القاب هر یک از امامان علیهم السلام بیانگر مقام و شخصیت آنان به شمار میرود. در میان امامان، حضرت باقر علیه السلام و حضرت صادق علیه السلام فرصت و مجال بیشتری برای تربیت شاگردان و تشکیل مجالس علمی و نشر علوم اهل بیت علیهم السلام پیدا کردند
القاب هر یک از امامان علیهم السلام بیانگر مقام و شخصیت آنان به شمار میرود. در میان امامان، حضرت باقر علیه السلام و حضرت صادق علیه السلام فرصت و مجال بیشتری برای تربیت شاگردان و تشکیل مجالس علمی و نشر علوم اهل بیت علیهم السلام پیدا کردند و با این حال که حضرت رضا علیه السلام مجال کمتری برای تربیت شاگردان و نشر علوم اهل بیت علیهم السلام داشت، لقب «عالم آل محمد» به او داده شده است. این لقب هم از ناحیه جدّ بزرگوارش حضرت صادق علیه السلام و هم پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام برای ایشان نقل شده است.
ابا صلت هروی از محمد بن اسحاق از موسی بن جعفر علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت به فرزندانش میفرمود:
«هَذَا أَخُوکُمْ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى عَالِمُ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْأَلُوهُ عَنْ أَدْیَانِکُمْ وَ احْفَظُوا مَا یَقُولُ لَکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع غَیْرَ مَرَّهٍ یَقُولُ لِی إِنَّ عَالِمَ آلِ مُحَمَّدٍ لَفِی صُلْبِکَ وَ لَیْتَنِی أَدْرَکْتُهُ؛ ۱
برادرتان، علی بن موسی، دانای خاندان پیامبر است. نیازها و پرسشهای دینی خود را از وی فرا گیرید و آنچه را به شما تعلیم داد، به خاطر بسپارید. چه اینکه بارها پدرم امام صادق علیه السلام به من فرمود: “دانای خاندان پیامبر در نسل تو است و ای کاش من او را درک کرده و میدیدم”.»
اینکه امام صادق علیه السلام بارها قبل از ولادت به او لقب «عالم آل محمد» داد، نشان از مقام بالا و والای علمی او دارد و همینطور پدر بزرگوارش که تأکید میکند او «عالم آل محمد» است، بیانگر مقام علمی او و اظهار و تفهیم این مقام به دیگران است.
مناظرهها و مباحثههای علمی و اعتقادی آن حضرت، گفته جدّ و پدرش را تأیید کرد و مردم نیز به مقام علمی او و اینکه وی عالم آل محمد است پی بردند. در این مقال بر آنیم که گوشهای از عظمت علمی آن حضرت را بیان کنیم؛ امید که آنچه رضای خداوند متعال است بر زبان و قلم جاری شود.
اعتراف دیگران به مقام علمی امام
اعتراف دیگران، گاهی از طرف موافقان و طرفداران آن حضرت بوده است و گاه از ناحیه مخالفان و حتی دشمنان سرسخت آن حضرت که از هر بخش، نمونههایی ارائه میشود. از موافقان به این افراد اشاره میشود:
۱. جدّ و پدر بزرگوار آن حضرت، او را عالم آل محمد که پیشتر نامیدند به حدیث آن اشاره شد.
۲. اباصلت میگوید: «من از علی بن موسی الرضا داناتر ندیدم و هیچ عالمی او را ندید؛ مگر اینکه همین گواهی من را داد (نسبت به علم او) مأمون در مجلسی جمعی از علمای ادیان و گروهی از فقهای شریعت اسلامی و جمعی از متکلمین را جمع کرد. آن حضرت بر همه آنها غالب شد و کسی نماند مگر اینکه به فضیلت علمی و برتری وی و قصور خود در مقابل او اعتراف کرد.»۲
۳. شیخ مفید میگوید: «امام بعد از موسی بن جعفر علیه السلام پسرش ابا الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام است به علت برتری او بر تمام برادرانش و خانوادهاش و به خاطر علم (بالا) و حلم و ورعی که از او ظاهر شد. این، امری است که شیعه و سنّی بر آن اتفاق دارند، و او را به این اوصاف میشناختند.»۳
برخی مخالفان که به مقام علمی حضرت اعتراف کردند، عبارتاند از:
۱. مأمون: وی به فضل بن سهل و برادرش گفت: «مَا أَعْلَمُ أَحَداً أَفْضَلَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ؛ ۴ کسی که برتر از این مرد (علی بن موسی) روی زمین سراغ ندارم.»
در جای دیگر گفت: «خدا مرا بعد از تو زنده ندارد. به خدا سوگند! دانش صحیح جز نزد خاندان پیامبر، یافت نمیشود و به راستی، دانش پدرانت را به ارث بردهای و همه علوم نیاکانت در تو گرد آمده است.»
۲. ابن حجر: وی با همه تعصّبی که دارد میگوید: «رضا علیه السلام از اهل علم و فضل بود. علاوه بر اینکه از نظر نسب شرافت داشت.»۵
جمعبندی این بخش را با بیان خود آن حضرت درباره وسعت علمش به پایان میبریم: «کُنْتُ أَجْلِسُ فِی الرَّوْضَهِ وَ الْعُلَمَاءُ بِالْمَدِینَهِ مُتَوَافِرُونَ فَإِذَا أَعْیَا الْوَاحِدُ مِنْهُمْ عَنْ مسئله أَشَارُوا إِلَیَّ بِأَجْمَعِهِمْ وَ بَعَثُوا إِلَیَّ بِالْمَسَائِلِ فَأَجَبْتُ عَنْهَا؛ ۶ همیشه اینگونه بود که من در روضه (حرم پیامبر) مینشستم؛ در حالی که در شهر مدینه، علمای فراوانی بودند هر گاه یکی از آنها از (حل) مسئلهای درمانده میشد، همه آنها به من اشاره میکردند و سائل را نزد من میفرستادند، پس من پاسخ او را میدادم» و موردی یافت نمیشد که بدون دریافتِ پاسخ کامل از نزد او خارج شود.
تألیفات و شاگردان
نوشتهها و کتابهای فراوانی به حضرت رضا علیه السلام منسوب است؛ از جمله:
۱. «صحیفه الرضا» که «مسند الامام الرضا علیه السلام» هم نامیده شد. حضرت در این اثر، روایاتی با واسطه پدرانش از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند. این اثر، بارها به طبع رسیده است.
۲. «الرساله الذهبیه» که حاوی رهنمودهای طبی حضرت برای مأمون عباسی است و چندین بار چاپ شده است.
۳. «اَلاهلیلجه» که حاوی براهین و مطالب بلندی در علم کلام است. حضرت آن را در ردّ منکران ربوبیّت نوشتهاند. رسالههای دیگر نیز به حضرت نسبت داده شده است.۷
در دوران آن حضرت، ۷۲ نفر از شاگردان آن امام، تألیف حدیثی دارند که در مجموع، ۲۰۷ کتاب، تصنیف کردهاند. در میان آنها میتوان از حسین بن سعید اهوازی ۳۰ اثر، صفوان بن یحیی ۱۶ اثر، محمد بن عمر واقدی ۲۸ اثر و موسی بن قاسم ۱۵ اثر نام برد.۸ مجموعه شاگردان و راویان از آن حضرت، ۳۱۸ نفر است.۹
علمدار فرهنگ
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام منادی علم و خدمت بود. رهنمودهای آن بزرگوار در چند بخش ارائه میشود:
ترغیب به فراگیری دانش و ثبت آن
تمام امامان معصوم علیهم السلام که اتصال به علم بینهایت الهی دارند، تلاششان این است که دیگران را نیز به فراگیری علم دعوت کنند و آنها را نیز به سمت قلّه با عظمت دانش فرا خوانند. حضرت ثامن الحجج نیز از این قاعده استثنا نیست.
علما، سرپرستان ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
«یُقَالُ لِلْعَابِدِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ نِعْمَ الرَّجُلُ کُنْتَ- هِمَّتُکَ ذَاتُ نَفْسِکَ وَ کَفَیْتَ مَئُونَتَکَ فَادْخُلِ الْجَنَّهَ أَلَا إِنَّ الْفَقِیهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَیْرَهُ وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ وَفَّرَ عَلَیْهِمْ نِعَمَ جِنَانِ اللَّهِ تَعَالَى وَ حَصَّلَ لَهُمْ رِضْوَانَ اللَّهِ تَعَالَى وَ یُقَالُ لِلْفَقِیهِ یَا أَیُّهَا الْکَافِلُ لِأَیْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی لِضُعَفَاءِ مُحِبِّیهِمْ وَ مُوَالِیهِمْ قِفْ حَتَّى تَشْفَعَ لِکُلِّ مَنْ أَخَذَ عَنْکَ أَوْ تَعَلَّمَ مِنْکَ فَیَقِفُ فَیُدْخِلُ الْجَنَّهَ مَعَهُ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً حَتَّى قَالَ عَشْراً وَ هُمُ الَّذِینَ أَخَذُوا عَنْهُ عُلُومَهُ وَ أَخَذُوا عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ وَ عَمَّنْ أَخَذَ عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَانْظُرُوا کَمْ صُرِفَ مَا بَیْنَ الْمَنْزِلَتَیْن؛ ۱۰
روز قیامت به انسان عابد گفته میشود: تو خوب انسانی بودی تمام همّت تو آن بود که خودت را نجات دهی و خود را از مردم بینیاز کردی. پس اکنون وارد بهشت شو [در مقابل عابد فقیه و عالم دینشناس وجود دارد] به راستی فقیه و دانشمند، کسی است که خیر [علمـ]ش به مردم برسد و آنها را از شر دشمنانشان نجات دهد و نعمتهای الهی را بر آنان فزونی بخشیده و رضایت خداوند را نصیبشان ساخته است. در روز قیامت به فقیه گفته میشود: ای حامییتیمان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله [در زمان غیبت] و هدایتگر (اندیشههای) ضعفای دوستان و هواداران آل محمد، بایست و برای تمام کسانی که از تو علم فرا گرفتهاند شفاعت کن، و او نیز گروه گروه از دانشآموختگان خود را وارد بهشت میکند. پس ببین چه فاصله زیادی است بین عالم ژرفاندیش و عابد.»
سعدی زیبا گفته است:
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بُگسست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عابد و عالم چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن، این فریق را؟
گفت آن گلیم خویش برون میبرد ز موج
وین سعی میکند که بگیرد غریق را
دعوت به پرسشگری
حضرت در این باره فرمود:«الْعِلْمُ خَزَائِنُ وَ الْمَفَاتِیحُ السُّؤَالُ فَاسْأَلُوا یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ فَإِنَّهُ یُؤْجَرُ فِی الْعِلْمِ أَرْبَعَهٌ السَّائِلُ وَ الْمُتَکَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُحِبُّ لَهُ؛ ۱۱ دانش، گنجینههایی است که پرسش، کلید آن است. خدا شما را مورد لطف و رحمت قرار دهد، بپرسید! زیرا در کار پرسش چهار نفر اجر داده میشود: ۱. پرسشگر؛ ۲. معلّم؛ ۳. شنونده؛ ۴. دوستدار دانش.»
هشدار درباره حرکت بدون علم
فرمود: «الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَهٍ کَالسَّائِرِ عَلَى السَّرَابِ بِقِیعَهٍ لَا یَزِیدُ سُرْعَهُ سَیْرِهِ إِلَّا بُعْداً عَنِ الطَّرِیقِ؛ ۱۲ عمل کننده بدون بصیرت و دانش، همانند کسی است که بیراهه راه پیماید. چنین فردی هر چه سریعتر حرکت کند، بیشتر از راه (اصلی) دور میشود.»
یادداشتکردن مطالب علمی
حضرت رضا علیه السلام تأکید داشت که احادیث را به گونهای یادداشت کنید که ماندگار باشد. از جمله عبد الله جعفی میگوید: حدیثی را بر کاغذی نوشته بودم. وقتی نشان حضرت دادم، آن حضرت حدیث را تأکید کرد؛ ولی سفارش کرد که آن را بر پوستی بنویسم تا ماندگار شود.۱۳
این احادیث و امثال آن نشان میدهد که اوّلاً: علم و عالم از برترین ارزشها است؛ ثانیاً: همه تلاش داشته باشیم که بر اندوختههای علمی خود بیفزاییم. خود این فکر، بیانگر مقام علمی صاحب فکر است که یکی از آنها حضرت رضا علیه السلام است.
ابعاد گوناگون علمی
نکته اصلی در مقام علمی حضرت رضا علیه السلام این است که حضرت به تمام علوم، احاطه کامل داشت، هم به احکام دین و قرآن، کاملاً آشنا بود، و هم به فلسفه و علوم بشری تسلّط کامل داشت و هم علم طب و پزشکی را به خوبی میدانست و هم با تمام زبانها بهتر از اهل آن زبان آشنا بود. این امری است که اعترافات ذکر شده در بخش اوّلِ مقاله، آن را تأیید میکند، یعنی پرسش از هر کسی و از هر علمیبود، حضرت، پاسخ میداد.»
ابراهیم بن عباس که ناظر بر مناظرات حضرت بود، و از ارتباطهای او به خوبی اطلاع داشت میگوید: «مَا رَأَیْتُ الرِّضَا علیه السلام سَأَلَ عَنْ شَیْءٍ قَطُّ وَ لَا رَأَیْتُهُ یَشْتِمُ أَحَداً مِنْ مَوَالِیهِ وَ مَمَالِیکِهِ وَ مَا رَأَیْتُهُ نَقَلَ إِلَّا عِلْمَهُ وَ لَا رَأَیْتُ أَعْلَمَ مِنْهُ بِمَا کَانَ فِی الزَّمَانِ إِلَى وَقْتِهِ وَ عَصْرِهِ وَ کَانَ الْمَأْمُونُ یَمْتَحِنُهُ بِالسُّؤَالِ عَنْ کُلِّ شَیْءٍ فَیُجِیبُ عَنْه؛ ۱۴ هرگز ندیدم که (حضرت) رضا مسئلهای را بدون پاسخ بگذارد. در علم و دانش، کسی را تاکنون داناتر از او سراغ ندارم، مأمون مرتب آن حضرت را با پرسش از هر مطلبی امتحان میکرد، پس جواب کامل دریافت میکرد.»
در این روایت عبادت «عن شیء قطّ» و «عن کُلِّ شَیءٍ» دارد که میرساند، حضرت به هر پرسشی مربوط به هر علمیبه خوبی پاسخ میداد.
تسلّط بر تمام ادیان و مکاتب
حضرت علاوه بر اینکه به تمام علوم، آشنایی داشت و به هر پرسشی پاسخ میداد، با تمام ادیانِ آسمانی و غیر آسمانی آشنایی داشت، با اهل تورات، با توراتشان، و با پیروان انجیل، بر مبنای انجیل و با حاملان زبور، به زبور و … سرانجام با هر فرقه و گروهی با مبنای خود آنان سخن میگفت و به روش خود آنها استدلال میکرد. محمد بن حسن نوفلی، از اصحاب حضرت میگوید: هنگامیکه حضرت صادق علیه السلام به مَرو رسید، مأمون به وزیرش فضل بن سهل دستور داد که چهرههای معروف علمی و رهبران مذاهب و علمای فرقههای مختلف را که در علم مناظره و جَدَلْ از دیگران ممتاز بودند، فرا خواند و در روز معیّن، مناظرهای علمی ترتیب دهد. فضل از جاثلیق (رئیس اُسقفها)، رأس الجالوت (دانشمندان یهودی) دانشمندان صائبی (ستارهپرستان) هربذِ هرابذه (بزرگ زرتشتیان) و اصحاب زرتشت، قسطاس رومی (پزشکان رومی) و گروهی دیگر از متکلّمان دعوت کرد. اجلاس مقدّماتی تشکیل شد، خلیفه نیز در آن حضور یافت و ضمن ابراز خرسندی از تجمّع عالمان، گفت: شما مشهورترین و سرشناسترین چهرههای این زمان هستید. هدف از این اجلاس آن است که با این میهمان حجازی (امام رضا علیه السلام) وارد بحث و گفتوگو شده، هر کدام به ارائه منطق و برهان خود بپردازید.
حاضران در جلسه، آمادگی خود را برای تأمین خواستههای خلیفه اعلام داشتند و عهد کردند تا تمام توان علمی خود را به نمایش بگذارند.
یاسر خادم وقتی دعوت مأمون را به حضرت ابلاغ کرد، امام فرمود: « أَبْلِغْهُ السَّلَامَ وَ قُلْ قَدْ عَلِمْتُ مَا أَرَدْتَ وَ أَنَا صَائِرٌ إِلَیْکَ بُکْرَهً إِنْ شَاءَ اللَّه؛ ۱۵ سلام مرا به او (مأمون) برسان و بگو میدانم مقصود تو چیست؟ به خواست خداوند فردا صبح نزد تو خواهم آمد.»
بعد در تبادل سخنانی با یاسر، حضرت فرمود: دوست داری بدانی که چه موقع مأمون از کار خود پشیمان خواهد شد؟ گفتم: آری، فرمود:
«إِذَا سَمِعَ احْتِجَاجِی عَلَى أَهْلِ التَّوْرَاهِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ عَلَى أَهْلِ الْإِنْجِیلِ بِإِنْجِیلِهِمْ وَ عَلَى أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ عَلَى الصَّابِئِینَ بِعِبْرَانِیَّتِهِمْ وَ عَلَى الْهَرَابِذَهِ بِفَارِسِیَّتِهِمْ وَ عَلَى أَهْلِ الرُّومِ بِرُومِیَّتِهِمْ وَ عَلَى أَهْلِ الْمَقَالاتِ بِلُغَاتِهِمْ فَإِذَا قَطَعْتُ کُلَّ صِنْفٍ وَ دَحَضْتُ حُجَّتَهُ وَ تَرَکَ مَقَالَتَهُ وَ رَجَعَ إِلَى قَوْلِی عَلِمَ الْمَأْمُونُ أَنَّ الَّذِی هُوَ بِسَبِیلِهِ لَیْسَ بِمُسْتَحَقٍّ لَهُ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَکُونُ النَّدَامَهُ مِنْهُ؛۱۶
آنگاه که بشنود با اهل تورات با توراتشان، با طرفداران انجیل به انجیل آنان، با زبوریان با زبورشان، با صائبان به زبان عبری آنها، با هرابذه و موبدان زرتشتی با فارسیشان، و با رومیان با زبان رومی آنها، و با هر یک از صاحبان اندیشه و مکاتب با زبان خودشان استدلال کرده، به بحث و گفتوگو نشینم. آنزمان که هر گروه به بنبست برسد و دلایل خود را باطل بیند و لب فرو بسته، تسلیم سخن من شود، ۱۷ مأمون (خواهد فهمید که به آنچه پنداشته و در اندیشه داشته است، دست نخواهد یافت و) پشیمان خواهد شد.»
غلبه بر اندیشمندان مکاتب و قانع کردن آنها، نشان از عظمت علمیبالایی است که جز با اتصال به عالم بالا و علم الهی برای کسی میسّر نیست.
در جریان یکی از مناظرات علمی، چون وقت نماز فرا رسید، امام برای اقامه نماز از مجلس خارج شد. مأمون به محمد بن جعفر، عموی حضرت رضا علیه السلام رو کرد و گفت: پسر برادرت را چگونه یافتی؟ در جواب گفت: او عالم و دانشمند است. مأمون گفت: پسر برادرت از خاندان پیامبر است. خاندانی که پیامبر صلی الله علیه و آله در باره آنان فرموده است: آگاه باشید، نیکان عترت من و شاخههای درخت وجود من، در خردسالی، خردمندترین و در بزرگسالی، داناترین مردماند. آنها را تعلیم ندهید؛ زیرا آنان از شما داناترند. هیچگاه شما را از دروازه هدایت بیرون نبرده، در گمراهی وارد نخواهد کرد.»۱۸
در نقل دیگری آمده است که مأمون مسائلی چند از امام رضا علیه السلام پرسید و آنگاه که پاسخ همه آنها را به درستی دریافت، ۱۹ چنین گفت: خدا مرا بعد از تو زنده ندارد! به خدا سوگند! دانش صحیح، جز نزد خاندان پیامبر یافت نمیشود و به راستی، دانش پدرانت را به ارث بردهای و همه علوم نیاکانت در تو گرد آمده است.۲۰
در کلامیکه از ابا صلت نقل شد، خواندیم که وقتی حضرت بر تمامی آنان غلبه یافت، همه به ضعف خود و برتری امام اعتراف کردند.۲۱
در یکی از مناظرات، رأس الجالوت گفت: اگر مسئله ریاست بر یهودیها نبود، من اسلام و دین محمّد صلی الله علیه و آله را میپذیرفتم و از ولایت شما پیروی میکردم! سوگند به خدا! من کسی را داناتر از شما به تورات و انجیل و زبور ندیدهام.۲۲
آشنایی با تمامی زبانها و گویشها
یکی دیگر از جلوههای عظمت علمی امام رضا علیه السلام که شگفتی همه را برانگیخته بود، آشنایی کامل آن حضرت، به زبانهای گوناگون آن زمان بود.
اسماعیل سندی (هندی) میگوید: شنیدم که در میان عرب، حجّت الهی [و امامی] وجود دارد. پس در جستجوی او خارج شدم. من را به حضرت رضا علیه السلام راهنمایی کردند. نزد او رفتم؛ ولی به عربی به طور کامل مسلّط نبودم. پس با زبان هندی به او سلام کردم. او به زبان خودم جوابم را داد. من شروع کردم با هندی با او حرف زدن و او نیز جواب من را میداد. گفتم: شنیدهام برای خداوند، حجّتی است در میان عرب، و من در جستجوی او آمدهام. «فقال : «أنَا هُو، ثُمَّ قَالَ لِی: سَلْ عَمَّا أرَدتَهُ فَسَألْتَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَاَجَابَنِی عَنْهَا بِلُغَتِی؛ ۲۳ حضرت فرمود: من همان (حجّت الهی) هستم. پس به من فرمود: از هر چه میخواهی بپرس. پس من از مسائل (مختلفی) پرسیدم و او نیز با زبان خودم به من پاسخ داد.»
ابا صلت هروی در این باره میگوید: «کَانَ الرِّضَا علیه السلام یُکَلِّمُ النَّاسَ بِلُغَاتِهِمْ وَ کَانَ وَ اللَّهِ أَفْصَحَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِکُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَهٍ؛ حضرت رضا علیه السلام با مردم به زبان خودشان سخن میگفت. به خدا سوگند که او فصیحترین مردم و داناترین آنان به هر زبان و فرهنگی بود.» او میافزاید: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! من در شگفتم از این همه اِشراف و تسلّط بر زبانهای مختلف!
حضرت در جواب من فرمود: «فَقَالَ یَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَتَّخِذَ حُجَّهً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا یَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ أَ وَ مَا بَلَغَکَ قَوْلُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أُوتِینَا فَصْلَ الْخِطَابِ وَ مَا کَانَ فَصْلُ الْخِطَابِ إِلَّا مَعْرِفَهَ اللُّغَاتْ؛۲۴ من حجّت خدا بر مردم هستم. چگونه میشود، خداوند، فردی را حجّت بر مردم قرار دهد؛ ولی او با زبان آنان آشنایی نداشته باشد؟ مگر سخن امیر مؤمنان علی علیه السلام به تو نرسیده است که فرمودند: به ما «فَضْلُ الخِطَاب» داده شده است و آن چیزی جز شناخت زبانها است؟»
یاسر خادم نقل کرده است که در منزل حضرت، افرادی رومیبودند و گاهی حضرت، صحبتهای آنها را میشنید. روزی شنید که آنها با هم با زبان رومی میگویند: «ما در شهر خودمان هر سال رگ میزنیم و حجامت میکردیم؛ ولی در اینجا (چون کسانی را که این کار انجام میدهند نمیشناسیم) این عمل را انجام نمیدهیم.» حضرت سخنان آنها را متوجّه شد. فردای آن روز کسانی را که رگ میزدند و حجامت میکردند، نزد آنان فرستاد.
حضرت نه تنها به تمام زبانهای انسانها آشنا بود، بلکه «منطق الطیر» نیز میدانست؛ یعنی با زبان پرندگان و حیوانات نیز آشنا بود؛ مثلاً به این داستان توجه شود:
سلیمان بن جعفر (از فرزندان جعفر طیّار) میگوید: من در یکی از باغهای حضرت رضا علیه السلام در خدمت آن سرور نشسته بودم. ناگاه گنجشکی و پرندهای را دیدم که با اضطراب زیاد، به حضور آن امام آمد و صیحه میکشید و دست از ناله و صیحه برنمیداشت.
حضرت فرمود: میدانید این پرنده چه میگوید: گفتم: خدا و پیامبر و فرزند رسول خدا داناترند من که زبان او را نمیدانم. حضرت فرمود: این گنجشک میگوید که ماری به لانهام نزدیک شده است و میخواهد جوجههای من را بخورد. اکنون تو این عصا را بردار و آن مار را به هلاکت برسان. سلیمان میگوید: من عصا را برداشتم و به آن محل رفتم و فوراً مار را کشتم.۲۵
اینگونه داستانها فراوان در منابع روایی آمده است که نشان میدهد حضرت رضا علیه السلام کاملاً با زبان پرندگان و حیوانات آشنا بوده است.
خبرهای غیبی
یکی دیگر از مظاهر مقام علمی حضرت رضا علیه السلام خبرهای غیبی فراوانی است که حضرت، سالها قبل از وقوع آن، خبر داد و بعدها همانگونه واقع شد.
عمرو بن هدّاب، دشمن اهل بیت علیهم السلام بود، به حضرت رضا علیه السلام گفت: محمد بن فضل میگوید که شما به تمام زبانها مسلّطید و به تمام آیات و احکام الهی اطّلاع دارید. حضرت فرمود: میتوانید با پرسشهای مختلف، این حقیقت را درک کنید و من میتوانم شما را از خونریزی که در آینده انجام میدهی خبر دهم. عمرو گفت: جز خدا کسی از غیب خبر ندارد!
حضرت فرمود: مگر این آیه را نخواندهای: ِ «فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ»؛ ۲۶ «بر غیب او کسی آگاه نمیشود مگر بعض پیامبران راکه میپسندد» و رسول خدا صلی الله علیه و آله جزء آن پیامبران است و ما نیز وارث پیامبریم و خداوند هرچه را بخواهد به ما تعلیم میدهد؛ از اینرو، به علوم و اخبار گذشته و آینده آگاهیم و اکنون ای عمرو! به تو خبر میدهم که تا پنج روز دیگر مرتکب قتل خواهی شد و چشمهایت در آینده نابینا خواهد شد و بر اثر سوگند دروغ به بیماریهای «برص» مبتلا خواهی شد. محمد بن فضل میگوید: عمرو به تمام آن اخبار گرفتار شد ….
به این نمونهها توجه شود:
۱. حسن بن بشار میگوید: حضرت رضا علیه السلام فرمود: عبد الله یعنی مأمون، امین را به قتل میرساند. من با تعجب گفتم: یعنی عبد الله بن هارون، محمد بن هارون (برادرش) مرا به قتل میرساند؟ حضرت فرمود: «نَعَمْ عَبْدُ اللَّهِ الَّذِی بِخُرَاسَانَ یَقْتُلُ مُحَمَّدَ ابْنَ زُبَیْدَهَ الَّذِی هُوَ بِبَغْدَادَ؛ بله عبد الله که در خراسان است محمد بن زبیده را که در بغداد است، میکشد.» و مدّتی نگذشت که مأمون، برادرش امین را کشت.۲۷
۲. محمد بن صادق علیه السلام وقتی در مکّه قیام کرد و از بیعت مأمون، خارج شد و مردم را به سوی خدا فرا خواند، حضرت رضا علیه السلام به او فرمود: این قیام به نتیجهای نمیرسد؛ ولی توصیه میکنم که پدرت (حضرت صادق علیه السلام) و برادرت (حضرت کاظم علیه السلام) را تکذیب نکن و مدتی نگذشت که محمّد شکست خورد و تسلیم مأمون شد.۲۸
۳. محوّل سجستانی میگوید: وقتی حضرت به سمت خراسان حرکت میکرد، بارها با قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وداع میکرد و با صدای بلند میگریست و میفرمود: « فَإِنِّی أَخْرُجُ مِنْ جِوَارِ جَدِّی ص فَأَمُوتُ فِی غُرْبَهٍ وَ أُدْفَنُ فِی جَنْبِ هَارُونَ؛ ۲۹ من از کنار جدّم میروم و در غربت میمیرم و در کنار قبر هارون دفن میشوم. این خبر دقیقاً همانگونه که فرموده بود واقع شد.»
۴. صفوان بن یحیی بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام ابو الحسن (حضرت رضا علیه السلام) صحبت کرد و امامت خویش را اظهار کرد. گفته شد که از این طاغوت (هارون) بر جان شما میترسیم. حضرت فرمود: « لِیَجْهَدْ جَهْدَهُ فَلَا سَبِیلَ لَهُ عَلَیَّ؛ او تمام تلاشش را انجام دهد، او بر من راهی ندارد (و به من زیان نمیرساند).»
محمد بن سنان میگوید: به ابی الحسن الرضا علیه السلام عرض کردم: شما امر امامت را آشکار کردی و جای پدرت نشستی، در حالی که از شمشیر هارون، خون اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان میچکد. حضرت فرمود: این جرأت را سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داده است که فرمود: ابو جهل اگر یک موی از سر من کم کرد، شهادت دهید که من پیامبر نیستم و من هم میگویم: «ْإِنْ أَخَذَ هَارُونُ مِنْ رَأْسِی شَعْرَهً فَاشْهَدُوا أَنَّنِی لَسْتُ بِإِمَامٍ؛ ۳۰ اگر هارون مویی از سر من کم کرد، شما شهادت دهید که من امام نیستم.» و سرانجام هارون، کمترین زیانی به آن حضرت نرساند.
در این باره داستانها و روایات فراوانی وجود دارد که ما به همین مقدار بسنده میکنیم.
پی نوشت:
۱. اعلام الوری باعلام الهدی، حسن بن الفضل طبرسی، مکتبه العلمیّه الاسلامیّه، تهران، ۱۳۳۸ ش، ص۳۱۵؛
اعلام الهدایه، المجمع العالمی اهل البیت علیهم السلام، قم، چاپ اوّل، ۱۴۲۲ ق، ج۱۰، ص۱۹؛ کشف الغمّه، علی بن عیسی اربلی، نشر ادب الحوزه، بیجا، بیتا، ج۳، ص۱۰۷.
۲. اعلام الهدایه، ج۱۰، ص۲۰، واعلام الوری، ج۲، ص۶۴.
۳. اعلام الهدایه، ج۱۰، ص۲۰، و الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیّه، تهران، بیتا، ج۲، ص۲۴۷.
۴. اعلام، همان، ص۱۹، و الارشاد، ج۲، ص۲۶۱.
۵. اعلام الهدایه، ج۱۰، ص۲۱، و اعیان الشیعه، ج۴، ق ۲، ص۸۵.
۶. کشف الغمه، ج۳، ص۱۵۷، و بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، مؤسسه الوفاء، بیروت، چاپ سوّم، ۱۴۰۳ ق، ج۴۹، ص۱۰۰، و اعلام الوری، ج۲، ص۶۴.
۷. تدوین السنه الشریفه، سید محمدرضا الحسینی الجلالی، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۱۸ق، ص۱۸۰ـ۱۸۲.
۸. سیر حدیث در اسلام. سید احمد میرخانی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۱ ش، ص۲۳۶ ـ ۲۶۳.
۹. رجال الشیخ، شیخ طوسی، منشورات الرضی، قم، بیتا، ص۳۶۶ ـ ۳۹۷.
۱۰. مسند [الامام] الرضا علیه السلام، داود بن سلیمان بن یوسف الفازی، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، بیجا، ۱۴۱۸ ق، .ج۱، ص۸، و بحار الأنوار، ج۲، ص۱۰.
۱۱. عیون اخبار الرضا، محمد بن علی صدوق، مشهد، نشر رضا، ۱۳۶۳ ش، ج۲، ص۲۸، و بحار الأنوار، ج۱، ص۱۹۷، و مسند الامام الرضا علیه السلام، ج۱، ص۵.
۱۲. بحار الأنوار، ج۱، ص۲۰۶، و فقه الرضا، ص۳۸۱.
۱۳. بحار الأنوار، ج۲، ص۱۴۵، ح ۱۱ و ۱۲، و الاختصاص، شیخ مفید، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، بیتا، ص۲۱۷.
۱۴. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۸۰، و اعلام الهدایه، ج۱۰، ص۳۲.
۱۵. الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر المرتضی، مشهد، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۱۵ و بحار الانوار، ج۱۰، ص۲۹۹، باب۱۹.
۱۶. همان، ص۴۱۶ و همان، ص۳۰۱.
۱۷. در باره متن احتجاجحضرت و کیفیّت آن به مقاله مناظرات امام هشتم و دفاع از اهل بیت علیهم السلام مبلّغان، ش ۸۵، از نویسنده رجوع شود.
۱۸. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۰۴.
۱۹. ر. ک: تحف العقول، ابو محمد حرّانی، انتشارات آل علی، چاپ اوّل، ۱۳۸۲ ش، ص۷۷۴ ـ ۷۹۲.
۲۰. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۲۰۲.
۲۱. کشف الغمّه، ج۳، ص۱۵۷و بحار الانوار، ج۴۹، ص۱۰۰.
۲۲. بحار الانوار، ج۴۹، ص۷۳ ـ ۸۱.
۲۳. بحار الانوار، ج۴۹، ص۵۰، ح ۵۱؛ الخرائج والجرائح، قطب الدین راوندی، مکتبه مصطفوی، قم، چاپ اوّل، بیتا، ج۱، ص۳۴۰؛ اعلام الهدایه، ج۱۰، ص۳۳.
۲۴. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۲۷؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، قم، چاپ اوّل، بیتا، ج۴، ص۳۶۲؛ اعلام الهدایه، ج۱۰، ص۳۳.
۲۵. مناقب، ج۴، ص۳۳۴؛ بصائر الدرجات، ص۳۴۵، ح ۱۹.
۲۶. جن/ ۲۶ ـ ۲۷.
۲۷. اثبات الهداه، ج۳، ص۳۰۰؛ بحار الانوار، ج۴۹، ص۷۳ ـ ۸۱.
۲۸. المناقب، ج۴، ص۳۶۳؛ عیون، ج۲، ص۲۰۷؛ بحار الانوار، ج۴۷، ص۲۴۷، باب ۳۰، ح ۵.
۲۹. اعلام الهدایه، ج۱۰، ص۳۵.
۳۰. مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۶۸؛ بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۹؛ کافی، ج۸، ص۲۵۷
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۱۵۷