میراث حدیثی امامیه، ویژگیها و فضائل فراوانی را پیرامون حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در خود جای داده است. پیرامون هر یک از این فضائل، گزارشهای متعدد در این منابع به چشم می آید. علاوه بر آن، در خصوص هر یک از اینها، گزارشهای معتبر از منظر دانش حدیث وجود دارد که تعدادی از آنها در کتاب کافی کلینی، یکی از معتبرترین منبع حدیثی امامیه بازتاب دارد. این ویژگیها در یک تقسیم بندی کلی، به سه بخش طبقه بندی میشود، برخی از این ویژگیها مانند پیدایش این بانو از میوه بهشتی، به دوران پیش از خلقت او بر میگردد، تعدادی از آنها از قبیل هم سخن شدن با فرشتگان، با عالم خلقت ارتباط دارد و پارهای هم چون مقام شفاعت، به عالم پس از خلقت پیوند می خورد.
شماری از این ویژگیها از زبان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و شماری دیگر را ائمه (علیهم السلام) گزارش دادهاند.
ضرورت این نگارش، علاوه بر لزوم بزرگداشت این بانو، یک سری پیامدهای کلامی است که تفصیل آن را در مقدمه این نوشتار خواهید دید.
درآمد
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)، همسر امیر مؤمنان (علیه السلام) و یکی از پنج تن آل عبا (اصحاب کساء) است. ایشان نزد مسلمانان از جایگاه ویژه ای برخوردار است و از نگاه امامیه (شیعیانِ دوازده امامی) یکی از چهارده معصوم است. جستجوگری در میراث علمیشیعه و اهل سنت، از ویژگیهای فراوان، برجسته و در عین حال کم نظیر این بانو، حکایتگری میکند. تدوین کتابی چندین جلدی همانند «الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا» بر درستی ادعای فوق گواهی می دهد. به طور طبیعی، بهترین افراد برای معرفی هر کسی، نزدیکان و وابستگان اویند. (اهل البیت ادری بما فی البیت). به همین دلیل بر آن شدیم تا ویژگیهای این بانو را از زبان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و دیگر پیشوایان دین که راستگوترین افراد و در عین حال نزدیکترین کسانِ فاطمه (سلام الله علیها) هستند، بازگو نماییم. از اینرو؛ نوشتار حاضر صرفاً بر پایه منابع حدیثی امامیه – با فراغت از منابع اهل سنت- که بهترین انعکاس دهنده دیدگاه آنهاست، سامان یافته است.
نکتهی مهمی را که باید بدان توجه نمود آن است که این نوشتار تنها در صدد جمع آوری مناقب این بانوی گرامی نیست، اگر چه جمع آوری و انتشار این فضائل درس آموز، وظیفه هر فرد مسلمان است و به نوبه خود کاری بایسته به نظر می رسد، اما آن سوی این مطالب، در واقع همان آثار و نتایج کلامی و اعتقادی است که در جای خود بس مهم است.
توضیح مطلب آنکه؛ پس از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حوادثی رخ داد که پیامدهای ناگوار آن تا به امروز در جامعه اسلامیبر جای مانده است. یکی از مهمترینِ این حوادث، نحوهی تعامل دستگاه خلافت با فرزند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. مطالعه تاریخ صدر اسلام، به طور عیان نشان می دهد که فاطمه (سلام الله علیها) هیچگاه خلافت ابوبکر را مشروع نمی دانست.
به طور طبیعی دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از نزدیک در جریان تمام گفتار و وصایای پدرش قرار دارد و به طور حتم می داند چه کسی استحقاق جانشینی پدرش را دارد. در عین حال؛ هیچگاه خلافت ابوبکر را بر نمی تابد. او به هر شکل ممکن در صدد باطل سازی خلافت ابوبکر بر می آید و تا پایان عمرش بر همین موضع اصرار می ورزد تا آنجا که به خاطر همین اقداماتش مشقتهای فراوانی را از سوی دستگاه حاکم به جان می خرد. [مشروح این مسأله را می توانید از سایت موسسه تحقیقاتی ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه) با عنوان « مصایب حضرت فاطمه علیها السلام در منابع امامیه» دریافت کنید]
در این نوشتار بر آن شدیم تا گوشه ای از مناقب آن بانو را بازگو نماییم تا این پرسش اساسی را برای هر آنکه در جستجوی حقیقت است، مطرح کنیم: اصولاً چرا شخصیت ممتازی مانند حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که به اتفاق همه مسلمانان از جایگاه ویژه ای برخوردار است و تنها شمه ای از آن در نوشتار حاضر تهیه گردید، هرگز سر سازش با دستگاه خلافت آن روز را نداشته است؟ به نظر شما؛ اقدامات دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیام آور چیست؟
گزارشهای فضائل حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
آنچه درباره گزارشهای مربوط به مناقب و ویژگیهای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) لازم است بدانیم آن است که تعدادی از این گزارشها در میراث حدیثی دست اول و متقدم امامی و پارهای هم در منابع غیر دست اول بازتاب دارد. پاره ای از این گزارشها چنانکه در متن نوشتار خواهید دید، با بیش از یک سند به چشم می خورد.
در خصوص هر یک از فضائلی را که در این نوشتار وجود دارد، گزارشی معتبر بر اساس قواعد دانش حدیث وجود دارد و برخی از اینها با سندهای متعددِ قابل قبول به ثبت رسیده است. مجموعه مناقب حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در یک دسته بندی کلی به سه زمانه قبل از حیات، حال حیات و بعد از حیات این بانو، تقسیم میگردد.
در ادامه، ۱۰ فضیلت از فضائل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از باب نمونه و بر اساس تقسیم بندی فوق ارائه میگردد. این ویژگیها از ۱۲ منبع ذیل برداشت شده است:
کافی ثقه الاسلام کلینی (رحمه الله علیه)، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، معانی الاخبار، علل الشرایع، کمال الدین، خصال و امالی شیخ صدوق (رحمه الله علیه)، تهذیب الأحکام و امالی شیخ طوسی (رحمه الله علیه)، بشاره المصطفی و دلائل الامامه طبری امامی و تفسیر قمی.
فضیلت یکم: پیدایش از میوه بهشتی
به طور معمول انسانهایی که از یک سری ویژگیهایی برخوردارند، مناقبشان منحصر در همین دنیاست و بازتاب آن در آخرت خواهد بود. در این میان، اندک افرادی هستند که از یک سری ویژگیهای خاصی برخوردارند که به دوران قبل از خلقتشان بر میگردد. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در زمره این افراد است.
بر اساس روایات، وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به معراج رفت، میوهای به او دادند، حضرتش از آن میوه تناول کرد و از همان، فاطمه (سلام الله علیها) تولد یافت.
قابل توجه آنکه، روایات این بخش از میوههای مختلف نام به میان آورده است، در برخی از اینها از خرما و در برخی از سیب نام به میان آمده است. این مطلب می تواند به حقیقت میوه بهشتی مرتبط بوده باشد، بدین معنا که هر کدام از میوه های بهشت، به تنهایی خاصیت میوه های این دنیا را دارد. به همین دلیل بر هر کدام از آنها، خرما، سیب و … صدق میکند.
وجه دیگری که می توان بیان نمود آن است که دادن میوه به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) یک بار نبوده بلکه طی دفعاتی صورت گرفته است، یکبار خرما، بار دیگر سیب و …
مجموعه گزارشهای این بخش متعدد است. تعدادی از آنها اعتبار کافی را از منظر دانش رجال دارد.
در ادامه چهار روایت از این سری گزارشات تقدیم میگردد.
گزارش یکم: امام صادق از رسول خدا (علیهما السلام) با سند معتبر
حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) یُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَهَ (سلام الله علیها) فَأَنْکَرَتْ ذَلِکَ عَائِشَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) یَا عَائِشَهُ إِنِّی لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّهَ فَأَدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَهِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَأَکَلْتُ فَحَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ مَاءً فِی ظَهْرِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ إِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَهَ شَجَرَهِ طُوبَی مِنْهَا.
القمی، أبی الحسن علی بن ابراهیم (متوفای۳۱۰هـ) تفسیر القمی، ج ۱ ص ۳۶۵، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: السید طیب الموسوی الجزائری، ناشر: مؤسسه دار الکتاب للطباعه والنشر – قم، الطبعه: الثالثه، صفر ۱۴۰۴؛ المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱)، بحار الأنوار، ج ۸ ص ۱۲۰، تحقیق : یحیى العابدی الزنجانی، ناشر : مؤسسه الوفاء – بیروت، الطبعه الثانیه المصححه، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فاطمه را زیاد میبوسید، عایشه از این کار اظهار ناراحتی میکرد، پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: ای عایشه! در آن شبی که مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم، جبرئیل دست مرا گرفته نزدیک درخت طوبی برد و مقداری از میوه آن را به من داد، پس از خوردن آن میوه، نطفهای در پشت من به هم رسید، هنگامیکه به زمین بازگشتم با خدیجه همبستر شدم و او به دخترم فاطمه باردار شد، پس هیچ گاه فاطمه را نبوسیدم مگر آنکه بوی درخت طوبی را از او استشمام کردهام.
بررسی سند
گزارش فوق از منظر دانش رجال معتبر است. در ادامه شرح حال راویان آن را می آوریم.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ
راوی نخست علی بن إبراهیم است. نجاشی درباره او میگوید:
علی بن إبراهیم بن هاشم ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۲۶۰، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
علی بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در حدیث، مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است.
إِبْرَاهِیم بنُ هاشِم
دومین راوی، ابراهیم بن هاشم است. آیت لله خویی (رحمه الله علیه) در شرح حال او می نویسد:
لا ینبغی الشک فی وثاقه إبراهیم بن هاشم ویدل علی ذلک عده أمور: الاول: أنه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهی إلیه بواسطه الثقات. الثانی:أن السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته. الثالث: أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث فلو کان فیه شائبه الغمز لم یکن یتسالم علی أخذ الروایه عنه وقبول قوله.
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفای۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث ج ۱ ص ۲۹۱، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م
هیچ تردیدی در وثاقت ابراهیم بن هاشم وجود ندارد به دلیل آنکه: اولا: فرزند او (علی بن ابراهیم) در تفسیرش از او روایت کرده است و او ملتزم شده که از افراد مورد وثوق در تفسیرش روایت کند. ثانیا: سید بن طاووس ادعا کرده که وثاقت ابراهیم بن هاشم اجماعی است. ثالثا: او اولین نفری بوده که احادیث اهل بیت (علیهم السلام) را در قم آورده و قمیها به روایات او اعتماد داشتند این در حالی است که در میان قمیها افرادی بودند که در امر حدیث سخت گیر بودند و اگر او را مورد اعتماد نمی دانستند، این چنین احادیث او در میان آنان مورد قبول نبود.
باید توجه نمود، نگاه قمیها به روایات ابراهیم بن هاشم صرفاً در حد اعتماد عادی و قبول آن نبود بلکه بزرگانی مانند سعد بن عبد الله اشعری و محمد بن حسن صفار، نه یک یا چند روایت بلکه هر کدام دهها روایت بدون واسطه از او نقل نمودند، این مطلب می تواند نشانه روشنی از اعتماد وثیق این بزرگان نسبت به ابراهیم بن هاشم بوده باشد. شاهد دیگر بر اعتبار این راوی آن است که محمد بن الحسن بن الولید که سِمَت استادی شیخ صدوق (رحمه الله علیه) را دارد، دستهای از روایات کتاب نوادر الحکمه را قبول نمیکند، در عین حال؛ روایتی را که مؤلف کتاب از ابراهیم بن هاشم نقل شده، مورد قبول او واقع گردید. این بدان معناست که وی به این راوی اعتماد داشته است.
الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوب
راوی بعدی حسن بن محبوب است. شیخ طوسی (رحمه الله علیه) درباره او نگاشته است:
الحسن بن محبوب السراد ثقه و کان جلیل القدر، یعد فی الأرکان الأربعه فی عصره.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص ۹۶، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷
حسن بن محبوب فردی مورد وثوق و دارای جایگاهی بلند بود. وی یکی از ارکان چهارگانه دوران خود به شمار می آمد.
عَلِیُّ ابْنُ رِئَاب
علی بن رئاب نفر بعدی در این سلسله است. شیخ طوسی (رحمه الله علیه) درباره او نوشته است:
علی بن رئاب الکوفی ثقه جلیل القدر
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص ۱۵۱، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷
علی بن رئاب کوفی فردی مورد وثوق و دارای جایگاهی بلند است
أَبِو عُبَیْدَه الحذاء
نجاشی علاوه بر آنکه خود او می ستاید، مدح سعد بن عبد الله درباره او را هم نقل میکند. او میگوید:
زیاد بن عیسی أبو عبیده الحذاء ثقه … و قال سعد بن عبد الله الأشعری: و من أصحاب أبی جعفر أبو عبیده و هو زیاد بن أبی رجاء کوفی ثقه.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۱۷۰، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ
ابوعبیده انسانی مورد اعتماد است و سعد بن عبد الله گفته است یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام ابوعبیده است که فردی مورد وثوق میباشد
گزارش دوم: امام رضا از رسول خدا (علیهما السلام) با سند معتبر
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ: قَالَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) … قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله): لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّهَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَأَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَهً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ فَفَاطِمَهُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّهٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَی رَائِحَهِ الْجَنَّهِ شَمِمْتُ رَائِحَهَ ابْنَتِی فَاطِمَهَ.
القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱ ص ۱۰۵ تا ۱۰۷، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م
امام رضا (علیه السلام) چنین نقل میکند: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: چون مرا به آسمان بردند جبرئیل دست مرا گرفت و به بهشت برد، از خرمایش به من داد، من آن را خوردم و آن در صلب من تبدیل به نطفه شد، چون به زمین آمدم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه باردار شد. همانا فاطمه حوراء انسیه است، هر گاه مشتاق بوی بهشت میشوم دخترم فاطمه را میبویم.
بررسی سند
سلسله راویان گزارش فوق نیز از اعتبار کافی برخوردارند.
أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ
وی از جمله مشایخ شیخ صدوق (رحمه الله علیه) به شمار می رود و درباره او گفته است:
کان رجلا ثقه دینا فاضلا
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۳۶۹، ناشر: اسلامیه ـ تهران، الطبعه الثانیه، ۱۳۹۵ هـ.
او مردی مورد وثوق، دیندار و فاضل بود.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ و إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِم
شرح حال این دو نفر، در روایت قبلی بیان گردید.
عَبْدُ السَّلَامِ بْن صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ
وی نیز از نگاه نجاشی قابل اعتماد است و او را چنین می ستاید:
عبد السلام بن صالح أبو الصلت الهروی ثقه صحیح الحدیث.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۲۴۵، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
عبد السلام بن صالح مورد وثوق است و احادیث او درست است.
گزارش سوم: امام سجاد از رسول خدا (علیهما السلام)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (علیهم السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) … لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) آدَمَ وَ أَخْرَجَنِی مِنْ صُلْبِهِ أَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُخْرِجَهَا (فَاطِمَهَ) مِنْ صُلْبِی جَعَلَهَا تُفَّاحَهً فِی الْجَنَّهِ وَ أَتَانِی بِهَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ لِی … یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَهٌ أَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّهِ فَأَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَی صَدْرِی قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَأَیْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَأْکُلُ، کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَإِنَّ ذَلِکَ النُّورَ الْمَنْصُورَهُ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَهُ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین، (متوفای۳۸۱هـ)، معانی الأخبار، ص ۳۹۶، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، ۱۴۰۳ ق.
امام سجاد (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه وآله) اینگونه نقل میکند: آنگاه که خداوند متعال آدم (علیه السلام) را آفرید و مرا از پشت او بیرون نمود، دوست داشت فاطمه را از صلب من بیرون آورد، او را به صورت یک سیب در بهشت در آورد، جبرئیل آن سیب را نزد من آورد و به من گفت … ای محمّد، این سیبی است که خداوند متعال از بهشت برای تو هدیه فرستاده، من آن را گرفتم و به سینه خود نهادم، جبرئیل گفت: ای محمّد! خداوند متعال میفرماید: این سیب را بخور، چون آن سیب را شکافتم، نوری از آن تابید که موجب هراسم شد، گفت: ای محمد، چرا آن را نمی خوری؟ بخور و نترس! همانا آن نور بانوئی است که نامش در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» میباشد.
گزارش چهارم: جابر بن عبد الله از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ السُّکَّرِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ الْکِنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهما السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ تَلْثَمُ فَاطِمَهَ وَ تَلْتَزِمُهَا وَ تُدْنِیهَا مِنْکَ وَ تَفْعَلُ بِهَا مَا لَا تَفْعَلُهُ بِأَحَدٍ مِنْ بَنَاتِکَ فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی بِتُفَّاحَهٍ مِنْ تُفَّاحِ الْجَنَّهِ فَأَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتْ مَاءً فِی صُلْبِی ثُمَّ وَاقَعْتُ خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ فَأَنَا أَشَمُّ مِنْهَا رَائِحَهَ الْجَنَّهِ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۱ ص ۱۸۳، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م
جابر بن عبد اللَّه میگوید: به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عرض شد: همانا شما دهان و صورت فاطمه را بوسه زده، ملازم او بوده، او را به خود نزدیک نموده و نسبت به او آنگونه مهربانی میکنید که درباره دیگر دخترانتان چنین نمیکنید؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: جبرئیل سیبی از سیبهای بهشت برایم آورد، من آن را خوردم، آن سیب در صلب من به نطفه تبدیل شد، سپس با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه باردار شد. همانا من بوی بهشت را از فاطمه استشمام میکنم.
فضیلت دوم: نام نهادن به فاطمه
یکی دیگر از ویژگیهای این بانو، به جریان نامگذاری او به «فاطمه» ارتباط دارد. بر اساس روایات، این نام از سوی خداوند متعال بر این بانو نهاده شده است. مطابق نظر واژه شناسان، ماده «فَطَمَ» به معنای جدا شدن از یک چیز است. با توجه به همین معنا، وجه های نام گذاری متعددی از سوی معصومان (علیهم السلام) برای این اسم بیان شده است، از جمله آنکه او و شیعیانش از آتش جهنم جدا هستند. بر همین اساس، وی در روز قیامت با استفاده از همین نام، شیعیان و دوستدارانش را شفاعت نموده و وارد بهشت میکند.
این مجموعه هم به نوبه خودش از گزارشهای متعددی تشکیل شده است و برخی از آنها دارای سند معتبر و قابل قبول است.
در ادامه چهار روایت از این سری گزارشات و مجموعاً با هشت سند، تقدیم میگردد.
گزارش یکم: محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) با سند معتبر
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) یَقُولُ: لِفَاطِمَهَ (سلام الله علیها) وَقْفَهٌ عَلَی بَابِ جَهَنَّمَ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ کُتِبَ بَیْنَ عَیْنَیْ کُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ فَیُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ کَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَی النَّارِ فَتَقْرَأُ فَاطِمَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی سَمَّیْتَنِی فَاطِمَهَ وَ فَطَمْتَ بِی مَنْ تَوَلَّانِی وَ تَوَلَّی ذُرِّیَّتِی مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ فَیَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) صَدَقْتِ یَا فَاطِمَهُ إِنِّی سَمَّیْتُکِ فَاطِمَهَ وَ فَطَمْتُ بِکِ مَنْ أَحَبَّکِ وَ تَوَلَّاکِ وَ أَحَبَّ ذُرِّیَّتَکِ وَ تَوَلَّاهُمْ مِنَ النَّارِ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۱ ص ۱۷۹، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م
محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند: فاطمه (سلام الله علیها) بر درب جهنم توقف دارد، چون روز قیامت شود بین دیدگان هر شخصی نوشته میشود که او مؤمن است یا کافر، چه بسا شخصی را که دوستدار اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) است میآورند و به واسطه گناهان زیادش دستور داده میشود او را در آتش بیاندازند، فاطمه (سلام الله علیها) بین دو دیدگانش را میخواند که نوشته او دوستدار اهل بیت است، به درگاه پروردگار عرض میکند: پروردگارا تو مرا فاطمه نام نهادی و (وعده دادی که) بوسیله من، هر کسی که من و ذرّیّهام را دوست دارد از آتش دوزخ جدا کنی، همانا وعده تو حق است، در این هنگام خداوند متعال میفرماید: ای فاطمه راست میگویی، من تو را فاطمه نام نهادهام و وعده دادهام که هر کسی که محبّت و ولایت تو و فرزندانت را داشته باشد از آتش جهنم جدایش کنم.
بررسی سند
این گزارش هم به نوبه خودش از راویان مورد قبولی برخوردار است.
مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّل
راوی اول آن مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ است. وثاقت او بر پایه قرائن ذیل ثابت است:
نخست آنکه: شیخ صدوق (رحمه الله علیه) روایات فراوانی از او در کتابهای گوناگونش نقل میکند، چنین امری می تواند نشان از اعتماد و تایید صدوق (رحمه الله علیه) نسبت به او باشد. به همین دلیل جمعی از دانشمندان بر این عقیدهاند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است. [نگ: ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص۳۴۵.] و عدهای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق می دانند، از جمله مرحوم آیت الله بروجردی در یک سخنی چنین می آورد:
الظاهر أنّه یمکن استکشاف وثاقه الراوی من تلامیذه الذین أخذوا الحدیث عنه فإذا کان الآخذ مثل الشیخ أو المفید أو الصدوق أو غیرهم من الأعلام خصوصا مع کثره الروایه عنه لا یبقی ارتیاب فی وثاقته أصلا.
الفاضل اللنکرانی، نهایه التقریر فی مباحث الصلاه، تقریر بحث البروجردی، ج ۳ ص ۲۳۲، ناشر : مرکز فقه الأئمه الأطهار علیهم السّلام.
ظاهر آن است که وثاقت راوی را می توان از طریق شاگردانی را که از او حدیث اخذ نمودند، به دست آورد. پس زمانی که گیرنده حدیث مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ صدوق و امثال این بزرگان باشند، به ویژه آنکه از آن راوی زیاد روایت نقل کنند، شکی در وثاقت آن راوی باقی نمی ماند.
دوم آنکه: سید بن طاووس (رحمه الله علیه) وثاقت او را مورد اتفاق می داند. آیت الله خویی (رحمه الله علیه) در این باره میگوید:
ادعی ابن طاووس فی فلاح السائل عند ذکر الروایه عن الصادق علیه السلام “أنه ما أحب الله من عصاه” الاتفاق علی وثاقته فالنتیجه أن الرجل لا ینبغی التوقف فی وثاقته.
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفای۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث ج ۱۸، ص ۳۰۰، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م.
سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل آنگاه که این روایت امام صادق علیه السلام “أنه ما أحب الله من عصاه” را آورد، ادعای اتفاق بر وثاقت مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ، نموده است. بنا بر این شایسته نیست در وثاقت او توقف کنیم.
سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّه
وی از بزرگان طایفه است. نجاشی درباره او را اینگونه می ستاید:
سعد بن عبد الله الأشعری القمیشیخ هذه الطائفه و فقیهها و وجهه.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۱۷۷، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
سعد بن عبد الله شیخ این طایفه و فردی دارای جایگاه ویژه است.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الاشعری
جلالت قدر او بر آگاهان فن پوشیده نیست. شیخ الطائفه (رحمه الله علیه) پیرامون شخصیت وی آورده است:
وأبو جعفر هذا شیخ قم و وجهها
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص ۶۸، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷
ابو جعفر (احمد بن محمد بن عیسی) بزرگ اهل قم و نزد آنان دارای جایگاه بوده است.
مُحَمَّدُ بْنُ سِنَان
نام محمد بن سنان، در کتب حدیثی فراوان آمده است اما درباره توثیق یا تضعیف وی، میان دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد. از جمله شواهدی که می توان بر وثاقت محمد بن سنان اقامه نمود، کثرت نقل بزرگان از او است. با مشاهده منابع حدیثی در مییابیم بزرگانی مانند احمد بن محمد بن عیسی اشعری و ابراهیم بن هاشم قمی، نه یک یا چند روایت، بلکه دهها روایت بدون واسطه از ابن سنان نقل کردند. این امر، به نوبه خود نشانه خوبی بر اعتماد این بزرگان نسبت به این راوی است. علاوه بر آنکه؛ منابع حدیثی امامیه، مشحون از روایاتی است که بزرگان شیعه از محمد بن سنان نقل نمودند. از باب مثال مرحوم کلینی در کتاب کافی روایات فراوان از وی نقل نموده است. شیخ صدوق (رحمه الله علیه) نیز در کتاب «من لا یحضره الفقیه» که به گفته خودش «أَعْتَقِدُ فِیهِ أَنَّهُ حُجَّهٌ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ رَبِّی» از محمّد بن سنان روایت نقل میکند.
آیت الله شبیری (حفظه الله) از جمله کسانی است که جانب وثاقت محمد بن سنان را بر میگزیند. ایشان می فرماید:
ما قائل به وثاقت محمد بن سنان هستیم. وی کثیر الروایه است و بزرگانى از او روایت کرده و در کتب اربعه و غیر کتب اربعه روایات فراوانى دارد. منشأ تضعیف ابن سنان به عقیدۀ ما مطلبى است که در ترجمۀ او بدین صورت ذکر شده است «یتبع المعضلات» یعنى او یک سرى از روایاتى که قابل هضم براى افهام عموم مردم نبوده است را دنبال مىکرده، در جوامع حدیثى نیز بابى در همین مورد آمده است که از نقل چنین امورى نهى شده است اگر چه روایات صحیحى باشد، محمد بن سنان نیز از این دست روایات را بسیار دنبال مىکرده و طبعاً با انکار شدید مردم و علماء مواجه شده است و عدهاى او را به غلوّ نسبت دادهاند و از طرفى غلات نیز از موقعیت او سوء استفاده نموده و طایفهاى از روایات جعلى و غیر واقعى خود را به او نسبت دادهاند و البته این امر طبیعى است که گاهى شخصى که در امرى خاص داراى ویژگى ممتازى است بسیار از امور غیر واقعى نظیر آن را به او نسبت مىدهند و در حقیقت از شخصیت او سوء استفاده مىشود. و لیکن به عقیده ما محمد بن سنان شخصى ثقه است و جزء غلات نیز نمىباشد و یکى از شواهد مهم بر این مطلب این است که حساسترین شخصیت امامى مذهب در مقابل غلات یعنى احمد بن محمد بن عیسى که افراد را به خاطر غلوّشان از شهر بیرون مىکرده است، محمد بن سنان را جزء یکى از مشایخ عمدۀ خود قرار داده و احادیث زیادى را از او نقل کرده است، این خود دلیل بر این است که ابن سنان غالى و غیر ثقه نیست زیرا قابل قبول نیست که این مطلب براى بزرگانى مانند احمد بن محمد بن عیسى مخفى مانده باشد و همچنین قابل قبول نیست که با اینکه مىدانسته او از غلاه است براى خود شیخ اتخاذ کرده است.
شبیری زنجانی، کتاب النکاح، ج۱۴، ص ۴۷۱۹؛ ج۲۳، ص ۷۱۸۶. بر اساس نرم افزار جامع فقه اهل بیت (علیهم السلام)
مشروح بحث پیرامون این راوی را می توانید از مقاله «بررسی توصیف رجالی محمد بن سنان» دریابید.
در پایان؛ این نکته را هم باید توجه داشت، اثبات وثاقت یک راوی، صرفاً طریقی برای وثوق صدور به آن روایت است. بنا بر این؛ آنچه در این مجال اهمیت دارد آن است که بتوانیم صدور این روایت از معصوم (علیه السلام) را اثبات کنیم. در ادامه خواهید دید که روایات متعددی با همان معنا و مضمون روایت محمد بن سنان وجود دارد، این امر به نوبه خود تاییدی بر درستی روایت فوق به شمار می رود.
عَبْدُ اللَّهِ بْن مُسْکَان
ابن مسکان هم از دیدگاه نجاشی، انسانی مورد اعتماد است. او گفته است:
عبد الله بن مسکان … ثقه عین
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۲۱۴، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
عبد الله بن مسکان فردی مورد وثوق و از بزرگان است.
مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِم
شخصیت ممتاز محمد بن مسلم بر کسی پوشیده نیست. نجاشی او را به بهترین وجه ستوده و می نویسد:
محمد بن مسلم … کان من أوثق الناس
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۳۲۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
محمد بن مسلم … یکی از موثقترین افراد بود.
گزارش دوم: امام باقر از رسول خدا (علیهما السلام)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلَوِیَّهَ الْأَصْبَهَانِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ جَنْدَلِ بْنِ وَالِقٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْبَصْرِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ (علیهم السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) یَا فَاطِمَهُ أَتَدْرِینَ لِمَ سُمِّیتِ فَاطِمَهَ فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَتْ؟ قَالَ: لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۱ ص ۱۷۹، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: ای فاطمه؛ آیا می دانی چرا فاطمه نامیده شدی؟ در این هنگام امام علی (علیه السلام) فرمود: چرا یا رسول الله؟ فرمود: برای آنکه او و شیعیانش از آتش جهنم جدا شدهاند.
گزارش سوم: امام سجاد از رسول خدا (علیهما السلام)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (علیهم السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: أَتَانِی جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ … إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَهٌ أَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّهِ قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَأَیْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَأْکُلُ کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَإِنَّ ذَلِکَ النُّورَ الْمَنْصُورَهُ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَهُ قُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَهَ وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَهَ قَالَ سُمِّیَتْ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَهَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) {یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ *بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ} یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَهَ لِمُحِبِّیهَا.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین، (متوفای۳۸۱هـ)، معانی الأخبار، صص ۳۹۶ و ۳۹۷، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، ۱۴۰۳ ق.
امام سجاد (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه وآله) اینگونه نقل میکند: جبرئیل نزد من آمد و گفت … ای محمّد، این سیبی است که خداوند متعال از بهشت برای تو هدیه فرستاده، من آن را گرفتم و به سینه خود نهادم، جبرئیل گفت: ای محمّد! خداوند متعال میفرماید: این سیب را بخور، چون آن سیب را شکافتم، نوری از آن تابید که موجب هراسم شد، گفت: ای محمد، چرا آن را نمی خوری؟ بخور و نترس! همانا آن نور بانوئی است که نامش در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» میباشد. گفتم: چرا در آسمان به منصوره و در زمین به فاطمه نام نهاده شده است؟ گفت: در زمین به فاطمه نام نهاده شده برای آنکه شعیانش را از آتش جدا میکند و از آن جهت در آسمان به منصوره نام نهاده شده که خداوند می فرماید: یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ، بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ (در روز قیامت مؤمنان به جهت یاری خدا که هر فردی را بخواهد یاری دهد خرسند میشوند) منظور از این یاری، همان نصرتی است که فاطمه (سلام الله علیها) به دوستان خویش خواهد کرد.
گزارش چهارم: امیر مؤمنان و امام صادق از رسول خدا (علیهم السلام)
۴.۱: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الشَّاهِ الْفَقِیهُ الْمَرْوَزِیُ بِمَرْوَرُودَ فِی دَارِهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرِ بْنِ سُلَیْمَانَ الطَّائِیُ بِالْبَصْرَهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی فِی سَنَهِ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام سَنَهَ أَرْبَعٍ وَ تِسْعِینَ وَ مِائَهٍ.
۴.۲: وَ حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ بَکْرٍ الْخُورِیُّ بِنَیْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْفَقِیهُ الْخُورِیُّ بِنَیْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَرَوِیُّ الشَّیْبَانِیُّ عَنِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی علیه السلام.
۴.۳: وَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأُشْنَانِیُّ الرَّازِیُّ الْعَدْلُ بِبَلْخٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَیْمَانَ الْفَرَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیهم السلام) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله): إِنِّی سَمَّیْتُ ابْنَتِی فَاطِمَهَ لِأَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّار.
القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۲ ص ۵۱، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م
امام علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل میکند: همانا دخترم را فاطمه نامیدم برای آنکه خداوند متعال، او و دوستدارانش را از آتش جهنم جدا کرده است.
۴.۴: حَدَّثَنَا السَّیِّدُ الْإِمَامُ الزَّاهِدُ أَبُو طَالِبٍ یَحْیَی بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْجَوَّانِیُّ الْحُسَیْنِیُّ فِی دَارِهِ بِآمُلَ لَفْظاً مِنْهُ فِی مُحَرَّمٍ سَنَهَ تِسْعٍ وَ خَمْسِمِائَهٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو عَلِیٍّ جَامِعُ بْنُ أَحْمَدَ الدهشانی [الدِّهِسْتَانِیُ] فِی نَیْشَابُورَ فِی شَهْرِ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ سَنَهَ ثَلَاثٍ وَ خَمْسِمِائَهٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الثَّعَالِبِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ یَعْقُوبُ بْنُ أَحْمَدَ السَّرِیُّ الفروضی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ الطَّائِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیهم السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله): إِنَّمَا سَمَّیْتُ ابْنَتِی فَاطِمَهَ لِأَنَّ اللَّهَ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.
الطبری، عماد الدین أبو جعفر محمد بن أبی القاسم (متوفای۵۲۵هـ)، بشاره المصطفی (صلی الله علیه وآله) لشیعه المرتضی علیه السلام، ص ۲۰۹، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، طبع ونشر: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه الطبعه: الأولی۱۴۲۰ ه
امام علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل میکند: همانا دخترم را فاطمه نامیدم برای آنکه خداوند متعال، او و دوستدارانش را از آتش جهنم جدا کرده است.
۴.۵: أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ قَالَ حَدَّثَنِی الْمَنْصُورِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی عَمُّ أَبِی أَبُو مُوسَی عِیسَی بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِی الْإِمَامُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): إِنَّمَا سُمِّیَتْ ابْنَتِی فَاطِمَهَ لِأَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الأمالی، ص ۲۹۴، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: دار الثقافه ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ
امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل میکند: همانا دخترم را فاطمه نامیدم برای آنکه خداوند متعال، او و دوستدارانش را از آتش جهنم جدا کرده است.
فضیلت سوم: نزول آیه تطهیر
آیه تطهیر، بخشی از آیه ۳۳ سوره احزاب است. در این آیه، اراده خداوند متعال بر پاکی و طهارت یک عده خاص تعلق گرفته است. بدون شک، این فضیلتی بی نظیر است، به همین جهت مجادلههای فراوانی میان اهل سنت و شیعیان پیرامون این آیه درگرفته است. بدیهی است که روایات شأن نزول، نقش کلیدی در اینجا دارند. شیعه با مشاهده روایات فراوان از ائمه (علیهم السلام) و نیز منابع اهل سنت، مصادیق آیه را تنها پنج نفر یعنی رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، امیر مؤمنان، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) می داند – مطابق روایات ائمه (علیهم السلام) علاوه بر این پنج نفر، دیگر امامان شیعه نیز مشمول این آیه هستند و انحصار آن در پنج نفر به لحاظ مصادیق موجود زمان نزول آیه است- و برخی از اصول بنیادین مذهب تشیع همانند عصمت اهل بیت (علیهم السلام)، نیز عصمت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را با توجه به محتوای این آیه ثابت میکنند.
مطابق روایات؛ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بعد از نزول این آیه، عبایی را بر روی خود، علی بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام)کشید، آنگاه دست بر آسمان برداشت و عرضه داشت: بار خدایا؛ اینها اهل بیت من هستند اینان را از هر پلیدی پاک گردان. در این هنگام، اُم سَلمه همسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پرسید آیا من نیز در شمار اهل بیت قرار دارم؟ آن حضرت فرمود: تو بر راه خیر هستی، اهل بیت من تنها همین چند نفراند.
این نوشتار با فراغت از چگونگی دلالت آیه ۳۳ سوره احزاب بر عصمت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، صرفاً در نظر دارد نزول این آیه درباره این بانو را ثابت کند. بحثهای محتوایی آیه، مجال دیگری می طلبد.
با مراجعه کوتاه به منابع حدیثی فریقین، در مییابیم این سری گزارشات فراوان است و صدور آن از معصوم (علیه السلام) جای تردید ندارد.
در ادامه، چهار روایت از منابع امامیه به عنوان نمونه تقدیم میگردد. برخی از این گزارشها با سندهای گوناگون به ثبت رسیده است.
گزارش یکم: ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) با سند معتبر.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) … إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ (علیهم السلام) فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاهُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ … وَ نَزَلَتْ {أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ} وَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِی عَلِیٍّ «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» وَ قَالَ (صلی الله علیه وآله) أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِی … فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ تَصْدِیقاً لِنَبِیِّهِ {إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} فَکَانَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَهُ (علیهم السلام) فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِکَ فَقَالَ إِنَّکِ إِلَی خَیْرٍ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی …
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَ عِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) مِثْلَ ذَلِکَ.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۲۸۶ تا ۲۸۸، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.
ابو بصیر میگوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: … مردم میگویند: چرا خداوند متعال نام علی و خاندانش را در قرآن نیاورد؟ امام (علیه السلام) فرمود: در پاسخ آنان بگوئید: دستور نماز خواندن بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نازل شد و خداوند سخنی از سه رکعت و چهار رکعت به میان نیاورد تا آنکه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) رکعات نماز را تفسیر کرد … آیه {أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ} درباره علی و حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره علی (علیه السلام) فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» و فرمود: شما را درباره کتاب خدا و اهل بیتم سفارش میکنم … اگر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خاندان خود را معرفی نمیکرد، خاندان فلان و فلان مدعی میشدند که ما صاحب الامر شمائیم. اما خداوند متعال برای این که سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) را در معرفی خاندانش تأیید کند، آیهی {إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً}را نازل کرد. خاندان رسول خدا، فقط علی، حسن، حسین و فاطمه (علیهم السلام) بودند و لذا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آنها در خانه ام سلمه زیر سایه عبا گرد آورد و گفت: «بار خدایا! هر پیامبری، خاندانی دارد و چشم و چراغی که از خود بجا میگذارد، اینان خاندان من و چشم و چراغ من میباشند». ام سلمه همسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله)گفت: آیا من از خاندان تو نیستم؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: تو به سوی خیر هستی، اما اهل بیت من در این آیه، اکنون همین چهار تن میباشند.
بررسی سند
این روایت با شش سند از ابوبصیر نقل شده است. در یکی از این اسناد، سهل بن زیاد است که توثیق یا تضعیف او در میان دانشمندان مورد اختلاف است، صرف نظر از این راوی، سلسله راویان بقیه اَسناد از اعتبار کافی برخوردارند. در ادامه، نخست هر کدام از سندهای ششگانه را جداگانه ترسیم نموده و بعد از آن، تنها سند پنجم را از باب نمونه بررسی میکنیم.
۱: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ.
۲: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ.
۳: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ.
۴: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ.
۵: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ.
۶: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ.
شرح حال راویان پنجمین سند از گزارش فوق:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی العطار
محمد بن یحیی العطار از جمله راویان مورد اعتماد طایفه است. نجاشی درباره او اینگونه می نگارد:
شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقه.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۳۵۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
او در زمان خودش بزرگ اصحاب ما بوده و فردی مورد وثوق است.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الاشعری
شرح حال او ذیل گزارش نخست از فضیلت دوم بیان شد.
الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ
وی نیز مطابق گفته شیخ الطایفه، فردی مورد وثوق است.
الحسین بن سعید بن حماد الأهوازی … ثقه
الفهرست – الشیخ الطوسی – ص ۱۱۲
حسین بن سعید بن حماد اهوازی … فردی مورد وثوق است.
النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ
وی از نگاه نجاشی مورد اعتماد است. او گفته است:
نصر بن سوید الصیرفی ثقه صحیح الحدیث.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۴۲۷، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
نصر بن سوید فردی مورد وثوق و صحیح الحدیث است.
یَحْیَی بْنُ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ
این راوی هم مطابق گفته نجاشی، از وثاقت بالایی برخوردار است
یحیی بن عمران الحلبی … ثقه ثقه صحیح الحدیث.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۴۴۴، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
یحیی بن عمران حلبی فردی بسیار مورد وثوق و صحیح الحدیث است.
أَیُّوبُ بْنُ الْحُرِّ
نجاشی وثاقت او را تایید نموده و گفته است:
أیوب بن الحر الجعفی ثقه.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۱۰۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
ایوب بن حر جعفی فردی مورد وثوق است.
أَبِو بَصِیر الأسدی
وی نیز از جمله راویان بلند پایه اصحاب امامیه است. نجاشی میگوید:
یحیی بن القاسم أبو بصیر الأسدی ثقه وجیه.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۴۴۱، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
ابوبصیر اسدی انسانی مورد وثوق و موجه است.
گزارش دوم: عبد الرحمن بن کثیر از امام صادق (علیه السلام)
أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی الْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ الْوَاسِطِیِّ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) مَا عَنَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ {إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} قَالَ نَزَلَتْ فِی النَّبِیِّ وَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ فَاطِمَهَ (علیهم السلام).
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۱ ص ۲۰۵، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م
عبد الرحمن بن کثیر میگوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: خداوند متعال از آیه {إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً}چه چیزی را قصد کرد؟ فرمود: درباره رسول خدا، امیر مومنان، حسن و حسین و فاطمه (علیهم السلام) نازل شده است.
گزارش سوم: سلیم بن قیس از امام علی (علیه السلام)
حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ: رَأَیْتُ عَلِیّاً (علیه السلام) فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِی خِلَافَهِ عُثْمَانَ وَ جَمَاعَهٌ یَتَحَدَّثُونَ وَ یَتَذَاکَرُونَ الْعِلْمَ وَ الْفِقْهَ فَذَکَرْنَا قُرَیْشاً وَ شَرَفَهَا وَ فَضْلَهَا … فَأَکْثَرَ الْقَوْمُ فِی ذَلِکَ مِنْ بُکْرَهٍ إِلَی حِینِ الزَّوَالِ وَ عُثْمَانُ فِی دَارِهِ لَا یَعْلَمُ بِشَیْءٍ مِمَّا هُمْ فِیهِ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) سَاکِتٌ لَا یَنْطِقُ لَا هُوَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ فَأَقْبَلَ الْقَوْمُ عَلَیْهِ فَقَالُوا یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا یَمْنَعُکَ أَنْ تَتَکَلَّمَ فَقَالَ(علیه السلام): … أَیُّهَا النَّاسُ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ فِی کِتَابِهِ {إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} فَجَمَعَنِی وَ فَاطِمَهَ وَ ابْنَیَ حَسَناً وَ حُسَیْناً ثُمَّ أَلْقَی عَلَیْنَا کِسَاءً وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ وَ أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَنْتَ عَلَی خَیْرٍ إِنَّمَا أُنْزِلَتْ فِیَّ وَ فِی أَخِی عَلِیٍّ وَ فِی ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ فِی تِسْعَهٍ مِنْ وُلْدِ ابْنِیَ الْحُسَیْنِ خَاصَّهً لَیْسَ مَعَنَا فِیهَا أَحَدٌ غَیْرُنَا فَقَالُوا کُلُّهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ أُمَّ سَلَمَهَ حَدَّثَتْنَا بِذَلِکَ فَسَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَحَدَّثَنَا کَمَا حَدَّثَتْنَا أُمُّ سَلَمَهَ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا) …
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۲۷۴ تا ۲۷۸، ناشر: اسلامیه ـ تهران، الطبعه الثانیه، ۱۳۹۵ هـ.
سلیم بن قیس هلالی میگوید: در خلافت عثمان، علی (علیه السلام) را در مسجد رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) دیدم و جماعتی هم حدیث میگفتند و به مذاکره علم و فقه مشغول بودند و ما از قریش و شرف و فضل آنها یاد کردیم … آنها از صبح تا ظهر در این مذاکرات بودند و عثمان در خانه خود بود و اطّلاعی از این مجلس نداشت. علی بن أبی طالب (علیه السلام) هم ساکت بود و هیچ کلامی نفرمود نه خودش و نه هیچ یک از اهل بیتش. بعد از آن مردم به او روی آورده و گفتند: ای ابو الحسن! چرا سخن نمیگویی؟ … حضرت فرمود: آیا می دانید وقتی آیه {إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً}نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) من، فاطمه و حسن وحسین را جمع کرد سپس پارچهای بر سر ما کشید و فرمود: بار خدایا؛ اینها اهل بیت من هستند، پلیدی را از آنها دور کن، ام سلمه گفت: آیا من هم هستم؟ فرمود: تو بر خیر هستی، همانا این آیه درباره من، برادرم علی بن ابی طالب، دو فرزندم حسن و حسین و نُه تا از فرزندان حسین است؟ همه حاضران گفتند: گواهی میدهیم که ام سلمه این مطلب را برایمان گفت و ما از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در این باره پرسیدیم وآن حضرت همان گفته ام سلمه را برایمان بیان نمود.
گزارش چهارم: عامر بن واثله از امام علی (علیه السلام)
حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ وَ هِشَامٍ أَبِی سَاسَانَ وَ أَبِی طَارِقٍ السَّرَّاجِ عَنْ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَهَ قَالَ: کُنْتُ فِی الْبَیْتِ یَوْمَ الشُّورَی فَسَمِعْتُ عَلِیّاً (علیه السلام) وَ هُوَ یَقُولُ اسْتَخْلَفَ النَّاسُ أَبَا بَکْرٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَحَقُّ بِالْأَمْرِ وَ أَوْلَی بِهِ مِنْهُ … ثُمَّ قَالَ … نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ آیَهَ التَّطْهِیرِ عَلَی رَسُولِهِ (صلی الله علیه وآله) {إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کِسَاءً خَیْبَرِیّاً فَضَمَّنِی فِیهِ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ثُمَّ قَالَ یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً قَالُوا اللَّهُمَّ لا …
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الخصال، ص ۵۶۱، تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲
عامر بن واثله میگوید: روز شوری حضور داشتم و شنیدم که علی بن ابی طالب (علیه السلام) میگفت: مردم ابوبکر را برای خلافت انتخاب نمودند در حالی که به خدا قسم، من به این امر سزاوارترم … سپس فرمود: … شما را به خدا سوگند؛ آیا در میان شما کسی است که خداوند درباره او آیه تطهیر را بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نازل کرده باشد، (مگر نبود که) وقتی آیه {إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} نازل شد، آن حضرت من و فاطمه و حسن و حسین را زیر عبای خیبری جمع نمود و فرمود: بار خدایا؛ اینها اهل بیتم هستند، پلیدی را از آنها دور کن؟ حاضران گفتند: به خدا، بجُز تو در میان ما کسی نبود.
فضیلت چهارم: نزول آیه مباهله
آیه مباهله، یکی از مهمترین آیات قرآنی در خصوص فضیلت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) محسوب میگردد.
بر اساس شأن نزولی را که شیعه و اهل سنت آوردند، پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) به سران حکومتها نامه نوشت و آنها را به اسلام دعوت نمود، همزمان نامهای به بزرگ نصارای نجران نوشت و از آنها خواست تا اسلام را بپذیرند، آنها گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه فرستادند تا درباره درستی دعوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) بررسی کنند، میان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و آنها بحثهایی رد و بدل شد، آنحضرت گفتههایشان را رد می نمود اما آنها قبول نمیکردند و بر عقاید باطل خودشان اصرار میورزیدند، در این هنگام آیه ۶۱ سوره آل عمران نازل شد و بر اساس آن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مأمور گشت تا آنها را به مباهله دعوت کند، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تنها چهار نفر یعنی علی بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) را که اهل بیت خاص خود بود، برای صحنه مباهله به همراه آورد، نصارای نجران با مشاهده این صحنه به وحشت افتادند و از مباهله منصرف شدند، سرانجام موافقت کردند که با پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) صلح کنند و جزیه بپردازند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود اگر آنها مباهله میکردند، همگی به میمون و خوک تبدیل میشدند و این وادی یکپارچه آتش میشد. مطابق روایات، جریان مباهله در بیست و چهارم ذی الحجه از سال دهم هجری، واقع شد.
همانطور که ملاحظه میشود، پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) این چهار نفر را نه صرفاً برای یک مسأله عادی، که برای اثبات دعوت و حقانیت نبوتش، به صحنه آورد، این امر به نوبه خود منقبتی بزرگ است. جالب است بدانیم؛ پارهای از عالمان اهل سنت نیز به این فضیلت تصریح نمودند، زمخشری مفسر معروف اهل سنت میگوید:
وفیه دلیل لا شیء أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء علیهم السلام
الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای۵۳۸هـ)، الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج ۱ ص ۴۳۴، تحقیق: عبد الرزاق المهدی، بیروت، ناشر: دار إحیاء التراث العربی.
آیه مباهله دلیل محکمیبر فضیلت اصحاب کساء به شمار می رود و دلیلی محکمتر از آن نمی توان یافت.
این فضیلت قرآنی، مورد اهتمام امامان شیعه بوده و در موقعیتهای گوناگون از این داستان استفاده نمودند. منابع حدیثی، تفسیری، تاریخی و گاه دعا نگاری امامیه، گزارشهای فراوانی را از معصومان (علیهم السلام) پیرامون واقعه مباهله در خود گرد آورده است. ملاحظه مجموع این گزارشات، با صرف نظر از گزارشات فراوانی که در منابع اهل سنت وجود دارد، اطمینان به درستی آن را در پی دارد. در ادامه، دو روایت به عنوان نمونه تقدیم میگردد.
گزارش یکم: ریان بن الصلت از امام رضا (علیه السلام) با سند معتبر
حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: حَضَرَ الرِّضَا (علیه السلام) مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ بِمَرْوَ وَ قَدِ اجْتَمَعَ فِی مَجْلِسِهِ جَمَاعَهٌ مِنْ عُلَمَاءِ أَهْلِ الْعِرَاقِ وَ خُرَاسَانَ … فَقَالَ الْمَأْمُونُ هَلْ فَضَّلَ اللَّهُ الْعِتْرَهَ عَلَی سَائِرِ النَّاسِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) أَبَانَ فَضْلَ الْعِتْرَهِ عَلَی سَائِرِ النَّاسِ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ أَیْنَ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ {إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْض»} … قَالَتِ الْعُلَمَاءُ فَأَخْبِرْنَا هَلْ فَسَّرَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) الِاصْطِفَاءَ فِی الْکِتَابِ فَقَالَ الرِّضَا (علیه السلام) فَسَّرَ الِاصْطِفَاءَ فِی الظَّاهِرِ سِوَی الْبَاطِنِ فِی اثْنَیْ عَشَرَ مَوْضِعاً … أَمَّا الثَّالِثَهُ حِینَ مَیَّزَ اللَّهُ الطَّاهِرِینَ مِنْ خَلْقِهِ فَأَمَرَ نَبِیَّهُ (صلی الله علیه وآله) بِالْمُبَاهَلَهِ فِی آیَهِ الِابْتِهَالِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ فَقُلْ یَا مُحَمَّدُ {تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ} فَأَبْرَزَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله) عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ فَاطِمَهَ (علیهم السلام) وَ قَرَنَ أَنْفُسَهُمْ بِنَفْسِهِ …
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص ۶۱۵ الی ۶۱۸، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.
القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج ۱ ص ۲۰۷ تا ۲۱۰، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م
ریان بن صلت میگوید: امام رضا علیه السلام در مجلس مأمون که عدهای از دانشمندان عراق و خراسان هم در آن بودند، حاضر شد … مأمون گفت: آیا خداوند عترت پیامبر صلی الله علیه وآله را بر دیگر مردم برتری داد؟ امام علیه السلام فرمود: خداوند در کتابش برتری عترت بر سایر مردم را آشکار کرد. مأمون گفت: این مطلب در کجای کتاب خدا است؟ امام علیه السلام فرمود «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْض» [خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است] حاضران گفتند: آیا خدا اصطفاء را در کتاب خود تفسیر کرده است؟ امام (علیه السلام) فرمود: اصطفاء را نه در باطن و حقیقت بلکه در ظاهرِ قابل فهم، در دوازده جا تفسیر کرد … مورد سوم: آنجا که خداوند مخلوقین پاک خود را امتیاز داد و به پیامبر (صلی الله علیه وآله) دستور مباهله داد، فرمود « فقُل تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ …» پیامبر (صلی الله علیه وآله)، علی و حسن و حسین و فاطمه (علیهم السلام) را با خود آورد و خود را با آنها قرین نمود.
بررسی سند
بر اساس بررسیهایی که به عمل آمد، اعتبار تمام راویان گزارش فوق ثابت است.
عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ
در این روایت شیخ صدوق از دو تن از مشایخ خود علی بن حسین بن شاذَوَیه و جعفر بن محمد بن مسرور، نقل میکند که اثبات وثاقت یکی از این دو برای ما کافی است. درباره علی بن الحسین بن شاذَوَیه اگر چه شرح حال روشنی در کتابهای تراجم یافت نمیشود اما باید دانست شیخ صدوق (رحمه الله علیه) علاوه بر روایت فوق، در موارد متعدد از او روایت نقل میکند، این مطلب همانطور که پیشتر هم گفتیم می تواند نشانه اعتماد صدوق (رحمه الله علیه) به این فرد باشد. گذشت که جمعی از دانشمندان بر این عقیدهاند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است. از این جهت می توان به وثاقت علی بن الحسین بن شاذَوَیه پی برد.
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِی
وی از نگاه نجاشی فردی قابل اعتماد است. او می نویسد:
محمد بن عبد الله بن جعفر بن الحسین بن جامع بن مالک الحمیری أبو جعفر القمیکان ثقه وجها.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۳۵۴، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
محمد بن عبد الله حمیری انسانی مورد وثوق و دارای جایگاه بود.
عَبْدُ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِی
وی نیز مطابق گزارش نجاشی، از جایگاه بلندی برخوردار است.
عبد الله بن جعفر بن الحسین بن مالک بن جامع الحمیری شیخ القمیین و وجههم.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۲۱۹، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
عبد الله بن جعفر بن حسین بن مالک بن جامع حمیری شیخ و بزرگ اهل قم است.
الرَّیَّانُ بْنُ الصَّلْت
بر پایه گزارش نجاشی، وی نیز انسانی مورد اعتماد است.
ریان بن الصلت الأشعری کان ثقه صدوقا.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۱۶۵، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
ریان بن صلت اشعری فردی مورد وثوق و راستگو بود.
گزارش دوم: محکول شامی از امام علی (علیه السلام)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حُکَیْمٍ عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَکْحُولٍ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) أَنَّهُ لَیْسَ فِیهِمْ رَجُلٌ لَهُ مَنْقَبَهٌ إِلَّا وَ قَدْ شَرِکْتُهُ فِیهَا وَ فَضَلْتُهُ وَ لِی سَبْعُونَ مَنْقَبَهً لَمْ یَشْرَکْنِی فِیهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَخْبِرْنِی بِهِنَّ فَقَالَ (علیه السلام) … الرَّابِعَهُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ النَّصَارَی ادَّعَوْا أَمْراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ {فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ} فَکَانَتْ نَفْسِی نَفْسَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ النِّسَاءُ فَاطِمَهَ وَ الْأَبْنَاءُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ثُمَّ نَدِمَ الْقَوْمُ فَسَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) الْإِعْفَاءَ فَأَعْفَاهُمْ وَ الَّذِی أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ عَلَی مُوسَی وَ الْفُرْقَانَ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) لَوْ بَاهَلُونَا لَمُسِخُوا قِرَدَهً وَ خَنَازِیر.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الخصال، ص ۵۷۶، تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲
حافظان از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می دانند که در میان آنها کسی نیست که فضیلتی داشته باشد جُز آنکه من با او شریکم و بر او برتری دارم و من هفتاد منقبت دارم که هیچ کدام از آنان با من شریک نیستند. عرض کردم یا امیر المؤمنین مرا از آنها آگاه کن فرمود: … فضیلت سی و چهارم آن است که: نصاری مدعی شدند با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مباهله کنند، خداوند آیه «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ …» را نازل کرد. من به منزله جان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بودم و از زنان، فاطمه (علیها السلام) را آورد، مقصود از فرزندان هم حسن و حسین علیهما السلام بودند. سپس جمعیت نصاری پشیمان شدند و از رسول خدا صلی الله علیه وآله طلب بخشش کردند، پیامبر صلی الله علیه وآله هم پذیرفت. قسم به آنکه تورات را بر موسی (علیه السلام) و قرآن را بر محمد صلی الله علیه وآله فرستاد، اگر آنها با ما مباهله میکردند، تبدیل به میمون و خوک میشدند.
فضیلت پنجم: نزول سوره دهر
بر پایه روایات پرشماری که در میراث حدیثی شیعه و اهل سنت به چشم می آید، هفتاد و ششمین سوره قرآن یعنی سوره مبارکه دهر یا انسان، در شأن امیر مؤمنان، حسن، حسین و حضرت فاطمه (علیهم السلام) نازل شده است.
بر پایه این گزارشات؛ [امام] حسن و حسین (علیهماالسلام) بیمار شدند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه چند نفر به عیادت آنها آمد، به [امام] علی (علیهالسلام) پیشنهاد شد تا برای شفای آنان نذر کند، امیر مؤمنان، حضرت فاطمه، حسنین (علیهم السلام)و کنیزشان فضّه، نذر کردند اگر آنها شفا یابند سه روز را روزه بگیرند، آن دو از بیماری شفا یافتند، همگی روزه گرفتند در حالی که چیزی در خانه نداشتند، امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) از همسایهاش سه صاع جو قرض گرفت، فاطمه (علیهاالسلام) یک صاع آن را آرد کرد و از آن ۵ قرص نان پخت، هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و تقاضای غذا نمود، آنان افطاریشان را به او دادند و آن شب را با حالت گرسنگی به سر بردند، روز دوم همچنان روزه گرفتند، هنگامه افطار یتیمیبر در خانه آمد تقاضای غذا نمود، آنها غذای خود را به وی دادند. روز سوم نیز به هنگام افطار اسیری بر در خانه آمد و همان تقاضا را نمود، آنان چونان دو نوبت پیش غذایشان را به او دادند. روز چهارم، امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) بچهها را در حالی که از شدت گرسنگی میلرزیدند، نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آورد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) از مشاهده چنین حالتی غمگین گشت، همگی وارد خانه فاطمه (علیهاالسلام) شدند، در حالی که او در محراب ایستاده و از شدت گرسنگی شکمش به پشت چسبیده بود، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) بار دیگر با مشاهده این وضعیت ناراحت شد، در همین هنگام جبرئیل فرود آمد و گفت: خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت میگوید، آنگاه سوره «هل اتی» را در شأن آنان بر او نازل نمود.
گفتنی است مطابق برخی روایات، واقعه اِطعام، طی چند روز متوالی نبود بلکه در یک مرحله اتفاق افتاد. [البته شأن نزولی را که در بالا آوردیم، معروف است]. نیز برخی گفتهاند همه سوره«هل اتی» نازل نشد بلکه از آیه {إن الابرار یشربون من کأس …}تا آیه {کان سعیکم مشکورا} که مجموعاً هیجده آیه است، در این موقع نازل گشت. به هر تقدیر؛ منابع فریقین به طور مشترک این مسأله را انعکاس دادند و اختلافات جزئی پیرامون یک قضیه، لطمه ای به اصل آن وارد نمی سازد.
بسیاری از دانشمندان هر دو گروه نیز در این باره سخن گفتند. از باب نمونه؛ شیخ مفید (رحمه الله علیه) آن را اتفاقی میان شیعه و اهل سنت می داند و می نوسید:
واتفقت الرواه من الفریقین الخاصه والعامه علی أن هذه الآیه «ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا ویتیما وأسیرا» بل السوره کلها نزلت فی أمیر المؤمنین وزوجته فاطمه وابنیه (علیهم السلام).
الشیخ المفید، (متوفای ۴۱۳هـ)، الفصول المختاره، ص ۱۳۹، تحقیق: السید نور الدین جعفریان الاصبهانی، الشیخ یعقوب الجعفری، الشیخ محسن الأحمدی، ناشر : دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م
راویان شیعه و اهل سنت اتفاق نظر دارند بر آنکه آیه «ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا ویتیما وأسیرا» بلکه تمام سوره دهر، درباره امیر مؤمنان، همسرش فاطمه و دو فرزندش نازل شده است.
شیخ طوسی (رحمه الله علیه) این مسأله را مسلم می داند و تاریخ وقوع آن نیز مشخص میکند. وی می نویسد:
وَ فِی الْیَوْمِ الْخَامِسِ وَ الْعِشْرِینَ مِنْهُ نَزَلَتْ فِیهِمَا (أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَهُ) وَ فِی الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (علیهم السلام) سُورَهُ هَلْ أَتَی.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى۴۶۰هـ)، مصباح المتهجد، ص ۷۶۷، ناشر : مؤسسه فقه الشیعه – بیروت – لبنان، چاپ : الأولى، سال چاپ : ۱۴۱۱ – ۱۹۹۱ م
در روز بیست و پنجم ماه ذی الحجه، سوره «هَلْ أَتَی» درباره امیر مؤمنان، همسرش فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) نازل گشت.
قرطبی مفسر معروف اهل سنت اعتراف میکند عالمان اهل تفسیر این آیات را صرفاً درباره همین چند نفر دانستهاند. متن سخن او این است:
وقال أهل التفسیر: نزلت فی علی وفاطمه (رضی الله عنهما) وجاریه لهما اسمها فضه.
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى۶۷۱هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج ۱۹ ص ۱۳۰، ناشر: لناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت – لبنان، سنه الطبع : ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵ م
اهل تفسیر گفتهاند: درباره علی، فاطمه و کنیزشان فضه، نازل شده است. اما به نظر من درباره همه نیکان است.
برای اطلاع بیشتر از رویکرد دیگر عالمان اهل سنت می توانید به کتاب گرانسگ «الغدیر» اثر علامه امینی (رحمه الله علیه) مراجعه کنید.
در ادامه سه نمونه از گزارشات منابع امامیه در این بخش را بنگرید. لازم به ذکر است؛ برخی از این گزارشها با چند سند به ثبت رسیده است.
گزارش یکم: عبد الله بن میمون از امام صادق (علیه السلام) با سند معتبر
حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ کَانَ عِنْدَ فَاطِمَهَ (سلام الله علیها) شَعِیرٌ فَجَعَلُوهُ عَصِیدَهً فَلَمَّا أَنْضَجُوهَا وَ وَضَعُوهَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ جَاءَ مِسْکِینٌ فَقَالَ الْمِسْکِینُ رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ فَقَامَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَعْطَاهُ ثُلُثَهَا فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ یَتِیمٌ فَقَالَ الْیَتِیمُ رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ فَقَامَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَعْطَاهُ ثُلُثَهَا الثَّانِیَ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ أَسِیرٌ فَقَالَ الْأَسِیرُ یَرْحَمْکُمُ اللَّهُ أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ فَقَامَ عَلِیٌ (علیه السلام) فَأَعْطَاهُ الثُّلُثَ الْبَاقِیَ وَ مَا ذَاقُوهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَهَ إِلَی قَوْلِهِ {وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً} فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ هِیَ جَارِیَهٌ فِی کُلِّ مُؤْمِنٍ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَل.
القمی، أبو الحسن علی بن ابراهیم (متوفای۳۱۰هـ) تفسیر القمی، ج ۲ صص ۳۹۸ و ۳۹۹، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: السید طیب الموسوی الجزائری، ناشر: مؤسسه دار الکتاب للطباعه والنشر – قم، الطبعه: الثالثه، صفر ۱۴۰۴.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: نزد حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) مقداری جو بود، با آن عصیده ای درست کرد (غذایی است که جو را با روغن آغشته نموده و سپس می پزند) همین که آن را پختند و پیش روی خود نهادند، مسکینی آمد و گفت خدا رحمتتان کند مسکینی هستم، از آنچه خداوند به شما داده، به من بدهید، علی ( علیه السلام ) برخاست و یک سوم آن طعام را به او داد، چیزی نگذشت که یتیمی آمد و گفت: خدا رحمتتان کند، باز هم علی (علیه السلام) برخاست و یک سوم دیگر را به او داد، پس از لحظه ای اسیری آمد و گفت خدا رحمتتان کند باز هم علی ( علیه السلام ) ثلث آخر را به او داد و آن شب حتی طعم آن غذا را نچشیدند، در این هنگام خدای متعال این آیه تا آیه {وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً} را در باره آنها نازل کرد، و این آیات در مورد هر مؤمنی که در راه خدا چنین کند جاری است.
بررسی سند
در سند این روایت سه نفر وجود دارند. شرح حال علی بن ابراهیم و پدرش قبلاً بیان شد. سومین نفر یعنی عبد الله بن میمون القداح هم از نگاه نجاشی قابل اعتماد است. او میگوید:
عبد الله بن میمون بن الأسود القداح … و کان ثقه.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۲۱۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
عبد الله بن میمون بن اسود قداح … انسانی مورد وثوق بود.
گزارش دوم: مجاهد از ابن عباس و امام صادق از امام باقر (علیهما السلام)
۱.۱: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ وَاقِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ بَهْرَامَ عَنْ لَیْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ.
۱.۲: وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مَسْلَمَهُ بْنُ خَالِدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ (علیهما السلام) فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ {یُوفُونَ بِالنَّذْرِ} قَالَ مَرِضَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علیهما السلام) وَ هُمَا صَبِیَّانِ صَغِیرَانِ فَعَادَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ مَعَهُ رَجُلَانِ فَقَالَ أَحَدُهُمَا یَا أَبَا الْحَسَنِ لَوْ نَذَرْتَ فِی ابْنَیْکَ نَذْراً إِنِ اللَّهُ عَافَاهُمَا فَقَالَ أَصُومُ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ شُکْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَذَلِکَ قَالَتْ فَاطِمَهُ (سلام الله علیها) وَ قَالَ الصَّبِیَّانِ وَ نَحْنُ أَیْضاً نَصُومُ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ وَ کَذَلِکَ قَالَتْ جَارِیَتُهُمْ فِضَّهُ فَأَلْبَسَهُمَا اللَّهُ عَافِیَهً فَأَصْبَحُوا صِیَاماً وَ لَیْسَ عِنْدَهُمْ طَعَامٌ فَانْطَلَقَ عَلِیٌّ (علیه السلام) إِلَی جَارٍ لَهُ مِنَ الْیَهُودِ یُقَالُ لَهُ شَمْعُونُ یُعَالِجُ الصُّوفَ فَقَالَ هَلْ لَکَ أَنْ تُعْطِیَنِی جِزَّهً مِنْ صُوفٍ تَغْزِلُهَا لَکَ ابْنَهُ مُحَمَّدٍ بِثَلَاثَهِ أَصْوُعٍ مِنْ شَعِیرٍ قَالَ نَعَمْ فَأَعْطَاهُ فَجَاءَ بِالصُّوفِ وَ الشَّعِیرِ وَ أَخْبَرَ فَاطِمَهَ (سلام الله علیها) فَقَبِلَتْ وَ أَطَاعَتْ ثُمَّ عَمَدَتْ فَغَزَلَتْ ثُلُثَ الصُّوفِ ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ الشَّعِیرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَهَ أَقْرَاصٍ لِکُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّی عَلِیٌّ (علیه السلام) مَعَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) الْمَغْرِبَ ثُمَّ أَتَی مَنْزِلَهُ فَوُضِعَ الْخِوَانُ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَهٍ کَسَرَهَا عَلِیٌّ (علیه السلام) إِذَا مِسْکِینٌ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَنَا مِسْکِینٌ مِنْ مَسَاکِینِ الْمُسْلِمِینَ أَطْعِمُونِی مِمَّا تَأْکُلُونَ أَطْعَمَکُمُ اللَّهُ عَلَی مَوَائِدِ الْجَنَّهِ فَوَضَعَ اللُّقْمَهَ مِنْ یَدِهِ … وَ عَمَدَتْ (فَاطِمَهُ) إِلَی مَا کَانَ عَلَی الْخِوَانِ فَدَفَعَتْهُ إِلَی الْمِسْکِینِ وَ بَاتُوا جِیَاعاً وَ أَصْبَحُوا صِیَاماً لَمْ یَذُوقُوا إِلَّا الْمَاءَ الْقَرَاحَ ثُمَّ عَمَدَتْ إِلَی الثُّلُثِ الثَّانِی مِنَ الصُّوفِ فَغَزَلَتْهُ ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ الشَّعِیرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَهَ أَقْرِصَهٍ لِکُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّی عَلِیٌّ (علیه السلام) الْمَغْرِبَ مَعَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ أَتَی مَنْزِلَهُ فَلَمَّا وُضِعَ الْخِوَانُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَهٍ کَسَرَهَا عَلِیٌّ (علیه السلام) إِذَا یَتِیمٌ مِنْ یَتَامَی الْمُسْلِمِینَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَنَا یَتِیمٌ مِنْ یَتَامَی الْمُسْلِمِینَ أَطْعِمُونِی مِمَّا تَأْکُلُونَ أَطْعَمَکُمُ اللَّهُ عَلَی مَوَائِدِ الْجَنَّهِ فَوَضَعَ عَلِیٌّ (علیه السلام) اللُّقْمَهَ مِنْ یَدِهِ … ثُمَّ عَمَدَتْ (فَاطِمَهُ) فَأَعْطَتْهُ جَمِیعَ مَا عَلَی الْخِوَانِ وَ بَاتُوا جِیَاعاً لَمْ یَذُوقُوا إِلَّا الْمَاءَ الْقَرَاحَ وَ أَصْبَحُوا صِیَاماً وَ عَمَدَتْ فَاطِمَهُ (سلام الله علیها) فَغَزَلَتِ الثُّلُثَ الْبَاقِیَ مِنَ الصُّوفِ وَ طَحَنَتِ الصَّاعَ الْبَاقِیَ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَهَ أَقْرَاصٍ لِکُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّی عَلِیٌّ (علیه السلام) الْمَغْرِبَ مَعَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ أَتَی مَنْزِلَهُ فَقَرَّبَ إِلَیْهِ الْخِوَانَ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَهٍ کَسَرَهَا عَلِیٌّ (علیه السلام) إِذَا أَسِیرٌ مِنْ أُسَرَاءِ الْمُشْرِکِینَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ تَأْسِرُونَنَا وَ تَشُدُّونَنَا وَ لَا تُطْعِمُونَنَا فَوَضَعَ عَلِیٌّ (علیه السلام) اللُّقْمَهَ مِنْ یَدِهِ … وَ عَمَدُوا إِلَی مَا کَانَ عَلَی الْخِوَانِ فَأَتَوْهُ وَ بَاتُوا جِیَاعاً وَ أَصْبَحُوا مُفْطِرِینَ وَ لَیْسَ عِنْدَهُمْ شَیْءٌ قَالَ شُعَیْبٌ فِی حَدِیثِهِ وَ أَقْبَلَ عَلِیٌّ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (علیهم السلام) نَحْوَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ هُمَا یَرْتَعِشَانِ کَالْفِرَاخِ مِنْ شِدَّهِ الْجُوعِ فَلَمَّا بَصُرَ بِهِمُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله) قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ شَدَّ مَا یَسُوؤُنِی مَا أَرَی بِکُمْ انْطَلِقْ إِلَی ابْنَتِی فَاطِمَهَ فَانْطَلَقُوا إِلَیْهَا وَ هِیَ فِی مِحْرَابِهَا قَدْ لَصِقَ بَطْنُهَا بِظَهْرِهَا مِنْ شِدَّهِ الْجُوعِ وَ غَارَتْ عَیْنَاهَا فَلَمَّا رَآهَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) ضَمَّهَا إِلَیْهِ وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ بِاللَّهِ أَنْتُمْ مُنْذُ ثَلَاثٍ فِیمَا أَرَی فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ خُذْ مَا هَیَّأَ اللَّهُ لَکَ فِی أَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ وَ مَا آخُذُ یَا جَبْرَئِیلُ قَالَ {هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ} حَتَّی إِذَا بَلَغَ {إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً}.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص ۳۲۹ تا ۳۳۲، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.
ابن عباس و امام باقر(علیه السلام) چنین نقل کردند: حسن و حسین (علیهما السلام)در کودک بیمار شدند، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با دو نفر به عیادت آنها آمد یکى از آنها گفت اى أبو الحسن خوب بود براى دو فرزندت نذرى میکردى خدا آنها را شفا میداد، علی (علیه السلام) فرمود (نذر میکنم و ) سه روز روزه میگیرم، فاطمه (سلام الله علیها) هم چنین گفت، حسن و حسین هم گفتند ما هم سه روز روزه میداریم، کنیزشان فضّه هم چنین نذر کرد، خداوند متعال به آنها عافیت عنایت نمود آنها روز بعد روزه گرفتند در حالی که غذایی نداشتند، على (علیه السلام) نزد همسایه یهودى خود به نام شمعون که شغل پشم ریسی داشت رفت و فرمود میتوانى مقدارى پشم به من بدهى که دختر پیامبر (صلی الله علیه وآله) برایت بریسد و سه صاع جو در عوض آن بدهى؟ گفت آرى. مقدارى پشم با جو به آن حضرت داد، او به فاطمه خبر داد، وی قبول کرد و یک سوم پشم را ریسید، آنگاه یک صاع جو را برداشت خمیر کرد و پنج قرص نان از آن پخت و براى هر نفر قرصى قرار داد. على (علیه السلام) نماز مغرب را با پیامبر (صلی الله علیه وآله) خواند و به منزل آمد، سفره گستردند، هر پنج نشستند تا افطار کنند، علی (علیه السلام) وقتی لقمه اول را برداشت، مسکینى به در خانه ایستاد و گفت درود بر شما اى اهل بیت محمد من مسکینى از مساکین مسلمانم از آنچه میخورید به من بدهید، علی (علیه السلام) لقمه را پایین گذاشت … فاطمه (سلام الله علیها) هر چه در سفره بود برداشت و به مسکین داد و گرسنه خوابیدند و جُز آب نخوردند، سپس ثلث دوم پشم را برداشت و ریسید و صاعى از جو گرفت خمیر کرد و پخت و پنج قرص نان فراهم کرد، على (علیه السلام) نماز مغرب را با پیامبر (صلی الله علیه وآله) خواند و به منزل آمد، چون سفره گستردند و پنج تن نشستند، على (علیه السلام) لقمه اول را برداشت، یتیم مسلمانى بر در خانه ایستاد و گفت درود بر شما، من یتیم مسلمانم از آنچه خود میخورید به من بدهید، امیر مؤمنان على (علیه السلام) لقمه را پایین گذاشت … سپس فاطمه (سلام الله علیها) هر چه در سفره بود به آن یتیم داد، قسمت سوم پشم را ریسید و آخرین صاع جو را خمیر کرد و پنج قرص دیگر درست کرد، امیر مؤمنان (علیه السلام) نماز مغرب را با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خواند به منزل آمد و سفره گستردند، حضرت علی (علیه السلام) لقمه اول را برداشتند، اسیرى از مشرکان صدا زد ما را اسیر میکنید و غذایمان نمی دهید؟ امیر مؤمنان (علیه السلام) لقمه را به زمین گذاشت … آنها هر چه در سفره بود برگرفتند و به آن اسیر دادند و خود گرسنه خوابیدند.
شعیب میگوید: حضرت على (علیه السلام)، [امام] حسن و حسین را نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آورد در حالی که آنها از گرسنگى می لرزیدند چون رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آنها را با این حال دید، فرمود: اى أبو الحسن آنچه از شما میبینم موجب ناراحتی من میشود نزد دخترم فاطمه برویم، همه نزد فاطمه آمدند، او در محرابش بود در حالی که از گرسنگى شکمش به پشتش چسبیده بود و چشمهایش به گودى رفته بود چون رسول خدا (صلی الله علیه وآله) او را دید در آغوشش کشید و گفت به خدا استغاثه میکنم که شما سه روز با این حال هستید، جبرئیل فرود آمد و گفت اى محمد بگیر آنچه را خدا براى خاندانت آماده کرده است، فرمود چه بگیرم؟ گفت « هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ» تا آیه « إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً».
گزارش سوم: امام باقر از امام سجاد (علیهما السلام)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ حَفْصٍ الْخَثْعَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ التَّغْلِبِیِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ قَالَ حَدَّثَنِی حَفْصُ بْنُ مَنْصُورٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ الْوَرَّاقُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام (فی حدیث علی بن ابی طالب و ابی بکر) قَالَ: لَمَّا کَانَ مِنْ أَمْرِ أَبِی بَکْرٍ وَ بَیْعَهِ النَّاسِ لَهُ وَ فِعْلِهِمْ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) مَا کَانَ لَمْ یَزَلْ أَبُو بَکْرٍ یُظْهِرُ لَهُ الِانْبِسَاطَ وَ یَرَی مِنْهُ انْقِبَاضاً فَکَبُرَ ذَلِکَ عَلَی أَبِی بَکْرٍ … أَتَاهُ فِی وَقْتِ غَفْلَهٍ وَ طَلَبَ مِنْهُ الْخَلْوَهَ وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ … مَا لَکَ تُضْمِرُ عَلَیَّ مَا لَمْ أَسْتَحِقَّهُ مِنْکَ وَ تُظْهِرُ لِیَ الْکَرَاهَهَ … فَقَالَ لَهُ (علیه السلام) فَمَا حَمَلَکَ عَلَیْهِ إِذَا لَمْ تَرْغَبْ فِیهِ … فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ حَدِیثٌ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْمَعُ أُمَّتِی عَلَی ضَلَالٍ … فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) أَ فَکُنْتُ مِنَ الْأُمَّهِ أَوْ لَمْ أَکُنْ قَالَ بَلَی قَالَ وَ کَذَلِکَ الْعِصَابَهُ الْمُمْتَنِعَهُ عَلَیْکَ مِنْ سَلْمَانَ وَ عَمَّارٍ وَ أَبِی ذَرٍّ قَالَ کُلٌّ مِنَ الْأُمَّهِ فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَکَیْفَ تَحْتَجُّ بِحَدِیثِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) وَ أَمْثَالُ هَؤُلَاءِ قَدْ تَخَلَّفُوا عَنْکَ … قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنِ الَّذِی یَسْتَحِقُّ هَذَا الْأَمْرَ بِمَا یَسْتَحِقُّهُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ بِالنَّصِیحَهِ وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ بِالْکِتَابِ وَ السُّنَّهِ … فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ یَا أَبَا بَکْرٍ أَفِی نَفْسِکَ تَجِدُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَوْ فِیَّ قَالَ بَلْ فِیکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ … أَنَا صَاحِبُ الْآیَهِ {یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً} أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ …
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الخصال، ص ۵۴۸ تا ۵۵۰، تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: چون کار ابوبکر تمام شد و مردم با او بیعت کردند و از امیر مؤمنان على بن ابى طالب (علیه السلام) دست برداشتند، ابوبکر در برابر على (علیه السلام) اظهار خوشرویى میکرد ولى از آن حضرت گرفتگى و دلتنگى می دید این موضوع بر ابو بکر ناگوار بود، بطور خصوصى آن حضرت را دیدار کرد و گفت: چرا از من دلتنگی و از پیشوائى من بد بین هستی؟ امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: اگر رغبت و حرص بخلافت نداشتى چه چیزی تو را واداشت که زیر بار خلافت رفتى؟ گفت: از پیامبر (صلی الله علیه وآله) شنیده بودم که فرمود امت من بر گمراهى و ضلالت اتفاق نمیکنند، چون دیدم همه امت بر پیشوائى من اجماع کردند از حدیث پییمبر (صلی الله علیه وآله) پیروى کردم … علی (علیه السلام) فرمود: آیا من از اُمت نبودم؟ آیا آن دستهاى که با تو مخالفت کردند چون سلمان و عمار و ابى ذر و مقداد از اُمت نبودند؟ … پس چگونه به حدیث پیامبر (صلی الله علیه وآله) استدلال مىکنى … سپس فرمود: بگو بدانم کسى که شایسته امر خلافت است باید چه اوصافى داشته باشد؟ گفت: باید خیرخواه و وفادار باشد و به قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و قضاوت عادلانه دانا باشد. حضرت فرمود: اى ابو بکر تو را بخدا این صفات در من است یا در تو؟ گفت: در شما اى ابو الحسن؟ آنگاه فرمود: … تو را به خدا؛ آیا آیه {یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً} درباره من است یا تو؟ گفت: درباره تو ای علی بن ابی طالب.
فضیلت ششم: هم سخن فرشتگان
یکی از نامهای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مُحَدثه است. محدثه به کسی میگویند که با ملائکه هم سخن بوده باشد. این مسأله، یکی از بزرگترین فضائل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به شمار می رود.
بر پایه دستهای از احادیث، پس از شهادت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)، فرشتگان بر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرود می آمدند و با او هم سخن میشدند.
مطابق روایت مرحوم کلینی، حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، همسرش امیر مؤمنان (علیه السلام) را از جریان گفتگویش با فرشتهها مطلع ساخت، امیر مؤمنان علی (علیه السلام) با ایشان قرار گذاشت هرگاه صدای ملک را شنید او را خبر کند تا وی شنیدههایش را به صورت مکتوب در آورد، از آن پس آنچه را که ملائکه به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) میگفتند، حضرت علی (علیه السلام) گرد آوری می نمود، از این مجموعه با نام مصحف فاطمه یا صحیفه فاطمه یاد میشود. این کتاب نزد ائمه (علیهم السلام) وجود دارد.
از تکههای مختلف این گزارشات مانند: ” کَانَ یَأْتِیهَا جَبْرَئِیلُ” و ” الْمَلَائِکَه کَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِیهَا”، می توان استفاده نمود که این گفتگو نه یک یا چند بار، بلکه به گونه مستمر ادامه داشت.
خبر از جایگاه پیامبر (صلی الله علیه وآله) در بهشت، خبر از حوادث آینده، همچنین بشارت به جایگاه بلند این بانو نزد خداوند، نمونههایی از محتوای این گفتگو است که از لابلای این روایات به دست می آید.
پارهای از این سری روایات در یکی از قدیمیترین و در عین حال ارزشمندترین منبع حدیثی امامیه یعنی «الکافی» کلینی (رحمه الله علیه) بازتاب دارد. میراث شیخ صدوق (رحمه الله علیه) نیز تعدادی از این روایات را در بر دارد. مشاهده مجموع این گزارشات، با توجه به اعتبار منابع گزارش دهنده، اطمینان به درستی آن را در پی داشته و موجب استغناء از بحثهای سندی میباشد در عین حال؛ برخی از آنها چنانکه در ادامه خواهید دید، به تنهایی نیز از منظر قواعد رجالی دارای اعتبار است.
در ادامه پنج گزارش از باب نمونه تقدیم میگردد.
گزارش یکم: ابو عبیده از امام صادق (علیه السلام) با سند معتبر
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إِنَّ فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) خَمْسَهً وَ سَبْعِینَ یَوْماً و کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلی أَبِیهَا و کَانَ یَأْتِیهَا جَبْرَئِیلُ فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلی أَبِیهَا و یُطَیِّبُ نَفْسَهَا و یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا و مَکَانِهِ و یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا و کَانَ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) یَکْتُبُ ذلِک.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۲ ص ۴۸۹، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: حضرت فاطمه (علیها السلام) بعد از شهادت (پیامبر صلى الله علیه و آله) ۷۵ روز زنده ماند و از غم رحلت پدر اندوه سختى او را گرفت، جبرئیل نزدش مىآمد و نسبت به پدرش به او سر سلامتى می داد و او را خوش دل میکرد، از حال پدرش و جایگاه او و آنچه براى فرزندانش بعد از او پیش مىآید خبر میداد، امیر مؤمنان على (علیه السلام) این مطالب را می نوشت.
بررسی سند
اعتبار و وثاقت تمامی راویان این گزارش، پیشتر بیان گردید. شرح حال محمد بن یحیی العطار ذیل گزارش نخست از فضیلت سوم گذشت. احمد بن محمد بن عیسی اشعری هم شرح حالش ذیل گزارش نخست از فضیلت دوم، از نظرتان گذشت. شرح حال سه راوی دیگر یعنی حسن بن محبوب، علی بن رئاب و ابوعبیده حذاء، هر کدام به ترتیب ذیل اولین گزارش از فضیلت یکم، بیان گشت.
گزارش دوم: ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْمٍ …ثُمَّ قَالَ وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَإِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ … فَلَا تَزَالُ بَعْدِی مَحْزُونَهً بَاکِیَهً … ثُمَّ تَرَی نَفْسَهَا ذَلِیلَهً بَعْدَ أَنْ کَانَتْ فِی أَیَّامِ أَبِیهَا عَزِیزَهً فَعِنْدَ ذَلِکَ یُؤْنِسُهَا اللَّهُ (تَعَالَی ذِکْرُهُ) بِالْمَلَائِکَهِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ …
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، صص ۱۷۵ و ۱۷۶، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.
ابن عباس میگوید: روزی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نشسته بود … آنگاه فرمود: همانا دخترم فاطمه، سرور تمام زنان از اولین آنها تا آخرینشان است … او بعد از من همیشه ناراحت و گریان است … و خود را خوار میبیند پس از آنکه در دوران پدر عزیز بود، در اینجا خداى تعالى او را با فرشتگان مأنوس سازد و او را همانند مریم دختر عمران می خواندند.
گزارش سوم: حماد بن عثمان از امام صادق (علیه السلام)
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) … قُلْتُ: وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا السَّلَامُ)؟ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالی لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) دَخَلَ عَلی فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَایَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَأَرْسَلَ اللَّهُ إِلَیْهَا مَلَکاً یُسَلِّی غَمَّهَا وَ یُحَدِّثُهَا فَشَکَتْ ذَلِکَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ إِذَا أَحْسَسْتِ بِذَلِکِ وَ سَمِعْتِ الصَّوْتَ قُولِی لِی فَأَعْلَمَتْهُ بِذَلِکَ فَجَعَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یَکْتُبُ کُلَّ مَا سَمِعَ حَتَّی أَثْبَتَ مِنْ ذَلِکَ مُصْحَفاً قَالَ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَکِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَکُونُ.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۵۹۶، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.
حماد بن عثمان میگوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: مصحف فاطمه (سلام الله علیها) چیست؟ فرمود: چون خداى تعالى پیامبر (صلی الله علیه وآله) را قبض روح کرد، فاطمه (سلام الله علیها) در غم پدر آنقدر اندوهناک شد که جز خداى متعال کسی نمی داند، خداوند فرشتهاى فرستاد تا او را تسلیت دهد و با او گفتگو کند، او از این پیش آمد به على (علیه السلام) شکایت کرد (یعنى گزارش داد و یا شکایتش از نظر ننوشتن سخنان فرشته بود) علی (علیه السلام) فرمود: هر وقت نزول فرشته را احساس کردى و صدایش را شنیدى به من خبر ده، از آن پس على (علیه السلام) هر چه را میشنید، مىنوشت تا اینکه از مجموع این نوشتهها مصحفى تشکیل شد. سپس امام (علیه السلام) فرمود: در آن مصحف احکام حلال و حرام نیست بلکه علم به حوادث آینده است.
گزارش چهارم: اسحاق بن جعفر از امام صادق (علیه السلام)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ السُّکَّرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیَّا الْجَوْهَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ وَاقِدٍ قَالَ حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَهُ (سلام الله علیها) مُحَدَّثَهً لِأَنَّ الْمَلَائِکَهَ کَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِیهَا کَمَا تُنَادِی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ یَا فَاطِمَهُ اللَّهُ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ فَتُحَدِّثُهُمْ وَ یُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَیْلَهٍ أَ لَیْسَتِ الْمُفَضَّلَهُ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَقَالُوا إِنَّ مَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَهَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَکِ سَیِّدَهَ نِسَاءِ عَالَمِکِ وَ عَالَمِهَا وَ سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۱ ص ۱۸۲، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م
امام صادق (علیه السلام) فرمود: فاطمه (سلام الله علیها) را بدان جهت محدّثه نامیدند که فرشتگان از آسمان فرود مىآمدند و او را مىخواندند همان طورى که مریم دختر عمران را صدا مىزدند، آنها میگفتند: اى فاطمه خدا تو را برگزید و پاکیزهات نمود و در میان تمام زنان عالم تو را اختیار کرد. آن بانو با آنها سخن مىگفت و آنها نیز با وی سخن میگفتند. شبى فاطمه (سلام الله علیها) به فرشتگان فرمود: مگر مریم بنت عمران بر تمام زنان عالم برترى ندارد؟ گفتند: مریم بانو و سرور زنان عالم خودش بود و خداوند (عز و جل) تو را سرور زنان عالم خودت و عالم مریم قرار داده و تو را سرور تمام زنان عالم از اولین آنها تا آخرینشان قرار داد.
گزارش پنجم: یونس بن ظبیان از امام صادق (علیه السلام)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ الْعَظِیمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یُونُسَ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ (علیه السلام): لِفَاطِمَهَ (سلام الله علیها) تِسْعَهُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَاطِمَهُ وَ الصِّدِّیقَهُ وَ الْمُبَارَکَهُ وَ الطَّاهِرَهُ وَ الزَّکِیَّهُ وَ الرَّضِیَّهُ وَ الْمَرْضِیَّهُ وَ الْمُحَدَّثَهُ وَ الزَّهْرَاءُ …
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص ۶۸۸، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: فاطمه (سلام الله علیها) نزد خداوند متعال نُه اسم دارد. فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، رضیه، مرضیه، محدثه و زهراء.
فضیلت هفتم: سرور بانوان
یکی از بالاترین ویژگیهای حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، برتری او نسبت به سایر بانوان است. این معنا، محصول روایات فراوان است. این روایات با الفاظ گوناگونی مانند: فَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّهِ، سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ، سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، در منابع حدیثی امامیه بازتاب دارد.
نکته قابل توجه آنکه؛ بر پایه تعدادی از گزارشات، این ویژگی برای تعدادی دیگر از بانوان هم بیان شده است. به عنوان نمونه در یک روایتی را که شیخ صدوق (رحمه الله علیه) نقل میکند، اینگونه آمده است: أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ أَرْبَعٌ خَدِیجَهُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَهُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَهُ فِرْعَوْنَ. (الخصال / ۲۰۶). آنچه در وهله اول از مشاهده این سری روایات به ذهن می آید آن است که ویژگی فوق، فضیلت انحصاری برای فاطمه (سلام الله علیها) به شمار نمی رود بلکه وی در ردیف بانوانی چون مریم و خدیجه (علیهما السلام) در زمره زنان برتر عالم جای دارد.
در پاسخ از این توهم باید توجه داشت آنچه از سخن پیشوایان دین استفاده میشود آن است که برتری حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نسبت به دیگر بانوان، صرفاً به مقطع زمانی ایشان خلاصه نمیشود بلکه این شرافت، نسبت به تمامیبانوان از ابتدای نظام هستی تا پایان است، این در حالی است که برتری افرادی چون حضرت مریم و حضرت خدیجه (سلام الله علیهما) تا این حد فراگیر نبوده بلکه امری به اصطلاح نِسبی است بدان معنا که آنها تنها نسبت به زنان روزگار خودشان برتر بودند نه آنکه نسبت به همه زنان عالم برتر بوده باشند. این مطلب با مشاهده روایاتی که در ذیل تقدیم میگردد، به روشنی معلوم میگردد. وانگهی آنچه از امثال روایت شیخ صدوق (رحمه الله علیه) می توان استفاده نمود آنستکه این چهار نفر برترین افراد در میان زنان اهل بهشت هستند، این منافاتی ندارد که در میان خودشان یک نفر نسبت به بقیه برتر بوده باشد.
همانطور که در آغاز این بخش گفتیم، روایات مربوط به افضلیت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فراوان است و ملاحظه مجموع اینها اطمینان به صدور آن از معصوم (علیه السلام) را در پی دارد که این خود موجب بی نیازی ما از بحثهای سندی میشود، البته در این قسمت هم مانند سایر بخشهای این مقاله، تعدادی از گزارشات به تنهایی نیز از نظر قواعد رجالی اعتبار کافی را دارند و می توان بدان استناد نمود.
در ادامه تعداد پنج نمونه از این دست گزارشات تقدیم میگردد.
گزارش یکم: مفضل از امام صادق (علیه السلام) با سند معتبر
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِی فَاطِمَهَ أَنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَهِیَ سَیِّدَهُ نِسَاءِ عَالَمِهَا فَقَالَ ذَاکَ لِمَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَهَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ فَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین، (متوفای۳۸۱هـ)، معانی الأخبار، ص ۱۰۷، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، ۱۴۰۳ ق.
مفضّل میگوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: برایم از گفته رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که فرمود: فاطمه سرور زنان جهانیان است، توضیح دهید، آیا او بزرگ بانوان زمان خود بود؟ امام (علیه السلام) فرمود: این مقام براى حضرت مریم است که بزرگ زنان در زمان خود بود، اما فاطمه (سلام الله علیها) سرور بانوان سراسر جهان هستى از آغاز تا پایان است.
بررسی سند
سخن شیخ صدوق (رحمه الله علیه) پیرامون وثاقت احمد بن زیاد همدانی ذیل روایت دوم از فضیلت یکم گذشت. اعتبار و اتقان دو راوی بعد از او یعنی علی بن ابراهیم و پدرش هم ذیل روایت نخست از همان فضیلت بیان گردید. بحث از وثاقت محمد بن سنان هم ذیل روایت نخست از فضیلت دوم از نظرتان گذشت. تنها راوی باقی مانده، مفضل است. وثاقت یا عدم وثاقت او در میان دانشمندان مورد نزاع است. رجال شناسی مانند نجاشی عباراتی از قبیل: فاسد المذهب و مضطرب الروایه، درباره او به کار برده است. (رجال النجاشی، ص ۴۱۶).
در عین حال؛ ادعای ما آن است که بر پایه شواهد و قرائن موجود، می توان به وثاقت و اعتبار او پی برد.
قرینه نخست: عالم بزرگی مانند شیخ مفید (رحمه الله علیه) او را در رأس اصحاب خاص و مورد وثوق امام صادق (علیه السلام) معرفی میکند. او می نویسد:
ممن روى صریح النص بالإمامه من أبی عبد الله الصادق (علیه السلام) على ابنه أبی الحسن موسى (علیه السلام) من شیوخ أصحاب أبی عبد الله وخاصته وبطانته وثقاته الفقهاء الصالحین، المفضل بن عمر الجعفی.
الإرشاد – الشیخ المفید – ج ۲ ص ۲۱۶
از جمله بزرگان، خواص و اصحاب مورد وثوق امام صادق (علیه السلام) که از آنحضرت درباره امامت امام کاظم (علیه السلام) روایت نقل کردند، مفضل بن عمر جعفی است.
شیخ طوسی (رحمه الله علیه) به هنگام شرح حال او، ایرادی بر او وارد نمیکند، علاوه بر آن، در مواردی او را تایید هم کرده است. در کتاب “الغیبه” خود، او را از جمله اصحاب مورد ستایش ائمه (علیهم السلام) بر میشمارد و میگوید: نذکر من کان ممدوحا منهم حسن الطریقه … ومنهم المفضل بن عمر (کتاب الغیبه، ص ۳۴۶). در کتاب “تهذیب الأحکام” روایتی را که محمد بن سنان از مفضل نقل میکند، به دلیل وجود ابن سنان، از ناحیه سند مورد اشکال قرار می دهد، بدیهی است اگر نسبت به مفضل نقدی می داشت باید بیان میکرد و عدم نقد او در این مقام، نشان از اعتمادش نسبت به مفضل دارد. متن او را بنگرید:
فأول ما فی هذا الخبر انه لم یروه غیر محمد بن سنان عن المفضل بن عمر ومحمد بن سنان مطعون علیه.
تهذیب الأحکام – الشیخ الطوسی – ج ۷ ص ۳۶۱
اولین اشکالی که متوجه این روایت است آنکه این روایت را کسی غیر از محمد بن سنان از مفضل نقل نکرد و محمد بن سنان مورد طعن است.
قرینه دوم: عدهای از بزرگان که در میان آنها چند نفر از اصحاب اجماع مانند ابن ابی عمیر وجود دارند، از مفضل روایت نقل کردند. این امر به نوبه خود شاهدی بر اعتبار او به حساب می آید.
نگ: مستدرکات علم رجال الحدیث – الشیخ علی النمازی الشاهرودی – ج ۷ ص ۴۷۸
قرینه سوم: امام صادق (علیه السلام) بسیاری از معارف توحیدی را برای مفضل بیان می نمود و او سخنان امام را در یک مجموعه با نام “توحید مفضل” جمع آوری نمود. این مسأله هم در جای خود، نشان از اعتبار او نزد امام (علیه السلام) دارد.
نگ: معجم رجال الحدیث – السید الخوئی – ج ۱۹ ص ۳۲۹
قرینه چهارم: از وی در روایات فراوان ستایش شده است. البته روایاتی هم به چشم می آید که از مذمت او توسط امام (علیه السلام) حکایت دارد، اما همانگونه که آیت الله خویی (رحمه الله علیه) بیان می دارد، روایات مدح او فراوان است و این سری اخبار قدرت مقابله با آنها را ندارند، به همین دلیل باید توجیهی برای آنها جُست مثل آنکه در مقام تقیه بوده باشد همانطور که امام (علیه السلام) برخی دیگر از اصحاب خاص خود نظیر زراره و محمد بن مسلم را مورد مذمت قرار داده است.
شیخ حر عاملی (رحمه الله علیه) هم نظر بر آن دارد که باید روایات دال بر مذمت مفضل را بر اُموری مانند تقیه، حمل نمود. این امر می تواند به دلیل کثرت و قوت روایات مدح مفضل یا قرائنی دیگر نظیر آنچه در بالا آوردیم، بوده باشد. ایشان نوشته است:
روى الکشی له مدحا بلیغا یقتضی جلالته ووکالته وثقته وروى له ذما ینبغی حمله على ما فی “زراره”.
وسائل الشیعه ( آل البیت ) – الحر العاملی – ج ۳۰ ص ۴۹۶
کَشی، روایاتی را آورده که بر بزرگی و وثاقت مفضل دلالت دارد، همچنین روایت در مذمت او هم آورده است که شایسته است آن را همانند روایاتی که در مذمت زراره وارد شد، توجیه کنیم.
گفتنی است؛ مطابق دیدگاه برخی محققان، ضعیف شمردن مفضل، در نسبت دادن اعتقادات غلو آمیز به وی از سوی برخی، ریشه دارد.
مرحوم مامقانی به هنگام شرح حال مفضل، همین نکته را متذکر میشود. به اعتقاد وی نمی توان به نسبتِ غلوّی که متقدمین به یک نفر دادند، اعتماد کرد زیرا آنها دراین باره بسیار سختگیر بودند و حتی اعتقاد به برخی مقامات اهل بیت (علیهم السلام) که امروزه برای ما امری بدیهی است، از منظر آنها غلو به شمار می آمد. از باب نمونه شیخ صدوق (رحمه الله علیه) قول به عدم اسهاء پیامبر و ائمه (علیهم السلام) را غلوّ می داند در حالی که این امر و مسائلی مانند آن، امروزه از ضروریات مذهب ما به حساب می آید. متن کلام او چنین است:
ان رمى القدماء الرجل بالغلو لا یعتمد علیه و لا یرکن الیه لوضوح کون القول بادنى مراتب فضائلهم (علیهم السلام) غلوّا عند القدماء و کون ما نعدّه الیوم من ضروریّات مذهب التشیّع غلوّا عند هؤلاء و کفاک فى ذلک عدّ الصّدوق (رحمه الله علیه) نفى السّهو عنهم (علیهم السلام) غلوّا مع انّه الیوم من ضروریّات المذهب و کذلک اثبات قدرتهم على العلم بما یاتى بتوسّط جبرئیل و النبى (صلی الله علیه وآله) غلوّ عندهم و من ضروریّات المذهب الیوم و هکذا.
مامقانى، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال( رحلی)، ج۳، ص ۲۴۰
همانا رمیبه غلو از سوی قدماء، نسبت به یک نفر را نمی توان اعتماد نمود زیرا روشن است که از منظر آنها، قائل شدن به پایینترین مرتبه از فضائل اهل بیت (علیهم السلام) غلوّ به شمار می رفت و آنچه امروزه از ضروریات مذهب شیعه به حساب می آید، نزد آنها غلوّ بوده است. دراین باره کافی است بدانیم، (از باب نمونه) شیخ صدوق (رحمه الله علیه) قول به نفی اسهاء النبی و ائمه (علیهم السلام) را غلو می داند در حالی که این امر امروزه از ضروریات مذهب است.
علاوه بر آن؛ همانطور که گذشت عدهای از بزرگان از جمله برخی از اصحاب اجماع مانند ابن ابی عمیر از مفضل روایات نقل میکردند، حال چگونه می توان پذیرفت او اعتقادات غلو آمیز داشته و به عنوان فردی غیر قابل قبول بوده در عین حال روایات گوناگون از وی نقل کرده باشند؟!
نکته دیگر که در این مجال باید بدان توجه نمود، عباراتی است که نجاشی به عنوان یک رجال شناس متبحر درباره مفضل به کار گرفته است. آیت الله خویی (رحمه الله علیه) که خود از قائلین به وثاقت مفضل است، پس از آنکه روایات ستایش آمیز مفضل را به دلیل حجم قابل توجه آن بر روایات نکوهش آمیز وی ترجیح می دهد و سخنان بزرگانی مانند شیخ مفید (رحمه الله علیه) درباره وثاقت مفضل را بیان می دارد، درصدد پاسخ از سخن نجاشی بر می آید و می نویسد:
وأما ما ذکره النجاشی من أنه کان فاسد المذهب، مضطرب الروایه، لا یعبأ به وقد ذکرت له مصنفات لا یعول علیها، ففیه تفصیل: أما قوله فهو فاسد المذهب فیعارضه ما تقدم من الشیخ المفید من عده من الفقهاء الصالحین ومن خاصه أبی عبد الله علیه السلام وبطانته ولا یسعنا إلا ترجیح کلام الشیخ المفید علی کلام النجاشی من جهه معاضدته بما تقدم من الروایات التی لا یبعد دعوی التبادر الاجمالی فیها. وأما قوله: مضطرب الروایه فهو إن صح لا یکشف عن عدم الوثاقه کما تقدم بیانه فی ترجمه المعلی بن محمد البصری. وأما قوله: وقد ذکرت له مصنفات لا یعول علیها فهو مبنی على ما ذکره من أنه فاسد المذهب مضطرب الروایه وقد عرفت الحال فیه. والنتیجه أن المفضل بن عمر جلیل ثقه. والله العالم.
معجم رجال الحدیث – السید الخوئی – ج ۱۹ صص ۳۲۹ و ۳۳۰
سخن نجاشی درباره مفضل که “وی دارای مذهبی فاسد و احادیث او دارای اضطراب است، و مصنفاتی برای او ذکر شده که بدان اعتماد نمیشود” را به تفصیل مورد بررسی قرار می دهیم. اما گفتار او درباره فاسد المذهب بودنش، با گفتار شیخ مفید که او را از جمله اصحاب خاص امام صادق (علیه السلام) قرار داده، در تعارض است و باید قول مفید (رحمه الله علیه) را بر گفتار نجاشی ترجیح داد به دلیل آنکه قول مفید (رحمه الله علیه) با روایات ستایش مفضل که چه بسا بتوان ادعای تواتر اجمالی آن را نمود، موافق است. اما گفتار او درباره مضطرب الروایه بودن مفضل، بر فرض آنکه این سخن را بپذیریم، تلازمیبا عدم وثاقت مفضل ندارد همانطور که این مطلب در ترجمه معلی بن محمد بصری بیان گردید. اما سخن او که گفت برای او مصنفاتی ذکر شده که بدان اعتماد نمیشود، به دلیل آن است که او را فاسد المذهب و مضطرب الروایه می داند و ما از این دو مطلب پاسخ دادیم. در نتیجه باید گفت: مفضل فردی بزرگ و مورد وثول است. دانای حقیقی خداوند است.
گزارش دوم: امام رضا از پدرانش از رسول خدا (علیهم السلام)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ (علیهم السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله): الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ أُمُّهُمَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۲۶۰، ناشر: اسلامیه ـ تهران، الطبعه الثانیه، ۱۳۹۵ هـ.
امام رضا (علیه السلام) از پدرانش و آنها از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آوردهاند: حسن و حسین، سرور جوانان اهل بهشتاند و مادرشان سرور زنان عالم است.
گزارش سوم: امام رضا از پدرانش از رسول خدا (علیهم السلام)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سلم [سَالِمِ] بْنِ الْبَرَاءِ الْجِعَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الرَّازِیُّ التَّمِیمِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی سَیِّدِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه وآله): الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ بَعْدِی وَ بَعْدَ أَبِیهِمَا وَ أُمُّهُمَا أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ.
القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۲ ص ۶۷، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م
امام رضا (علیه السلام) از پدرانش و آنها از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت کردند: همانا حسن و حسین بهترین افراد روی زمین بعد از من و پدرشان هستند و مادرشان با فضیلتترین بانوان روی زمین است.
گزارش چهارم: ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَهَ الْأَهْوَازِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُوسَی ابْنِ أُخْتِ الْوَاقِدِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو قَتَادَهَ الْحَرَّانِیُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْعَلَاءِ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علیهم السلام) فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ أَکْرَمُ النَّاسِ عَلَیَّ … وَ إِنَّهَا (فَاطِمَهَ) لَسَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَهِیَ سَیِّدَهٌ لِنِسَاءِ عَالَمِهَا فَقَالَ (صلی الله علیه وآله) ذَاکَ لِمَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ فَأَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَهِیَ سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، صص ۵۷۴ و ۵۷۵، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ
ابن عباس میگوید: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روزی نشسته بود و علی، فاطمه، حسن و حسین نزد آنحضرت بودند، آنگاه فرمود: بار خدایا؛ می دانی اینها اهل بیت من و محترمترین مردم نزد من هستند … (سپس فرمود) همانا فاطمه سرور زنان عالم است. عرض شد: ای رسول خدا؛ آیا او سرور زنان زمان خود است؟ فرمود: او مریم بود که سرور زنان دوران خودش بود، اما دخترمفاطمه سرور زنان عالم از اولین آنها تا آخرینشان است.
گزارش پنجم: حسن بن زیاد از امام صادق (علیه السلام)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ الْعَطَّارِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ أَسَیِّدَهُ نِسَاءِ عَالَمِهَا قَالَ ذَاکَ مَرْیَمُ وَ فَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ …
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص ۱۸۷، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.
حسن بن زیاد میگوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: سخن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که فرمود: فاطمه سرور زنان بهشت است، آیا او سرور زنان دوران خود است؟ فرمود: آن مریم بود که سرور زنان زمان خود بود، اما فاطمه (سلام الله علیها) سرور تمام زنان بهشت از اولین آنها تا آخرینشان است.
فضیلت هشتم: امیر مؤمنان، تنها هم شأن فاطمه (علیهما السلام)
بر اساس روایات، تنها امیر مؤمنان (علیه السلام) برای ازدواج با فاطمه (سلام الله علیها) با ایشان هم کفو بود و غیر او کسی شایستگی همسری با او را نداشت. بر پایه این روایات، نبود کفو و همتراز برای فاطمه (سلام الله علیها) تنها اختصاص به مردانِ روزگارش نداشته بلکه از ابتدای خلقت تا پایان، کسی برازنده او نبوده است. این امر، نشان از جایگاه بلند این بانو دارد، به همین دلیل رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تمامی خواستگاران حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را رد نمود و نهایتا فاطمهاش را به همسری علی بن ابی طالب (علیه السلام) در آورد. (تفصیل این مطلب در بخش بعدی از نوشتار خواهد آمد)
روایات این مجموعه در منابع گوناگون حدیثی انعکاس دارد. در این بخش تعداد ۳ روایت و مجموعاً با ۷ سند از منابع امامیه، فراهم آمده است.
گزارش یکم: امام علی از رسول خدا (علیهما السلام) با سند معتبر
۱.۱: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ النُّعَیْمِ الشَّاذَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ (علیهم السلام) قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) … هَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ (جَلَّ جَلَالُهُ) یَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً لَمَا کَانَ لِفَاطِمَهَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ.
۱.۲: حَدَّثَنَا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیهم السلام) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله).
القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج ۱ ص ۲۰۳، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: ای پیامبر؛ خداوند متعال می فرماید: اگر علی بن ابی طالب را خلق نمیکردم، در روی زمین، از آدم ابوالبشر و بعد او، هم ترازی برای دخترت فاطمه نمیبود.
بررسی سند:
هر دو سند از نظر قواعد رجال معتبر است. در ادامه به بررسی آن می پردازیم.
أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ النُّعَیْمِ الشَّاذَانِی
جعفر بن نعیم از جمله کسانی است که شیخ صدوق (رحمه الله علیه) در کتابهای گوناگونش روایات متعددی را بدون واسطه از او نقل نموده است و مطابق قاعدهای را که ذیل گزارش یکم از فضیلت دوم بیان شد، این امر می تواند نشانه اعتماد صدوق (رحمه الله علیه) نسبت به این فرد بوده باشد
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیس
احمد بن ادریس هم انسانی مورد اعتماد است. نجاشی (رحمه الله علیه) درباره او می نویسد:
أحمد بن إدریس الأشعری کان ثقه فقیها فی أصحابنا کثیر الحدیث.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۹۲، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
احمد بن ادریس اشعری انسانی مورد وثوق و یکی از فقیهان اصحاب ما و دارای احادیث فراوان بوده است.
إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِم
شرح حال او ذیل گزارش دوم از فضیلت یکم بیان گردید.
عَلِیُّ بْنُ مَعْبَد
ابراهیم بن هاشم علاوه بر روایت فوق، در موارد متعدد از این شخص روایت دارد. گفتیم کثرت نقل از یک راوی می تواند نشانه اعتماد نسبت به او بوده باشد.
الْحُسَیْنُ بْنُ خَالِد
شرح حالی از این فرد در کتابهای رجالی به چشم نمی آید اما با توجه به آنکه بزنطی و ابن ابی عمیر که هر دو از جمله مشایخ ثقاتند و بنا به گفته شیخ الطائفه (رحمه الله علیه) تنها از راویان مورد وثوق روایت میکنند (لا یروون ولا یرسلون إلا عمن یوثق به. العده فی أصول الفقه ( عده الأصول ) ( ط.ج ) – الشیخ الطوسی – ج ۱ ص ۱۵۴) می توان به وثاقت این راوی پی برد.
در میان سلسله راویان سند دوم، تنها احمد بن زیاد همدانی، تازگی دارد. وثاقت وی از زبان شیخ صدوق (رحمه الله علیه) را ذیل گزارش دوم از فضیلت یکم، آوردیم.
گزارش دوم: یونس بن ظبیان و مفضل از امام صادق (علیه السلام)
۲.۱: عدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُه یَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّه تَبَارَکَ وتَعَالَی خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لِفَاطِمَهَ مَا کَانَ لَهَا کُفْوٌ عَلَی ظَهْرِ الأَرْضِ مِنْ آدَمَ ومَنْ دُونَه.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۴۶۱، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر خداوند متعال علی علیه السلام را برای فاطمه نمیآفرید، در روی زمین، از آدم گرفته تا هر کس دیگر، هم شأنی برای فاطمه علیها السلام نبود.
۲.۲: حَدَّثَنِی جَمَاعَهٌ عَنْ أَبِی غَالِبٍ الزُّرَارِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ، عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)…
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الأمالی، ص ۴۳، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: دار الثقافه ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ
۲.۳: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَوْ لَا أَنَ اللَّهَ خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) …
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، تهذیب الأحکام، ج ۷ ص ۴۷۰، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیه ـ طهران، الطبعه الرابعه، ۱۳۶۵ ش .
۲.۴: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ الْعَظِیمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یُونُسَ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) … لَوْ لَا أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَزَوَّجَهَا لَمَا کَانَ لَهَا کُفْؤٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الخصال، ص ۴۱۴، تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲
امام صادق علیه السلام فرمود: برای فاطمه نُه اسم نزد خدا است. فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا. سپس فرمود: آیا می دانی تفسیر فاطمه چیست؟ عرض کردم: آقای من شما بفرمائید. فرمود: برای آن است که او از بدیها بریده شده است. سپس امام فرمود: اگر امیر مؤمنان علیه السلام فاطمه را به همسری نمیگرفت، از حضرت آدم گرفته تا غیر او، برای فاطمه هم شأنی نبود.
گزارش سوم: جابر بن عبد الله از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِیمَا أَجَازَ لِی رِوَایَتَهُ عَنْهُ وَ کَتَبَ لِی بِخَطِّهِ سَنَهَ إِحْدَی عَشْرَهَ وَ خَمْسِمِائَهٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الصَّقَّالِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ مَعْقِلٍ الْعِجْلِیُّ القرمسی [الْقِرْمِیسِینِیُ] بِشَهْرَزُورَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ الْبَاهِلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ (علیهما السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی عَنِ النبی (صلی الله علیه وآله): لَوْ لَا عَلِیٌّ مَا کَانَ لِفَاطِمَهَ کُفْوٌ أَبَداً.
الطبری، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم (متوفای۵۲۵هـ)، بشاره المصطفی (صلی الله علیه وآله) لشیعه المرتضی علیه السلام، ص ۲۱۹، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، طبع ونشر: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه الطبعه: الأولی۱۴۲۰ ه
جابر بن عبد الله انصاری میگوید: روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله رو به اصحابش کرد و فرمود: همانا خداوند متعال در دنیا به فاطمه پدری مانند من داد و شوهر او را علی بن ابی طالب علیه السلام قراد داد که اگر علی علیه السلام نبود برای او همشأنی نبود و حسن و حسین علیهما السلام که سرور بهشتیان هستند به او عنایت نمود.
فضیلت نهم: پیوند آسمانی
داستان ازدواج امیر مؤمنان و حضرت فاطمه (علیهما السلام) یکی از نقاط شکوهمند زندگانی این دو انسان بزرگ است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بارها اعلان نمود که پیوند میان علی و فاطمه (علیهما السلام) به دستور خداوند متعال است، به همین دلیل آن حضرت دیگر خواستگاران فاطمه (علیها السلام) را رد کرد و تنها دخترش را به عقد پسر عمویش علی (علیه السلام) در آورد. علی بن ابی طالب (علیه السلام) به این ازدواج افتخار میکرد و آن را فضیلتی برای خود به شمار می آورد.
مضامین فوق، توشه مجموعه قابل توجهی از روایات منابع امامیه است. پارهای از این دست روایات در منابع دست اول امامیه و تعدادی در منابع پائینتر به ثبت رسیده است. نگارنده در نوشتهای جداگانه، به ۳۰ سند در این باره دست یافته است. بدیهی است با توجه به این حجم بالا، جایی برای تردید در صحت این گزارشها نخواهد بود و بحثهای سندی هم مجالی نخواهد داشت، در عین حال؛ در این بخش هم همانند سایر بخشهای این نوشتار روایات معتبر به چشم می خورد.
در ادامه چهار نمونه از این سری روایات و مجموعاً با ۶ سند، ارائه میگردد:
گزارش یکم: یعقوب بن شعیب از امام صادق (علیه السلام) با سند معتبر
۱.۱: عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ دَاوُدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه وآله) عَلِیّاً فَاطِمَهَ دَخَلَ عَلَیْهَا وهِیَ تَبْکِی فَقَالَ لَهَا مَا یُبْکِیکِ فَوَاللَّه لَوْ کَانَ فِی أَهْلِی خَیْرٌ مِنْه مَا زَوَّجْتُکِه ومَا أَنَا زَوَّجْتُه ولَکِنَّ اللَّه زَوَّجَکِ.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۵ ص ۳۷۸، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.
۱.۲: حَدَّثَنِی جَمَاعَهٌ عَنْ أَبِی غَالِبٍ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِیِّ عَنْ خَالِهِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ دَاوُدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) قَالَ: لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَاطِمَهَ عَلِیّاً …
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الأمالی، ص ۴۰، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: دار الثقافه ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ
امام صادق علیه السلام فرمود: آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه وآله فاطمه را به ازدواج علی علیه السلام درآورد، وارد بر دخترش شد، در حالی که فاطمه علیها السلام گریه میکرد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: چرا گریه میکنی؟ به خداوند سوگند اگر در میان اهل بیتم کسی بهتر از علی بود همانا تو را به ازدواج او در میآوردم. من تو را از پیش خود به ازدواج او در نیاوردم، بلکه خداوند تو را برای علی تزویج نمود.
لازم به ذکر است؛ سند روایت کافی به یعقوب بن شعیب منتهی میشود، اما به نظر می رسد که او از امام صادق علیه السلام نقل کرده است زیرا وی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به شمار می رود و همانطور که در سند دوم از شیخ طوسی (رحمه الله علیه) ملاحظه میکنید، او همین روایت را از امام صادق (عیه السلام ) نقل میکند.
این را هم باید توجه داشت؛ گریه حضرت فاطمه ( سلام الله علیها) آنگونه که در روایت فوق آمده، هرگز نشان از نارضایتی این بانو از این ازدواج نیست زیرا مطابق روایات فراوان، این پیوند امری آسمانی و به دستور خداوند بوده و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) علی (علیه السلام) را به عنوان بهترین فرد، برای ازدواج با فاطمه (علیها السلام) برگزید، بدیهی است هیچگاه ایشان از ازدواج با بهترین افراد، آن هم بنا به خواست الهی، ابراز نارضایتی نمیکند. علاوه بر آنکه مطابق پارهای از روایات، حضرت فاطمه (علیها السلام) بعد از آنکه پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیشنهاد ازدواج با علی بن ابی طالب (علیه السلام) را داد، اظهار رضایت نمود. بنا بر این وجهی ندارد که بدان ناراضی باشد. بنا بر این؛ گریهی این بانو می تواند به جهت مسایل دیگر همچون جدایی از خانه پدر و … باشد.
بررسی سند کافی
سلسله راویان کلینی (رحمه الله علیه) به اتفاق از وثاقت کافی برخوردار هستند. در ادامه تک تک آنها را بررسی میکنیم.
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا
ابتدای سند با عبارت “عده من أصحابنا” شروع میشود و راوی بعد از آن، احمد بن محمد بن خالد برقی است. علامه حلی (رحمه الله علیه) از قول مرحوم کلینی نقل میکند:
کلما ذکرته فی کتابی المشار إلیه عده من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد البرقی، فهم علی بن إبراهیم وعلی بن محمد بن عبد الله ابن أذینه وأحمد بن عبد الله بن أمیه وعلی بن الحسن.
هر گاه در کتابم گفتم: عده من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد البرقی، مقصود از آن عده و جماعت عبارتند از: علی بن ابراهیم، علی بن محمد بن عبد الله بن اذینه، احمد بن عبد الله بن اُمیه و علی بن حسن.
الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال، ص ۴۳۰، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.
هر گاه بتوانیم وثاقت حتی یک از نفر از این جماعت را ثابت کنیم، این طبقه از جهت دانش رجال قابل تمسک و به اصطلاح معتبر است. همانطور که مشاهده میکنید یکی از این افراد علی بن ابراهیم قمی است که وثاقت او از زبان نجاشی پیشتر گذشت.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِد
احمد بن محمد بن خالد برقی از نظر نجاشی مورد اعتماد است. وی درباره این راوی نوشته است:
وکان ثقه فی نفسه
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۷۶، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
احمد بن محمد بن خالد فردی مورد وثوق بود
عَلِیُّ بْنُ أَسْبَاط
همچنین علی بن اسباط از نگاه نجاشی مورد وثوق است.
علی بن أسباط بن سالم … ثقه
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۲۵۲، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
علی بن اسباط مورد وثوق است
دَاوُد بن أبی یزید یا دَاوُد بن حصین
در اینکه این شخص، داود بن ابی یزید کوفی است یا داود بن حصین، جای تردید وجود دارد. البته هر دو از منظر نجاشی مورد وثوق هستند. او می نویسد:
داود بن أبی یزید الکوفی … ثقه
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۱۵۸، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
داود بن ابی یزید کوفی مورد وثوق است
داود بن حصین الأسدی ثقه
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۱۵۹، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
داود بن حصین اسدی مورد وثوق است
البته شیخ طوسی (رحمه الله علیه) داود بن حصین را واقفی می داند اما باید دانست واقفی بودن یک راوی مانع از اخذ روایات او نمیشود. آیت الله خویی (رحمه الله علیه) در این باره می نویسد:
أنه مع ذلک یعتمد علی روایاته لأنه ثقه بشهاده النجاشی.
معجم رجال الحدیث – السید الخوئی – ج ۸ ص ۱۰۳
با آنکه داود بن حصین واقفی است، به روایاتش اعتماد میشود زیرا نجاشی به وثاقت او شهادت داده است.
یَعْقُوبُ بْنُ شُعَیْب
وی نیز همچون راویان گذشته از منظر نجاشی قابل اعتماد است. او میگوید:
یعقوب بن شعیب بن میثم … ثقه
فهرست اسماء مصنفی الشیعه ( رجال النجاشی ) – النجاشی – ص ۴۵۰
یعقوب بن شعیب مورد وثوق است
گزارش دوم: امام علی از رسول خدا (علیهما السلام) با سند معتبر
۲.۱: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ النُّعَیْمِ الشَّاذَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ (علیهم السلام) عَنْ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَتْنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی أَمْرِ فَاطِمَهَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ تَزَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ تَعَالَی مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ.
۲.۲: حَدَّثَنَا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیهم السلام) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله).
القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج ۱ ص ۲۰۳، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: یا علی؛ عدهای از مردان قریش درباره فاطمه مرا ملامت کردند و گفتند که ما از فاطمه خواستگاری کردیم اما تو ما را منع نمودى و او را به ازدواج على بن ابی طالب درآوردی. من در جواب آنها گفتم: سوگند به خداوند که من شما را منع نکردم و فاطمه را به عقد على در نیاوردم بلکه خدا شما را منع کرد و او را به عقد علی درآورد.
بررسی سند
این روایت همان گزارش نخست از فضیلت هشتم است و سند آن در همان قسمت بررسی شد.
گزارش سوم: امام علی از رسول خدا (علیهما السلام)
۳.۱: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الشَّاهِ الْفَقِیهُ الْمَرْوَزِیُ بِمَرْوَرُودَ فِی دَارِهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرِ بْنِ سُلَیْمَانَ الطَّائِیُ بِالْبَصْرَهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی فِی سَنَهِ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) سَنَهَ أَرْبَعٍ وَ تِسْعِینَ وَ مِائَهٍ.
۳.۲: وَ حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ بَکْرٍ الْخُورِیُّ بِنَیْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْفَقِیهُ الْخُورِیُّ بِنَیْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَرَوِیُّ الشَّیْبَانِیُّ عَنِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی (علیه السلام).
۳.۳: وَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأُشْنَانِیُّ الرَّازِیُّ الْعَدْلُ بِبَلْخٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَیْمَانَ الْفَرَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله): أَتَانِی مَلَکٌ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ قَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَهَ مِنْ عَلِیٍّ فَزَوِّجْهَا مِنْهُ.
القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج ۲ ص ۳۰، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ملکی از سوی خداوند بر من نازل شد و گفت: خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: فاطمه را به ازدواج با علی بن ابی طالب درآوردم، پس تو هم او را به عقد علی درآور.
گزارش چهارم: مکحول شامی از امام علی (علیه السلام)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حُکَیْمٍ عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَکْحُولٍ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) أَنَّهُ لَیْسَ فِیهِمْ رَجُلٌ لَهُ مَنْقَبَهٌ إِلَّا وَ قَدْ شَرِکْتُهُ فِیهَا وَ فَضَلْتُهُ وَ لِی سَبْعُونَ مَنْقَبَهً لَمْ یَشْرَکْنِی فِیهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَخْبِرْنِی بِهِنَّ فَقَالَ … السَّابِعَهَ عَشْرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) زَوَّجَنِی فَاطِمَهَ وَ قَدْ کَانَ خَطَبَهَا أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ فَزَوَّجَنِی اللَّهُ مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) هَنِیئاً لَکَ یَا عَلِیُّ فَإِنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ زَوَّجَکَ فَاطِمَهَ سَیِّدَهَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّه.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الخصال، ص ۵۷۲ الی ۵۷۳، تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲
مکحول از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل میکند: حافظان از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله می دانند که در میان آنها کسی نیست که فضیلتی داشته باشد جُز آنکه من با او شریکم و بر او برتری دارم و من هفتاد منقبت دارم که هیچ کدام از آنان با من شریک نیستند. عرض کردم یا امیر المؤمنین مرا از آنها آگاه کن فرمود: … فضیلت هفدهم: همانا خداوند فاطمه را به ازدواج با من درآورد در حالی که ابوبکر وعمر بن الخطاب پیش از من از او خواستگاری نمودند. همانا خداوند بالای آسمان هفتگانه فاطمه را به ازدواج با من درآورد و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: یا علی بر تو گوارا باد همانا خداوند فاطمه را که سرور زنان بهشت است به عقد تو درآورد.
فضیلت دهم: مقام شفاعت
شفاعت یک مفهوم دینی است و عموم مسلمانان بدان اعتقاد دارند. مقصود از شفاعت این است که در روز قیامت حقایق مقدسی مانند قرآن کریم و نیز عدهای از اولیای الهی در اثر لیاقتهایی که در این دنیا کسب کردند، نزد خداوند متعال برای مؤمنان شفاعت میکنند، آنان را از عذاب جهنم نجات می دهند و یا سبب بالا رفتن درجاتشان میگردند. مطابق روایات متعدد، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از جمله کسانی است که مقام شفاعت به او اعطا میشود. او بالاترین رتبه را در این جایگاه دارد و افراد فراوانی بواسطه ایشان از جهنم رهایی مییابند.
در ادامه چهار روایت و مجموعاً با پنج سند به عنوان نمونههایی چند از این سری روایات تقدیم میگردد:
گزارش یکم: محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) با سند معتبر
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) یَقُولُ لِفَاطِمَهَ (سلام الله علیها) وَقْفَهٌ عَلَی بَابِ جَهَنَّمَ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ کُتِبَ بَیْنَ عَیْنَیْ کُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ فَیُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ کَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَی النَّارِ فَتَقْرَأُ فَاطِمَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی سَمَّیْتَنِی فَاطِمَهَ وَ فَطَمْتَ بِی مَنْ تَوَلَّانِی وَ تَوَلَّی ذُرِّیَّتِی مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُکَ الْحَقُّ فَیَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) … وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِی هَذَا إِلَی النَّارِ لِتَشْفَعِی فِیهِ فَأُشَفِّعَکِ وَ لِیَتَبَیَّنَ لِمَلَائِکَتِی وَ أَنْبِیَائِی وَ أَهْلِ الْمَوْقِفِ مَکَانَتُکِ عِنْدِی فَمَنْ قَرَأْتِ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُؤْمِناً فَخُذِی بِیَدِهِ وَ أَدْخِلِیهِ الْجَنَّهَ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۱ ص ۱۷۹، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م
محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند: حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بر درب جهنم توقفی میکند، چون روز قیامت شود بین دیدگان هر شخصی نوشته میشود که او مؤمن است یا کافر، چه بسا شخصی را که دوست دار اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) است میآورند و به واسطه گناهان زیادش دستور داده میشود او را در آتش بیاندازند، فاطمه (سلام الله علیها) بین دو دیدگانش را میخواند که نوشته او دوست دار اهل بیت است، به درگاه پروردگار عرض میکند: پروردگارا تو مرا فاطمه نام نهادی و (وعده دادی که) بوسیله من، هر کسی که من و ذرّیّهام را دوست دارد از آتش دوزخ جدا کنی، همانا وعده تو حق است، در این هنگام خداوند متعال میفرماید: … بندهام امر کردم به جهنّم برود تا تو او را شفاعت کنى و من شفاعت تو را پذیرفته تا موقعیّت و منزلت تو در پیش من براى فرشتگان و انبیاء معلوم گردد. پس هر کسى را که دیدى بین دیدگانش مؤمن نوشته شده دستش را بگیر و داخل بهشت کن.
بررسی سند
این روایت همان گزارش نخست از فضیلت دوم است و سند آن در همان قسمت بررسی شد.
گزارش دوم: امام سجاد از رسول خدا (علیهما السلام)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (علیهم السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) … أَتَانِی بِهَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَهٌ أَهْدَاهَا اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّهِ فَأَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَی صَدْرِی قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ (جَلَّ جَلَالُهُ) کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَأَیْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَأْکُلُ، کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَإِنَّ ذَلِکَ النُّورَ الْمَنْصُورَهُ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَهُ قُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَهَ وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَهَ قَالَ سُمِّیَتْ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَهَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ} یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَهَ لِمُحِبِّیهَا.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین، (متوفای۳۸۱هـ)، معانی الأخبار، ص ۳۹۶، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، ۱۴۰۳ ق.
امام سجاد (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه وآله) اینگونه نقل میکند: … جبرئیل آن سیب را نزد من آورد و به من گفت … ای محمّد، این سیبی است که خداوند متعال از بهشت برای تو هدیه فرستاده، من آن را گرفتم و به سینه خود نهادم، جبرئیل گفت: ای محمّد! خداوند متعال میفرماید: این سیب را بخور، چون آن سیب را شکافتم، نوری از آن تابید که موجب هراسم شد، گفت: ای محمد، چرا آن را نمی خوری؟ بخور و نترس! همانا آن نور بانوئی است که نامش در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» میباشد. گفتم: اى جبرئیل؛ چرا دخترم در آسمان به «منصوره» و در زمین به «فاطمه» نام نهاده شده است؟ گفت: بدین سبب در زمین «فاطمه» نامیده شده که شیعیان خود را از جهنّم رهائى مىبخشد و دشمنانش از محبّت وى بىبهره خواهند بود و در آسمان بدین جهت او را «منصوره» نامیدند که خداوند فرموده “یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ، بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ” [در قیامت مؤمنان به جهت یارى خدا که هر فردى را بخواهد یارى دهد، خرسند مىشوند] منظور از این یارى همان نصرتى است که حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها به دوستان خویش خواهد کرد.
گزارش سوم: جابر بن عبد الله از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
۳.۱: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ الطَّبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنِی إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍّ السِّنْدِیُّ عَنْ مَنِیعِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عِیسَی بْنِ مُوسَی عَنْ جَعْفَرٍ الْأَحْمَرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله): إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ تُقْبِلُ ابْنَتِی فَاطِمَهُ عَلَی نَاقَهٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّهِ … یُنَادِی(جَبْرَئِیلُ) بِأَعْلَی صَوْتِهِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) … فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ (جَلَّ جَلَالُهُ) یَا حَبِیبَتِی وَ ابْنَهَ حَبِیبِی سَلِینِی تُعْطَیْ وَ اشْفَعِی تُشَفَّعِی فَتَقُولُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی ذُرِّیَّتِی وَ شِیعَتِی وَ شِیعَهَ ذُرِّیَّتِی وَ مُحِبِّیَّ وَ مُحِبِّی ذُرِّیَّتِی فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَیْنَ ذُرِّیَّهُ فَاطِمَهَ وَ شِیعَتُهَا وَ مُحِبُّوهَا وَ مُحِبُّو ذُرِّیَّتِهَا فَیُقْبِلُونَ وَ قَدْ أَحَاطَ بِهِمْ مَلَائِکَهُ الرَّحْمَهِ فَتَقْدُمُهُمْ فَاطِمَهُ (سلام الله علیها) حَتَّی تُدْخِلَهُمُ الْجَنَّهَ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص ۷۰، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: چون روز قیامت شود دخترم فاطمه بر ناقهاى از ناقههاى بهشت به محشر رو میکند … آنگاه جبرئیل فریاد میکشد: ای اهل محشر دیده بر هم نهید تا فاطمه بگذرد … به ناگاه خداى متعال ندا می دهد: اى حبیبم و فرزند حبیبم، از من بخواه تا عطا شوى و شفاعت کن تا پذیرفته گردد، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) میگوید: پروردگارا؛ ذریه و شیعیان و شیعیان ذریهام و دوستانم و دوستان ذریهام را دریاب، در این هنگام از طرف خداى متعال ندا می آید: کجایند ذریه فاطمه و شیعیان و دوستان او و دوستان ذرارى او، آنها در حالی که در میان فرشتگان رحمت قراردارند، می آیند و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) جلوی آنهاست تا آنها را وارد بهشت کنند.
۳.۲: عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِم السَّلَامُ) عَنْ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عَنِ النَّبِیِّ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَی مُنَادٍ: یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّی تَمُرَّ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) … ثُمَّ یَبْعَثُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) مَلَکاً لَهَا لَمْ یُبْعَثْ إِلَی أَحَدٍ قَبْلَهَا وَ لَا یُبْعَثُ إِلَی أَحَدٍ بَعْدَهَا فَیَقُولُ: إِنَّ رَبَّکَ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامُ وَ یَقُولُ: سَلِینِی فَتَقُولُ … أَسْأَلُهُ وُلْدِی وَ ذُرِّیَّتِی وَ مَنْ وَدَّهُمْ بَعْدِی وَ حَفَظَهُمْ فِیَّ. قَالَ: فَیُوحِی اللَّهُ إِلَی ذَلِکَ الْمَلَکِ أَخْبِرْهَا أَنِّی قَدْ شَفَّعْتُهَا فِی وُلْدِهَا وَ ذُرِّیَّتِهَا وَ مَنْ وَدَّهُمْ فِیهَا وَ حَفِظَهُمْ بَعْدَهَا.
الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)، دلائل الامامه، ص ۱۵۴، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ: الأولی۱۴۱۳
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: آنگاه که قیامت بر پا شود، منادی ندا می دهد: ای اهل محشر؛ چشمهایتان را بر هم نهید و سرها را پایین آورید تا آنکه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عبور کند … سپس خداوند متعال فرشته ای را مبعوث میکند، آن فرشته میگوید: ای فاطمه؛ خداوند متعال به تو سلام می رساند و می فرماید: از من بخواه … ایشان میگوید: از خداوند متعال درباره فرزندان، ذریه و آنها که دوست دار آنهایند، مسئلت دارد، خداوند متعال در این هنگام به آن فرشته وحی میکند: به فاطمه بگو: من شفاعت او درباره فرزندان، و ذریه او و آنها که دوستدا آنهایند، قبول کردم.
گزارش چهارم: ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَهَ الْأَهْوَازِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُوسَی ابْنِ أُخْتِ الْوَاقِدِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو قَتَادَهَ الْحَرَّانِیُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْعَلَاءِ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علیهم السلام) فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ أَکْرَمُ النَّاسِ عَلَیَّ ثُمَّ قَالَ … وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی ابْنَتِی فَاطِمَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَی نَجِیبٍ مِنْ نُورٍ … فَأَیُّمَا امْرَأَهٍ صَلَّتْ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَهِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ وَ صَامَتْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ حَجَّتْ بَیْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ وَ زَکَّتْ مَالَهَا وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ وَالَتْ عَلِیّاً بَعْدِی دَخَلَتِ الْجَنَّهَ بِشَفَاعَهِ ابْنَتِی فَاطِمَهَ.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، صص ۵۷۴ و ۵۷۵، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.
ابن عباس گفت: روزی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نشسته بود، حضرت على و حضرت فاطمه و حسنین (علیهم السلام) هم نزد او بودند در این هنگام رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: خدایا تو میدانى اینان اهل بیت من و گرامىترین مردم نزد من هستند … سپس فرمود: گویا دخترم فاطمه را میبینم که روز قیامت بر نور سوار است … همانا هر زنى در شبانه روز پنج نماز بخواند ماه رمضان را روزه دارد، حج خانه خدا کند، زکات مالش را بپردازد، شوهرش را اطاعت کند و بعد از من پیرو على بن ابی طالب (علیهما السلام) باشد بواسطه شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت میشود.
جمع بندی
رهاورد این نوشتار، تبیین گوشه ای از مناقب حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بر پایه منابع امامیه است. دانستیم که این ویژگیها به سه دوره قبل از خلقت، عالم خلقت و پس از خلقت این بانو، تقسیم میشود. نیز معلوم گشت که گزارشهای مربوط به این ویژگیها، هر کدام با اسناد گوناگون و معتبر در منابع گوناگون از جمله در کتاب معتبر «کافی» بازتاب دارد.