چکیده:
تمامی استودیوهای فیلم سازی بزرگهالیوود بازوی یکی از شرکتهای تجاری بزرگ در آمریکا هستند. این شرکتها بر اساس منافع تجاری خود چند و چون ساخت فیلمها را تعیین میکنند. به این ترتیب، عمده فیلمهای تولید شده درهالیوود، به نوعی بازتاب دهنده منافع اقتصادی و سیاسی پنهان این شرکتهای تجاری بزرگ هستند.
فیلم حماسی باز لورمن با عنوان «استرالیا»، مورد انتقادهای بسیاری قرار گرفته است که بیشترین این هیاهوها از سوی جرمین گریر و با این استدلال صورت گرفته است که این فیلم در پی تطهیر تاریخ استعماری این کشور است. در عین حال، این فیلم در خدمت این هدف نیز بوده است تا از استرالیا چهرهای را ارائه دهد که گویی بهترین جا برای گذراندن تعطیلات است. ـ اکران این فیلم همزمان بود با پوشش گسترده اعلام نمایش آن در بخش سیر و سفر روزنامهها و راهاندازی یک برنامه تبلیغی گشاده دستانه از سوی اداره گردشگری استرالیا. این نوع بازاریابی را نمیتوان چندان جدید دانست ـ در سراسر تاریخ سینما مشاهده میشود که فیلمها در خدمت اهداف سیاسی و اجتماعی خاصی بودهاند. اما به منظور درک نفوذی که امروزه برهالیوود جریان دارد، طرح این سؤال به شکل دقیق تر، هنور ارزش دارد که چه چیزی کمپانی «فاکس قرن بیستم» را تشویق به تولید این قبیل محصولات کرده است؟ پاسخ این سؤال هنگامی روشنتر میشود که بدانیم، شرکت مادر این استودیو، «نیوز کورپوریشن» است که متعلق به روبرت مورداک است و در سراسر مراحل تولید این فیلم دست در دست دولت استرالیا داشته است. قرار و مدارهای گذاشته شده بین دو طرف، به خوبی نتیجه داده است: دولت از افزایش تعداد جهانگردان بهره مند میشود و در عوض، مورداک نیزاز دهها میلیون دلار تخفیف مالیاتی برخوردار میگردد.
ساختار اقتصادی صنعت فیلمسازی، حول استودیوهای مسلط هالیوودی شکل گرفته است که هر یک از آنها یکی از مؤسسات فرعی یک مؤسسه بسیار بزرگتر محسوب میشوند. از این رو نباید هر استودیو را یک حرفه جدا یا مستقل دانست، بلکه باید آنها را فقط یکی از منابع بسیار بزرگ درآمد در امپراتوری مالی گستردهتر که همان شرکت مادر باشد به حساب آورد. به این ترتیب، درست مثل فاکس قرن بیستم که در تملک نیوز کورپوریشن قرار دارد، پارامونت یکی از مؤسسات فرعی «وایاکام» است که خود آمیزهای است از رسانههای مختلف. «یونیورسال» در تملک «جنرال الکتریک/ ویوندی» است، «دیزنی» در تملک «والت دیزنی کورپوریشن» و غیره. این شرکتهای مادر، مؤسساتی کلان هستند و گاهی اوقات منافع مالی آنها پیوند نزدیکی با حوزههایی که دارای ابعاد سیاسی هستند، نظیر صنایع مهمات سازی دارد. به علاوه، گاه آنها به دولتها که از قدرت قانون گذاری به نفع آنها و اعطای تخفیفهای مالیاتی برخوردارند نیز وابستگیهایی دارند.
نمیگوییم که محتوای فیلمهای یک استودیو تماماً بر اساس منافع سیاسی و اقتصادی شرکت مادر آن تعیین میشود. رؤسای استودیوها نوعاً در تولید فیلمهای خود از آزادی عمل قابل توجهی برخوردارند، بیآنکه هیچ گونه مداخله
مستقیمی در کار آنها صورت بگیرد. اما درک این نکته بسیار حائز اهمیت است که چگونه و چرا استودیوهایهالیوودی با منافع این شرکتها پیوندی گستردهتر مییابند. در بهترین وضعیت، چنین منافعی شکل دهنده نوعی فرهنگ محافظه کارانه در فیلم سازی است. در بدترین وضعیت، بیشک چگونگی رعایت و حفظ منافع خاص شرکتهای مادر در فیلمهایی خاص را باید ناشناخته دانست.
مثلاً در سال ۱۹۶۹ «هاسکل واکسلر» ـ سازنده فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» ـ در اکران اثر کلاسیک خود Medium Cool که در آن به اعتراضات ضد جنگ در گرد هم آیی انتخاباتی دمکراتها در سال قبل از آن پرداخته بود، با مشکلات زیادی مواجه شد. طبق گفته واکسلر، مدارکی که در چهارچوب «قانون آزادی اطلاعات» به دست او رسیده بود، فاش میکردند که در شب افتتاحیه فیلم، شهردار شیکاگو و افراد دیگری در حزب دمکرات به «گلفاند وسترن» (که در آن زمان شرکت مادر پارامونت محسوب میشد) اطلاع داده بودند که در صورت به اکران درآمدن این فیلم، از اعطای مزایای مالیاتی و برخی مزایای دیگر به این شرکت خودداری خواهد شد.
وکسلر در یک مصاحبه تلفنی به ما گفت که رهبران کسب و کارهالیوود «یک جو وجدان ندارند». او برای ما توضیح داد که چگونه این شرکت از روی احتیاط این توافق را انجام داد: «پارامونت با من تماس گرفت و گفت که من باید تمام نماهای مربوط به اعتراض کنندگان در پارک را از فیلم درآورم، کاری که البته غیر ممکن بود.آنها گفتند، اگر مردم به تماشای این فیلم بروند، بعد از سالن سینما خارج شوند و اعمال خشونت آمیزی از آنها سر بزند، آن موقع احتمال دارد مقامات پارامونت تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.» اگر چه پارامونت مجبور به اکران فیلم شد و این فیلم با موفقیت رتبه X را کسب کرد، تبلیغات آن به طور ضعیف و ناقص انجام شد و وکسلر از ارائه آن به فستیوالها منع شد. یک فیلم برای سودآوری، راه دشواری را در پیش رو دارد، اما بدون شک، حفظ منافع گستردهتر شرکت مادر، واجد اهمیت بیشتری است.
در نمونه اخیر، کمپانی والت دیزنی تلاش کرد جلوی پخش فیلم «فارنهایت ۱۱/۹» ساخته پرفروش مایکل مور محصول شرکت «میراماکس» را بگیرد. میراماکس اصرار داشت که دیزنی هیچ حقی ندارد که جلوی پخش فیلم را بگیرد،
چرا که بودجه ساخت آن بسیار پایینتر از سطحی بوده که پخش فیلم را مستلزم تأیید دیزنی کند. نمایندگان دیزنی پاسخ دادند که اگر گمان رود که پخش یک فیلم با منافع شرکت در تضاد است، آنها میتوانند جلوی اکران هر یک از فیلمهای تولیدی میراماکس را بگیرند. آری امانوئل کارگزار مایکل مور مدعی شد که رئیس دیزنی مایکل آیزنر به او گفته است که میخواهد نظر به نگرانیهای ابراز شده از سوی سیاست مداران محافظه کار به ویژه در خصوص تخفیفهای مالیاتی که به اموال دیزنی از جمله «والت دیزنی ورلد» در فلوریدا داده میشود، قرارداد تولید و پخش این فیلم را فسخ کند (در آن زمان فرماندار فلوریدا برادر رئیس جمهور، جرج بوش بود). دیزنی نقش بازیهای سیاسی در چنین ردههای بالایی را تکذیب کرد و این طور توضیح داد که نگران آن است که « پای این شرکت به نزاعهای حزبی شدید کشیده شود» و این موضوع باعث انزجار مشتریان این شرکت شود. دیزنی از یک سنت محافظه کاری قدرتمند برخوردار است: خود والت دیزنی یک ضد کمونیست دو آتشه بود. (هر چند که برخی شایعات دیگر حاکی که از آن بودند که او یک فاشیست و خبرچین اف بیآی است، اما به راحتی نمیشد به این شایعات دامن زد.) پشتیبانان شرکتی و دولتی به دیزنی کمک کردند تا فیلمهایی بسازد که در آنها به تبلیغ سیاست «اتم در خدمت صلح» پرزیدنت آیزنهاور پرداخته میشد. یک نمونه دیگر از این قبیل فیلمها، مستند نه چندان شناخته شده Duck and cover بود که به کودکان مدرسهای میگفت، آنها میتوانند با مخفی شدن در زیر میزهای کلاس، از یک حمله اتمی جان سالم به در ببرند. حتی در حال حاضر نیز یکی از اعضای دیرپای هیئت مدیره دیزنی یعنی جانای برایسون، مدیر شرکت «بوئینگ» نیز هست که یکی از بزرگترین پیمانکاران صنایع هوا فضا و دفاعی است. بوئینگ در سال ۲۰۰۲ و به دنبال حمله آمریکا به افغانستان، شانزده و شش دهم میلیارد دلار از قراردادهای خود با پنتاگون به جیب زده است. برخی از فیلمهای دیزنی به نظر میرسد که بنا به دلایل سیاسی مورد عنایات خاصی قرار گرفتهاند. زمانی که دیزنی فیلم «پرلهاربر» را اکران کرد ـ نمونهای از یک فیلم با بودجه نجومیکه احیای ناسیونالیسم آمریکایی و به دنبال آن «روز رسوایی» را گرامی میدارد ـ چندان مورد توجه تماشاچیان قرار نگرفت و اعتنای زیادی به آن نشد. با این وجود، دیزنی به طرزی غیر منتظره، در آگوست سال ۲۰۰۱ تصمیم گرفت تا زمان پخش فیلم در سطح کشور را از حد استاندارد دو تا چهار ماه به هفت ماه افزایش دهد که معنای این کار این بود که این فیلم پرفروش «تابستانی» تا دسامبر بر روی پرده خواهد بود. به علاوه دیزنی تعداد سالنهای سینمایی را که فیلم در آنها به نمایش در میآمد، از صد و شانزده به هزار و سی و شش سالن افزایش داد. در حالی که چنین فیلمهایی به راحتی راه خود را به سمت سینماهای چند سالنی در جهان میگشایند، فیلمهایی که از نظر سیاسی چالش برانگیزتر هستند، در مضیقه مالی دست و پا میزنند. فیلم «سالوادور» الیور استون (۱۹۸۶) بازنمایی تصویری جنگ داخلی السالوادور بود . روایت این فیلم نسبت به چریکهای چپگرا همدردی داشت و به روشنی سیاست خارجی ایالات متحده را به انتقاد میگرفت و آمریکا را به حمایت از ارتش راست گرای السالوادور و جوخههای مرگ بدنام آن محکوم میکرد. فیلم استون از سوی تمام استودیوهای بزرگهالیوودی رد شد و در نهایت نیز سرمایهگذاران انگلیسی و مکزیکی بودجه ساخت آن را پرداختند. در نمونهای جدیدتر، مستندهای جدل برانگیزی چون Loose Change که مدعی بود حادثه یازدهم سپتامبر یک «کار داخلی» است و Zeitgeist که تصویری هولانگیز از اقتصادهای جهانی ارائه میدهد، از طریق اینترنت توسط میلیونها نفر تماشا شدهاند، در حالی که رسانههای شرکتی کوچکترین اشارهای به آنها نکردهاند.
استودیوهای یونیورسال از تعدادی فیلم حمایت به عمل آوردهاند که از نظر اجتماعی و سیاسی انتقادهایی در آنها وجود داشته است؛ از جمله «فرزندان مردان»، «کله کوزه ای» و «چوپان خوب». با این حال، در مواقعی معلوم شده که منافع شرکت مادر این استودیو یعنی «جنرال الکتریک»، در تصمیم سازی در مورد این فیلمها نقش داشته است. اغواگرترین منافع جنرال الکتریک، با تولید تسلیحات، تولید اجزای حساس هواپیماهای جنگی برخوردار از فن آوری برتر، فنآوری اکتشافی پیشرفته و سخت افزارهای حساس مهم برای صنایع نفت و گاز جهانی خصوصاً در جهان پس از صدام حسین مرتبط میشود. هم مدیران قبلی و هم فعلی جنرال الکتریک با دولت بوش مرتبط بودهاند: جک ولش (مدیر این شرکت از ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۱) یک جمهوری خواه رسمی است که بیزاری خود را از «پروتکل»، «دیپلماسی و مقررات» اعلام داشته و حتی از سوی نماینده کالیفرنیا در کنگره، یعنی هنری واکسمن متهم شده که به شبکه «ان بیسی» خود فشار آورده است تا در «انتخابات به سرقت رفته» سال ۲۰۰۰ که بوش بدون اعلام قبلی در خلال شمارش آرا در اتاق خبر ظاهر شد، او را برنده انتخابات اعلام کند . خلف ولش یعنی مدیر فعلی جنرال الکتریک جف ایملت، یک نو محافظه کار است و یکی از مشارکت کنندگان مالی مهم در مبارزات انتخاباتی بوش بوده است.
فیلم United 93 تولید جنرال الکتریک/ یونیورسال، به عنوان «شرح ماوقع راستین» چگونگی «خنثی کردن نقشه تروریستی» هواپیما ربایان توسط مسافران قهرمان هواپیما جا زده شده است که در آن، مسافران تروریستها را وادار میکنند تا قبل از رسیدن هواپیما به هدف تروریستها، آن را در مناطق روستایی پنسیلوانیا سرنگون کنند. در آن زمان، روایت رسمیبوش از حادثه یازده سپتامبر از سوی رسانههای خبری مستقل آمریکا به طور جدی مورد پرسش واقع شد. طبق نظر سنجی «زاگبی» که در سال ۲۰۰۴ انجام شد، نیمی از اهالی نیویورک معتقد بودند که «رهبران آمریکا از قریب الوقوع بودن حملات یازده سپتامبر آگاه بودهاند و آگاهانه از دست زدن به هر اقدامی قصور ورزیدهاند.» و فقط یک ماه قبل از به نمایش در آمدن United 93، هشتاد و سه درصد از بینندگان Cnn اعتقاد خود را نسبت به این امر مورد تأیید قرار دادند که «دولت آمریکا رویدادهای واقعی مربوط به حملات یازده سپتامبر را از مردم مخفی کرده است.» دولت آمریکا در حالی که روایت رسمی آن از حملات، مورد تردید جدی قرار داشت، با آغوش باز از نمایش United 93 استقبال کرد: این فیلم برگردانی صادقانه و آوایی ـ تصویری از «گزارش کمیسیون یازده سپتامبر» بود. اندکی پس از شروع اکران فیلم در سطح کشور، پرزیدنت بوش نمایندگان یونیورسال را به کاخ سفید دعوت کرد تا به دنبال نمایش خصوصی فیلم، دستهای آنان را برای تشویق و تبریک بفشارد.
فیلم «مونیخ»، کندوکاو اسپیلبرگ از انتقام جویی اسرائیل به دنبال حمله تروریستی فلسطینیها به بازیهای المپیک مونیخ در سال ۱۹۷۲ را نیز میتوان بازتاب منافع «جنرال الکتریک» دانست. اسرائیل یکی از وفادارترین مشتریان جنرال الکتریک است و موشکهای لیزری هل فایر ۲ و نیز سیستمهای پیش رانش جنگندههای فالکون اف ـ ۱۶، جنگنده فانتوم اف ـ۴، هلی کوپترهای تهاجمی آپاچی آ اچ ـ۶۴ و هلی کوپتر بلکهاوک یو اچ ـ۶۰ را از این شرکت خریداری میکند. اسپیلبرگ فیلم خود را با یک نمای طولانی از مرکز تجارت جهانی به پایان میبرد، در حالی که برجهای دوقلوی این مرکز به شکل یادآورانی غول پیکر در تصویر دیده میشود که میگویند: «چرا ما میجنگیم» و سایه خود را بر صد و شصت و هفت دقیقه از زمان فیلم میاندازند، صدای عامل فلسطینی فقط به دو و نیم دقیقه دیالوگ محدود میشود. همان گونه که یکی از منتقدان اشاره کرده است، مونیخ را بسیار بیشتر از آنکه یک «فریاد بیطرفانه برای صلح» دانست، باید تأییدیهای بر سیاستهای اسرائیل با حمایت شرکت سازنده آن تفسیر کرد. برای فهم اینکه اگر منافع شرکتهای بزرگ، کمتر بر صنعت فیلم سازی غالب بود، چه اتفاقی میافتاد، توزیع کننده مستقل «لاینز گیت فیلمز» را در نظر بگیرید. لاینز گیت در کانادا و توسط یک بانکدار سرمایه گذار شکل گرفته است، ولی این شرکت مرهون یک شرکت مادر چند میلیون دلاری با منافع چند وجهی و گوناگون نیست. نتیجه کار این شرکت، تولید محبوبترین و مورد اقبالترین سینمای سیاسی ده سال اخیر بوده است: «روح آمریکایی» که سرمایهداری شرکتی را مورد انتقاد قرار میدهد، «هتل رواندا» که شکست سیاست خارجی آمریکا را به تصویر میکشد و «ارباب جنگ» که بر تجارت اسلحه تمرکز دارد.
جیمهای تاور مفسر رادیویی، به دنبال انتقاد از سیاستهای دیزنی در موضوعات مختلف از جمله تبلیغ محصولات دخانی توسط دیزنی، از این شرکت اخراج شد. او یک بار گفته بود که «طیف سیاسی واقعی، از چپ به راست نیست، از بالا به پایین است و اکثریت قاطع مردم حتی در تیررس شلیک قدرتهای اقتصادی و سیاسی که در بالا جاخوش کردهاند، قرار ندارند.»
منبع: www.newstatesman.com
متیو آلفورد رابی گراهام
سیاحت غرب شماره ۷۰