"… برو ولی بدان که در میان مردم زمین او [امام عسگری (علیه السلام)] از همه عالم تر است. پس مراقب باش که در مورد آنچه به تو دستور می دهد، اعتراض نکنی…"
شاگرد عمل فصد (خون گرفتن) را طبق دستور امام عسگری (علیه السلام) به شیوه ای شگفت انگیز انجام داد و در طی یک روز چند بار از حضرت مقدار زیادی خون گرفت. هنگامیکه شاگرد شگفت زده چگونگی عمل را برای استادش، بختیشوع گزارش داد او نیز سخت متحیر ماند. بختیشوع چیزی شنیده بود که هرگز مانند آن را نه شنیده و نه دیده بود.
او به اتفاق شاگرد ممتازش سه روز کتاب های طبی را مطالعه کرد ولی راه به جایی نبرد و از چگونگی عملی که شاگرد در مورد امام حسن عسگری (علیه السلام) انجام داده بود، سر در نیاورد. لذا به این فکر افتاد تا از استادش که راهبی در دیر العاقول بود و سرآمد دانشمندان مسیحی آن روزگار به شمار می رفت، در این موضوع نظر خواهی کند. او طی نامه ای ماجرا را گزارش کرد و شاگرد نامه را به دیر العاقول برد.
این راهب، سالیان دراز در این دیر به عبادت و گوشه نشینی پرداخته بود. از این رو از بالای دیر نامه را با طناب و زنبیلی تحویل گرفت. لحظاتی گذشت تا راهب نامه را مطالعه کرد و سپس با عجله از دیر پایین آمد و با از شاگرد پرسید:
– "آیا کسی که آن عمل را انجام داده است، تویی؟"
– آری.
-"خوشا به سعادت مادرت."
آنگاه با سرعت بر مرکبی سوار میشود و همراه شاگرد عازم سامرا، منزل امام عسگری (علیه السلام)، میشود.
هنگامیکه شاگرد و راهب به در خانه حضرت رسیدند، در باز شد و خدمتکاری بیرون آمد و گفت: راهب دیرالعاقول به درون خانه بیاید. و در بسته شد و دیگر از راهب خبری نبود.
شاگرد میگوید: "صبح روز بعد چون راهب از منزل حضرت خارج شد، دیدم صلیب خود را باز کرده، لباس های رهبانیت را از تن در آورده و لباس های مسلمانی به تن کرده و اسلام آورده است. آنگاه راهب به من گفت: حالا نزد بختیشوع برویم."
چون نگاه بختیشوع به راهب افتاد شتابان به استقبال او آمد و پرسید: "چه چیزی تو را از آیینت جدا کرد؟"
راهب پاسخ می دهد: "مسیح را دیدم و به دست او اسلام آوردم"
– "مسیح را دیدی؟"
– "یا شخصی همانند مسیح را دیدم. همانا در تمام تاریخ این نوع از فصد (خون گرفتن) را تنها مسیح انجام داده است. او یک مسیح دیگر است و در نشانه ها و معجزاتش همچون مسیح است."
راهب پس از دیدار با بختیشوع نزد امام عسگری (علیه السلام) بازگشت و تا آخر عمر در خدمت حضرت بود.
برگرفته از:
در آستانه غیبت زندگانی امام حسن عسکری (علیه السلام)، محمد دشتی و میرزامهدی صادقی، صفحه ۱۶۴
تبیان