عقاید افراطی سلفی‌های اولیه از «بربهاری» تا «ابن تیمیه»

درباره سلفی‌های اولیه گفته می‌شود که: «سلفیه دسته‌ای از پیروان مذهب حنبلی بودند که در قرن چهارم هجری پیدا شدند و سخنان خود را به احمد حنبل نسبت می‌دادند اما تعدادی از فضلای حنبلی درباره این نسبت – نسبت آن سخنان به احمد حنبل – با ایشان به مناقشه برخاستند.

به گزارش«موعود»، در آن زمان، بین علمای سلفیه و اشاعره نیز جدال‌ها و بحث‌های زیادی جریان می‌یافت و هر کدام از آن دو فرقه ادعا می‌کرد که به مذهب سلف صالح، دعوت می‌کند.

پیروان اولیه سلفیه با روش معتزله نیز مخالفت می‌کردند؛ چرا که معتزله در بیان عقاید اسلامی‌به روش فلاسفه که از منطق یونان، اقتباس کرده بودند، می‌رفتند و سلفیه می‌خواستند، بیان عقاید اسلامی‌ به همان نحو باشد که در عصر صحابه و تابعین بود؛ به این معنی که آن چه درباره عقاید اسلامی می‌خواهند، از کتاب و سنت فرا گیرند و علما از فکر کردن در دلیل‌هایی، غیر از دلایل قرآن منع شوند.

از آن جا که سلفی‌ها، اسلوب‌های عقلی و منطقی را در اسلام از امور جدیدی می‌دانستند که در زمان اصحاب و انصار معمول نبود، به آن اعتقاد نداشتند و تنها به نص قرآن و حدیث و به دلیل‌هایی که از آن‌ها فهمیده می‌شود، معتقد بودند و می‌گفتند که برای دریافت عقاید و احکام دینی جز قرآن و سنت پیامبر و جز سیره‌ای که در مسیر قرآن و سنت باشد، راه دیگری وجود ندارد.

سلفیه همانند فرقه‌های دیگر اسلامی، توحید را اصل اول اسلام می‌دانستند اما برخی از اموری را که فرقه‌های دیگر اسلامی انجام می‌دادند، مخالف توحید و شرک می‌پنداشتند. به عنوان مثال، توسل به ائمه، زیارت قبر پیامبر، دعا در مقابل ضریح یکی از پیامبران یا امامان را بدعت‌هایی می‌دانستند که به مفهوم توحید لطمه می‌زد.

سلفی‌ها درباره صفات ثبوتیه و سلبیه خداوند نیز با دیگر فرقه‌ها اختلاف نظر داشتند اما برخلاف اختلافشان، فرقه‌های دیگر اسلامی را تکفیر نمی‌کردند و می‌گفتند که این اختلاف در فکر و نظر است، نه در حقیقت و اصل.

سلفی‌ها درباره صفات و شوون ذات احدیت، به آن چه در قرآن و سنت مستقیم اشاره شده است، اعتقاد دارند. بنابراین به محبت، غضب و قهر خداوند معتقد و نیز به فرود آمدن خداوند و استقرار او بر عرش، اعتقاد دارند و چهره و دست برای خدا قائلند. به تعبیر کلی سلفی‌ها به ظاهر آیات توجه بسیاری دارند و تأویل و تفسیر از آیات را نمی‌پذیرند.

سلفی‌ها و دشمنی با شیعیان

از نخستین سلفی‌ها که عقایدی به شدت ضدشیعی داشتند، شاید بتوان به نام «ابومحمد حسن‌بن علی‌بن خلف بربهاری»، رئیس حنبلیان بغداد اشاره کرد. بربهاری که آرا و نظرات خاصی داشت، درباره مخالفانش به طور معمول شدت عمل به خرج می‌داد، او یارانش را وادار می‌کرد که مخالفان را بترسانند، خانه‌هایشان را غارت کنند و مزاحم خرید و فروش آن‌ها شوند. ۷

از جمله کارهای بربهاری این بود که نوحه‌خوانی و مرثیه‌سرایی برای امام حسین (علیه السلام) و زیارت قبر آن حضرت را منع می‌ کرد و دستور قتل نوحه‌خوان‌ها را می‌داد.۸

در آن زمان حنبلی‌های پیرو بربهاری در بغداد نفوذ زیادی داشتند و به طور مکرر باعث آزار و اذیت مخالفان می‌شدند. از آن جمله نقل شده است که در سفر دوم طبری از طبرستان به بغداد، در یک روز جمعه در مسجد جامع که اصحاب بربهاری آن را بنا کرده و در بین مردم به «مسجد ضرار» معروف بود، نظرش را درباره احمد حنبل و نیز حدیث نشستن خدا بر روی عرش، پرسیدند. پاسخ داد که مخالفت احمد حنبل به حساب نمی‌آید. حنبلی‌ها گفتند: علما در اختلافات او را به حساب آورده‌اند. طبری جواب داد که من نه خود او را دیده‌ام که از وی روایتی شده باشد ونه با یکی از اصحاب او که مورد اعتماد باشد، برخورد کرده‌ام و اما حدیث جلوس خداوند بر عرش، امری محال است.

«حنبلیان و اصحاب حدیث چون این سخن را از طبری شنیدند، به او حمله بردند و دوات‌های خود را به طرف وی پرتاب کردند. او ناگزیر به خانه‌اش پناه برد. حنبلی‌ها [پیروان بربهاری] که تعدادشان بسیار بود، خانه‌اش را سنگباران کردند، به طوری که در جلو خانه، تل بزرگی از سنگ پدید آمد. نازوک صاحب شرطه بغداد، با سپاهیان بسیار از راه رسید و طبری را از شر عامه رها کرد و یک روز تمام در آن جا ماند و دستور داد سنگ‌ها را از خانه او دور کردند.» ۹

عقاید افراطی بربهاری و یارانش که به ایجاد مزاحمت برای مخالفان و تکفیرشیعیان اهل بیت پیغمبر و نسبت دادن آن‌ها به کفر و ضلالت و اعمالی از این قبیل می‌انجامید. سرانجام خلیفه الراضی را واداشت که فرمانی صادر و سلفی‌ها را تهدید کند که اگر از کارهایشان دست برندارند، گردن‌هایشان را خواهد زد و خانه و محله ایشان را به آتش خواهد کشید.۱۰

ابن اثیر تحت عنوان فتنه حنابله در بغداد هم چنین می‌نویسد:

«در این سال (۳۲۳) کار حنبلی‌ها در بغداد بالا گرفت و قدرتی پیدا کردند. «بدرخرشنی»، صاحب شرطه، در دهم جمادی‌الاخره دستور داد در دو طرف بغداد، ندا کردند که از اصحاب بربهاری حنبلی، دو نفر نباید با هم باشند و حق ندارند در خصوص مذهب خود مناظره کنند، اما جماعتشان باید در نماز صبح و مغرب و عشاء بسم الله را بلند و آشکار بگوید. این اقدام صاحب شرطه سودمند نیفتاد؛ بلکه فتنه‌جویی یاران بربهاری فزونی گرفت.

از جمله این که نابینایانی را که در مسجد مأوی داشتند، وادار می‌کردند تا هر شافعی مذهبی را که وارد مسجد می‌شود، او را تا نزدیک مردن مضروب کنند. ابن اثیر، سپس از توقیع خلیفه که آن را برای حنابله خواندند، سخن گفته و چنین ادامه داده است که خلیفه الراضی یاران بربهاری را سخت توبیخ کرده و به شدت آن‌ها را تهدید نموده است. به این علت که برای خداوند، مانند و شبیهی قائل بودند و ذات احدیت را دارای کف دست و انگشتان و دو پا با کفشی از طلا و صاحب گیسوان، تصور می‌کردند و می‌گفتند که خداوند به آسمان بالا می‌رود و به دنیا فرود می‌آید. همچنین بر برگزیدگان از امامان طعن می‌زدند و شیعه آل محمد را به کفر و گمراهی، نسبت می‌دادند و مسلمانان را به بدعت‌های آشکار و مذاهب زشت که در قرآن نامی از آن‌ها نیست، دعوت می‌نمودند و زیارت قبور ائمه را منع می‌کردند و عمل زوار قبور را زشت می‌شمردند. ۱۱

سرانجام بربهاری در سال ۳۲۹ در سن ۹۶ سالگی درگذشت، در حالی که در خانه زنی پنهان شده بود. او را در همان خانه بدون این که کسی بداند، غسل دادند و کفن کردند و در همان جا به خاک سپردند.۱۲

با وجود مرگ بربهاری، عقاید وی که برخی از آن‌ها بسیار ساده و برای اعراب، به خصوص بادیه‌نشینان ملموس‌تر و قابل فهم‌تر بود، باقی ماند. برخی دیگر نیز توسط مخالفان، از جمله مخالفان مذهب شیعه مورد استفاده قرار می‌گرفت اما تا زمان محمدبن عبدالوهاب که خودش را سلفی می‌دانست، با وجود اختلاف بین مذهب شیعه و سنی ـ که به دلیل مسئله ولایت از زمان فوت پیامبر اسلام وجود داشت ـ پیروان مذاهب همدیگر را دیگر تکفیر نمی‌کردند.

پس از بربهاری برای چهار قرن سلفی‌ها در خاموشی به سر بردند. تا این که در قرن هشتم، احمد بن تیمیه حرانی دمشقی (۶۶۱ – ۷۲۸) در صدر ترویج عقاید سلفی‌ها برآمد. و از آن جا که عقاید ابن تیمیه برگرفته از حنابله بود، او علم کلام را مردود دانست و متکلمان را اهل بدعت معرفی کرد.۱۳

ابن تیمیه در مسئله صفات خدا، مانند حنابله صفات جبریه را بدون هرگونه تاویل و توجیه پذیرفت و به طور کلی هرگونه عقل‌گرایی را محکوم کرد. ابن تیمیه علاوه بر حمایت از روش و عقاید اهل حدیث عقاید جدیدی را نیز اضافه کرد که قبلا سابقه نداشت.

برای مثال، او سفر کردن به قصد زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تبرک جستن به قبر حضرت و توسل به اهل بیت پیامبر را شرک دانست و فضایل اهل بیت (علیه السلام) را که در صحاح اهل سنت و حتی در سند امامش احمد حنبل وجود داشت، انکار و تلاش کرد تا ـ مانند بنی‌امیه و حکومت عثمانی ـ شأن امام علی (علیه السلام) و فرزندانش را پایین آورد.۱۴

انتهای پیام/ ز.ح

منبع: اسلام تایمز

Check Also

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *