همانطور که واژهها را رج به رج به نظم درمیآورم، توانستهام در رشته مهندسی معماری، آجرها را نیز رج به رج به سرپناهی امن بر روی سپیدی کاغذ ترسیم کنم.
عضو و همکار انجمنهای ادبی زیادی هستم، از جمله انجمنهای ادبی: کرج، خانه هنرمندان اصفهان، کوثر دلیجان، آبادان و مهر دهلران. به توفیق الهی موفقیتهایی نیز داشتهام، از جمله:
ـ احراز رتبه دوم در مسابقه سراسری شعر میلاد امام رضا(ع)؛
ـ کسب رتبه سوم در جشنواره «طریق جاوید»؛
ـ انتخاب به عنوان شاعر برتر توسط مجله جوانان؛
ـ و کسب لوح تقدیر از جشنواره دانشجویی منطقه ۶ کشور و…
تاکنون مجموعه شعر «مثل عشق» که از من چاپ شده است و مجموعه شعر «روزی خواهم رفت» نیز آماده چاپ میباشد.
و امّا شعر… نفس که میکشم واژهها به دنیا میآیند، دستم را میگیرند و خودم را نشانم میدهند و حرف آخر اینکه از مسئولان فرهنگی انتظار دارم که با بسترسازی مناسب، تکیهگاه مطمئنّی برای هنرمندان باشند.
جمعه
فردا هم
جمعه بر روی دوش خورشید سرک میکشد
و من همیشه
بوی تو را در این روز مقدّس و
لای گلبرگهای محمّدی استشمام میکنم
میدانم میآیی و
الفبای محبّت را بر روی زمین میپاشی
من هم فردای آن روز
شعرهایم را میچینم و
دسته دسته تقدیم حضور سبز تو میکنم
وقتی که میآیی
آسمان آبی آبی است و باران هم میبارد،
آدمیت از آدمنماها فاصله میگیرد،
زمین پوست میاندازد و روح هر کسی
از چشمه چشمان تو تن میشود
زمین پاک میشود،
مثل چشمان ساده و معصومت
پرندهها آهنگ عجیبی سر میدهند!!
انگار سالهاست گوشهایمان با این آهنگها غریبهاند.
به خواب میرویم،
فردا روز دیگری است.
…
و آدم زاده میشود.
تقدیم به ساحت مقدّس مولا علی(ع)
خسوف
سمتِ محرابِ دلم، شب همه شب پر زدهای
ابن ملجم شده بر فرق کبوتر زدهای
ماه و خورشید، سرافکنده حوّای تو شد
در خسوفی که تو خنجر به ابوذر زدهای
آدم و وسوسه چیدن آن سیب چرا؟
که دم از گم شدن و گرگ و برادر زدهای
کوفه تحقیر قدمهای تو و نام تو شد
لکه ننگی شد و بر دل مادر زدهای
ماندهام تا تو بتابی سحر از سمتِ غزل،
لب زنی بر لب زخمم، که به کوثر زدهای
بقیع
کنار بقیع
نشaسته بود زنی،
که با حوصله میشمرد،
دانههای ریزِ خاکِ دامنش را
و طفلی،
که ضجّه میزد،
تیزی تیغی را،
وقتی که خورشید
به زمین میافتاد.
چشمانت را بگشا!!
واژههایم،
سالهاست
لب خشکت را
غزل باران کرده است
ماهنامه موعود شماره ۱۰۱