با مطالعه تاریخ و نقل سینه به سینه آن باید وقایع حتمی و عبرتآموز گذشته را زنده نگه داریم؛ چون این تاریخ است که به ما سند و اعتبار میبخشد؛ اما با این حال، همیشه نمیتوان به کتب تاریخی در دسترس تکیه کرد؛ زیرا در بین کتب تاریخ، مطالبی وجود دارد که گاهی از طرف نویسنده در آن دخل و تصرفاتی صورت گرفته است، پس اگر بخواهیم اصل واقعه را بفهمیم، باید به افرادی مراجعه کنیم که در صداقت و امانتداریشان شکی نداشته باشیم و ایشان کسانی نیستند؛ جز حضرات معصومین. علیهمالسلام بنابراین، جهت کشف اصل هر واقعه تاریخی باید به منابع حدیثی مراجعه کنیم.
«زیارت ناحیه مقدسه» نیز یکی از زیاراتی است که میتواند به عنوان بهترین منبع در جهت شناخت وقایع عاشورا و کم و کیف آن محسوب شود؛ زیرا حضرت حجت بن الحسنعلیهالسلام در این زیارتنامه به کیفیت جنگ و شهادت جد بزرگوارش، امام حسینعلیهالسلام و حتی چگونگی خبردار شدن زنان و فرزندان از شهادت امام و عکس العمل ایشان اشاراتی دارند.
علاوه بر این، حضرت به ادله و علل قیام سید الشهداعلیهالسلام و خروج ایشان علیه حاکم وقت نیز اشاراتی دارند که لازم است انسان به این ادله ترسیم شده از ناحیه امام عصرعلیهالسلام آشنا شود تا هم ارزش و اهمیت این زیارتنامه و مضامین عالی آن را بشناسد و هم با توجه به آن، دلایلی محکم و یقینی بر قیام امام حسینعلیهالسلام اقامه کند.
آشنایی اجمالی با زیارت ناحیه مقدسه
زیارت ناحیه مقدسه، یکی از زیارات مشهور امام حسینعلیهالسلام است که در روز عاشورا و غیر آن خوانده میشود و از زیارات مطلقه است.
این زیارت، آموزههایی از عشق، معرفت، سوز، حماسه و توسل زائر به شمار میرود که در عین مرثیه بودنش، مسئولیتآفرین و حرکتساز است.
این زیارت از ناحیه امام زمانعلیهالسلام صادر شده است و صحنه کربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زیباترین وجه در مقابل چشمان اشکبار و قلب داغدار زائر مجسم مینماید و او را در متن واقعه عاشورا قرار میدهد.
نگاهی اجمالی به عوامل قیام امام حسینعلیهالسلام از دریچه زیارت ناحیه
امام زمانعلیهالسلام در بخشی از این زیارت به بررسی علل و عوامل قیام حضرت ابا عبداللهعلیهالسلام اشاره دارد که موضوع مورد بحث این مقاله است. حضرت در این بخش میفرمایند:
«حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَی أَتْبَاعَهُ وَ أَنْتَ فِی حَرَمِ جَدِّکَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِینَ مُبَاینٌ جَلِیسُ الْبَیتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ تُنْکِرُ الْمُنْکَرَ بِقَلْبِکَ وَ لِسَانِکَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِکَ وَ إِمْکَانِکَ ثُمَّ اقْتَضَاکَ الْعِلْمُ لِلْإِنْکَارِ وَ لَزِمَکَ أَنْ تُجَاهِدَ الْفُجَّارَ فَسِرْتَ فِی أَوْلَادِکَ وَ أَهَالِیکَ وَ شِیعَتِکَ وَ مَوَالِیکَ وَ صَدَعْتَ بِالْحَقِّ وَ الْبَینَهِ وَ دَعَوْتَ إِلَى اللَّهِ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ أَمَرْتَ بِإِقَامَهِ الْحُدُودِ وَ الطَّاعَهِ لِلْمَعْبُودِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْخَبَائِثِ وَ الطُّغْیانِ وَ وَاجَهُوکَ بِالظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ فَجَاهَدْتَهُمْ بَعْدَ الْإِیعَازِ لَهُمْ وَ تَأْکِیدِ الْحُجَّهِ عَلَیهِمْ…؛
تا آن زمان که ستم دست تعدی دراز کرد و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند، در حالی که تو در حرم جدت سکنا گزیده بودی و از ستم پیشگان دوری فرموده، همدم محراب و خانه گشته و از لذّتها و شهوتها بریده بودی و به مقدار توانایی و امکانات خویش با قلب و زبان به انکار منکرات و رد ناپسندها پرداخته بودی، پس در آن زمان بود که آگاهیت به شرایط موجود و تکالیف الهی موجب انکار عمل گردید و بر تو لازم شد که با فاجران و بد کاران به جهاد برخیزی پس همراه با فرزندان و خویشان و پیروان دوستدارانت حرکت کردی و از حقیقت و برهانهای الهی آشکارا سخن گفتی و با حکمت و اندرز نیکو مردم را به سوی خدا دعوت کردی و به برپایی حدود الهی و فرمانبری از پروردگار فرمان دادی و از پلیدیها و سرکشی باز داشتی؛ اما آنان با ستم و تجاوز و دشمنی به مقابله با تو پرداختند پس تو نیز به دنبال ترساندن آنان از عذابهای الهی و تاکید بر حجت خداوندی با ایشان به مبارزه پرداختی….»
از عبارات و فقرات نورانی آن چنین بر میآید که مهمترین دلیل قیام سید الشهداعلیهالسلام ظلم و فسادی بود که بعد از رحلت رسول خداصلیاللهعلیهوآله خود را برملا کرد.
به این معنا که در زمان پیامبرصلیاللهعلیهوآله ظلم و فساد به صورت علنی نبود؛ ولی در زمان اهلبیتعلیهمالسلام خصوصاً از همان اوایل خلافت خلفای سه گانه پرده از چهره خود برداشت و علنی شد و در زمان امام حسینعلیهالسلام کاملاً در مقابل حضرت جبه گیری کرد و افرادی که در نهان و مخفیانه با امام مخالف بودند، پرده از نفاق خود برداشته و آشکارا به مخالفت پرداختند. به همین دلیل امام زمانعلیهالسلام میفرماید: «وَ اَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَی أَتْبَاعَهُ؛ و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند.»
بنابراین، باید مهمترین عامل را ظلم دانسته و آن را کالبد شکافی کنیم که در ادامۀ این مقاله به این مهم خواهیم پرداخت. البته قدر متیقن این است که چنین کالبد شکافی مهمیباید از زمان رحلت رسول خداصلیاللهعلیهوآله صورت بگیرد؛ چرا که علل مخالفت با امام حسینعلیهالسلام ریشه در جریان بعد از رحلت پیامبرصلیاللهعلیهوآله دارد.
در این قسمت از مقاله به کلمات نورانی امام زمانعلیهالسلام در زیارت ناحیه مقدسه در مورد عوامل قیام حضرت سید الشهداعلیهالسلام میپردازیم که در حقیقت موضوع اصلی این مقاله است.
ترسیم طرح کلی بیانات امام زمانعلیهالسلام در این زیارت
امام زمانعلیهالسلام در زیارت ناحیه میفرماید: «حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَی أَتْبَاعَهُ وَ أَنْتَ فِی حَرَمِ جَدِّکَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِینَ مُبَاینٌ جَلِیسُ الْبَیتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ تُنْکِرُ الْمُنْکَرَ بِقَلْبِکَ وَ لِسَانِکَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِکَ وَ إِمْکَانِکَ» امام زمانعلیهالسلام مراحل قیام امام حسینعلیهالسلام را در این قسمت از زیارت به سه مرحله مهم تقسیم کردهاند که هر کدام از این سه مرحله توضیحاتی را میطلبد. آن سه مرحله به این شرح است:
مرحله اول: مرحله تعدی و گسترش ظلم است که امام زمانعلیهالسلام آن را در دو جمله متفاوت بیان فرمودند:
۱. ظلم و ستم، دست تعدی را دراز کرد و از چهره خود پرده برداشت و علنی شد.
۲. گمراهی، طرفداران خود را فرا خواند.
مرحله دوم: عکس العمل امام حسینعلیهالسلام در مقابل یزید.
مرحله سوم: خروج امام حسینعلیهالسلام از مدینه همراه با خانواده.
مرحله اول: ویژگیهای حاکم، رعیت و جامعه در زمان یزید
با توجه به اینکه حضرت سید الشهداعلیهالسلام چند سالی را در زمان حکومت معاویه گذراندند، سؤالی که مطرح میشود این است که چرا امام حسینعلیهالسلام در زمان معاویه حرکتی از خود نشان ندادند؛ ولی در زمان یزید دست به قیام زدند؟
همانگونه که امام زمانعلیهالسلام در زیارت ناحیه مقدسه میفرمایند: «حَتَّى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ بَاعَهُ وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ وَ دَعَا الْغَی أَتْبَاعَهُ؛ تا آن زمان که ستم، دست تعدی دراز کرد و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند.»؛ یعنی ظلم و ستم از حالت نفاق و پشت پرده بیرون آمد و خود را علنی کرد و به طور صریح و آشکار در برابر حق جبههگیری نمود و در حد توان خود حق را کمرنگ و یا آن را نادیده گرفت.
البته به یقین در زمان معاویه جو حاکم بر جامعه مانند زمان حکومت یزید نبود؛ زیرا هر چند معاویه با اسلام و اهلبیتعلیهمالسلام مخالف بود؛ ولی در ظاهر مسائل شرعی را مراعات میکرد و در برخوردها و اعمال خود ظاهراً با اسلام موافق بود، هر چند میدانیم که در پشت پرده چه جنایتها و ظلمهایی علیه دین انجام داد؛ اما مسئله ظلم و تعدی در جامعه به صورت علنی از زمان یزید بن معاویه مطرح شد و جوّ حاکم بر جامعه و مردم و ویژگیهای شخصیتی یزید به گونهای بود که ناگزیر به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱. ویژگیهای شخصیتی یزید
زمانی که یزید بن معاویه به خلافت رسید، حضرت سیدالشهداعلیهالسلام جمله معروف استرجاع را بر زبان جاری ساخت و این گونه فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یزِیدَ؛ ما همگی از خداییم و به سوی خدا برمیگردیم، (با آمدن یزید) با اسلام باید خداحافظی کرد؛ چون که اسلام به مصیبتی همچون خلافت یزید مبتلا گشته است.» که نشاندهنده این است که اگر یزید خلیفه شود، دیگر اسلام باقی نمیماند.
البته این تفکر فقط تفکر و عقیده حضرت سید الشهداعلیهالسلام نبود؛ یعنی اینگونه نبوده و نیست که فقط اهلبیتعلیهمالسلام و شیعیان آنان به بیکفایتی و پلیدی یزید بن معاویه پرداخته باشند؛ بلکه مورخین اهل سنت نیز به این مسئله اذعان و اعتراف دارند.
از جمله «مسعودی» تاریخ نگار معروف اهل سنت، مینویسد: «و سِیرُه سیره فرعون بل کان فرعون اعدل منه فی رعیته؛ ( مروج الذهب، مسعودی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ج۳، ص۶۸.) سیره یزید همان روش فرعون بود؛ بلکه باید گفت: فرعون در میان مردم بیش از یزید به عدالت رفتار میکرد.»
در تأیید کلام مسعودی به این قضیه نیز اشاره میشود که وقتی گروهی از مردم مدینه به سرپرستی «عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه» برای آگاهی از افکار، عقاید و اعمال یزید به شام سفر کرده و برگشتند، عباراتی را در معرفی یزید گفتهاند که از عمق فاجعهای که مسلمین گرفتار آن شده بودند، حکایت میکند و آن عبارات در بسیاری از کتب تاریخی شیعه و سنی وارد شده و تمام آنها این مطالب را تأیید کردهاند.
«ابن اثیر» در کتاب تاریخ خود نقل میکند که: همراهیان عبدالله بن حنظله بعد از بازگشت از سفر شام و ملاقات با یزید در توصیف وضعیت او چنین گفتهاند: «قدمنا من عند رجل لیس له دین یشرب الخمر و یضرب بالطنابیر و یعزف عنده القیان و یلعب بالکلاب و یسمر عنده الحراب و هم اللصوص؛ ( الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار الصادر، بیروت، چ اول، ۱۳۸۵، ج۴، ص۱۰۳.) ما از نزد مردی آمدیم که دین ندارد، شراب مینوشد، طنبور مینوازد، نوازندگان نزد وی به لهو و لعب مشغولند، با سگها بازی میکند و با جمعی از دزدان شبنشینی دارد.»
دیگری گفت: به خدا سوگند! وی شراب مینوشد و به گونهای مست میشود که نماز را نیز ترک میکند.
«ابن جوزی» دانشمند معروف اهل سنت، از قول عبدالله بن حنظله نقل میکند که گفت: «والله ما خرجنا علی یزید حتی خفنا ان نرمیبالحجاره من السماء انه رجل ینکح الامهات و البنات و الاخوات و یشرب الخمر و یدع الصلوه؛ (المنتظم، ابن جوزی، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، سال ۱۴۲۴ هـ، ج۴، ص۱۷۹.) به خدا سوگند! ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم تا بر اثر گناهان فراوان وی از آسمان سنگ بر سر ما ببارد، او مردی است که با مادران و دختران و خواهران خود نیز زنا میکند، شراب مینوشد و نماز نمیخواند.»
میگساری علنی، سرودن اشعار در حال مستی و دهن کجی به ارزشها و اعتقادات مسلمانان در آن حالت از صفحات تاریک زندگی یزید است.
۲. تحریف دین و مکتب
تحریف یک مکتب بدترین خطر برای آن مکتب است و بدترین نوع تحریف این است که افرادی که خود را رهبران و سیاستمداران آن مکتب میدانند، خود بر خلاف احکام و دستورات آن عمل کنند و در عین حال اعمال و رفتار خود را مطابق با تعالیم و قوانین آن مکتب بدانند.
این خطر بزرگ در زمان امام حسینعلیهالسلام توسط دستگاه اموی به بدترین وجه اسلام را تهدید میکرد.
اگر امامعلیهالسلام قیام نمیکرد و به افشاگری دست نمیزد، دیری نمیپایید که از اسلام چیزی جز نام آن باقی نمیماند.
اینجاست که حضرت آیه استرجاع را بر زبان جاری نمود.
به هر صورت تحریف اسلام ناب محمدیصلیاللهعلیهوآله، وارونه ساختن دین و ساختن پوستهای از دین که محتوای حقیقی نداشته باشد، از برنامههایی بود که در عصر امام حسینعلیهالسلام به اوج خود رسید. مردم کم کم دین حقیقی را از دست داده و با ایده و اعتقادات جدیدی که ساخته یزید و یزیدیان بود، زندگی میکردند و آن باورهایی را که از کلام اهلبیت علیهم السلام نسبت به اعمال عبادی خود آموخته بودند، از دست دادند و به طور کلی ارزشها به ضد ارزش و ضد ارزشها به ارزشها تبدیل شد، تا حدی که در شهر مدینه و کنار تربت پاک و قبر نورانی رسول خداصلیاللهعلیهوآله ارزش؛ عظمت و احترام زنان آوازه خوان و رقاصه به نهایت از مؤمنین و متقین بیشتر شده بود. شرابخوری دوباره علنی شد و چون یزید که حاکم وقت بود، خود مردی عیاش و خوشگذران بود، به مردم زمان خود برای عیاشی آزادی بیشتری داده بود، به حدی که عمال او در کنار تربت پاک رسول خداصلیاللهعلیهوآله مجالس و محافل عیش و نوش با حضور زنان و دختران آوازه خوان برگزار میکردند. (مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۶۷.)
اگر در زمان معاویه نماز جمعه را در چهارشنبه خواندند، حداقل پایبند به نماز جماعت و جمعه بودند و میخواندند؛ اما در زمان یزید که دیگر کسی حرفی از نماز به میان نمیآورد و مؤمنان و دینداران نمیتوانستند دین و دیانت خود را اظهار کنند؛ چرا که مورد تمسخر اطرافیان حکومت واقع میشدند.
در اینجا به فلسفه فرمایش امام زمانعلیهالسلام در زیارت ناحیه مقدسه پی میبریم که فرمود: «وَ اَسْفَرَ الظُّلْمُ قِنَاعَهُ؛ ظلم و ستم پرده از چهره خود برداشت.»
مفهوم کلام این است که هر کس مخالف اسلام، قوانین و معتقدات مسلمانان بود و نمیتوانست آن را اظهار کند و یا مخالف اهلبیت علیهمالسلام بود و میترسید که آن مخالفت را علنی کند، با رفتار و اعمال یزید تمام این افراد جسور شده، به راحتی در برابر امام حسینعلیهالسلام، اسلام، مکتب و قرآن قد علم کرده و به مخالفت پرداختند و تمام کینههایی را که نسبت به اسلام و اهلبیتعلیهمالسلام در دل داشتند، نمایان کردند.
در هر صورت مکتب اسلام و ارزشهای مکتبی در زمان خلافت یزید بسیار کمرنگ شد و تا سر حد فراموشی پیش رفت. تا قبل از زمان یزید مردم برای حل مشکل روحی، معنوی و یا مشکلات مادی خود به مسجد یا خانه امامعلیهالسلام میآمدند و حتی برای رفع خستگی خود و کسب نشاط و شادمانی به طرف مسجد میرفتند و با خواندن نماز مسائل خود را حل و فصل میکردند؛ اما در زمان یزید مردم مسجد را کنار زده و به مجالس و محافل رقاصی و عیاشی میرفتند تا روحیه بگیرند.
تا قبل از یزید، گناه، معصیت، شرابخوری و اعمال منافی با عفت مخفیانه صورت میگرفت و افراد اعمال خلاف شرع خود را از دیگران مخفی میکردند؛ اما در زمان خلافت یزید تمام اعمال قبیح علنی شد و دوباره مانند دوره جاهلیت، نمود پیدا کرد که امام حسینعلیهالسلام در مسیر خود از مدینه تا کربلا بارها به این نکته اشاره فرمودند.
از جمله در مسیر کربلا با «فرزدق» روبهرو شدند و بعد از مدتی گفتگو که بین ایشان رد و بدل شد، امامعلیهالسلام به او فرمود: «یا فَرَزدَقُ! أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَهَ الشَّیطَانِ وَ تَرَکُوا طَاعَهِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ فِی الأَرضِ وَ اَبطَلُوا الحُدُودَ وَ شَرَبُوا الخُمُورَ وَ استَأثَرُوا فِی اَموَالِ الفُقَرَاءِ وَ المَسَاکِینَ وَ اَنَا اَولَی مِن مَن قَامَ بِنَصرِهِ دِینِ اللهِ وَ اِعزَازَ شَرعِهِ وَ الجِهَادَ فِی سَبِیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَهُ اللهِ هِی العُلیا؛ (موسوعه کلمات الامام الحسین، گروهی از نویسندگان، دار المعروف، قم، چ سوم، ۱۳۷۴، ص۳۳۶.) ای فرزدق! این گروه مطیع شیطان شده و اطاعت خدا را رها کردند، در زمین فساد ایجاد کرده و احکام الهی را باطل دانسته و مشروب مینوشند و در بیت المال مسلمین و اموال فقرا و مساکین دستبرد زدهاند. بر من است که به یاری دین خدا شتافته و آن را عزیز گردانم و در راه او جهاد کنم تا تنها کلمه الله بر عالم حاکم باشد.»
و در جای دیگر میفرماید: «اَیهَا النَّاسُ! أَنَّ رَسُولَ اللَّهِصلیاللهعلیهوآله قَدْ قَالَ فِی حَیاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ یعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یغَیرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛ ( بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۲.) ای مردم! رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: هر کس حاکم ظالمی را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان خدا را میشکند و مخالف سنتهای الهی در بین بندگان خدا حکم میکند؛ ولی با قول یا فعل خود او را از این کار باز ندارد، بر خداوند است که او را وارد جهنم کند.»
همچنین در نامهای که به برادرشان محمد حنفیه نگاشتهاند، چنین فرمودند: «أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍعلیهماالسلام…؛ (موسوعه کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص۲۹۱.) من برای خوشگذرانی، تفریح و یا ظلم و فساد خروج نکردم؛ بلکه هدفم این بود که امت جدم را اصلاح نموده، امر به معروف و نهی از منکر کنم و همانند جدم رسول خداصلیاللهعلیهوآله و پدرم امیرالمؤمنینعلیهالسلام عمل نمایم.»
امامعلیهالسلام آنقدر دغدغه دین پیامبرصلیاللهعلیهوآله را دارد که تنها دلیل خروج خود علیه یزید را اصلاح امت پیامبر و احیای سنتهای فراموش شدهای مانند امر به معروف و نهی از منکر برشمرده و احیای دین اصلی و حقیقی به جای دین تحریف شده بنیامیهای را وظیفه خود میداند.
۴. تصمیم به قتل امام حسینعلیهالسلام
در زمان خلافت یزید، مردم سفارشات پیامبرصلیاللهعلیهوآله در مورد اهلبیتعلیهمالسلام را فراموش کرده و توصیههای رسول خدا را از یاد بردند و در کنار تربت پاک پیامبرصلیاللهعلیهوآله به فرزندش نیز رحم نکردند و او را از دشمنان خود و کسانی که سلب آسایش میکنند قلمداد کرده و به قتل او اقدام کردند.
لذا امام حسینعلیهالسلام در آن شبی که از مدینه بیرون آمدند، کنار قبر پیامبرصلیاللهعلیهوآله رفته، چنین عرض کردند:
«فَاشْهَدْ عَلَیهِمْ یا نَبِی اللَّهِ إِنَّهُمْ قَدْ خَذَلُونِی وَ ضَیعُونِی وَ لَمْ یحْفَظُونِی وَ هَذِهِ شَکْوَای إِلَیکَ حَتَّى أَلْقَاکَ؛ (موسوعه کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان ص۲۸۶.) ای نبی خدا! شاهد باش که این مردم مرا خوار کرده و حق مرا ضایع کردند و احترام مرا حفظ نکردند.ای رسول خدا! این شکایت من به تو از این مردم است تا روزی که تو را ملاقات کنم.»
همچنین زمانی که امامعلیهالسلام در مکه بودند، «عبدالله بن عباس» نزد ایشان آمد و مطالبی را از روی خیرخواهی به امام عرض کرد؛ اما امامعلیهالسلام به او فرمود: «هَیهَاتَ هَیهَاتَ یا بْنَ عَبَّاسِ! اِنَّ الْقَومَ لَنْ یتْرُکُونِی وَ اِنَّهُمْ یطْلُبُونَنِی أَینَ کُنتُ حَتَّی اُبَایعَهُمْ کُرْهَاً وَ یقْتُلُونِی وَ اللهِ اِنَّهُمْ لَیعْتَدُّونَ عَلَی کَمَا اعتَدَّت الْیهُودُ فِی یوْمِ السَّبتِ؛ (موسوعه کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص۳۲۱.) هیهات هیهات!ای ابن عباس! این مردم مرا رها نکرده و هر جا بروم به دنبال من خواهند آمد تا با اکراه و اجبار از من بیعت بگیرند و من را بکشند. به خدا قسم! اینها به حق من تجاوز میکنند، مانند یهودیانی که در روز شنبه به حدود الهی تجاوز کردند (و حرف خدا را زمین گذاشتند).»
و باز زمانی که خبر حرکت امامعلیهالسلام از مدینه به طرف عراق در شهر پخش شد و مردم این مسئله را برای یکدیگر بازگو میکردند، «عبدالله بن جعفر» پسر عموی امام و شوهر حضرت زینبعلیهاالسلام به حضرت نامه نوشت و از وی خواست تا در مدینه بماند و خودش را به چنگال مرگ نیندازد و در مقابل، او از یزید برای امامعلیهالسلام اماننامه بگیرد.
امامعلیهالسلام در جواب او نوشتند: «والله یابنَ عَمِّی! لَوْ کُنْتُ فِی جُحْرِ هَامَّهٍ مِنْ هَوَامِ الْأَرْضِ لَاسْتَخْرَجُونِی مِنْهُ وَ یقْتُلُونِّی وواللَّهِ یابنَ عَمِّی لیعتَدُنَّ علَی کما اعتَدَت الیهودُ فی یومِ السَّبتِ، والسَّلامُ؛ ( موسوعه کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص۳۳۱.) ای پسر عمو! به خدا قسم اگر در لانه حشرهای از حشرات زمین مخفی شوم، مرا بیرون آورده و میکشند.ای پسر عمو! به خدا قسم اینها به حق من تجاوز میکنند، مانند یهودیانی که در روز شنبه به حدود الهی تجاوز کردند و حرف او را زمین گذاشتند. والسلام.»
با توجه به کلمات نورانی امام حسینعلیهالسلام به شرایط سخت و طاقت فرسای زمان ایشان پی خواهیم برد و به آن حضرت حق میدهیم که مدینه را رها کرده و به طرف مکه و سپس به عراق برود؛ البته باید به این مطلب نیز اشاره کنیم که امامعلیهالسلام با اراده و خواست خود از مدینه بیرون نرفت؛ بلکه خود حضرت در گفتگویی که بین ایشان و ابن عباس در مکه رخ داد، چنین میفرماید: «یابن عباس! فَمَا تَقُولُ فِی قَومٍ اَخرَجُوا ابْنَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ مِنْ دَارِهِ وَ قَرَارِهِ وَ مَوْلِدِهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ وَ مُجَاورَۀِ قَبْرِهِ وَ مَوْلِدِهِ وَ مَسْجِدِهِ وَ مَوضِعِ مُهَاجِرِهِ فَتَرَکُوهُ خَائِفَاً مَرعُوبَاً لَا یستَقِرَّ فِی قَرَارٍ وَ لَا یأوَی فِی وَطَنٍ یرِیدُونَ فِی ذَلِکَ قَتْلَهُ وَ سَفْکِ دَمِهِ وَ هُوَ لَمْ یشْرِکْ بِاللهِ شَیئاً وَ لَا اتَّخَذَ مِنْ دُونِهِ وَلِیاً وَ لَمْ یتَغَیرْ عَمَّا کَانَ عَلَیهِ رَسُولِ اللهِ؛ (موسوعه کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص۳۰۶) ای ابن عباس! چه میگویی در مورد گروهی که فرزند دختر پیامبر خود را از خانه و جایگاه و محل ولادت خود و از حرم رسول خداصلیاللهعلیهوآله بیرون رانده و همسایگی قبر پیامبر، محل ولادت، مسجد و محل هجرت او را از او گرفتند و چنا ن رعب و ترس در دل او جای دادند که در هیچ مکانی استقرار نمییابد و به هیچ مکانی نمیتواند پناه ببرد. اراده کشتن و ریختن خون او را کردهاند؛ در حالی که هرگز به خدا شرک نورزیده و جز او هیچ کس را پشتیبان خود ندانسته و از آرمانهای رسول خداصلیاللهعلیهوآله ذرهای روی نگردانده است؟»
بنابراین، متوجه میشویم که امامعلیهالسلام در مدینه بر جان و مال و حتی اهلبیتعلیهمالسلام خود بیمناک بود و ناچار به ترک مدینه به همراه خانواده خود شد تا هم جان خود و خانواده خود را نجات دهد و هم دین اسلام و شریعت جدش رسول خداصلیاللهعلیهوآله را احیا و اصلاح کند.
امام حسینعلیهالسلام در مسیر خود به طرف کربلا به شخصی به نام «اباهرّه ازدی کوفی» برخورد کرد. وی نزد امامعلیهالسلام آمد و به ایشان عرض کرد: «یا بْنَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ! مَا الَّذِی اَخْرَجَکَ عَنْ حَرَمِ اللهِ وَ حَرَمِ جَدِّکَ مُحَمَّدٍ؛ ای پسر دختر پیامبر! چه چیزی تو را از حرم خداوند و حرم جدت محمد بن عبداللهصلیاللهعلیهوآله بیرون کرده است؟»
«فقال الْحسینعلیهالسلام: یا اَبَا هرَّهِ! اِنَّ بَنِی اُمَیهَ اَخَذُوا مَالِی فَصَبَرْتُ وَ شَتَمُوا عِرْضِی فَصَبرْتُ وَ طَلَبُوا دَمِی فَهَرَبْتُ…؛ (موسوعه کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص۳۴۵) امام فرمود:ای اباهره! بنی امیه مالم را دزدیدند، صبر کردم. آبرویم را بردند، باز صبر کردم، تا اینکه قصد کشتن مرا کردند، گریختم تا جانم را از دست آنها نجات دهم.»
آنقدر عرصه را بر امامعلیهالسلام تنگ کردند که ناچار به ترک مدینه شد؛ البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که امویان با کنار زدن بنیهاشم از خلافت حقه خود، خودشان را خلیفه واقعی رسول خداصلیاللهعلیهوآله و وارث او معرفی کرده بودند، و عامه مردم از ساده لوحی به تمامی دستورات آنها گوش فرا میدادند و طبق خواسته آنها عمل میکردند.
مرحله دوم: عکس العمل امام حسینعلیهالسلام در مقابل خلافت یزید
با توجه به مطالب گذشته، اعمال و رفتار یزید و والیان او با مردم زمان وی و تقابل عمل آنان با دین خدا و ارزشهای اسلامی، این سؤال مطرح میشود که آیا امام حسینعلیهالسلام به یکباره اقدام به قیام کرد و در مدینه هیچ گونه عکس العملی از خود نشان نداد؟
با توجه به فرموده امام زمانعلیهالسلام در زیارت ناحیه مقدسه، حضرت در ادامه بیان عوامل قیام سید الشهداءعلیهالسلام میفرمایند: «وَ أَنْتَ فِی حَرَمِ جَدِّکَ قَاطِنٌ وَ لِلظَّالِمِینَ مُبَاینٌ جَلِیسُ الْبَیتِ وَ الْمِحْرَابِ مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الْأَحْبَابِ تُنْکِرُ الْمُنْکَرَ بِقَلْبِکَ وَ لِسَانِکَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِکَ وَ إِمْکَانِکَ؛ در حالی که تو در حرم جدّت سکنا گزیده بودی و از ستم پیشگان دوری گزیده، همدم محراب و خانه گشته و از لذتها و شهوتها بریده بودی و به مقدار توانایی و امکانات خویش با قلب و زبان به انکار منکرات و رد ناپسندها پرداخته بودی.»
یعنی امام حسینعلیهالسلام خلافت یزید را نه تنها در قلب خود قبول نداشت؛ بلکه حتی با صراحت به مسئله خلافت ناحق یزید اشاره فرموده و حکومت او را از منکرات میشمرد و در هر فرصت مناسبی کارهای او و عمالش را باطل شمرده و در واقع به مسئله امر به معروف و نهی از منکر میپرداخت و تا حد توان و امکان به این مسئله ادامه میداد و حتی جلوی گماشتگان یزید و والیان او نیز یزید را رسوا میکرد و فاسق و شرابخوار بودن یزید و اینکه شایستگی خلافت ندارد را فریاد میزد.
از جمله، زمانی که حضرت را جهت گرفتن بیعت برای یزید نزد ولید حاضر کردند، امامعلیهالسلام به او فرمود: «ای امیر! ما خاندان پیامبر و معدن رسالت و محل آمد و شد ملائکه و جایگاه رحمت هستیم و خداوند بهخاطر ماست که درهای رحمت را به روی مردم باز یا بسته میکند؛ در حالی که یزید مردی فاسق، شرابخوار و قاتل افراد پاک است و شرابخوری را علنی انجام میدهد؛ لذا شخصی مانند من با کسی مثل او بیعت نمیکند.» ( اللهوف فی قتلی الطفوف، سید بن طاووسرحمهالله، مترجم عقیقی بخشایشی، دفتر نشر نوید اسلام، قم، سال ۱۳۷۸، چ چهارم، ص۲۳.)
همچنین زمانی که مروانلعنهالله امام حسینعلیهالسلام را در کوچه دید و به تعبیر خود حضرت را نصیحت و ارشاد کرد، پیشنهاد بیعت با یزید را به ایشان داد. امامعلیهالسلام در جواب او فرمود:
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یزِیدٍ. ثُمَّ قَالَ: وَیحَکَ! اَتَأمُرنِی بِبَیعَهَ یزیدٍ وَ هُوَ رَجُلٌ فَاسِقٌ لَقَدْ قُلْتَ شَطَطَاً مِنَ الْقَولِ یا عَظِیمَ الزَّلَلِ لَا اَلُومَکَ عَلَی قَولِکَ لِأَنَّکَ اللَّعِینُ الَّذِی لَعَنَکَ رَسُولُ اللهِصلیاللهعلیهوآله وَ اَنْتَ فِی صُلْبِ اَبِیکَ الْحَکَمَ بْنَ اَبِی العَاصِ فَاِنَّ مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللهِصلیاللهعلیهوآله لَا یمْکِنُ لَهُ وَ لَا مِنْهُ اِلَّا اَنْ یدعُو اِلَی بَیعَهِ یزِیدٍ؛ (موسوعه کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص۲۸۴.)
ما همه از خداییم و به سوی او برمیگردیم؛ اما با اسلام باید خداحافظی کرد؛ چرا که مردم دچار حاکمی مثل یزید شدهاند. سپس اضافه کرد: وای بر تو! آیا مرا به بیعت با یزید امر میکنی، در حالی که مردی فاسق است؟ای کسی که لغزشهای بزرگی داری! مطمئن باش حرف پوچ و بیمعنایی زدی و من تو را بخاطر این حرفت سرزنش نمیکنم؛ چرا که هنوز به دنیا نیامده بودی که مورد لعنت رسول خداصلیاللهعلیهوآله قرار گرفتی و کسی که پیامبر او را لعنت کند، جز دعوت به بیعت با یزید راه دیگری ندارد.»
لذا با توجه به فرمایش امام زمانعلیهالسلام که فرمود: «تُنْکِرُ الْمُنْکَرَ بِقَلْبِکَ وَ لِسَانِکَ عَلَى حَسَبِ طَاقَتِکَ وَ إِمْکَانِک» حضرت سید الشهداعلیهالسلام تا حدی که برایش ممکن بود، به مخالفت با یزید و کارهای او پرداخت و از خلافت و اعمال یزید به عنوان یک منکر شرعی و اجتماعی یاد کرد؛ ولی متأسفانه دستگاه حاکم بر جامعه از سخنان نورانی حضرت هیچ گونه تأثیری نگرفت و بلکه در مقابل او جبههگیری نیز کرد؛ لذا امامعلیهالسلام دیگر امر به معروف و نهی از منکر را بی فایده دانست؛ چرا که مردم در آن زمان به گونهای شده بودند که هرگز امر به معروف و نهی از منکر را قبول نداشتند.
حضرت امام خمینیرحمهالله در مورد حکومت یزید و ویژگیهای زمان او میفرمود: «حکومت جائرانه یزیدیان میرفت تا قلم سرخ بر چهره نورانی اسلام کشند و زحمات طاقتفرسای پیامبر بزرگ اسلامصلیاللهعلیهوآله و مسلمانان صدر اسلام و خون شهدای فداکار را به طاق نسیان سپارد و هدر دهد.»
و در جای دیگر نیز فرمود: «در زمان معاویه و پسر ناخلف او مسئله این طور بود که اینها داشتند چهره اسلام را قبیح میکردند، به عنوان خلیفه مسلمین، به عنوان خلیفه رسول اللهصلیاللهعلیهوآله آن جنایات را میکردند. اینجا بود که تکلیف اقتضا میکرد برای بزرگان اسلام که مبارزه کنند و این چهره قبیحی که اینها دارند، از اسلام نشان دهند و اشخاص غافل را ممکن است خیال کنند که اسلام خلافتش همین است که معاویه و یزید دارند، افشا و برملا سازند.» (جلوههای سبز و سرخ عاشورا، محمد مهدی باباپور گل افشانی، آل صمد، قم، چ اول، ۱۳۸۱، ص۲۰۵.)
مرحله سوم: قیام و جهاد علیه حکومت
امام زمانعلیهالسلام در ادامه بیانات خود میفرمایند: «ثُمَّ اقْتَضَاکَ الْعِلْمُ لِلْإِنْکَار وَ أَلْزَمَکَ أَنْ تُجَاهِدَ الْکُفَّارَ…؛ پس در آن زمان بود که آگاهیت به شرایط موجود و تکالیف الهی موجب انکار عمل گردید و بر تو لازم شد که با فاجران و بد کاران به جهاد برخیزی….»
با توجه به این جملات از زیارت ناحیه مقدسه درمییابیم که امام حسینعلیهالسلام چارهای جز قیام نداشت و یقین پیدا کرد که راهی جز قیام و جهاد در راه خدا و مبارزه با اهل ظلم ندارد تا بدین وسیله دین خدا و زحمات رسول خداصلیاللهعلیهوآله را زنده کند و درخت در حال خشکیدن اسلام را آبیاری نماید؛ لذا به همراه خانواده خود و گروهی از شیعیان و دوستداران به طرف مکه حرکت کردند.
بنابراین، همانگونه که امام زمانعلیهالسلام در این زیارت میفرمایند، حضرت سید الشهداعلیهالسلام با توجه به علم و آگاهی خدادادی در آن زمان شرایط حاکم بر جامعه را سنجید، و ریشه درخت اسلام را به طور یقین در حال خشکیدن دید؛ لذا جنگ و جهاد را بر صلح و سازش ترجیح داد و به همراه خانواده خود به قیام علیه یزید و حکومت او بپا خاست.
با توجه به آنچه گفته شد، در مییابیم که آنچه امام زمانعلیهالسلام در زیارت ناحیه مقدسه به عنوان عوامل زمینهساز قیام عاشورا مطرح میکنند، از عوامل اصلی و اساسی بوده که تمامی عوامل دیگر به آنها وابسته است و این عامل چیزی جز ظلم و جنایت نیست و همانگونه که رسوا خداصلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «إِیاکُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّهُ یخَرِّبُ قُلُوبَکُمْ؛ ( منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ترجمه حمید رضا شیخی، دارالحدیث، سوم، قم، ۱۳۸۴؛ ص۳۴۸.) از ظلم و ستم بپرهیزید که دلهای شما را ویران میکند.»
زمانی که دلها ویران شود، هر کس و هر چیز میتواند بر آن دلها مسلط گردد، همانگونه که گمراهان و گمراه کنندگان آن زمان بر دلهای مردم مسلط شده، راه آنان را بر انجام اقسام گناهان هموار کردند تا اینکه مرتکب بزرگترین جنایت تاریخ شدند و در عاشورای سال ۶۱ ق خنجر را بر حنجر پاره تن رسول خداصلیاللهعلیهوآله گذاشتند و ایشان را به شهادت رساندند.
تمام اینها از آثار ظلم و گمراهی است که دین انسان را سست کرده، و او را به روی آوردن به خبائث و پلیدیها دعوت میکند. پس به طور کلی عواملی که امام زمانعلیهالسلام در این زیارت میشمرند عبارتند از:
۱. گسترش ظلم و ستم؛
۲. گمراه شدن مردم؛
۳. کمرنگ شدن و تحریف دین و شریعت پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله؛
۴. رو آوردن مردم و سران حاکم بر جامعه به خبائث و پلیدیها و طغیان و سرکشی.
البته همیشه ظلم و ستم پایدار نخواهد بود و خداوند عالم وعده داده است که عقوبت ظلم را در همین دنیا دامنگیر ظالمین کند که خوشبختانه بعد از گذشت مدت کوتاهی، ظالمین به سید الشهداعلیهالسلام و اهلبیت گرامیش با قیام «مختار ثقفی» و قیامهای دیگر به جزای خود رسیدند که بحث و بررسی این موضوع مجال دیگری را میطلبد.