نماز چاشتگاه

نماز چاشتگاه چیست و بجا آوردن آن چه صورتی دارد؟

پاسخ :

بر پایه حدیث «الصَّلاهُ خَیرُ مَوضوعٍ»، مى توانیم افزون بر نمازهاى واجب و مستحبّى و نوافل روزانه و رواتب، براى ذکر خدا و پاداش بُردن، در مکان ها و زمان هایى که شارع مقدّس، ما را از آن نهى نکرده است، نماز بخوانیم . شرط اساسى در صحّت و جواز این نمازها، مانند هر عبادت دیگرى، آن است که تنها کلّیت آن را به شارع، منسوب بداریم و خصوصیات زمانى و مکانىِ آنها را به شارع، نسبت ندهیم که در این صورت، تعریف «بدعت» [۱] بر آن، صدق خواهد کرد . نتیجه این سخن، آن است که به هنگام بر آمدن خورشید (چاشتگاه / ضُحى)، مانند زمان هاى دیگر، مى توان نماز قضا و یا مستحبّى خواند؛ ولى اگر بخواهیم نماز در این زمان (هنگام چاشت) را عبادتى رسمى و اعلام شده از سوى شارع مقدّس اسلام بدانیم و آن را از زمره نمازهاى فرائض و یا رواتب بشماریم، نیازمند دلیل و روایاتى مقبول هستیم؛ روایاتى که مُجمل و یا مبتلا به مُعارض نباشند .

روایاتِ نماز چاشت

روایات در باره این موضوع را مى توان به دو دسته کلّى، تقسیم نمود : دسته اوّل، به خواندن نماز چاشت، توصیه کرده و یا گفته‌اند که دستِ کم پیامبر صلى الله علیه و آله، گاه آن را خوانده است . [۲] دسته دوم، نه تنها به آن توصیه نکرده‌اند؛ بلکه آن را بدعت دانسته‌اند . [۳]

در میان روایات دسته اوّل، روایات ضعیف و مُجمَل، [۴] بیشتر به چشم مى آید و حتّى برخى از آنها به وسیله مؤلّفان کتب احادیث موضوعه، مجعول دانسته شده‌اند؛ [۵] امّا روایات دسته دوم، هر چند از نظر عددى کمتر هستند، امّا دلالتشان، واضح تر و اسنادشان، قوى تر است .[۶] افزون بر این، روایات دسته دوم، از سوى فقیهان شیعه و برخى علماى اهل سنّت، نقل و تلقّى به قبول شده‌اند، [۷] در حالى که روایات دسته اوّل، تنها به وسیله محدّثان و فقیهان اهل سنّت، گزارش شده‌اند و مورد قبول همه آنان نیز نیستند . [۸]

سخن آخر، این که هیچ فقیهى، این نماز را واجب و ترک آن را موجب عذاب و عِقاب، ندانسته است . بنا بر این، احتمال بدعت بودن آن، موجب رعایت احتیاط و اجتناب از آن است، چنان که علّامه حلّى گفته است :

وقتى اخبارى صحیح، دایر بر بدعت بودن آن وارد شده، ترکش متیقّن است؛ زیرا ترک آن، حرام نیست؛ ولى بر اساس این روایت، انجام دادن آن، حرام است . پس ترکش مطابق احتیاط است و براى خلاصى از تکلیف، بهتر است . [۹]

گفتنى است که با توجّه به احادیث مُعارض و نهىِ شدید آنها، دیگر نمى توان به اخبار «مَنْ بَلَغ» استناد کرد؛ زیرا اخبار «مَنْ بَلَغ»، بر فرضِ دلالت بر استحباب عملى که وعده ثواب براى انجام دادن آن، داده شده است، توانایى اثبات استحباب چیزى را که احتمال رَدْع آن قوى است، ندارد . [۱۰] [۱] . ر . ک : همین دانش نامه : ج ۱۱ ص ۴۵۷ (بدعت، در حدیث) .

[۲] . مانند روایت احمد بن حنبل از عایشه : «پیامبر صلى الله علیه و آله، نماز چاشت مى خوانده …» (مسند ابن حنبل : ج ۹ ص ۵۲۰ ح ۲۵۴۰۳) و روایت مسلم از ابوذر و ابودردا (صحیح مسلم : ج ۱ ص ۴۹۹ ح ۸۵ و ۸۶) و روایت ابن ماجه از ابو هُرَیره : «هر کس دو رکعت نماز چاشتگاه را به جا آورد، گناهانش آمرزیده مى شود، هر چند به‌اندازه کف هاى دریا باشد » (سنن ابن ماجه : ج ۱ ص ۴۴۰ ح ۱۳۸۲ . نیز، ر . ک : سنن الدارقطنى : ج ۲ ص ۸۰ ح ۱ و المصنف، ابن ابى شیبه : ج ۲ ص ۲۹۷ ح ۹) . [۳] . برخى از این روایات، در متن کتاب آمد و براى برخى دیگر، ر . ک : صحیح البخارى : ج ۱ ص ۳۹۴ ح ۱۱۲۱ و مسند ابن حنبل : ج ۲ ص ۲۴۹ ح ۴۷۵۸ و ص ۲۹۸ ح ۵۰۵۲ و ص ۴۸۴ ح ۶۱۳۴ و ص ۵۴۰ ح ۶۴۳۹ (از موزق) و ج ۷ ص ۳۲۳ ح ۲۰۴۸۲ (از عبد الرحمان بن ابى بکره) . [۴] . مانند روایت منقول از نعیم بن هماز از پیامبر صلى الله علیه و آله : «خداوند عز و جل فرمود : اى انسان ! در اوّل روز، از اداى چهار رکعت نماز من، سستى مکن، من پایان روزت را بر عهده مى گیرم » (التاج الجامع للاُصول : ج ۱ ص ۳۲۱) که ابن قیّم و ابن تیمیّه احتمال داده‌اند مقصود از آن، نماز صبح و نافله آن باشد؛ نیز روایت بخارى از ابو هریره : «خلیلم [پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ]، سه چیز به من سفارش کرد که هرگز آنها را تا دَم مرگ، ترک نمى کنم : … و نماز چاشت را» که ابن قیّم جوزى، احتمال اختصاصى بودن این توصیه را مطرح کرده است؛ زیرا به صحابه دیگر مانند ابو بکر و عمر، چنین توصیه اى نکرده است .

گفتنى است به روایات دیگرى هم استدلال شده است که بیشتر حکایت فعلِ پیامبر صلى الله علیه و آله و یا برخى صحابه‌اند و هر یک با اجمال هایى همراه‌اند (ر . ک : البدعه، مفهومها، حدودها) .

[۵] . مانند روایات زکریا بن دُرَید کِنْدى از حمید و یعلى بن اَشدق، از عبد اللّه بن جراد (ر . ک : الموضوعات : ج ۱۲ ص ۱۱۱ باب فى الضحى) . [۶] . براى آگاهى از این روایات، ر . ک : البدعه، مفهومها، حدودها : ص ۱۶۹، زاد المعاد، ابن قیّم جوزى : ج ۱ ص ۱۱۷ . [۷] . محدّثان اهل سنّت، روایات نافى (مخالف) را در صحیح البخارى رد نکرده‌اند و بلکه به جمع دلالى پرداخته‌اند و عموم عالمان شیعه هم به روایات نافى در این زمینه، تمسّک کرده‌اند (ر . ک : رسائل المرتضى : ج ۱ ص ۲۲۱، الخلاف : ج ۱ ص ۵۴۳، تذکره الفقهاء : ج ۲ ص ۲۷۸) . [۸] . ر . ک : الشرح الکبیر على المغنى : ج ۱ ص ۷۷۵، الفقه على المذاهب الأربعه : ج ۱ ص ۳۳۲، زاد المعاد، ابن قیّم : ج ۱ ص ۱۱۶) . [۹] . الرساله السعدیه : ص ۱۱۹ . [۱۰] . این تحلیل توسط فاضل ارجمند جناب آقاى عبد الهادى مسعودى تهیه شده است .

همچنین ببینید

ماهنامه موعود شماره 278

شماره ۲۷۸ و ۲۷۹ ماهنامه موعود با امکان دسترسی دیجیتال منتشر شد

مجله موعود در بیست و نهمین سال فعالیت خود نشریه چاپی خود را با دسترسی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *