به گزارش موعود، عبدالباری عطوان، روزنامه نگار و تحلیلگر برجسته جهان عرب در مقاله ای که تحت عنوان «چرا عربستان سعودی دکترین بوش یعنی کسی که با ما نیست، بر علیه ماست را در پیش میگیرد؟ این بسیج فرقه ای بر علیه ایران در این روزها چه دلیلی دارد؟ خردمندان عرب و مسلمان برای متوقف ساختن این فاجعه چه نقشی را ایفا میکنند؟ شرکت آرامکو چرا برای تامین هزینه جنگ های فاقد نتایج تضمینی به فروش می رسد؟ این همان جبهه ای است که در آن هستیم» روی پایگاه اینترنتی روزنامه فرا منطقه ای رای الیوم قرار گرفته، آورده است:
ریاض روز شنبه میزبان نشست فوق العاده وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس برای بررسی حادثه آتش سوزی سفارتخانه عربستان سعودی در تهران بوده و پس از آن نیز تمامی وزرا راهی القاهره میشوند تا در نشست فوق العاده دیگری با همتایان عرب خود بنا به درخواست عربستان و برای بررسی همان مسئله شرکت کنند و ضمن صدور بیانیه ای در محکومیت شدید ایران، در رابطه با حادثه مذکور موضع همبستگی با عربستان سعودی اتخاذ کنند.
رسانه های عربستانی برخوردار از حمایت کشورهای خلیج (فارس) روز شنبه از زبان یکی از نویسنده های معروف به نزدیکی به نظام حاکم که بیشتر اوقات سیاست ها و رویکردهای آن را بازتاب می دهد (جمال خاشقجی، تحلیلگر سیاسی و ستون نویس عربستانی)، نظریه ای جدید و یا به بیان دقیقتر دکترین جدیدی را همزمان با برگزاری دو نشست فوق العاده الریاض و القاهره، ارائه داد مبنی بر اینکه «کسی که با ما نیست، بر علیه ماست»، عبارتی که در بر گیرنده پیام روشنی به دیگر دولت های عربی میباشد.
به عبارت دیگر تمامی آنهایی که در جبهه عربستان سعودی و در جنگ های کنونی این کشور در یمن و سوریه و جنگ آینده بر علیه ایران حضور ندارند، بر علیه عربستان میباشند و موضع میانه اصلا وجود ندارد، بحث و جدل نیز ممنوع بوده چرا که تکلیف مسئله مشخص شده و دیگران راهی جز اطاعت و اجرا پیش رو ندارند.
رویکرد جدید عربستان سعودی، آخرین حلقه از زنجیره قطب بندی فرقه ای در منطقه و گرد هم آوری کشورهای عربی و اسلامی در جبهه این کشور در رویارویی با ایران و به ویژه مذهب تشیع به شمار می آید چرا که به باور عربستان، این خطرناکترین دشمنی است که باید با آن مقابله شود، اولویت مطلق تنها به این مسئله تعلق گیرد و تمامی توانایی های نظامی، مادی، انسانی و رسانه ای در این زمینه نیز به کار گرفته شوند.
در واقع جرج دبلیو بوش، رئیس جمهوری پیشین آمریکا مالک نسخه اصلی این دکترین (کسی که با ما نیست، بر علیه ماست) بوده و آن را پس از حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی مطرح کرد تا مقدمه ای باشد برای آغاز جنگ از پیش طراحی شده بر علیه عراق و در نهایت توانست با تحریک لابی اسرائیلی و چهره های آن که در دولت آمریکا و ستون های اصلی آن نفوذ کردهاند، ائتلافی شامل ۳۴ کشور را برای آغاز این جنگ تشکیل دهد؛ با این حال عربستان سعودی با وجود آنکه توانسته همان تعداد از کشورها را زیر پرچم ائتلاف اسلامی جدید خود گرد هم آورد، آمریکا نبوده و قدرت بزرگی نیست که ناوهای هواپیمابر و بیش از ۳۰ هزار کلاهک هسته ای داشته باشد.
این دکترین بوش پسر علاوه بر اینکه باعث شد آمریکا به منفورترین کشور در جهان تبدیل شود و شکست بزرگی به دست نیروهای مقاومت در عراق و افغانستان شامل بیش از هفت هزار کشته و ۴۰ هزار زخمی تلفات انسانی و بیشتر از پنج تریلیون دلار زیان مادی متحمل گردد، پایگاه و زمینه رشد گروه های اسلام گرای افراطی و در راس آنها داعش که هم اکنون در حال گسترش در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی میباشد، را نیز فراهم ساخت.
نمی دانیم آیا کسانی که این دکترین را در عربستان سعودی در پیش گرفتهاند، این واقعیت ها را روی هم رفته و یا به صورت مجزا می دانند یا خیر، با این حال بر خود لازم می دانیم پیش از آنکه دیر شود، توجه آنها را به این مسئله جلب کنیم به ویژه آنکه منطقه به سرعت به سوی جنگ فرقه ای بزرگی حرکت میکند که احتمال دارد چندین دهه طول بکشد و همگان را بدون استثنا در آتش خود بسوزاند.
حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران، اقدامی افراطی و کاملا محکوم همراه با کوته نظری و بی احتیاطی بوده و انجام این کار نشانه شجاعت نیست، چرا که محافظت از این چنین سفارتخانه هایی مسئولیت کشور میزبان میباشد، با این حال اقدام مذکور به معنای آن نیست که بر علیه ایران اعلام جنگ شود به ویژه آنکه این کشور و در بالاترین سطوح به اشتباه خود اذعان کرده و بابت آن نیز عذرخواهی نموده است.
ایرانی ها پیشتر نیز به سفارتخانه های آمریکا و بریتانیا حمله کرده و کنترل آنها را به دست گرفتند، با این حال هیچ کدام از دو کشور مذکور برای انتقام جویی، بر علیه ایران جنگ راه نینداختند اگر چه به قطع روابط و اعمال تحریم روی آوردند که این نیز یک واکنش قانونی و قابل پیش بینی بوده، چرا که جنگ و تصمیم ورود به آن باید آخرین گزینه ها باشد.
از خردمندان عرب و یا آن دسته از آنها که باقی ماندهاند و کشورهایشان در نشست های وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج (فارس) و اتحادیه عرب شرکت میکنند، می خواهیم که شجاعت و توانایی داشته باشند و به صراحت با عربستان سعودی در رابطه با نقشه ها و جنگ هایش در منطقه، سیاست هایی که دنبال میکند و اهدافی که با این سیاست ها خواهان تحقق آنها میباشد، بحث و گفت و گو کنند چرا که این سیاست ها بر منطقه، ثبات و امنیت و همچنین آینده نسل های کنونی و آتی و منابع آن منعکس خواهد شد، از این خردمندان می خواهیم صدای خود را بلندتر کنند و از سکوتی دست بکشند که به عنوان نشانه رضایت و موافقت اولیه با سیاست های مذکور و جنگ های آتی ناشی از آن تلقی میشود.
این حق را داریم نیت های تصمیم گیرنده سعودی را بدانیم که ما را به عنوان کشور و ملت میان ایستادن در کنار و یا بر علیه خود مخیر می سازد، همچنین این حق را داریم که از وی بپرسیم آیا خطر اسرائیل جزو اولویت هایش قرار دارد؟ و اگر این گونه میباشد چه جایگاهی را به خود اختصاص داده، در صدر قرار گرفته یا در وسط و یا در قعر؟
وقتی مجله بریتانیایی “اکونومیست” از شاهزاده محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد سعودی، پادشاه واقعی عربستان، رهبر شاخه جنگ طلبان و طراح و مجری جنگ در یمن به دلیل فعالیت به عنوان وزیر دفاع، در مورد پیش بینی خود از زمان پایان این جنگ پس از گذشت ۱۰ ماه از آغاز آن پرسید، وی نتوانست پاسخ دهد چرا که در اصل پاسخی برای این پرسش در اختیار ندارد.
در تلاش برای درک چشم انداز راهبردی نظریه پردازان و طراحان دکترین جدید عربستان و هدف از آن، مصاحبه با شاهزاده بن سلمان را سه بار خواندم آن هم به زبان اصلی یعنی انگلیسی، در نهایت به این برداشت قاطع رسیدم که مزاج جدید سعودی، مزاج جنگ بوده آن هم با هر هزینه ای که داشته باشد، وی از فروش مهمترین سهام راهبردی کشورش یعنی شرکت «آرامکو» که کنترل منابع نفتی عربستان از صادرات گرفته تا ذخایر و رتبه بندی آن را به همراه میلیون ها متر از زمین های دولتی در غرب کشور یعنی شهرهای جده و مکه در اختیار دارد، سخن گفته و زبان حالش میگوید «ما آن گونه که شما میگویید در آستانه ورشکستگی نیستیم و در صورتی که مجبور شویم، آماده تامین هزینه های جنگ ها هستیم».
همانند هر کشور اسلامی و عربی دیگری، از عربستان سعودی نیز در محافظت از یکپارچگی، امنیت و ثبات آن حمایت میکنیم و در رویارویی با هر گونه تجاوزی که آن را هدف قرار دهد، در جبهه این کشور می جنگیم اما در عین حال با تمام قدرت با سیاست های عربستان مخالفت میکنیم چرا که در امور دیگر کشورها دخالت میکند و توانایی مالی و نظامی قدرتمند خود را برای بر هم زدن امنیت و ثبات آنها به کار میگیرد آن هم با شعارهای دموکراسی و حقوق بشر که خودش در پایبندی به آنها آخرین کشور جهان به شمار می آید.
با جنگ ها و تقسیم بندی های فرقه ای از سوی عربستان و یا هر کشور دیگری مخالفیم و به صورت یکسان در برابر آنها ایستاده و خواهیم ایستاد، اگر هم رهبران سعودی خواهان به راهانداختن چنین جنگ هایی هستند، این حق را ندارد که آن را بر ما و یا هر ملت عرب دیگری تحمیل کنند و میبایستی با آنهایی که قربانی این جنگ ها خواهند بود، مشورت و رایزنی کنند.
ما وظیفه خود می دانیم که زنگ خطر را به صدا درآوریم و حقیقت را بگوییم حتی اگر این مسئله ما را در معرض خطرهای زیادی قرار دهد آن هم در سایه فشار گسترده ترین حمله های عوام فریبی رسانه ای با هدف تحریک به جنگ فرقه ای و گردآوری نیرو برای آن در چارچوب یک نقشه جهنمیکه می خواهد منطقه را به آتش بکشاند و سوخت بیشتری بر آتش هرج و مرج خونین حاکم بر آن بریزد.
در پایان باید گفت که ما از امنیت و ثبات و جلوگیری از خونریزی امت خود حمایت میکنیم و در جبهه گفت و گو و تفاهم برای حل و فصل اختلافات هستیم هر چقدر هم که بزرگ باشند، چرا که باور استواری داریم دشمن این امت اسرائیل و آنهایی هستند که از اشغال سرزمین و مقدسات ما حمایت میکنند.»
منبع: شفقنا