به قول معروف سرد و گرم روزگار چشیدنی است. روزگاری، گروهی از مردم غذایشان قحطی و گرسنگی بوده است و زمانی، گروهی دیگر از شدت سیری، گرسنگی را درک نمیکردند؛ اما در این میان گاهی هم میشود که شخص بیمار، فکر میکند سیر است،
در حالی که دارد از گرسنگی، غزل خدا حافظی را میخواند و اطرافیان مجبور میشوند با ترفندهای گوناگون، توفیق اجباریِ غذا خوردن را برای او ایجاد کنند! امروزه هم این حرف که باید عطش فلان بحث را در مردم ایجاد کرد و احساس نیاز بوجود آورد و خلاصه حکایت «آب کم جوی، تشنگی آور به دست»، آنقدر فراگیر است که خداوند بزرگ و حکیم هم از این مطلب نگذشته است و علت طغیان و سرکشی انسان را بینیازی و درمان آن را توجه و افروختن حس نیاز به خدا بر شمرده است.[۱]نه! لطفاً نفرمایید که این حرف، مربوط به جاهلان و بیخبران است که در اثر کم اطلاعی، نیاز خود به معنویت و اطاعت خدا را درک نمیکنند و بر طبل تو خالی خود میکوبند، زیرا شیطان اولین کسی بود که بعد از هزاران سال عبادت، احساس بینیازی کرد و در برابر فرمان اِلاهی ایستاد و سجدهای که میتوانست باعث تربیت او شود را کنار گذاشت و مجبور شد بجای آن، طمع پیروی دیگران را همیشه همراه خود داشته باشد و همیشه تاریخ، در حسرت کشاندن دیگران، به دنبال خود باشد؛ همو که میتوانست با آن سابقه طولانی در عبارت، دیگران را در حسرت رسیدن به خود، بگذارد.
این ویروس پس زدگی که اتفاقاً باید گفت معمولاً بین عابدان و انسانهای مثبت و مؤمن، رشد و نمو کرده، در طول تاریخ، جمعی را در برابر پیامبران و اولیای الاهی قرار داده است، همان عابدان و کاهنان و مقدس مآبان ظاهر بینی که در برابر حضرت موسی علیه السلام و بعدها در برابر حضرت عیسی علیه السلام ایستادند.
این ویروس کهنهکار، دوران جهش و تکمیل چرخه ژنتیکی خود را طی کرد تا آنجا که عهد کنندگان غدیر را، در صفین و جمل، مقابل ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و دعوت کنندگان از امام حسین علیه السلام را در مقابل ایشان قرار داد. اینان تصور کردند که بدون ولایت اهلبیت: هم میشود جامعهای آرمانی و آرام و دینی داشت، شاید حداقل گروهی از مردم کوفه در مرحله حادّ و پسزدگی قرار داشتند که با آنهمه کرامات و عنایات و علم و عظمتی که در اهلبیت: دیده و از نزدیک لمس کرده بودند، راه موفقیت خود را در جدایی از آنها تصور کردند و چه بد حکم کردند.
جالب و یا دردناکتر آنکه در زمان ظهور هم، لشکر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به سوی کوفه رهسپار میشود و چند هزار نفر مجهز به سلاح که حتی قاریان قرآن و دانشمندان دینی و عابدان در بین آنها هستند در برابر ایشان میایستند و همگی یک صدا فریاد میزنند: «ای فرزند فاطمه۸! از همان راهی که آمدهای باز گرد، زیرا به تو نیازی نداریم».[۲]و این بیماران آخر الزمانی چقدر بدن تبزده بیمارشان، شبیه مردمی است که با وجود اینکه میدانستند امام حسین علیه السلام فرزند علی بن ابیطالب علیه السلام است، گفتند هر چند تو گناهی نداری ولی از روی خشم و غضبی که با علی داشتیم با تو میجنگیم[۳] و دردناک تر آنکه شهر مکه، یعنی همان جایی که با قدمهای ولایت، از بتها و بتپرستی پاک شد و به همت رنجهای بیپایان امیرالمؤمنین علیه السلام به روی اسلام، رفاه، تمدن و پیشرفت بوسیله آنها تمدن اسلامی پایهگذاری شد، چنان به ویروس مقاوم شده پسزدگی گرفتار میشود که نماینده امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در آنجا و آنهم بین رکن و مقام به شهادت میرسانند و حضرت به یاران خود میفرماید: «من به شما گفتم که اهل مکه ما را نمیخواهند».[۴]چرا اینگونه نباشد در جایی که مردم مکه، در زمانی که امام حسین علیه السلام به آنجا رفتند، ایشان را حمایت ننمودند و به همان حج و عبادات ظاهری خود، دلخوش کردند و حتی کوفیان هم، نماینده امام را تنها گذاشتند تا وی به شهادت رسید و با زبان بیزبانی گفتند که به شما نیازی نداریم و خودمان عاقلانه و با ریش سفیدی بزرگان کوفه و ساخت و پاخت با دشمنان امام حسین علیه السلام، کارها را درست میکنیم!
اما سخن در حال و گذشته نیست؛ مگر نه این است که سالها و قرنها بر ما گذشت و طاعونها و وباهای مختلفی آمدند و رفتند و بعد از این هم احتمال انواع بیماریهای پیشرفته وجود دارد؛ حالا هم که همه ما فعلاً به فکر آنفلوانزای جدید هستیم! اما کمی و فقط کمی لازم است به فکر واکسن بیماری پسزدگی از ولایت باشیم، اشکها و گریههای حسینی، توانست آموزههای یزیدی طاغوت را به موزه ببرد، چرا نتواند همان اشکها و هیئتها و دستهها، اتحاد ولایی را به مردم و نخبگان ما برگرداند؟ مگر سینه زنیها و روضهها نبود که ما را عاشق امام خمینی; کرد و باعث شد، دست رد بر سینه بیگانگان بزنیم و خود را از دامان گروهکهای منحرف داخلی برهانیم و تنها بر ریسمان محکم ولایت بایستیم و ایستادگی کنیم؛ احساس نیاز واقعی ما به ظهور و عطش چشمه سار ولایت مهدی فاطمه۸ باعث شد، دفاع مقدس ما سرشار از عنایت آشکار و پنهان حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه الشریف شود که همگی به آن معترفیم و امام راحل نیز بارها فرمودند: که دست عنایت الاهی و هدایتهای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را در جریان انقلاب دیدیم.
مگر نگفتیم «اگر آه تو از جنس نیاز است که در باغ شهادت باز، باز است».[۵] چیزی عوض نشده! باور کنیم، سیل خروشان منتظران ظهور و عاشقان ولایت، در جریان است و پس زدهها را به کنار میبرد و اگر ریشهای هم پیدا کرده باشند، با موج قدرتمند خود، آنها را ریشهکَن مینماید.
فقط حرف همان است که از اول گفتیم و میگوییم: خود را عقل کل ندانیم و عقل کل را همان ولیالله اعظم، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بدانیم که پشتوانه و پشتیبان ولایت فقیه است. ما همانهائیم که چشممان به دهان مبارک امام راحل بود، چون میدانستیم که خواسته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از زبان مبارک ایشان صادر میشود. با تمام تخصصها و فنون علمی و نظامی و مدیریتی که برخی از ما داشتند بازهم اشارت امام را کافی میدانستیم، چون اشارت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در آینده آن میدیدیم.
حالا هم درد، همان است و درمان هم، همان! راه امام هم عوض نشده، خط امام، خط ولایت فقیه در هر زمان است. این است توصیه همه بهداشتیاران سلامت معنوی به پس زدگان: «بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شد» و «ما به راه خمینی; بمانیم یا علی گفتهایم و همانیم».
——————————————————————————–
[۱] . آیات ۶ و ۷ سوره علق: «کَلاّ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیَطْغى، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى، همانا انسان طغیان میکند(وقتی) که ببیند بینیاز است (احساس بینیازی کند).[۲] . کلهم یقولون: «یابن فاطمه ارجع لاحاجه لنافیک…» دلائل الامامه ص۲۴۱، کتاب الغیبه، شیخ طوسی ص ۲۸۳.
[۳] . اثبات الهداه شیخ حرّ عاملی، ج۳، ص ۵۱۶.
[۴] . الا أخبرکم ان اهل مکه لایریدوننا، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷.
[۵] . و نیز اشاره به روایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف : «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم و لولا ذللک لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الاعداء؛ ما شما را رها نکردهایم و شما را فراموش نمیکنیم، و اگر اینطور نبود، دردها و بیماریها بر شما فرود میآمد و دشمنان شما را پایمال میکردند».
پدیدآونده: دکتر محمد جواد اسحاقیان درچه