امام صادق(ع) از جهت علم و فقه و حسب و نسب و عبادت و سیر و سلوک معنوی و مکارم اخلاق، بزرگترین و معروفترین شخصیت عصر خویش بود. جمعی از دانشمندان، بدین امر شهادت دادهاند.
مالکبن انس، فقیه «مدینه»، درباره آن حضرت گفته است: گاهی که بر جعفربن محمّد صادق(ع) وارد میشدم، به من احترام میکرد، برایم مخدّه میانداخت و میفرمود: «مالک! تو را دوست دارم.» من از این رفتار خشنود میشدم و خدا را سپاس میگفتم. حضرتش از یکی از این سه حال خارج نبود: یا روزهدار بود یا در حال نماز یا در حال ذکر. از بزرگترین عبادتکنندگان و زاهدان و خداترسترین مردم بود. کثیرالحدیث و خوش جلسه و پرفایده بود. هرگاه که از رسول خدا(ص) حدیث میکرد، رنگ صورتش سبز یا زرد میگردید؛ به گونهای که شناخته نمیشد.
یک سال برای انجام مراسم حجّ، خدمت آن حضرت بودم. هنگامیکه خواست برای احرام تلبیه بگوید، صدا در گلویش قطع میشد و نمیتوانست تلبیه بگوید و نزدیک بود از روی مرکبش به زمین بیفتد. عرض کردم: یا ابن رسول الله! ناچار باید تلبیه بگویی! فرمود: «یا ابن عامر! با چه جرئتی بگویم: لبّیک! اللّهم لبّیک! در حالیکه میترسم خدای عزَّ و جلَّ به من بگوید: «لا لبّیک و لا سعدیک!»۱
همچنین مالکبن انس میگوید: به خدا سوگند، هیچکس را ندیدم که از جهت زهد و فضل و عبادت و پرهیزکاری، افضل از جعفر بن محمّد(ع) باشد.۲
عمربن ابیالمقدام گفته است: هنگامیکه به جعفربن محمّد(ع) نگاه میکردم، احساس میکردم که از نسل پیامبران است.۳
زیدبن علی گفته است: در هر زمان، مردی از ما اهل بیت(ع) وجود دارد که خدا به وسیله او بر مردم احتجاج میکند. حجّت این زمان، جعفربن محمّد، پسر برادر من است. هرکس از او پیروی کند، گمراه نخواهد شد و هرکس مخالفت کند، هدایت نخواهد یافت.۴
اسماعیلبن علیبن عبداللهبن عبّاس گفته است: روزی بر ابوجعفر منصور وارد شدم. او گریه میکرد، به گونهای که ریشش از اشک، تر شده بود. به من گفت: نمیدانی چه حادثهای بر اهل بیت نازل شده است!
گفتم: یا امیرالمؤمنین! آن حادثه چیست؟
گفت: سیّد عالم و باقیمانده نیکان وفات کرد! عرض کردم: چه کسی یا امیرالمؤمنین؟ گفت: جعفربن محمّد(ع).
عرض کردم: خدا، در این مصیبت به شما اجر و طول عمر عنایت فرماید.
گفت: جعفربن محمّد، از کسانی بود که خداوند متعال درباره او فرموده است: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا؛ ۵ سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم، به میراث دادیم» جعفر از کسانی است که خدا او را برگزید و از جمله سابقین بالخیرات بود.۶
ابن حبان، جعفربن محمّد(ع) را از موثّقان دانسته و گفته است: او از جهت فقه و علم و فضل، از سادات و بزرگان اهل بیت بود. به احادیثش احتجاج میشود.۷
شهرستانی درباره حضرت امام صادق(ع) مینویسد: او دارای علوم فراوان در دین و ادب، کامل در حکمت و زهد در دنیا بود. اهل ورع و تقوا بود و از هواهای نفسانی اجتناب میکرد. مدّتی در مدینه اقامت داشت و شیعیان و دوستانش از علوم او بهرهمند میشدند. بعد از آن، به «عراق» رفت و مدّتی در آنجا اقامت کرد.۸
احمدبن حجر هیثمی نوشته است: افضل فرزندان محمّدباقر، جعفرصادق بود. به همین جهت، خلیفه و وصیّ پدر شد. مردم، علوم فراوانی را از آن حضرت نقل کردهاند که صدای آن، در همه بلاد، پخش شد. پیشوایان بزرگ دین نیز از او حدیث نقل کردهاند؛ مانند یحییبن سعیدابن جریح، مالک، دوسفیانی، ابوحنیفه، شعبه، ایّوب سجستانی.۹
ابن صباغ مالکی نوشته است: جعفر صادق در بین برادرانش، خلیفه، وصیّ و امام بعد از پدر بود. از جهت فضل و هوش و جلالت قدر، از همه برتر بود. مردم، علوم فراوانی را از او نقل کردهاند و صدایش در همه جا پیچید. احادیثی که از آن حضرت نقل شده است، از هیچ یک از اهل بیتش نقل نشد.۱۰
محمّدبن طلحه شافعی مینویسد: جعفربن محمّد صادق، از بزرگان و سادات اهل بیت بود. دارای علوم فراوان، عبادات بسیار، اذکار مداوم، زهد روشن و تلاوت کثیر قرآن بود. در معانی «قرآن کریم» دقّت میکرد و از دریای علوم قرآن، جواهری را استخراج و نتایج شگفتی را به دست میآورد. اوقاتش را بر انواع طاعات تقسیم میکرد و نفس خود را در این باره مورد محاسبه قرار میداد. دیدن او، انسان را به یاد آخرت میانداخت. گوش دادن به سخنانش، انسان را به زهد میکشید. پیروی از او، بهشت را به همراه داشت. چهره نورانیاش شاهد آن بود که از نسل پیامبر(ص) است و پاکی اعمالش خبر میداد که از ذرّیه رسول الله(ص) است.
گروهی از پیشوایان و علمای دین، از او حدیث نقل کردهاند؛ مانند یحییبن سعید انصاری، ابن جریح، مالکبن انس، ثوری، ابن عیینه، شعبه، ایّوب سجستانی، آنان نقل حدیث از او را برای خودشان منقبت و شرافت میدانستند.۱۱
شیخ مفید درباره ایشان نوشته است: صادق جعفربن محمّدبن علیبن حسین(ع) در بین برادرانش، به خلافت پدر و وصیّ و امام بعد از او منصوب شد.
از جهت فضل بر همه برتری داشت. مشهورترین و جلیلالقدرترین آنان، در نظر عامّه و خاصّه بود. علوم او در همه بلاد انتشار یافت. از احدی از اهل بیت، آنقدر حدیث نقل نشده است. اصحاب حدیث، نام راویان موثّق او را چهارهزار نفر گفتهاند.۱۲
••• عبادت و بندگی
امام صادق(ع) همانند پدران بزرگوارشان، از جهت عبودیّت، خشوع، ذکر، دعا و نماز، در مرتبه اعلای انسانیت و برترین مردم عصر خویش بود. از باب نمونه به برخی از آنها اشاره میشود.
روایت شده است که امام صادق(ع) در حال نماز، به تلاوت قرآن مشغول بودند که از حال عادی خارج شدند. هنگامیکه به هوش آمد، علّت این حال را از او پرسیدند. فرمودند: «آیاتی از قرآن را آنقدر تکرار کردم که گویا آنها را به طور شفاهی از خدای متعال یا جبرئیل میشنیدم.»۱۳
ابانبن تغلب گفته است: بر حضرت صادق(ع) وارد شدم؛ در حالیکه مشغول نماز بود. اذکار رکوع و سجده آن جناب را شمارش کردم. شصت مرتبه تسبیح گفت.۱۴
حمزهبن حمران و حسنبن زیاد گفتند: بر حضرت صادق(ع) وارد شدیم؛ درحالیکه با جمعیّتی مشغول نماز عصر بود. ذکر «سبحان ربّی العَظیم وَ بِحَمدِهِ» را ۳۳ یا ۳۴ مرتبه در رکوع و سجده تکرار کرد.۱۵
یحییبن علاء گفته است: امام صادق(ع) شب بیست و سوم ماه رمضان سخت بیمار و بستری بود. دستور داد بستر او را به مسجد رسول خدا(ص) بردند و تا صبح مشغول عبادت بود.۱۶
ابن تغلب گفته است: در سفر، بین مدینه و «مکّه» در خدمت امام صادق(ع) بودم. هنگامیکه به حرم رسید، پیاده شد. غسل کرد. کفشهای خود را به دست گرفت و با پای برهنه داخل حرم شد.۱۷
حفضبن بختری از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمودند: «دوران جوانی، در عبادت، بسیار جدّیت میکردم. پدرم فرمود: پسرم! در عبادت خودت را به سختی نینداز؛ زیرا خدای متعال وقتی بندهاش را دوست داشت، اعمال کم او را نیز قبول میکند.»۱۸
معاویهبن وهب گفته است: با حضرت صادق(ع) به سوی بازار مدینه میرفتیم. حضرت سوار بر الاغ بود. نزدیک بازار رسیدیم. حضرت از حیوان سواری خود پیاده شد و به سجده افتاد. سجدهاش طولانی شد، هنگامیکه سر از سجده برداشت، عرض کردم: از مرکب خود پیاده شدید و سجده کردید؟ فرمودند: «یکی از نعمتهای خدا به یادم افتاد. به همین جهت برای شکر خدا سجده کردم.»
عرض کردم: در نزدیک بازار که مردم رفت و آمد دارند؟ فرمودند: «کسی مرا ندید.»۱۹
مالکبن انس گفته است: مدّتی خدمت جعفربن محمّد رفت و آمد داشتم. او را جز در یکی از این سه حالت ندیدم: یا در حال نماز بود یا روزهدار بود یا در حال قرائت قرآن کریم. در حال نقل حدیث، همیشه با وضو بود.۲۰
••• طلب روزی حلال
با اینکه امام صادق(ع) اشتغالات علمی فراوانی داشت و اکثر اوقات خود را در نشر علوم و معارف و پرورش شاگردان صرف میکرد، در اوقات فراغت، در کار و کسب روزی حلال نیز کوشا بود.
عبدالاعلی گفته است: در یک روز گرم، حضرت صادق(ع) را در یکی از راههای مدینه دیدم. عرض کردم: یابن رسول الله! فدایت شوم! با این مقامیکه نزد خدا داری و خویشاوندی با رسول خدا(ص)، در چنین روز گرمی خودت را به سختی انداختهای؟ فرمودند: «یا عبدالاعلی! برای طلب روزی از منزل خارج شدهام تا از مثل تو بینیاز باشم.»۲۱
اسماعیلبن جابر گفته است: امام صادق(ع) را در مزرعهاش دیدم، لباسی شبیه کرباس بر تن داشت و با بیل آبیاری میکرد.۲۲
ابوعمر شیبانی گفته است: حضرت امام صادق(ع) را در مزرعهاش دیدم. لباس خشنی پوشیده بود و با بیل کار میکرد و عرق میریخت. عرض کردم: اجازه بدهید شما را کمک کنم. فرمودند: «من دوست دارم انسان در شدّت گرما، در طلب روزی کار کند.»۲۳
شعیب گفته است: چند نفر کارگر را اجیر کردیم که در مزرعه امام صادق(ع) کار کنند. قرار بود تا عصر مشغول باشند. وقتی از کار خود فارغ شدند، حضرت فرمودند: «قبل از اینکه عرقشان بخشکد، مزدشان را بپردازید.»۲۴
محمّدبن عذافر از پدرش نقل کرده است که گفت: امام صادق(ع) یک هزار و هفتصد دینار به پدر من دادند و فرمودند: «با این پول، برایم تجارت کن.» آنگاه فرمودند: «اگرچه سودبردن خوب است، ولی هدف من سود نیست؛ بلکه قصدم این است که خدای عزّ و جلّ مرا در حالی ببیند که خودم را در معرض فواید قرار دادهام.»
پس پدرم گفت: با آن اموال تجارت کردم و یکصد دینار سود بردم. به آن حضرت عرض کردم: یکصد دینار سود بردم که برای شماست. فرمودند: «آن مبلغ را نیز جزء سرمایه قرار بده.»
بعد از چندی پدرم وفات کرد. امام صادق(ع) به من نوشتند: «خدا تو را عافیت عطا کند! من مبلغ یکهزار و هشتصد دینار نزد پدرت دارم. داده بودم که به وسیله آن برایم تجارت کند. آن پول را تحویل عمر بن یزید بده.»
در نامههای پدرم نگاه کردم. دیدم نوشته بود: ابوموسی مبلغ یکهزار و هشتصد دینار نزد من دارد و عبداللهبن سنان و عمربن یزید نیز از این موضوع اطّلاع دارند.۲۵
پینوشتها:
۱. «بحارالانوار»، ج ۴۶، ص ۱۶.
۲. همان، ج ۴۷، ص ۲۰؛ «مناقب آل ابیطالب»، ج ۴، ص ۲۹۷؛ «حلیهالاولیاء»، ج ۳، ص ۱۹۳.
۳. «بحارالانوار»، همان، ص ۲۹؛ «تهذیب التّهذیب»، ج ۲، ص ۱۰۴ و «مناقب آل ابیطالب»، ج ۴، ص ۲۷۰.
۴. «مناقب آلابیطالب»، ج ۴، ص ۲۹۹.
۵. فاطر: ۳۲.
۶. «تاریخ یعقوبی»، ج ۲، ص ۳۸۳.
۷. «تهذیب التّهذیب»، ج ۲، ص ۱۰۴.
۸. «الملل و النّحل»، ج ۱، ص ۱۶۶.
۹. «الصواعق المحرقه»، ص ۲۰۱.
۱۰. «الفصول المهمّه»، ص ۲۰۴.
۱۱. «مطالب السؤول»، ج ۲، ص ۱۱۰.
۱۲. «الارشاد»، ج ۲، ص ۱۷۹.
۱۳. «بحارالانوار»، ج ۴۷، ص ۵۸.
۱۴. همان، ج ۴۷، ص ۵۰.
۱۵. همان.
۱۶.همان، ص ۵۳.
۱۷. همان، ص ۵۴.
۱۸. همان، ص ۵۵.
۱۹. همان، ص ۲۱.
۲۰. «تهذیبالتّهذیب»، ج ۲، ص ۱۰۴؛ «مناقب آل ابیطالب»، ج ۴، ص ۲۹۷.
۲۱. «بحارالانوار»، ج ۴۷، ص ۵۵.
۲۲. همان، ص ۵۶.
۲۳. همان، ص ۵۷.
۲۴. همان.
۲۵. همان، ص ۵۶.
منبع: «امامت و امامان»، قم: موسّسه بوستان کتاب، چاپ چهارم، ۱۳۹۰، صص ۲۳۸-۲۵۵.