در رابطه با کنترل نیروها و غرائز انسان می توان هشت مهار که هرکس به نحوی به آن ها معتقد است را نام برد:
۱. عقل:
گفتهاند اگر عقل جامعه قوی شود، اگر عقل فرد آبیاری شده و شخص بتواند حسن و قبح را از هم تمیز دهد، این عقل می تواند انسان را کنترل کند.
۲. علم:
افلاطون در بیان خصوصیات مدینه فاضله اش میگوید اگر انسان عالم به صفات رذیله و خوبیهای فضایل انسانی را فهمید، همان علم میتواند او را کنترل کند.
۳. وجدان اخلاقی:
که قرآن شریف از آن به عنوان نفس لوامه یاد کرده و معمولاً علمای علم اخلاق و همچنین روان شناسان برای آن ارزش زیادی قائلند. قرآن هم برای آن ارزش فراوانی قائل بوده و میگوید اگر وجدان اخلاقی بیدار بوده و در انسان کشته نشود، می تواند انسان را کنترل کند. این سه نیرو، نیروهای درونی بود و از اینجا نیروهای بیرونی مطرح میشوند.
۴. تربیت:
اگر فردی تربیت صحیح انسانی داشته باشد، میتواند خود یا جامعه را کنترل کند. یعنی آن تربیت صحیح، فرد و جامعه را می تواند کنترل کند.
۵. قانون:
که معمولاًدنیای دیروز و امروز بر اساس آن میچرخد و میگویند قانون میتواند این انسان را کنترل کرده تا افعال زشت از او سر نزند وبالاخره قانون میتواند مدینه فاضله تشکیل بدهد.
۶. نظارت ملی:
یعنی همان امر به معروف و نهی از منکری است که در اسلام مطرح است و این چنین گفتهاند که اگر مردم نظارت بر یکدیگر داشته و گفتار و کردار یکدیگر را کنترل کنند، این نظارت ملی می تواند نیروی کنترل کننده ای برای انسان باشد.
۷و۸. ایمان:
که بر دو قسم است. یک «ایمان مربوط به عقل» است، برهان و استدلال است که به این ایمان در فلسفه میگوئیم «علم». علم به وجود خدا، به نبوت، معاد و امامت، این علم از راه برهان پیدا میشود. مثلا برهان صدیقین ملاصدرا، وجود خدا را اثبات میکند. یا برهان نظم که آن از قرآن گرفته شده و اثبات وجود خدا میکند یا حرکت جوهری او که معاد جسمانی را اثبات میکند. گفتهاند اگر ایمان علمی پیدا بشود، این نیرو می تواند نیروی کنترل کننده انسان باشد، برای اینکه اگر انسان علم به مبدا و معاد حاصل کرد، آن علم به مبدا و معاد او را گرفته و کنترل میکند.
قسم دوم که نیروی هشتم است، «ایمان عاطفی یا ایمان قلبی» و نه عقلی است. که ایمان قلبی را از نظر فلسفه، «معرفت» میگویند و معنایش این است که آن ایمانی که مربوط به عقل است، نمی تواند انسان را کنترل کند. آنکه می تواند، ایمانی است که رسوخ در دل کرده و دل باور کرده باشد. گاهی عقل باور میکند که خدا هست. این باور آیا میشود نیروی کنترل کننده باشد یا خیر؟ خیر، نمی تواند. گاهی عقل باور دارد که معاد هست اما گاهی دل باور دارد. این باور غیر از باور عقل است که قرآن شریف به این باور یقین میگوید.« اَللهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ ایماناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبی » نه « تباشر به عقلی».
گفتهاند آنکه می تواند نیروی کنترل کننده برای این حیوان دو پا بوده و او را آدم کند، فقط و فقط نیروی هشتم است یعنی ایمان قلبی و ایمان عاطفی . این ایمان از راه برهان از راه عمل پیدا میشود، این ایمان نیازمند ریاضت و ترک گناه است تا اجتناب از گناه، درخت ایمان را در دل ریشه دار کند. نماز شب، نماز اول وقت، مخصوصاً اهمیت دادن به مستحبات و در میان مستحبات اهمیت دادن به خدمت به دیگران، از ریاضت های این ایمان است. این اعمال درخت ایمانی که در دل روئیده شده است را آبیاری کرده و ریشه آن را در دل رسوخ داده و می دواند.[۱]
پی نوشت :
۱.عوامل کنترل غرایز در زندگی انسان، حسین مظاهری ناشر:مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر