشعه مادون قرمز» نامیده شده است. همچنین یک رهبر بزرگ آسمانی خواه پیامبر باشد یا امام علاوه بر تربیت تشریعی ـ که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت میگیرد ـ تربیت روحانی دارد که از راه نفوذ معنوی در دلها و فکرها اعمال میشود و میتوان آن را تربیت تکوینی نام گذاشت. در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار به کار نمیآید بلکه تنها جاذبه و کشش درونی مؤثر است.
در حالات بسیاری از پیشوایان بزرگ الهی میخوانیم که گاه بعضی از افراد منحرف و آلوده با یک تماس مختصر با آنان به کلی تغییر مسیر میدادند و سرنوشتشان یکباره دگرگون میشد و به قول معروف با ۱۸۰ درجه بازگشت، راه کاملاً تازهای را برمیگزیدند و به یکباره به فردی پاک و مومن و فداکار تبدیل میشدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند. این دگرگونیهای سریع و همه جانبه و این تحولات جهشآسا و فراگیر آنهم با نگاه و برخوردی کوتاه ـ البته برای آنها که در عین آلودگی نوعی آمادگی نیز دارند ـ نتیجه جاذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن به «نفوذ شخصیت» تعبیر میشود.
بسیاری این موضوع را در زندگی خود تجربه کردهاند که به هنگام برخورد با صاحبان روحهای بزرگ و متعالی چنان بیاختیار و ناخودآگاه تحت تأثیر آنان قرار میگیرند که حتی سخن گفتن در برابر آنان برایشان مشکل میشود و خود را در میان هالهای مرموز و وصفناپذیر از عظمت و بزرگی میبینند.
البته ممکن است گاهی این امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد ولی مسلماً این تفسیر برای همه موارد صحیح نیست. راهی جز این نیست که بپذیریم این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسانهای بزرگ برمیخیزد.
سرگذشتهای فراوانی در تاریخ پیشوایان بزرگ میبینیم که جز از این راه نمیتوان آنها را تفسیر کرد. در اینجا چند نمونه را ذکر میکنیم:
برخورد «اسعد بن زراره» بتپرست به پیامبر اکرم(ص) در کنار خانه کعبه و تغییر جهشآسای طرز تفکر او و یا آنچه دشمنان سرسخت پیامبر(ص) نام آن را سحر میگذاردند و مردم را به خاطر آن از نزدیک شدن به او بازمیداشتند.۵
تأثیر پیام امام حسین(ع) بر فکر «زهیر» در مسیر کربلا تا آنجا که با شنیدن پیام امام حتی نتوانست لقمهای را که در دست داشت به دهان بگذارد و آن را به زمین نهاد و حرکت کرد.۶
کشش عجیب و فوقالعادهای که «حر بن یزید ریاحی» در خود احساس میکرد و با تمام شجاعتش همچون بید میلرزید و همین حالت سرانجام او را به صف مجاهدان کربلا کشید و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد.۷
داستان جوانی که در همسایگی «ابوبصیر» سکونت داشت و با ثروت سرشار خود ـ که از خوش خدمتی به دستگاه بنیامیه فراهم ساخته بود ـ به عیش و نوش و بیبند و باری پرداخته بود و سرانجام با پیام امام صادق(ع) به کلی دگرگون شد و تمام اموالی را که از طریق نامشروع گرد آورده بود به صاحبانش داد و یا در راه خدا انفاق کرد.۸
همه این موارد، نشانه و نمونههایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که میتوان آن را شعبهای از ولایت تکوینی معصومین
ـ اعم از پیامبر(ص) و امام(ع) ـ دانست؛ زیرا عامل تربیت و تکامل در اینجا الفاظ و جملهها و راههای معمولی و عادی نیست بلکه جذبه معنوی و نفوذ روحانی عامل اصلی محسوب میشود.
همانگونه که گفتیم پیامبران و امامان ـ بر اساس فضایل موهبتی ـ و رجال راستین و شخصیتهای بزرگ الهی ـ بر اساس فضایل اکتسابی ـ به تناسب میزان شخصیت خود، هالهای از این نفوذ ناخودآگاه در پیرامون خود ترسیم میکنند. البته قلمرو گروه اول با گروه دوم از نظر ابعاد و گستردگی قابل مقایسه نیست.
وجود مبارک امام(ع) در پشت ابرهای غیبت نیز این اثر را دارد که از طریق شعاع نیرومند و پردامنه «نفوذ شخصیت» خود دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به تریبت و تکامل آنها میپردازد و از آنان انسانهایی کاملتر میسازد. ما قطبهای مغناطیسی زمین را با چشم خود نمیبینیم ولی اثر آنها روی عقربههای قطبنما در دریاها راهنمای کشتیهاست و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسایل دیگر است.
در سرتاسر کره زمین از برکت این امواج میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا میکنند. وسایل نقلیه بزرگ و کوچک به فرمان همین عقربه ظاهراً کوچک از سرگردانی رهایی مییابند.
آیا تعجب دارد اگر وجود مبارک امام(ع) در زمان غیبت با امواج جاذبه معنوی خود افکار و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند هدایت کند و از سرگردانی رهایی بخشد؟ البته نباید فراموش کرد که امواج مغناطیسی زمین روی هر آهنپاره بیارزشی اثر نمیگذارد بلکه تنها بر عقربههای ظریف و حساسی که خاصیت آهنربایی یافته و یک نوع سنخیت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کردهاند اثر میگذارد. بدین ترتیب دلهایی که ارتباطی با امام(ع) دارند و شباهتی را در خود ایجاد نمودهاند تحت تأثیر آن جذبه روحانی قرار میگیرند.
آثار وجودی و برکات آن حضرت در زمان غیبت بیش از آن است که در این مختصر بگنجد، از این رو به همین مختصر بسنده میکنیم. خوشبختانه محققان اسلامی در اینباره به نگارش و شرح و بسط پرداختهاند که مطالعه آنها را به علاقهمندان توصیه میکنیم.
پینوشتها:
٭ برگرفته از: افق حوزه، سال ششم، شماره ۱۵۹.
۱. سوره کهف (۱۸)، آیات ۶۵ و ۲۶۶.
۲. سوره کهف (۱۸)، آیات ۷۱-۸۲.
۳. شیخ صدوق، کمالالدین، باب ۴۵، ح ۴، ص ۴۸۵.
۴. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳، (به نقل از شیخ صدوق، همان).
۵. اعلام الوری، صص ۳۵-۴۰؛ مشروح این ملاقات را در کتاب فروغ ابدیت، ج ۱ بخوانید.
۶. ابن طاووس، اللهوف، صص ۶۲-۶۳.
۷. همان، ص ۶۸.
۸. محدث قمی، منتهی الامال، ص ۷۱۹، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب.
ماهنامه موعود شماره ۸۲