بایدهای تبلیغ تشیّع در روسیه و کشورهای روس زبان: یک گزارش میدانی
هر روز اینجا کنار همه متروها زنانی (و بعضاً مردانی) در سرما از صبح تا شب ایستاده و با کمال ادب، جزوههایی از کلیسا درباره سعادت و خانواده دوستی و تأثیر خدا برای زندگی شاد، مجّانی میدهد و یادداشت میکند که چند نفر مراجعهکننده داشته برای گزارش به طرّاحان این برنامه برای نمونه یکبار از یکی از آنها کتاب مقدّس به زبان فارسی خواستم. او همراه نداشت چون برای زبان فارسی تا آن موقع مراجعه نداشت؛ ولی شماره تلفن مرا گرفت و چند روز بعد، یکی از مبلّغان تاجیکی با کتاب مقدّس و یک جزوه فارسی به خوابگاه محلّ اقامت من آمد و با کمال ادب کتاب را به من داد.
٭٭٭
یکی از دوستان عزیز و یاران گرمابه و گلستان بنده، یعنی آقای حجّتالاسلام محمّدجواد شعبانی منفرد که از ثمرات مفید «حوزه علمیّه قم» به شمار میروند، ماههای گذشته را برای تکمیل زبان روسی در کشور «روسیه» سپری کردهاند.
ایشان که در سالهای گذشته، مجموعه کتابهای ارزشمند «جرعهای از دریا» مشتمل بر آثار و خاطرات جناب آیتالله سیّدموسی شبیری زنجانی را تدوین و منتشر نموده بودند، در ایّام اقامت در روسیه، مجموعهای از «گفتارها و مواعظ جناب عیسی مسیح(ع) به روایت رسول مکرّم(ص)» و اهل بیت عالی مقام(ع) را در کشور روسیه منتشر کردند.
جناب شعبانی در ایّام اقامت در سرزمین تزارها، خاطرات و تألّمات بسیاری داشتند. در جریان گفتوگوهایی که با ایشان داشتم، دیدگاههای ایشان درباره ترویج تشیّع در روسیه و کشورهای روسی زبان را جدّی یافتم و از ایشان درخواست کردم تا شرحی از سفر و فعّالیتهای خود در مجامع علمی روسیه را بنگارند. ایشان نیز دعوتم را لبّیک گفتند و نوشتاری با عنوان «مسافر روس» تدوین کردند.
مسافر روس گزارش سفر هفتادوپنج روزه به سنتپترزبورگ
اینجا شهر «سنت پترزبورگ» و به قول روسها قلب و پایتخت فرهنگی روسیه است. شهری بسیار زیبا که هنر از سر و رویش میبارد. هر گوشهای که رد میشوی، هنرمندی نشسته و هنرنمایی میکند. سنت پترزبورگیها خود را از مسکوییها برتر و بافرهنگتر میدانند و ظاهراً هم همینطور است. من چون ماهها قبل در ایران، ارتباطهایی با برخی از دانشجویان و هنرمندان این اثر که گرفته بودم، خیلی زود توانستم در روزهای اوّل، دیدارها را آغاز کنم. به نظر من هنر در روسیه راه ورود به همه جاست. با همین بهانه و با اندک بضاعتی که بود، با برخی از هنرمندان و دانشجویان رشتههای هنر مرتبط شدیم. باید با کمال تأسّف بگویم که مردم اینجا (با آن همه ادّعا درعلم و فرهنگ) از ایران و هنر ایران و فرهنگ ایران اطّلاعات درستی ندارند یا هیچ. اطّلاعی ندارند؛ البتّه تقصیر از خودمان است که برای این مهم، کوچکترین تلاشی نکردهایم. بله تنها در «دانشکده شرق شناسی دانشگاه دولتی سنت پترزبورگ» میشد، دانشجویان رشته زبان فارسی و تاریخ ایران را دید که به ایران علاقهای و از آن اطّلاعاتی دارند. تاکنون حدود ده بار من به این دانشکده رفتهام و با دوستانم، با عنوان استاد زبان فارسی تدریس داشتهایم. باید تأسّف خورد که در این دانشکده همه جور نماد و مجسّمه از همه کشورها هست؛ ولی حتّی یک تمثال از یک دانشمند ایرانی دیده نمیشود و کاش میدیدید که «چین» همه جای این دانشکده و حیاط آن را با مجسّمههای الههها و دانشمندان خود پر کرده است و هر کس وارد میشود، چنین میپندارد که شرق یعنی چین و بس و گویی ایران در شرق وجود خارجی نداشته است. شاعران ما در آنجا، گاهی به اسم شاعر تاجیک شناخته میشوند. در حیاط دانشکده، باغچهای است مانند قبرستان، سنگهایی به یادبود قرارداد دانشکده با دانشگاههای جهان گذاشته شده؛ ولی حتّی یک سنگ به یادبود قرارداد با ایران، دیده نمیشود. دانشجویان سال اوّل زبان فارسی، تنها در همان سال اوّل، فارسی سلیس و ایرانی را از استادی خوب، به نام ایرینا کنستانتینونا ایوانوا میآموزند؛ ولی در سال دوم به بعد با تغییر دروس و جایگزینی اساتید تاجیک، لهجه و گویش به فارسی تاجیکی برمیگردد؛ یعنی چیزی شبیه به لهجه افغانی. البتّه افغانی خیلی گویاتر است از تاجیکی. هنوز در اتاق پروفسور علی کالیسی سنیکوف در انستیتو نسخ خطّی شرقی (بزرگترین و مهمترین کتابخانه نسخ خطّی روسیه و یکی از بزرگترین کتابخانههای خطّی جهان) پرچم شیر و خورشید است؛ نه به خاطر مخالفتش با ایران، بلکه به این جهت که قبل از انقلاب، سفارت ایران در شهر سنتپترزبورگ آن را به وی اهدا کرده بود و بعد از انقلاب، کسی پرچم جدید را به وی نداده است. این یعنی عدم مراوده فرهنگی با چنین مرکز فرهنگی مهمّی در روسیه که حاوی مهمترین تراث ایران، از جمله «کتابخانه بقعه شیخ صفیالدّین اردبیلی» است.
عدم ارتباط نمایندگان فرهنگی ایران را باید به بیخبری مراکز دینیمان ضمیمه کرد. در بخش اسلام موزه تاریخ ادیان سنتپترزبورگ که یکی از بزرگترین و مهمترین موزههای تاریخ ادیان است، ارائه ناهمگون، بهرغم وجود آثار اسلامی قابل توجّه و نامتوازن باورهای اسلامی و به ویژه شیعی از عدم ارتباط مراکز مذهبی ما با این موزه خبر میدهد؛ برای نمونه نمایش تشیّع در کنار تصوّف و عدم تفکیک آن دو، در نگاه هر بازدید کننده، ایجاد تردید میکند یا نشان دادن عزاداری و قمهزنی به عنوان نماد شیعه یا نصب شمشیر ذوالفقار علی(ع) در کنار تابلو قمهزنی با وجود اغلاطی نوشتاری در تابلوها، نظیر زنجیلزنی، به جای زنجیرزنی و مهمتر از همه، فقدان بسیاری از نمادها و آثار اسلامی دیگر، کاستیهایی است که در بخش اسلام دیده میشود واین نتیجه بیخبری یا عدم تعامل کارشناسان و متخصّصان مرتبط این مرکز با حوزه تشیّع است.
اینجا از اسلام برداشت خوبی ندارند و مسلمانان قریب به اتّفاق از منطقه «تاتارستان» هستند و برای روسها شهروندان درجه دوم به حساب میآیند؛ به دلیل عملکرد نازیبایشان. کارهای پست را معمولاً تاتارها انجام میدهند و مشاغل اداری و سطح بالا را اکثراً روسها. ایرانی با عرب فرقی گذاشته نمیشود. در برخورد با یک روس، عراق را با ایران اشتباه میگیرند، ابتدا باید خود را از آنها متمایز کنی و ابتداییترین سؤالات را پاسخ دهی که ما عرب نیستیم؛ امّا مسلمان ایرانی هستیم. اگر مخاطبت از جنس زن باشد، باید به شبهاتی که کشورهای عربی درباره زن در ذهنشان ایجاد کردهاند هم پاسخ دهی. فکر میکنند هر یک از ما چند زن داریم و زنها همه در ایران نقاب میزنند. جواب به این سؤالات شاید کار یک دقیقه باشد، ولی درد این است که این سؤالات در اذهان همه است و نیاز به کاری فرهنگی است.
با کمال تأسّف، باید بگویم از سال ۹۱ به بعد از فروپاشی جماهیر شوروی، از عربستان دهها هزار طلبه مسلّط به زبان روسی به این کشور گسیل شد و حاصل زحمت ۲۵ساله ایشان جمعیت بیست تا سی میلیونی مسلمانان سنّی روسیه است که در نمازهای عید فطر هر سال در نماز میلیونی عید خود را نشان میدهد.
اینجا تاتارها همه کاره اسلام هستند و با سلفیها رابطه بدی ندارند. باید گفت:
افسوس که این مزرعه را خواب گرفته
دهقان مصیبت زده را خواب گرفته
(روح ادیب الممالک فراهانی شاد … بخوانید شعرش را که باید در اینجورجاها خواند)
از شیعه خبری نیست به عنوان یک جریان زنده و تنها آذریها در اینجا، چراغ شیعه را روشن نگه داشتهاند، بی حمایت ایران و مراجع که آن هم به دلیل اصرار بر تکلّم به زبان آذری (بهرغم دانستن زبان روسی) هیچگاه از روسها کسی با اهل بیت(ع) آشنا نمیشود.
اجتماع شش هزار نفری آذریها در روز عاشورا در سنت پترزبورگ در سالن بزرگ تئاتر شهر به نظر من هیچ جنبه تبلیغی نداشت و حتّی نگهبان سالن تئاتر هم از این مراسم بهره نبرد و نفهمید حسین یعنی چه!! چون فقط به زبان آذری بود و بس!!!
هر روز اینجا کنار همه متروها زنانی (و بعضاً مردانی) در سرما از صبح تا شب ایستاده و با کمال ادب جزوههایی از کلیسا درباره سعادت و خانوادهدوستی و تأثیر خدا برای زندگی شاد را مجّانی میدهد و یادداشت میکند که چند نفر مراجعه کننده داشته است. برای نمونه یک بار از یکی از آنها کتاب مقدّس به زبان فارسی خواستم. او همراه نداشت؛ ولی شماره تلفن مرا گرفت و چند روز بعد یکی ازمبلّغان تاجیکی، با کتاب مقدّس و یک جزوه فارسی به خوابگاه محلّ اقامت من آمد و با کمال ادب کتاب را به من داد.
[عکس]اینها اعضای سازمانی به نام شاهدان یهوه (Свидетел Иеговы) هستند که فعّالیتشان در راستای ترویج گرایشی خاص در مسیحیت است و در بسیاری از کشورهای جهان شعبه دارد و نشریهای ماهیانه به ۲۲۰ زبان زنده، از جمله فارسی منتشر میکنند؛ به نام «برج دیدهبان» که یکی از پرتیراژترین نشریات جهان، با تیراژی حدود ۴۵ میلیون است و سایت http://www.jw.org/ru نیز تمام جزوههای عرضه شده را به صورت دیجیتال مجدّداً در اختیار مخاطبان قرار میدهد. تمام محصولات این سازمان به صورت مجّانی به متقاضیان ارائه میشود. زبان روسی این نشریه در بلاروس با ۰۳۰/۲۲۰ شمارگان چاپ میشود و در روسیه در سنت پتربورگ با ۰۰۰/۱۹۰ شمارگان.
کلیساهای اینجا زیباست. در نهایت زیبایی و جلب توجّه میکند و کشیش در کلیسا عزیز است و نزاعی بین هیئات امنای کلیسا و کشیش نیست!!
ارتدوکس به نظر من به شیعه خیلی نزدیک است و فرصتی است برای ورود ما به جامعه روس از طریقی غیر از طریق مسلمانان سنّی تاتار. قبل از سفر، کتابچه کوچکی به نام مواعظ مسیح(ع) آماده کرده بودیم، از قول پیامبر و اهل بیت(ع) که در گفتوگو با روسها بسیارکارگشا بود و برایشان جالب بود از این نظر که نگاه اسلام به مسیح تا این حد زیباست. آنها کلماتی از مسیح برای اوّلین بار میدیدند که هیچگاه در کلیسا هم نشنیده بودند.
اینجا هر روز صبح در کنار ایستگاهای مترو پرتیراژترین روزنامه شهر به نام «مترو» توزیع و در هر شمارهاش، لااقل چهار تبلیغ از تورهای تفریحی اسرائیل دیده میشود.
از خیلیها، به ویژه دخترها که سؤال میکنی، یکی از جاهایی که سفر کردهاند یا برنامه سفر دارند، اسرائیل است؛ امّا در اینجا، ایران در برنامه مسافرت کسی نیست. گویی اسرائیل امنترین جای دنیاست و ایران ناامن! اگر یک هزارم این تبلیغات را ایران هم انجام میداد، به نظرم سیل توریست به ایران هم سرازیر میشد.
اینجا تعمیرات شهری بیضابطه نیست و در هر تعمیری، چهره شهر نباید زشت شود. این تصویر را من از ساختمانی در حال تعمیر انداختم که بهاندازه ارتفاع ساختمان بر روی آن کاوری نقاشی شده متناسب با طرح ساختمانهای اطراف کشیده شده است.
در سنتپترزبورگ و کلّاً در روسیه، آمار مطالعه بالاست. در مترو کمتر کسی با موبایل بازی میکند. از هر ده نفر، یک نفر کتاب قطور در دست دارد که هر روز قسمتی از آن را میخوانند و کاغذ نشانه لای کتاب نشان میدهد که این کتاب سنگین چند سفر دیگر باید در مترو همراه او باشد. شاید بتوان گفت از هر ده نفر، چهار نفر دستگاه ای بوک
(Ebook) دارند و بلافاصله در مترو شروع به خواندن کتاب میکنند. برخی هم با تبلت و موبایل مطالعه میکنند. برخی هم روزنامه میخوانند. خلاصه روسها اهل مطالعه هستند. اینها مشاهدات من است.
سخن آخر و چند پیشنهاد
به نظرم در روسیه، مهمترین ابزارهای تبلیغی ما این موارد است:
۱. معرفی معماری ایرانی، اسلامی؛
۲. معرفی میراث فرهنگی و تاریخی ایران و اسلام و ارتباط با موزهها؛
۳. از همه مهمتر، آموزش زبان فارسی به عنوان راحتترین و تأثیرگذارترین راه که داستان مفصّلی دارد و در یک جمله: فارسی زبان فرهنگ شیعه و مهمترین راه حضور ایران در همه کشورهاست.
٭٭٭
متأسّفانه درد اصلی پس از ایجاد ارتباط و جذب افراد نخبه است که مجموعه یا سایتی متمرکز برای تبلیغ در این راستا نیست. مثلاً با شخصی پس از هفتهها گفتوگو از امام حسین(ع) یا شیعه میگویم و او با یک جستوجو در اینترنت، چیزهایی از شیعه و عاشورا میبیند که با گفتههای من تفاوت دارد!!
من برای شناساندن زیباییهای ایران باید دربهدر دنبال سایتی مناسب باشم!!
برای نشان دادن زیبایی محرّم باید خیلی بگردم و انتخاب کنم!!
برای معرفی ساده شیعه برای یک مسیحی، باید پدرم در بیاید و متنی مناسب نیابم!!
برای نشان دادن زیبایی حجاب باید عکسهای اینترنت را غربال کنم تا یکی هم پیدا نشود!!
امّا در طرف مقابل، سایتهای سنّی مطالب و مواردی آماده برای معرفی اسلام دارند با تفسیر خودشان، برای نشان دادن حجاب زیبای زن و هر چه که بخواهند.
برای همین راه، انداختن سایتی برای زیباسازی چهره ایران و تسهیل دسترسی به مطالبی درباره اسلام و شیعه و نگاه صحیح به زندگی، البتّه با نگاه شیعی و بینالمللی و اشباع از همه محاسن و پرهیز از معایب و اختلافها، کاملاً ضروری به نظر میرسد.
برداشتهای شخصی من است که خالی از اشتباه هم نیست.