شاخصههای رویکرد مهدوی در دوران پیش و پس از پیروزی اسلامی در ایران کاملاً با یکدیگر متفاوت است. تا پیش از اوجگیری نهضت امام خمینی(ره) شاخصههای رویکرد غالب مهدوی عبارت بودند از:
۱. توجه به امام مهدی(ع) تنها به عنوان «منجی موعود» و نجاتبخشی که در آیندهای نامشخص میآید و به همه دردها، رنجها و نابرابریهای بشر پایان میدهد؛
۲. تمرکز نگاه بر «عصر ظهور»، بدون داشتن هیچ چشمانداز روشنی برای اصلاح امور و بهبود وضع جامعه در «عصر غیبت»؛
۳.خلاصه شدن «وظایف منتظران» در دعا برای تعجیل فرج و نزدیکتر شدن ظهور منجی موعود؛
۴. تأکید صرف بر «ولایت ورزی» (تولی) و غفلت از موضوع و مفهوم «برائت جویی» (تبری) از مظاهر کفر و شرک و نفاق در عصر حاضر.
حضرت امام خمینی(ره) با طرح دیدگاهها و نظرات بدیع خود، باب جدیدی را در حوزه مهدویت و انتظار گشود و شاخصهای رویکرد مهدوی را دستخوش دگرگونی و تغییر اساسی ساخت. مطالعه اقوال و آثار ایشان نشان میدهد که بر اساس دیدگاه ایشان این شاخصهها عبارتند از:
۱. توجه به امام مهدی(ع) به عنوان آخرین «حجت خدا» و امام حیّ و حاضری که نسبت به وضعیت حال مسلمانان نیز بیتفاوت نیست؛
۲. از نظر دور نداشتن «عصر غیبت» و ضرورت تلاش برای اصلاح وضع موجود با هدف زمینهسازی برای ظهور؛
۳. توسعه وظایف و تکالیف منتظران و منحصر ندانستن این وظایف به دعا برای تعجیل فرج یا درخواست ملاقات با آن حضرت؛
این رویکرد نقطه عطفی مهم در نگرش به جایگاه و کارکرد اندیشه مهدویت و انتظار و سرآغاز طرح این اندیشه به عنوان مبنای اندیشه سیاسی شیعه در دوران غیبت بود.
مهمترین ویژگی این رویکرد تأکید بر تشکیل حکومت زمینهساز و تلاش برای برقراری عدالت در جامعه به عنوان حرکتی در جهت فراهم آوردن شرایط ظهور امام مهدی(ع) بود.
امروز با گذشت بیش از سه دهه از طرح اندیشه تحول آفرین امام راحل در باب انتظار و مهدویت و مشاهده آثار ارزشمند این رویکرد در ایران اسلامی، به دلیل رشد و گسترش فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی در حوزه مهدویت جامعه ما با دو رویکرد افراطی و تفریطی روبروست. مطالعه این دو رویکرد و مصادیق آنها نشان میدهد که هر یک از رویکردها با فاصله گرفتن از دیدگاه حضرت امام زمینههای ظهور وضعیت جدیدی را فراهم آوردهاند که در جای خود قابل نقد و بررسی است.
با توجه به آثار و پیامدهای نامناسب این رویکردهای افراطی و تفریطی و آثار تخریبی آنها، به اجمال به بررسی این دو رویکرد میپردازیم.
۱. بازگشت به دیدگاههای انفعالی پیش از انقلاب اسلامی
در سالهای اخیر عدهای با بهرهگیری از فضای مناسب حاصل شده برای طرح مباحث مهدوی و گفتوگو از امام زمان(ع) و با توجه به اقبال عمومیبه موضوع مهدویت و انتظار، به طرح دیدگاهها و اندیشههای خود در این زمینه پرداخته، و تلاش میکنند که رویکرد فردگرایانه، انزواگرایانه، منفعلانه و غیرمصلحانه به انتظار را که پیش از انقلاب اسلامیبر جامعه ما حاکم بود، بار دیگر زنده کنند.
اینان در برنامههای تبلیغی، آموزشی و مجالس و منابر خود مخاطبانشان را به کنارهگیری از فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی دعوت و با هر گونه اقدام اصلاحی در زمان غیبت مخالفت میکنند.
در نگاه این گروه، منتظران در زمان غیبت هیچ مسئولیتی در برابر جامعه خود ندارند و حداکثر وظیفه آنها، دعا برای ظهور امام مهدی(ع) و تلاش برای ملاقات با آن حضرت است.
رشد و گسترش این رویکرد در جامعه ما انتظار را از فلسفه اصلی آن که اصلاح فرد و جامعه با هدف آمادگی برای ظهور مصلح است، خالی کرده و زمینه را برای بازگشت دوباره ویژگیهایی چون سکون، رکود، انفعال، ستمپذیری و تن دادن به وضع موجود به جامعه فراهم میکند. ویژگیهایی که در پی انقلاب اسلامی و به مدد اندیشه رهایی بخش امام راحل(ره) از جامعه ما رخت بر بستند.
۲.نادیده انگاشتن دیدگاههای امام خمینی(ره)
در رویکرد دیگری که در سالهای اخیر مطرح شده است، اگر چه بر قابلیتها و توانمندیهای اندیشه انتظار برای حرکت و تلاش جمعی توجه و بر وظایف سیاسی ـ
اجتماعی منتظران در عصر غیبت تأکید میشود، ولی دانسته یا نادانسته این گونه القا میشود که در سی سال گذشته به توانمندیهای این اندیشه در تشکیل و استقرار حکومت اسلامی در عصر غیبت بیتوجهی شده است.
مبلغان این رویکرد آگاهانه یا ناآگاهانه جایگاه و نقش بیبدیل امام خمینی(ره) در احیای اندیشه انتظار در عصر حاضر و طرح «نظریه تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت با هدف زمینهسازی برای ظهور» را نادیده میگیرند و خود را طراح این ایده معرفی میکنند.
در یکی از همایشهای برگزار شده در نیمه شعبان امسال، دبیر این همایش خطاب به یکی مسئولان سیاسی کشور، از ایشان به عنوان طراح و مبتکر نظریههای «دولت زمینهساز»، «نگاه راهبردی به مهدویت» و «مدیریت امام زمان(ع)» یاد کرده و از ایشان میخواهد که در این زمینهها به ایراد سخن بپردازد.
روی سخن ما در اینجا با آن مسئول محترم نیست، بلکه با کسانی است که به هر دلیل میخواهند خود را طراح ظریه دولت زمینهساز و مبتکر نگاه راهبردی به موضوع مهدویت جلوه دهند؛ اگر چه با خرج کردن از جایگاه و موقعیت مسئولان بلند پایه نظام جمهوری اسلامیباشد.
برای روشن شدن خطاهایی که در سخنان یاد شده رخ داده است، در اینجا چند نکته را یادآور میشویم:
الف) پیشینه بحث از دولت زمینهساز
بر هیچ کس پوشیده نیست که نظریه دولت زمینهساز نزدیک به چهل سال پیش (در سال ۱۳۴۸ و در درس خارج فقه) از سوی امام خمینی(ره) مطرح و مبانی کلامی، فقهی و اصولی آن تبیین شد و با تلاش علمی و مجاهدت سیاسی بیست ساله ایشان تحقق عینی یافت.
اینکه ما چشم خود را بر نظریه امام خمینی(ره) درباره تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت که اساس آن بر زمینهسازی برای ظهور امام مهدی(ع) استوار و همه مبانی کلامی و فقهی آن نیز تبیین شده است، ببندیم و چنین وا نمود کنیم که: نظریه دولت زمینهساز به تازگی مطرح شده و نظام جمهوری اسلامی تاکنون هیچ ارتباطی با مبانی مهدویت نداشته است، در عمل موجب خدشهدار شدن مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و جدا شدن این نظام از مبانی نظری مستحکم خود میشود؛ زیرا همه نظریهپردازان حکومت اسلامی در عصر غیبت، به ویژه حضرت امام(ره) مشروعیت چنین حکومتی را در پرتو نظریه امامت و ولایت شیعی و بر اساس نیابت عام فقها از امام زمان(ع) تبیین و توجیه میکنند و به همین دلیل است که در اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح شده است: «در زمان غیبت ولی عصر ـ عجّل الله تعالی فرجه ـ در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امّت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر، مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهدهدار آن میگردد».
امام خمینی(ره) بارها در سخنان خود انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را مقدمهای برای ظهور امام مهدی(ع) و زمینهساز این ظهور دانسته و تأکید میکردند که ما باید تلاش کنیم این امانت را به صاحب آن؛ یعنی حضرت مهدی موعود(ع) برگردانیم.۱
در استدلالهایی هم که امام خمینی(ره) برای اثبات نظریه ولایت فقیه و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت ارائه میکنند، مبتنی بودن این نظریه بر اندیشه مهدویت و انتظار و نگاه خاص شیعه به جایگاه حجتهای الهی در عالم هستی هویداست.۲
بنابراین باید بسیار مراقب بود که به بهانه احیای اندیشه انتظار در جامعه و تحکیم مبانی دولت منتظر، پیشینه این بحث را که در آثار و گفتار امام خمینی(ره) به خوبی قابل ردیابی است، به فراموشی نسپاریم و نقش ایشان را در احیای این اندیشه در جامعه اسلامی ایران، نادیده نگیریم.
البته باید توجه داشت که با وجود تأکیدهای فراوان امام راحل(ره) در زمینه توجه به موضوع مهدویت و دولت جهانی امام مهدی(ع)۳، نهادها و دستگاههای فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و تبلیغی نظام جمهوری اسلامی در طول سه دهه گذشته کارنامه مطلوبی در این زمینه نداشته و نتوانستهاند حقّ امام حیّ و حاضر و حجت زمان را ادا کنند.
ب) سابقه طرح نگاه راهبردی به مهدویت
ضرورت نگاه راهبردی (استراتژیک) به مهدویت، نخستین بار در سال ۱۳۸۰ و با انتشار جلد اوّل کتاب درآمدی بر استراتژی انتظار از سوی مؤسسه فرهنگی موعود، مطرح شد. (در حالی که پیش از این، این مجموعه در قالب مجموعهای از مقالات منتشر شده بود). در مقدمه این کتاب آمده بود: «این اثر حاوی طرح کلان و استراتژیک نیست، بلکه سعی در تذکر اهمیت این موضوع در امر هدایت عمومی جامعه ایرانی پس از انقلاب اسلامی دارد، با اشاره به موضوع مهم «انتظار» که با مفهوم خاص شیعی خود از استعداد ویژهای برای تبدیل شدن به یک «استراتژی کلان» برخوردار است».
در جلدهای ۲ و ۳ این کتاب هم که در طول سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۸۳ منتشر شده، وجوه مختلف این استراتژی تبیین شده است.
جز این در سال ۱۳۸۶، انتشارات موعود عصر در سال ۸۶ کتاب «گام به گام تا استراتژی انتظار را از همین نویسنده منتشر کرده است.
بنابراین، جای تأمل بسیار دارد که چگونه کسانی که به خوبی از پیشینه این بحث آگاهی دارند، به هر دلیل چشم خود را بر واقعیتها میبندند و به نام امامیکه حق و عدالت شعار محوری اوست، حق و عدالت را نادیده گرفته و به ناروا خود را پیشتاز طرح این مباحث در کشور معرفی میکنند.
ج) برداشت نارسا از مدیریت امام زمان(ع)
درباره سومین نکته مطرح شده از سوی دبیر همایش یاد شده باید گفت:
تردیدی نیست که امام مهدی(ع) به عنوان حجّت خدا در جهان آفرینش نقشی مهم و بیبدیل دارد و واسطه همه فیضهای مادی و معنوی خداوند به بندگان است. به بیان دیگر آنچه که خدای تعالی در جهان هستی، مقدر فرموده از مجرای امام و حجّت عصر بر مردم جاری و ساری میشود و ایشان بر همه امور عالم احاطه دارد. از همین روست که در زیارت مطلقه حضرت اباعبدالله حسین بن علی(ع) که از امام صادق(ع) نقل شده است، خطاب به آن وجود مقدّس و دیگر امامان هدایت(ع) میگوییم:
«اراده الربّ فی مقادیر أموره تهبط إلیکم و تصدر من بیوتکم؛ ۴ اراده پروردگار در همـ] آنچه او مقدّر داشته است به شما محوّل شده و از خانههای شما صادر میشود».
بنابراین میتوان گفت، مدیریت جهان هستی به دست حجت خداست و همه آنچه در عالم رخ میدهد در تحت اراده و قدرت اوست، ولی این سخن به آن معنا نیست که همه کارهای درست یا نادرستی را که با تدبیر و اراده خویش در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی انجام میدهیم به آن حضرت نسبت دهیم و چنین وانمود کنیم که همه این کارها در تحت مدیریت امام زمان(ع) و به خواست آن حضرت(ع) انجام شده است.
این قرائت از مدیریت امام زمان(ع) در عالم هستی، افزون بر اینکه این شبهه را به ذهن تداعی میسازد که برخی افراد از طرف امام مهدی(ع) وکالت، سفارت و نیابت خاص برای اجرای پارهای امور دارند ـ یعنی امری که در توقیع شریف امام مهدی(ع) خطاب به آخرین نایب خاص، به شدت نفی شده و مدعیان آن دروغگو و افترازن برشمرده شدهاند۵ ـ این خطر را نیز در پی دارد که مردم به واسطه برخی اقدامهای نادرست ما که به گونهای به امام زمان(ع) نسبت داده میشود، به آن حضرت بدبین شوند و ایشان را مسبّب همه مشکلات اجتماعی و اقتصادی موجود بدانند.
والسلام
سردبیر
پینوشتها:
۱. نمونههایی از سخنان امام راحل(ره) در این زمینه به شرح زیر است:
«امیدوارم که این انقلاب یک انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور حضرت بقیهالله ـ ارواحنا له الفداء ـ باشد». (صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۸۸)
«امید است که این انقلاب جرقه و بارقهای الهی باشد که انفجاری عظیم در تودههای زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیهالله ـ ارواحنا له الفداء ـ منتهی شود». (همان، ج ۱۵، ص ۷۵)
«من امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولیعصر(ع) هست». (همان، ج ۱۲، ص ۱۷۵)
«إنشاءالله اسلام را آن طور که هست در این مملکت پیاده کنیم و مسلمانان جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند… و زور و ظلم و جور از دنیا برطرف بشود و مقدمه باشد برای ظهور ولیعصر ـ ارواحنا له الفداء ـ ». (همان، ج ۱۵، ص ۱۷۰)
«مسئولان ما باید بدانند که […] انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنا له الفداء ـ است». (همان، ج ۲۱، ص ۱۰۸)
«خداوند همه ما را از قیدهای شیطانی رها فرماید تا بتوانیم این امانت الهی را به سر منزل مقصود برسانیم و به صاحب امانت، حضرت مهدی موعود ـ ارواحنا له الفداء ـ رد کنیم». (همان، ج ۱۹، ص ۱۱).
۲. ر.ک: روحالله الموسوی الخمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۴۷۴ و ۴۷۵.
۳. امام خمینی(ره) در یکی از بیاناتشان میفرماید:
«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنا الفداه ـ است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد، مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمام سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید و این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند». (صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۱۰۸)
۴. محمّد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۵۷۷، ح ۲؛ شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
۵. ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص ۲۴۲ و ۲۴۳.
ماهنامه موعود شماره ۹۲