جاهلیّت، ظهور گونهای از حیات بشری است که با پس رفتن عقل و عدم حاکمیّت آن بر قلمرو وجود، حضور و سلطه مییابد. همانگونه که ظلمت، با حذف نور از میدان هستی، جلوهای کاذب مینماید و حکایت از غیبت روشنایی دارد.
قرآن کریم، زمان قبل از اسلام و ایّامی را که بشر، از منبع وحی دور بوده و با جهل خود، ره پیموده است، به نام «جاهلیّت اولی» مینامد. که به رغم تصوّرات برخی، این وضع اسفبار، خاصِّ اعراب ما قبل اسلام نبوده و همه اقوام بشر، در منجلاب بی خدایی و دوری از حق، دست و پا میزدند.
تبعات و عوارض چنین رویدادی، در همه عرصههای حیات و همه عناصر اجتماع، خود را مینماید؛ لیکن در این میان، اقشاری چون زنان، که در هر جریانی(مثبت یا منفی) تأثیر پذیرترند و شاخص مظاهر فرهنگ هر زمان میباشند، معرّفِ ایّام بربریّت نیز هستند.
نظرات اقوام و ادیان آن زمان در خصوص جایگاه زن، جلوههای بارزی از آن دوران را معرفی مینماید. قرآن کریم نیز برای یادآوری رفتارهای جاهلانه آن زمان، به این واقعیّت اشاره میکند: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ یَتَوَارَی مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلاَ سَاء مَا یَحْکُمُونَ؛ ۱ و هر گاه یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهرهاش سیاه میگردد؛ در حالی که خشم [و اندوه] خود را فرو میخورد، از بدی آنچه بدو بشارت داده شده از قبیله [خود] روی میپوشاند، آیا او را با خواری نگاه دارد یا در خاک پنهانش کند؛ وه چه بد داوری میکنند.»
نمونههایی چون جریان قیس بن عاصم که نزد پیامبر(ص) اعتراف مینماید که سیزده فرزند دخترش را زنده به گور نموده، در تاریخ شرمگین جاهلیّت ثبت است. ولی چنانچه اشاره شد این همه جهالت و بربریّت منحصر به اقوام آن زمان نبوده است.
خانم پروفسور آندرا (ANDRA) در کتاب «وضع زنان در مهابراتا» مینویسد:
هیچ مخلوقی گناهکارتر از زن نیست، آتش افروز است، لبه تیز تیغ است. در حقیقت، زن همه این چیزها را دارد. مردان نباید آنها را دوست داشته باشند وحتّی طبق دستور «کتاب مانو»، در این آیین، زن نباید هیچ وقت در جستوجوی استقلال باشد و هیچ وقت نباید کاری را به دلخواه خودش انجام دهد و به تصریح در جملههای ۱۴۰ و ۱۴۷ مانو تأکید شده که هیچ وقت زن، استقلال ندارد وحتّی بعد از مرگ اربابش، باید تابع پسران ارباب باشد.
در متون مذهبی تمدّن چین، زن را به آب دردآلودی تعبیر کردهاند که نیک بختی و ثروت را میشوید. در ادبیّات آنان، زن نازلتر از مرد معرفی میگردد و هیچگونه حقّی را ندارد، حتّی نسبت به فرزندش و مرد نیز در قبال زنش تعهّد و مسئولیتی نداشته و هر زمان میتواند، از او سلب حیثیت کرده و او را بفروشد.
در آیین بودا نیز، مطابق دستور و تعلیم خاصّی میگویند:
«نیروانا»، یعنی نجات، هیچگاه در مصاحبت زن، تحصیل نمیشود و به طورکلّی زناشویی و علاقه به زندگی خانوادگی، مخالف هدف نهایی آنها میباشد. زیرا هدف نهایی این کیش، کشتن تمایلات است و این، مستلزم عزوبت است.۲
به نقل از مورّخ معروف وستر مارک (WESTERMARK) از نظر بودا، همه زنان دارای روح اغوا و فریبنده هستند که برای مردها گسترده و نیروی فریبندگی در نهاد زنها با خطرناکترین شکل مجسّم شده است و همین فریبندگی زنها است که فکر عالی را کور میسازد.
در مکتب یهود نیز نه تنها مطالبی در باب حقوق زنان عنوان نشده، بلکه یک دستور العمل شدید در متن «تورات» مییابیم که دالّ بر کنارهگیری مطلق انسانها از زن به هنگام عادت ماهیانه است.۳
یونانیان، زن را منشأ انواع بدبختیهای بشر میدانند. پاندورآ(PANDROA)، سمبل اندوه بشر است. در دین یهود نیز حوّا به عنوان علّت اصلی عدم اطاعت آدم در برابر خداوند معرفی میشود. در قانون «رم»، زن، نقشی همانند نقش بردهدارد و به شوهران اجازه داده میشود که زنان خود را در صورت عدم فرمانبرداری به قتل برسانند. در اساطیر «یونان» و در تمدّن هند باستان، زنان بخش جدا ناشدنی از پیکره همسرانشان تلقّی میشدند و به همین دلیل هر گاه شوهرشان از دنیا میرفت، زن نباید زنده میماند، به همین دلیل هزاران زن، قربانی این خرافات به ساتی معروف شدهاند. زنان در هند حقّ مالکیت نداشته و از ارث محروم بودند و سمبل سکس نامیده میشدند.
دکتر اسپرینگ(SPRING) در کتاب «جنایات قرون وسطا» مینویسد:
به سال ۱۵۰۰م. در انگلستان، شورای اجتماعی برای شکنجه دادن به زنها تشکیل شد و وسایل تازهای را برای این کار، ابتکار نمودند و در نتیجه این طرح، مسیحیان، زنان را زنده زنده سوزاندند.
در مسیحیّت نیز وضعی مشابه سایر آیینها وجود داشته است. به طوری که فرقه ابی یونیها، عقیده داشتند که زن، به علّت پستی فطرتی که دارد، قابل زناشویی نیست و ذاتاً ناپاک است وحتّی کوشیدهاند تا یک کلیسا را وادار به تحریم ازدواج نمایند. حتّی مواردی حاکی از عدم اجازه تحصیل زنان وجود دارد.۴
در ایران قبل از اسلام نیز، وضع نکبت باری از زنان، نقل شده است. پروفسور کریستیان بارتلمه در مورد وضع زن در امپراتوری ساسانی چنین مینویسد:
در زمان ساسانیان، ازدواج با خواهر و زن پدر متداول بوده است. ازدواج با خواهر به ویژه در خاندان سلطنتی برای حفظ و نگهداری خون و میراث شاهنشاهی رایج و برقرار بوده است.
در میان اعراب رفتارهای وحشیانه و غیر انسانی نسبت به زنان شهرت بیشتری داشت و این شهرت یا به دلیل وضعیّت اجتماعی و اقتصادی حاکم بر آن سرزمین بود، که اکثراً مجبور به کوچنشینی و دورهگردی بودند، یا جنگها و درگیریهای پی در پی، آن را سبب میشد یا به میمنت ظهور اسلام، تفاوت فاحش این اوضاع با وضعیّت ناشی از تعالیم والای این دین بوده که بروز و جلوه بیشتری به آن داده است. از نمونه بربریّت و جاهلیّت حاکم در میان اعراب در برخورد آنان با زنان، میتوان به برخی ازدواجهای مرسوم آن دوران اشاره کرد که زنان هیچ نقشی در تعیین همسر و زندگی زناشویی خود نداشتند.
اگر فروش دختران، با مبادله همسران در برخی ازدواجها یا معامله بر سر زنان در جنگها، بخشی از تاریخ بشر را سیاه کرده و ما در عصر ارتباطات آن را محکوم میکنیم. امروزه فروش کودکان و نوجوانان توسط دلّالان اسرائیل در سراسر دنیا چه وجهی دارد؟ یا تربیت دختران از کودکی برای بهرهبرداری در مراکز فساد و گرداندن محافل عیش و طرب عیّاشان، با کدام قانون بشری سازگار است؟
اگر بی رحمی و زورگویی مردان، در برخی قبایل در به کارگیری زنان به مشاغل سنگین یا جایگزینی آنان با چارپایان برای امرار معاش، چهرهای کریه و خشن به بخشی از تاریخ کهن بخشیده، امروزه فریاد به ظاهر پیشرفته و زیبای «تساوی زن و مرد از همه جهات»، از جمله همه مشاغل، چه توجیه برتری دارد؟
نگاهی به اخبار و آمار دهشتناک موقعیّت زنان از حیث امنیّت، در محیط خانه و اجتماع در کشورهای به ظاهر متمدّن، حکایت از پیشرفت ظلم و مدرن گشتن فساد و غارت علیه زنان دارد:
٭ امروزه تقریبا ۵/۸ میلیون خانوار تک والد در «ایالات متّحده» وجود دارد که دارای فرزندان زیر هجده سالند. در ازای هر یک مرد آمریکایی که به تنهایی از فرزندان خود نگهداری میکند، هفت زن دارای چنین شرایطی بوده و طبق گزارش دولت آمریکا، اکثر این زنان در فقر به سر میبرند. بسیاری از این زنان هرگز ازدواج نکردهاند؛ بیشتر این عدّه را دختران نوجوان زیر بیست سال تشکیل میدهند.
٭ حدود ۲۸ درصد از تمامی متولّدان سال ۱۹۹۱م. در آمریکا، خارج از پیوند زناشویی والدین خود پا به عرصه جهان گذاشتهاند. این رقم در مورد فرزندان سیاهپوستان آمریکایی به ۶۸ درصد بالغ میشود. از هر صد مورد ازدواج در آمریکا، ۵۵ مورد به طلاق میانجامد.۵
٭ سالانه سه تا چهار میلیون نفر از زنان آمریکایی در کانون خانوادگیشان مورد ضرب و جرح قرار میگیرند. در ۴۴ درصد از مواردی که زنان در این کشور به قتل میرسند؛ قاتل، همسر یا دوست پسر(نامزد) آنهاست.۶
٭ در تحقیقی که اخیراً در سی دانشگاه آمریکا به عمل آمده است، این حقیقت آشکار شده که ۱۲ درصد از دانشجویان زن، توسط همکلاسان خود مورد تجاوز به عنف قرار گرفته اند.
٭ در فرهنگ جدید، بی سر و صدا و از طریق نیروهای جنسیّتگرا، به طور واضح تشویق به تجاوز وجود دارد، آنها، خشونت و مسائل جنسی را به نحو خطرناکی به یکدیگر آمیخته و زن را به کالایی تبدیل ساختهاند که در تملّک مرد میباشد…. چنین طرز فکرهای خشن و سلطه طلبانه، به جهان کودکان، کتابهای آنها، برنامههای تلویزیونی و بازیهای ویدیوییشان نفوذ کرده، تصوّرات و تخیلات آنها را به سوی خود جلب نموده و به مرور زمان، شکلدهنده رفتار و حالات آنها میگردند.۷
٭ در هیچ کجای «آلمان»، مثل درون چهار دیواری خانه، این همه کسی را خفه نمیکنند، نمیزنند و با چاقو بدنش را سوراخ سوراخ نمیکنند. گذراندن یک شب در جمع خانواده، اغلب خطرناکتر از گشت زدن در محلهای خطرناک و فاسد «فرانکفورت» یا «هامبورگ» است. آمار جرایم سال ۱۹۹۳م. عبارت بود از ۳۸۵۸ کشته که در مشاجرههای خانوادگی قربانی شدهاند و ۸۶۹۲۲ نفر زخمی.۸
«بریتانیا» وفق دادن خود با بسیاری از الگوهای اجتماعی را که حدود ده تا بیست سال قبل از آن در ایالات متحّده مشاهده میشود، آغاز کرده است. این الگوها مشتمل بر از هم پاشیدن خانوادهها، حرامزادگی، غیبت پدران و مادران از خانه به سبب مشغله کاری فراوان یا از روی غفلت هستند.
دین راجک، استادیار رشته جامعهشناسی در «دانشگاه جورجیا»، چنین میگوید: ما اکنون دارای جمعیّتی از نوجوانان هستیم که از نظر اخلاق و رفتار بسیار عجیب و غریب هستند. طیّ بیست سال اخیر در آمریکا، الگوهای تبهکاری به نحوی نگران کننده، تغییر شکل داده است. سابقاً جرایم مرگبار و خشونت بار مسئله، مختصّ بزرگسالان بود و کودکان تنها در سرقتهای کوچک و کم اهمیّت یا ورودهای غیر مجاز به اماکن مختلف شرکت داشتند. اکنون نه شیطنت کودکانه بلکه موادّ مخدّر است که بر ایجاد موج بزهکاری توسط جوانان دامن میزند.۹
اینجا است که فلسفه این جهانی بودن دین بیش از پیش بارز میگردد و پاسخ مدرنیستهایی است که میگویند:
خداوند بِالذّات، دین را برای کارهای این جهانی و سامان دادن به معیشت درماندهها در این جهان فرو نفرستاده است، تعلیمات دینی، علی الاصول برای حیات اخروی جهتگیری شدهاند؛ یعنی برای تنظیم معیشت و سعادت اخروی هستند.۱۰
امّا پیام «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ و جنّ و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.»11 گویای آن است که:
پیامبران از این جهت مردم را به پرستش خدا و قرب به او دعوت میکردند تا آنها را به سوی هدف آفرینش، رهسپار سازند.
حال، دنیایی که با تفکّر صرف بشری آباد شود و انسانها، در کشمکش هوای نفس یکدیگر، غالب و مغلوب باشند چه جایی برای رشد اندیشههای توحیدی و برپایی عدل و قسط اهدایی پیامبران خواهد بود؟
دین آمد تا با ایجاد زمینههای مناسب اجتماعی و ارائه برنامههای سازنده بر مبنای عقل و حکمت، بشریّت را به غایت و هدف آفرینش، یعنی شناخت حقّ و عبودیّت آن، برساند.
حال که میزان سعادت فردی و اجتماعی بشر، مستقیماً به میزان دوری و نزدیکی او به پذیرش حقّانیت انبیاء و تن دادن به تعالیم آنان بستگی دارد و با طلوع اسلام، تاریخ شاهد خروج بشر از ظلمات جاهلیّت و بی هویّتی بوده و اسلام حیات انسانی او را تضمین مینماید. امروزه نیز، نیاز به رویکردی دوباره بر این دین احیاگر، بیش از پیش احساس میشود و بشر برای خروج از این جاهلیّت پیشرفته، ناچار از پذیرش و انقیاد دستورات همه جانبه و هدایتگر اسلام در همه شئون زندگی است.
تألیف و تدوین: اکرم حسینی؛ رضا گلپور
ماهنامه موعود شماره ۱۱۳
پی نوشتها:
٭ مقاله حاضر تلخیص شده مقالهای با عنوان «نمایی از مظلومیّت زن در جاهلیّت قدیم و جاهلیّت مدرن» است.
۱. سوره نحل(۱۶)، آیات ۵۸و۵۹.
۲. قانون بودائی، قسمت اوّل، ص۲.
۳. تورات، سفر لاویان، باب ۵، آیه ۱۹ به بعد.
۴. خیرالله مردانی، حقوق زن از نظر تاریخ ملّتها و اسلام، ص۱۲.
۵. واشنگتن پست، آمریکا، نوزدهم ژوئیه ۱۹۹۵م.
۶. واشنگتن پست، آمریکا، چهارم آگوست ۱۹۹۵م.
۷. ال پائیس، اسپانیا، هشتم سپتامبر ۱۹۹۵م.
۸. اشترن، آلمان، بیست و چهارم نوامبر ۱۹۹۴م.
۹. دیلی تلگراف، انگلستان، دوازدهم سپتامبر ۱۹۹۵م.
۱۰. ماهنامه کیان، ش۲۸، ص۴۸.
۱۱. سوره ذاریات(۵۱)، آیه ۵۶.