برخى از دانشمندان بر این باورند که علم طب، مبدأى الهى دارد و متّکى به وحى است . اندیشمند و محقّق بزرگوار شیخ مفید رحمه الله در این باره چنین مى فرماید :
طب، [دانشى] است درست که آگاهى از آن، امرى ثابت است و راه دسترس بدان نیز وحى است . آگاهان به این دانش، آن را تنها از پیامبران بهره گرفتهاند؛ چه آن که نه براى آگاهى یافتن از حقیقت بیمارى، جز به کمک سمع (ادّله نقلى)، راهى هست، و نه براى آگاه شدن به درمان، راهى جز توفیق . بدین سان، ثابت مى شود که یگانه راه این آگاهى، شنیدن از همان خدایى است که به همه نهفته ها آگاه است . [۱]
به نظر مى رسد نیاز انسان هاى نخستین، ایجاب مى کرد که «وحى»، برخى از دانش هاى تجربىِ ضرورى براى زندگى را در اختیار آنان قرار دهد. مؤیّد این نظریه، مطلبى است که سیّد بن طاووس نقل کرده است :
إنَّ اللّهَ ـ تَبارَکَ وتَعالى ـ أهبَطَ آدَمَ مِنَ الجَنَّهِ، وعَرَّفَهُ عِلمَ کُلِّ شَیءٍ، فَکانَ مِمّا عَرَّفَهُ النُّجومُ وَالطِّبُّ .
خداوند، آدم را از بهشت، فرو آورد و او را از آگاهى به همه چیز، برخوردار ساخت . نجوم و پزشکى، از جمله چیزهایى بود که خداوند، وى را از آنها آگاه کرد . [۲]
بنا بر این، مى توان گفت که سرآغاز علم طب، آموزه هاى وحى بوده؛ امّا تجربه دانشمندان نیز بدان افزوده شده و تدریجا این دانش، گسترده تر شده و مى شود؛ لیکن این ادّعا که وحى، تنها راه رسیدن به این دانش است، علاوه بر این که متّکى بر برهان عقلى و یا شرعى نیست، بطلان آن به وسیله تجربه ثابت شده است و آنچه از مرحوم شیخ مفید نقل شده که راه رسیدن به دانش طب، «السمع عن العالم بالخفیّات» است، اگر مقصود، یکى از راه هاى رسیدن به این دانش باشد، صحیح است؛ وگر نه نمى تواند صحیح باشد .
[۱] تصحیح الاعتقاد، ص ۱۴۴، بحارالأنوار، ج ۶۲، ص ۷۵ . [۲] ر. ک : ج۱، ص ۳۵، ح ۶ .