حوادث و رخدادها

شش ماه به ظهور ۱۷

حوادث آخرین ماههاى پیش از ظهور در بخشهاى قبلى، حوادثى را که از ماه جمادى‏‌الثانى سال پیش از ظهور تا ماه ذیقعده همان سال پیش مى‏‌آید بررسى کردیم. در این قسمت به بررسى رویدادهایى مى‏‌پردازیم که در ماه ذیحجه رخ مى‏‌دهند.

حوادث ماه ذى‏الحجه
هرچه به زمان و مکان طلوع آن خورشید تابان نزدیک‏تر مى‏شویم احادیث و روایات تفصیل بیشترى مى‏یابند و مکانها و روزها و ساعتهاى بیشترى را پوشش مى‏دهند، از این رو مى‏توانیم محدوده زمانى پیش آمدن حوادث (مختلف) را بنا بر محتواى روایات مشخص کنیم.

بسیارى از روایات از ماه ذیحجه به عنوان ماه خون و خون‏ریزى یاد کرده‏اند. ابوبصیر ضمن حدیثى طولانى نقل مى‏کند که از امام صادق(ع) پرسیدم: ذیحجه چگونه ماهى است؟ فرمودند:
آن ماه خون (خونریزى) است۱. حضرت رسول(ص) هم فرمودند:
در ماه ذیحجه حجاج غارت شده و خون به پامى‏شود۲.

در این ماه حوادث مهمى آن‏گونه که روایات برشمرده‏اند رخ مى‏دهد که یکى از آنها در زمره علایم حتمى است. وقایع این ماه به قرار زیر است:

۱ – کشتارگاه دوم عراق
در روز شادى و عید این ماه که همان روز عید قربان (دهم ذیحجه) است. سپاهیان پس از کشتارهاى وحشیانه‏اى که در بغداد طى ۱۸ شب انجام مى‏دهند، سفیانى متوجه کوفه یا نجف شده و در آنجا هم کشتارى به راه مى‏اندازند که مثل و مانند ندارد.

سفیانى سپاهى ۱۳۰ هزار نفرى را به سوى کوفه و نجف گسیل مى‏دارد که نیروهاى آن در روحا، فاروق و مقام حضرت عیسى(ع) و مریم(س) در قادسیه پیاده مى‏شوند. به عبارت دیگر این نیروها از جاده بابل به کوفه وارد مى‏شوند.

روحا منطقه‏اى است نزدیک فرات که برخى گفته‏اند منظور نهر عیسى(ع) است و فاروق محل جدا شدن جاده‏ها از همدیگر است (چهارراه) که یکى از این جاده‏ها به سمت قادسیه (دیوانیه) مى‏رود و دیگرى بابل و بغداد و جاده سوم هم به سوى ذى‏الکفل و کوفه و نجف مى‏رود و دیگر جاده‏ها هم از این جاده منشعب مى‏شود.

۳۰ هزار نفر از سپاه سفیانى که قصد حمله به نجف دارند به سمت قبر حضرت هود(ع) در نخیله (فضاى روحانى و معنوى وادى‏السلام در نجف اشرف) حرکت کرده و روز عید قربان از مسیر بابل به کوفه مى‏رسند و سپس رو به نجف نموده و از این دو شهر ۷۰ هزار دختر جوان را اسیر کرده و سوار بر وسایل نقلیه به سمت شویه که قبر کمیل‏بن زیاد و دیگر یاران حضرت على(ع) قرار دارد حرکت مى‏کنند. در این مکان گنبد و بارگاهى عظیم براى کمیل و محله‏ها و خانه‏هایى در اطراف آن بنا کرده‏اند. دختران و زنان اسیر شده را به همراه غنایم به دست آمده، در آنجا مى‏گذارند.

پس از آن که سپاه سفیانى در کوفه کشتار و اعدامهاى بسیار انجام داده و بسیارى را اسیر مى‏کند، یاوران خاندان رسول‏اللَّه(ص) و هر که را که گمان برند از این دسته است، مى‏کشند. سخنگوى این سپاه در شهر جار مى‏زند که هر کس سر یکى از شیعیان على را بیاورد هزار درهم جایزه مى‏گیرد. به دنبال آن همسایه به همسایه‏اش به دلیل اختلاف مذهبى (در درون اسلام) حمله مى‏کند و مى‏گوید این هم از آنهاست گردنش را مى‏زند و سرش را به فرماندهان سپاه سفیانى مى‏دهد و از آنها ده هزار درهم را مى‏گیرد.

نه تنها مقابله‏هاى کوچک و جنبشهاى ضعیف مردمى که در کوفه شکل مى‏گیرد، نمى‏توانند آنها را از شر سلطه سفیان خلاص کنند بلکه به خاطر ضعف و ناتوانى زیاد آنها، سفیانى این امکان را مى‏یابد که رهبر جنبش را در بین حیره و کوفه بکشد.

ظاهراً پس از ناتوانیهاى پدید آمده در جنبش وى، نیروهایش درهم شکسته و سفیانى قدرت مى‏یابد که او را بکشد. مضاف براینکه سفیانى ۷۰ نفر از صالحان را (منظور عالمان بزرگوار دینى است) مى‏کشد. سر دسته آنها مردى با منزلت است که او را هم کشته و خاکسترش را در میان جلولاء و خانقین برباد مى‏دهد و این اعمال را زمانى مرتکب مى‏شود که قبل از آن ۴۰۰ هزار نفر را در کوفه کشته است.

آنگونه که روایات بیان مى‏کنند جماعت یا حزبى غیر دینى متشکل از ۱۰۰ هزار مشرک و منافق تحت فرمان سفیانى سر به شورش برداشته و در این مسیر گام مى‏نهند تا این‏که به دمشق مى‏رسند.

پس از کشتارهاى سپاه سفیانى در نجف و شهادت علما و صالحان و مؤمنان و خراب کردن مقبره شریف حضرت على(ع) و اسیر کردن زنان نجف و تاراج اموالشان، جنگ را تا منطقه اصطخر در ایران مى‏کشاند.

سید خراسانى هم قیام کرده و مؤمنان ایران را خبر کرده و از آنها براى نجات اهل عراق یارى مى‏طلبد. در پى آن سپاهى پر توان و مستعد جمع مى‏شوند که پیشاپیش آنها شعیب‏بن صالح حرکت مى‏کند. در دروازه اصطخر سپاه خراسانى (صاحبان پرچم سیاه) با سپاه سفیانى مقابله مى‏کند و جنگى عظیم رخ مى‏دهد. پرچمهاى سیاه پیروز گشته و سپاه سفیانى درهم مى‏شکند که این اولین شکست سفیانى پس از آن همه پیروزى‏هاى پى درپى و سریعش درگذشته است. سید یمنى هم از یمن قیام مى‏کند (نامش حسن یا حسین است) که خبر این حوادث به گوش او هم مى‏رسد و چنین اتفاقات ناراحت کننده‏اى او را بیمار مى‏کند، از این رو خود را به سرعت به کوفه مى‏رساند، به سپاهیان سید خراسانى برخورد مى‏کند و بر علیه سپاه سفیانى متحد شده و سلاح خویش را بر آنها نشانه مى‏روند و با حمله آنها را از نجف بیرون رانده و اسرا و هر آنچه را که سفیانى و لشکریانش به غنیمت برده بودند به صاحبانشان باز مى‏گردانند. پس از آن مردم به حضرت مهدى(ع) دل بسته و چشم انتظار دیدارش گشته و به جست‏وجویش مى‏پردازند.

روایات شریف ما حوادث کوفه و نجف را به روشنى و صراحت به تصویر مى‏کشند که به عنوان مثال به برخى از آنها اشاره‏اى خواهیم داشت:

اصبغ بن نباته از حضرت على(ع) نقل مى‏کنند که فرمودند:
۱۳۰/۰۰۰ نفر را به سوى کوفه گسیل مى‏دارد که در روحا و فاروق پیاده مى‏شوند. ۶۰/۰۰۰ نفر از آنها به راه مى‏افتند تا اینکه به محدوده نخیله که قبر حضرت هود(ع) در آنجاست در کوفه مى‏رسند. در روز عید به آنها یورش مى‏برند. فرمانرواى مردم، ستمگر دشمنى پیشه‏اى است که به کاهن و جادوگر مشهور است.
در بخش دیگرى از این حدیث آمده است:

۷۰/۰۰۰ دختر جوانى را که روسرى و لباسشان (تا آن موقع) برداشته نشده اسیر کرده و آنها با وسایل نقلیه به طویله (غرى) مى‏برند. سپس ۱۰۰/۰۰۰ منافق و مشرک از کوفه خارج مى‏شوند و بدون آن‏که نیروى قدرتمندى مانع حرکت آنها بشود، وارد دمشق مى‏شوند. پرچمهاى نامشخصى از زمین بلند مى‏شود که از جنس پنبه، کتان و ابریشم نیست و بر نوک نیزه (پرچم) عنوان »سید اکبر« حک شده است. (این سپاه) را مردى از آل محمد(ع) که از مشرق نمایان مى‏شود، رهبرى مى‏کند. عطر آن همانند بوى مشک خوشبو در مغرب شنیده مى‏شود و از یک ماه پیش از آن ترس (در میان غربیان) حاکم مى‏شود تا اینکه به خونخواهى پدران خویش وارد کوفه مى‏شوند در این زمان که آنها به این امر مشغولند، سپاهیان یمانى و خراسانى (به آنها) رو مى‏کنند که همانند اسبان مسابقه‏اى آشفته موى که گرد سفر بر تن نشسته، شمشیر از نیام بر کشیده و راست قامت و پولادین عزم و چونان تیر کمان هستند وقتى یکى از آنها به باطن مردى نگاه مى‏کند مى‏گوید از این پس، هیچ خیرى در مجلس ما نیست. بارالها حقیقتاً توبه کرده‏ایم. آنها همان »ابدالى« هستند که خداوند متعال در کتاب عزیزش آنها را (چنین) توصیف کرده است:
إنَّ اللَّهَ یفحفبّف التَّوابیّنَ و یفحفبّف المفتَطَّهرّینَ۳
(حقیقتاً خداوند توبه کنندگان و طهارت جویان را دوست دارد)
همانندان آنها هم از آل محمد(ع) هستند۴.

جابر جعفى هم در حدیثى طولانى از امام باقر(ع) نقل مى‏کند:
سفیانى سپاهى را به کوفه اعزام مى‏کند که ۷۰/۰۰۰ نفر هستند. آنها اهل کوفه را به مصایب کشتار، اعدام و اسارت مبتلا مى‏کنند. در این زمان است که پرچمهایى از ناحیه خراسان نمایان مى‏شوند که منازل را به‏سرعت سپرى مى‏کنند و در میان آنها یکى از اصحاب حضرت مهدى(ع) وجود دارد. پس از آن مردى از موالى ساکن کوفه به همراه جمعى از ضعیفان شورش مى‏کند که سپاه سفیانى او را در بین حیره و کوفه مى‏کشند۵.

امام صادق(ع) هم طى روایتى طولانى مى‏فرمایند:
آن واقعه اتفاق نخواهد افتاد، تا این‏که یکى از شورشیان از نسل ابوسفیان سر به طغیان بردارد و به مدت باردارى یک زن؛ یعنى ۹ ماه حکومت کند و چنین نخواهد شد تا این‏که یکى از فرزندان »شیخ« قیام کند و او را درون نجف پس از سیرش مى‏کشند. واللَّه گویى که نیزه‏ها و شمشیرها و کالاهاى همراه آنها (الآن در مقابلم هستند و) دارم به آنها نگاه مى‏کنم که در کنار دیوارى از دیوارهاى نجف در روز دوشنبه‏اى آنها را نهاده‏اند و روز چهارشنبه شهید مى‏شود۶.
اصبغ بن نباته در حدیث بلند دیگرى از امیرالمؤمنین(ع) روایت مى‏کند که فرمودند:

… و حصار کشیدن در اطراف کوفه به وسیله نگهبانى و کندن خندق و از بین بردن سه گوش خانه در بن‏بستهاى کوفه و تعطیلى مساجد به مدت ۴۰ شب و پیدا شدن هیکل و تکان خوردن سر پرچم در اطراف مسجد اکبر که قاتل و مقتول هر دو به آتش افکنده مى‏شوند و کشتار سریع و مرگ ناگهانى و کشته شدن نفس زکیه در پشت کوفه در میان ۷۰ (نفر)۷.

از آن حضرت باز نقل شده که:
۷۰ نفر از صالحان (عالمان دینى) که سر دسته‏شان مرد با منزلتى است کشته خواهند شد که او را (سفیانى) مى‏کشد و خاکسترش را در میان جلولا و خانقین برباد مى‏سپرد و این پس از آن است که در کوفه ۴۰۰۰ نفر را کشته است۸.
از امام صادق(ع) هم چنین نقل شده است:
گوییا (هم عصر) با سفیانى هستم که بارَش را در میدانهاى شما پهن کرده و سخنگوى او ندا در مى‏دهد که هرکس سر شیعه‏اى از شیعیان على را بیاورد، ۵۰۰۰ درهم (جایزه) مى‏گیرد. پس همسایه به همسایه‏اش حمله مى‏کند و مى‏گوید این از آنهاست. گردنش را مى‏زند و ۱۰۰۰ درهم (جایزه) را مى‏گیرد. فرمانروایى شما هم در آن زمان از آن حرامزادگان است. گوییا آن مرد آبله رو را مى‏بینم. پرسیدند او کیست؟ فرمودند: مردى که به عنوان یکى از شما و هم عقیده با شما (عرب و مسلمان) وارد صحنه مى‏شود. او شما را خوب مى‏شناسد ولى شما او را نمى‏شناسید پس شما را محاصره کرده و یک یک دستگیر مى‏کند و نابود مى‏سازد و او زنازاده‏اى بیش نیست۹.

حضرت على(ع) هم فرمودند:
وقتى سپاه سفیانى به سوى کوفه حرکت کند، به طلب اهل خراسان گسیل مى‏شوند که اهل خراسان هم به جست‏وجوى حضرت مهدى(ع) قیام کرده‏اند پس (سفیانى) و هاشمى (سید خراسانى) که پرچمهاى سیاه را حمل مى‏کنند با هم رو در رو مى‏شوند. پیشاپیش آنها شعیب بن صالح در حرکت است که در دروازه اصطخر به سفیانى برمى‏خورد در میان آنها جنگى شدید درمى‏گیرد و (صاحبان) پرچمهاى سیاه پیروز مى‏شوند و سپاه سفیانى متوارى مى‏شود. پس از آن است که مردم مشتاق و آرزومند حضرت مهدى(ع) مى‏شوند و به جستجویش مى‏پردازند۱۰.

ادامه دارد …

۱ . بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۷۲؛ بشارهالاسلام، ص۱۴۲.
۲ . منتخب‏الاثر، ص۴۵۱؛ یوم‏الخلاص، ص۲۸۰.
۳ . البقره، ص۲۲۲.
۴ . بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۷۴؛ الزام‏الناصب، ج۲، ص۱۲۰؛ بشارهالاسلام، صص۵۸ و ۶۹.
۵ . الغیبه نعمانى، ص۱۸۷؛ بشارهالاسلام، ص۱۰۲؛ یوم‏الخلاص، ص۶۳۷.
۶ . بشارهالاسلام، ص۱۵۵.
۷ . بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۷۳؛ بشارهالاسلام، ص۶۷؛ یوم‏الخلاص، ص۶۳۵.
۸ . بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۲۰؛ یوم‏الخلاص، ص۶۳۵.
۹ . الغیبه شیخ طوسى، ص۲۷۳؛ بشارهالاسلام، ص۱۲۴؛ یوم‏الخلاص، ص۷۰۳؛ بیان‏الائمه(ع)، ج۲، ص۶۱۲.
۱۰. بشارهالاسلام، ص۱۸۴؛ یوم‏الخلاص، ص۶۵۱.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا