گفتوگو با استاد شهریار زرشناس
اشاره
شهریار زرشناس (متولّد ۱۳۴۴ ش.) از نویسندگان ماهنامه «سوره» در دوران سردبیری شهید آوینی بوده است. او مدّتی نیز ماهنامهای فکری تحت عنوان «مشرق» منتشر میکرد. زرشناس همچنین نویسنده کتابهایی چون «اشاراتی درباره لیبرالیسم در ایران»، «توسعه»، «جامعه مدنی»، «سرمایه سالاری»، «نیمه پنهان آمریکا»، «مبانی نظری غرب مدرن»، «واژه نامه فرهنگی، سیاسی»، «نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران» (دو مجلد) و «نیهیلیسم» است. گفتوگو با شهریار زرشناس جاذبههای خاصّ خودش را دارد. کسی که تاکنون بیش از ۲۵ کتاب در زمینه تاریخ و فرهنگ نوشته و همواره مشاور برخی مدیران فرهنگی نظام بوده، در زمینه سیاسی هم البتّه به اتّکای مبانی نظری مورد نظرش، تحلیلهایی دارد که خودش نام «تاریخی ـ فرهنگی» را برای آن می پسندد. یکی از شبهای کوتاه ماه رمضان سال جاری پس از افطار تا پاسی از شب گذشته فرصت خوبی بود که با ایشان به گفت و گو بنشینیم؛ در این میان کسالت و بیماری مانع از انجام این گفت و گو نشد و در فضایی صمیمانه به پرسش و پاسخ نشستیم و آنچه در پی میآید حاصل این گفتوگوست که تقدیم شما خوانندگان عزیز موعود میگردد.
- با تشکّر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، لطفاً برای شروع گفتوگو بفرمایید: تفاوت میان سرمایه و ثروت چیست؟
من هم از شما و دیگر دست اندرکاران موعود متشکّرم که این وقت را در اختیار من قرار دادید. بحث تفاوت ثروت و سرمایه بحث بسیار بسیار مهمّی است. خلط مفهوم این دو واژه باعث میشود که ما نتوانیم مرزبندی مشخّصی با نظام سرمایهداری داشته باشیم. سرمایه (capital) مفهومیکاملاً مدرن است و پیش از آن سابقه و مصداقی نداشته است. آنچه در دورههای قبل با عنوان ثروت و کنز شناخته میشده، از حیث مشخّصات و شاخصها با سرمایه کاملاً متفاوت است. سرمایهسالاری که وجه غالب آن را در نظامهای سرمایهداری میتوان دید به نظامهایی اطلاق میشود که بر پایه مفهوم سرمایه بنا شدهاند و نظام اقتصادی عصر مدرن به شمار میآید. این مفهوم در دورههای قرون وسطای غرب و پیش از آن و نیز تمدّنهای ممسوخ شرقی در «چین»، «ایران» و «بین النّهرین» باستان، مصداقی نداشته است.
شاخصهای مفهوم سرمایهداری
۱. سرمایه به سمت سودجویی نامحدود و نامشروط در حرکت است و چیزی آن را محدود نمیکند. هایبرونر، اقتصاددان معاصر آمریکایی، به این مطلب تصریح میکند که در دورههای قبلی، حتّی دوره کاتولیکی یا دوره یونان باستان، انسان به دنبال سودجویی نامحدود و نامشروط نبود و این انسان، محصول دوران مدرن است. ارسطو که به غرب یونانی تعلّق دارد و فاقد تفکّر دینی است، سودجویی و ربا را محکوم میکند. سود مشروط و محدودی که در غرب، پیش از دوره مدرن مطرح بوده، به مقدار معقول و محدودی است که قوت یک فرد را بهاندازه نیاز غیر تجمّلاتیاش فراهم کند؛
- نقطه شروع سرمایهداری کجا بوده و به کدام سمت پیش میرود؟
به لحاظ تاریخی، سرمایهداری از بندرهای «ایتالیا» مانند «ونیز» که در دست یهودیان بود، شروع شد و بعد از آن هم با رفتن کریستف کلمب به «آمریکا» که یک یهودی پنهانکار بود، این ماجرا و تصرّف اموال مردم این منطقه اوج گرفت. مرحله بعد با انحصار تولید و تجارت پنبه در حدود قرن ۱۴ و ۱۵ م. حادث میشود. اوّلین سرمایه تجاری توسط یهودیان ساکن جنوب اروپا شکل میگیرد. آنان به دلایلی که خارج از حوصله بحث امروز است، به اروپای شمالی و مرکزی مهاجرت و به این ترتیب قطبهای سرمایهداری هم به این سمت حرکت میکنند، تا جایی که از قرن ۱۷ م. «هلند» به قطب سرمایهداری بدل میشود و بعد از آن بنا به دلایل متعدّدی در تمام اروپا سرمایهداری فراگیر میشود. برخی از آنها عبارتند از: ظهور پروتستانتیزم به شدّت یهودی زده و خصوصاً پیوریتانیسم. سومبارت در این باره میگوید:
- مشخّصات و شاخصههای سرمایهداری در زندگی روزمرّه فردی و اجتماعی امروز را چطور میتوان دید؟
ایران از حدود ۱۲۷۵ ق. در اواسط سلطنت ناصرالدّین شاه با جریان سرمایهداری آشنا میشود. نخستین سرمایهداران ما فراماسونر بودند: صنیع الدّوله با کتاب «راه نجات»، امین الضّرب، میرزا ملکم خان و نظام الدّوله، جمال الدّین واعظ که ۱۲۸۱ ق. کتاب خود را مینویسد. آنان نظریّهپردازان سرمایهداری نیز بودند، سرمایهداری همانند جریان روشنفکری با استعمار و فراماسونرها در ایران پدید آمده است. این جریان در ایران مراحل مختلفی را طیّ کرده است. در این دوره، سرمایهداری در غرب به مرحله تولید انبوه و بازاریابی رسیده، بنابراین سرمایهداری با فرهنگ مصرف و اسراف وارد ایران میشود و ما با این نمودها سرمایهداری را میشناسیم. از همین رو، دست به غارت منابع و نیروی کار جامعه ما میزند و فرهنگ مصرف، مد و تبلیغات را در ایران گسترش میدهد و در نتیجه، تبعات این نگاه؛ مانند سودمحوری و شیئی به انسان در جامعه ما هم نمایان میشود. با گسترش سرمایهداری توجّه به دین، اخلاق و عواطف انسانی، همه رنگ میبازد و به جای آن نگاه سوداگری، محاسبه منش و فاصله میان روابط انسانی و از خود بیگانگی در میان ما دیده میشود.
- عامل بقای جریان سرمایهداری چه بوده است؟
جریان سرمایهداری از وقتی که وارد فاز تولید انبوه شده، همراه با دو عامل مد و تبلیغات بوده است؛ چون اساساً بدون مصرف انبوه، تولید و فروش انبوه، نمیتوانسته موفّق باشد. تضادّی در سرمایهداری وجود دارد که از یک مسئله ناشی میشود و آن این است که سرمایهداری از سویی میل به اتوماسیون و استفاده از کارگران کمتر دارد و در نتیجه باید بسیاری از کارگران را بیکار کند، از سوی دیگر، با بیکاری هم کار در جامعه کم شده و در نتیجه، فروش کم میشود. علّت اینکه تا به حال سرمایهداری توانسته دوام بیاورد این است که همه زمین، بازار مصرف آنها بوده است. اگر کشورهای موسوم به جهان سوم یا درجه دوم و سوم سرمایهداری و آسیا، آفریقا و کشورهای غارت شده نبودند، هم انبوه سرمایه آنان به جهان امپریالیستی منتقل نمیشد، هم کشورهای سرمایهداری با نداشتن بازار فروش، خیلی زود از بین میرفتند. الآن حدود صد سال است که نظام سرمایهداری فقط با مصرف و گشایش بازارهای تازه، زنده است. هر بار با یک تحوّل تکنیکی و سپس تولید فراوان و انبوه آن و ایجاد احساس نیاز در جامعه و پس از آن به جریان انداختن پول و سرمایه و به دست آوردن سود، توانسته است به زحمت خود را زنده نگه دارد. البتّه این جریان تا ابد ادامه پیدا نخواهد کرد. با فروکش کردن موج انقلاب صنعتی، انقلاب الکترونیک شروع میشود و بعد از آن سراغ کامپیوتر و میکروسیستمها میروند و در ادامه تلفن همراه و … و با این تحوّلات جدید، هر بار از هر محصولی نوعی تازه از آن را وارد بازار میکنند. اندکی بعد با مختصر تغییری در آن، محصول جدیدی را روانه بازار میکنند و این تغییرات جزیی و محصولات متنوّع تازهتر و در عین حال بیکیفیّت، همچنان ادامه دارد؛ زیرا اگر بخواهند جنس بادوام بسازند، برای محصولات بعدی بازاری وجود نخواهد داشت.
اگر هویّت انسان در دوره مدرن سیّال نباشد، نمیتوان در او مرتّب احساس نیاز به وجود آورد.
- تعریف مد چیست؟
مد چیزی است که نظام سرمایهداری به اقتضای نیازش فروش آن را به یک ارزش اجتماعی بدل میکند. خصیصه مد، متغیّر بودن آن است. امروز یک رنگ یا فرم دارد و فردا رنگ و فرمی دیگر. ویژگی مهمّ مد این است که با ارزشهای پایدار و معنوی و انسانی، اخلاقی و دینی کاری ندارد کاملاً به سطح حیات حیوانی، ناسوتی و غریزی ما معطوف است. وجه دیگر مد این است که عمق ندارد؛ زیرا اگر عمق داشته باشد، نمیتواند سریع عوض شود. مد نیازمند تغییر دائمی است، در طول چند سال یا چندماه باید تنگ یا گشاد و… شود. روزی این ماشین مد میشود و روزی دیگر آن ماشین.
- مد و تبلیغات در جامعه امروز ایران چه وضعی دارد؟
وقتی انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، نظام سرمایهداری درجه سومی در ایران وجود داشت که اصطلاحاً به آنها جهان سومیگفته میشد. از آن دست کشورهایی که در جهان تنها غارت میشوند و هیچ استقلال اقتصادی، فکری و سیاسی واقعی ندارند. از مشروطه به بعد جریان سرمایهداری در ایران اوج گرفته بود. در اصل بانی جدّی سرمایهداری در ایران را باید رضا شاه بدانیم. با طیّ مراحلی در مقطع پیروزی انقلاب، سرمایهداری اندیشه حاکم بر فرهنگ ایران بود و همه عناصر و مؤلّفههای اقتصاد سنّتی ما از بین رفته و با یک اقتصاد غیر مولّد ذاتاً بحران زده و وابسته جابهجا شده بود.
- تبعات مدپرستی در جامعه چیست؟
مدپرستی، جامعه را دچار بحرانهای متعدّدی میکند که برخی از آنها عبارتند از: آسیب زدن به اقتصاد ملّی، هدر رفتن سرمایهها و امکانات جامعه و انرژی مولّد جامعه و از بین رفتن توازن بخشهای غیر مولّد اقتصاد. امّا آسیب اصلی مدگرایی این است که انسان را از هویّت انسانیاش تهی میکند؛ یعنی یک بشر مسخ شده تنزّل یافته تا حدّ حیوان را پدید میآورد. به دنبال آن، فرهنگ تأیید طلب و به دنبال تأیید دیگران رفتن و فراموش کردن مسئله حقّ و باطل و نادیده گرفتن آرمانها و ارزشها را در جامعه بروز میدهد. تبعیّت از مد در این فرهنگ در سرمایهدار و پولدار بودن، ماشین کذایی داشتن و لباس مارک دار پوشیدن و … خودش را نشان میدهد. چیزهایی در جامعه ارزش میشود که با فداکاری، ایثار، اخلاق، عفّت، عدالت و آرمانگرایی، معنویّتگرایی و خلاصه امور انسانی هیچ نسبتی ندارد.
- وضعیّت جوانان ایران در حال حاضر چگونه است؟
الآن الحمدلله مدپرستی هنوز به طور کامل در میان جوانان ایران حاکم نشده است و الّا جامعه ما از هم میپاشید. البتّه جامعه امروز ما گرفتار مد هست، امّا همه جامعه و جوانان ما مبتلا نشدهاند. درصد نسبت آنهایی هم که مبتلا شدهاند به آنان که گرفتار نشدهاند، به یک اندازه نیست. درصد و نسبتهایشان متفاوت است و در مقایسه با کلّ جامعه در حدّ اکثریّت نیستند و الّا از ما چیزی باقی نمانده بود. همین که مردم ما نسبت به «فلسطین» و «پاکستان» و… حساسیّت نشان میدهند و حضور چشمگیری در مراسمهای مذهبی دارند، نشان دهنده این است که مردم هنوز به ارزشها پای بندند، ولی در عین حال ماجراهای سال گذشته را عدّهای رقم زدند که اهل مدگرایی در پوشش و مصرف و خوراک و… بودند. به سبب سلطه تفکّر و فرهنگ سرمایهداری در میان ما و وجود آن طبقه سکولار و تهاجم فرهنگی فوق شدیدی که وجود دارد و اینکه هنوز ما نتوانستهایم مقابلهای جدّی با آن داشته باشیم و دلایل دیگر، روند و سرعت گسترش مدگرایی به خصوص در طبقه متوسط و لایههای مرفّه سرمایهداران در میان ما خطرناک است. مدگرایی در جهان هم که انسانها را کاملاً پوک کرده است.
- برای بهبود این وضعیّت چه باید کرد؟
خیلی کارها. فکر میکنم ما باید به سمت تدوین یک استراتژی سیاسی ـ فرهنگی مبارزه با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم برویم. باید یک ستاد فرماندهی مشترک در عرصه فرهنگ و زیر نظر مقام معظّم رهبری یا نماینده ایشان تشکیل و تجمّعی میان نیروهای فرهنگی انجام شود؛ مانند ایّام جنگ که گاهی احساس میشد لازم است قرارگاه مشترکی میان نیروهای مشترک جنگی تشکیل بدهیم. باید الآن هم همه نهادهای فرهنگی زیر یک سقف واحد جمع شده و بر اساس یک استراتژی واحد فرهنگی با دشمن مقابله کنند. این جنگ سیاسی فرهنگی که ما با آن مواجهیم یک جنگ بسیار پیچیده و جدّی است و احساس میشود بسیاری از نهادها و جریانهای فکری و فرهنگی به رغم گستردگی و تنوّعی که دارند، اصلاً این جنگ را نفهمیدهاند، ابعاد آن را نمیشناسند، فاقد آن خودآگاهی و بنیانهای نظری روشن برای مقابله با این جنگ هستند و الآن یک استراتژی واحد، روشن، مدوّن، منسجم و مبتنی بر یک خود آگاهی انتقادی برخواسته از باورهای دینی علیه غرب مدرن اصلاً وجود ندارد که بتواند نیروها را سازمان داده و وحدت ببخشد و ما را در این مبارزه فرهنگی، سیاسی پیروز کند. این مبارزه برای سرنوشت فرهنگ و نظام ما، جمهوری اسلامی، تشیّع و مسلمانان در منطقه و جهان، حسّاس، مهم و کلیدی است و قبل از هر چیز این تمرکز لازم و ضروری است. بعد از آن، به نظر من باید دو کار اساسی بکنیم و اگر این دو حرکت را انجام ندهیم، در آینده با مخاطرات جدّی روبه رو خواهیم شد:
۲. انقلاب فرهنگی در فرهنگ عمومی و آکادمیک ما؛ اگر در نظام دانشگاهی ما مسئله علوم انسانی حل نشود، ما همچنان خروجیهای تکنوکرات بوروکرات تابع فرهنگ مدرن و مد و سرمایهداری از دانشگاهها خواهیم داشت. بدون مبارزه با مشهورات حاکم بر نظام دانشگاهی کشور و رواج فرهنگ سرمایهداری در فرهنگ عمومیکشور نمیتوانیم بر این مسئله فائق آییم. مبارزه ما نباید تنها سلبی باشد و باید تغذیه فکری دینی، اسلامی و معنوی و توانمند به جامعه داشته باشیم. باید شبهات را پاسخ داد و در عرصه فرهنگ حالت تهاجمیگرفت و به نقد بنیانهای نظری غرب مدرن پرداخت و ارکان این فرهنگ را مورد سؤال و حمله قرار داد. این کار شدنی است و ظرفیّتهای آن وجود دارد. مراکزی که باید در این عرصه فعّال باشند، نیستند و در عین حال غافلند یا به خنثی کردن این دست حرکتها میپردازند. این مراکز عبارتند از: رسانه ملّی، نظام دانشگاهی کشور و نظام آموزش و پرورش. باید اصلاحات جدّی در این سه جا اتّفاق بیفتد. غربشناسی جدّی تهاجمیباید از همان سالهای اوّل دبستان به دانش آموزان ما تدریس شود. نقّادی بنیادهای تفکّر غربی و نظام سیاسی ـ فکری، اجتماعی و فرهنگی غرب در نظام دانشگاهی ما گنجانده و به فرهنگ عمومی ما ارائه شود. رسانه ملّی باید از این حالت یله و بیبرنامه فعلی خود بیرون بیاید؛ رسانه ملّی الآن به نحوی عمل میکند که گویا اصلاً جنگ رسانهای و فرهنگی را قبول نکرده و برای این جنگ، بسیج، بیداری و هوشیاری نیست، البتّه این غیر از موارد متعدّدی است که به فرهنگ خودی ما ضربه و لطمات جدّی میزند. بسیاری از برنامههای شبکههای مختلف، حتّی در حدّ اجرا، وابسته به جریانهای روشنفکری و قائل به مشهورات اومانیستی است. نمیگویم قشری گرایی حاکم شود؛ بلکه باید به تفکّر نقّادانه و خودآگاهی انتقادی بر اساس مبانی اصیل اسلامی خودمان برسیم.
- باز هم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.
ماهنامه موعود شماره ۱۱۶