یادداشت اختصاصی «کاترین شیکدام»، متخصص حقوقبشر
در جهان کنونی نمیتوان سازمان ملل متحد را نهادی ساعی و مستقل برای صلح بهحساب آورد؛ چراکه این سازمان تجلی امپریالیسم و مداخله نظامی است و نام آن، به واژهی زیبایی برای جنایت و تبعیض تبدیل شده است.
در جهان کنون، نمیتوان سازمان ملل متحد را نهادی ساعی و مستقل برای صلح بهحساب آورد؛ چرا که این سازمان، تجلی امپریالیسم و مداخله نظامی است و نام آن، به واژهی زیبایی برای جنایت و تبعیض تبدیل شده است.
سازمان ملل متحد در برابر نقض حقوق بشر توسط ایالاتمتحده و متحدان آن در جهان سکوت اختیار کرده است؛ چراکه این کشورها دهان سازمان ملل را با پول خود میبندند. این سازمان به بازیگرانی مانند عربستان سعودی، اسرائیل و ایالاتمتحده متعلق است. با این مفهوم بهخوبی میتوان فهمید که چرا خشونت و خونریزی به هنجارهای جهان امروز تبدیل شدهاند. بنابراین دیگر نمیتوان سازمان ملل متحد را نهادی ساعی و مستقل برای صلح بهحساب آورد؛ زیرا این سازمان تجلی امپریالیسم و مداخله نظامی است.
اینکه آیا سازمان ملل متحد به وسیلهای برای نفوذ هژمونی آمریکا تبدیل شده تا حدی قابلقبول است اما باید به این نکته توجه داشت که ایالاتمتحده میزان زیادی از اعتبارش را در معادله خود با پول عربستان و لابی اسرائیل از دست داده است. امروز سازمان ملل متحد بهسرعت در حال تبدیل به ابزاری در دست پادشاهی ریاض است. به نظر میرسد باری دیگر واشنگتن سیاستهای دستان مخفی را در پیش گرفته است.
سازمان ملل متحد به ساختاری حشو آمیز تبدیل شده است که سعی میکند جدا از ارتباط سیاسی تشکیل شود و این ضعفی هولناک است. سازمان ملل متحد بنابراین اصل شکل گرفت که تحت هر شرایطی باید حاکمیت قانون بهوسیله کشورها تقویت شود؛ اما سازمان ملل به این اصول منصفانه خود عمل نکرده است. سازمان ملل به واژهی زیبایی برای دستکاری، نخبهگرایی، جرم و جنایت و تبعیض تبدیل شده است.
سخت است آخرین زمانی را که سازمان ملل در برابر ستمگری ایستاد، به یاد آورد. واقعیت این است که سازمان ملل متحد در جهان کنونی از قوی در برابر ضعیف، از دروغگو و جنایتکاران پشتیبانی میکند. امروز صاحب سازمان ملل عربستان سعودی است. پس چگونه میتوان از مفاهیمی همچون قانون و مشروعیت صحبت کرد؟!
این سؤال و سؤالهای بسیاری، شائبه بیطرفی سازمان ملل را زیر سؤال میبرد. زمانی که آل سعود غیرنظامیان یمن را به خاک و خون میکشیدند، اثری از سازمان ملل متحد دیده نمیشد و یا اینکه زمانی که مداخله بشردوستانه به یمن تحمیل شد، بازهم سازمان عکسالعملی نشان نداد. این مسئله به یمن خلاصه نمیشود. هنگامیکه اعمال وحشیانه و اسفبار در حق غیرنظامیان بحرین به نام کنترل صورت میگرفت، سازمان ملل سکوت کرده بود و یا اینکه جایی که زنان ایزدی بهوسیله شبهنظامیان داعش فروخته میشدند خبری از آرمانهای این سازمان به چشم نمیخورد.
سازمان ملل در توقف جرم و جنایت ناتوان عمل کرده است. زمانی اوضاع از این هم بدتر میشود که شنیده شود سازمان ملل متحد ابزاری برای جنایات بشری است، آنهم با ایجاد سکوت در همراهی با جنایتکاران. نفوذ ایالاتمتحده در سازمان متحده حق وتویی است که در شورای امنیت سازمان ملل داراست. این حق مخربترین ابزار برای صلح و پیشرفت بوده است. در بسیاری از درگیریها آمریکا به مانعی برای حل آن تبدیل شده است.
شکست آرمانهای سازمان ملل
موارد بیشماری وجود دارد که نشان میدهند سازمان ملل متحد در مأموریت خود کاملاً شکستخورده عمل کرده است. آشکارترین آنها تصمیم سازمان ملل متحد مینی بر خارج کردن نام عربستان سعودی از لیست سیاه حقوق بشر بوده است. هدف اصلی از ایجاد سازمان ملل متحد به ظهور رساندن یک آرمان سیاسی در اطمینان بخشی به کشورها جهت پیروی از قوانین بینالمللی بوده است؛ اما آنچه تاکنون شاهدش بودهایم، بازی عربستان سعودی با این قوانین بوده است.
یمن آینه تمام نمایی در مقابل جنایات و نقض حقوق بشر از سوی سعودیها بوده است. عربستان سعودی احساس میکند که به ارتکاب هر جنایتی و نقض قانونی آزاد است؛ چراکه تاکنون هیچکس آنها را برای این جنایات بازخواست نکرده است. البته مشکل بزرگتری بهغیراز مشکل عربستان سعودی نیز وجود دارد. سازمان ملل متحد بهطور کامل در هدف اصلی تشکیل خود شکستخورده است؛ چراکه هدف از ایجاد چنین سازمانی، تشکیل نظام جهانی بود که در آن مردم و کشورها احساس توانایی و قدرت کنند؛ اما در دستیابی به این مهم نیز ناتوان بوده است.
قدرتهای غربی ظاهر ریاکارانه خود را در جنایات یمن کاملاً آشکار ساختند؛ جایی که در آن به عربستان سعودی اجازه داده شد تا یک نسلکشی واقعی را به نمایش بگذارد و در مقابل نیز جوامع بینالمللی از خود عکسالعملی جز تسلیم نشان ندادند. پسازآن بود که فروش هنگفت تسلیحات آمریکایی به عربستان سعودی صورت گرفت. برای توجیه چنین وضعیتی دوباره لفاظیها شروع شد که درست شبیه به حرفهایی بود که در دفاع از اسرائیل علیه فلسطینیها زده میشد. به خاطر سودجویی و سودجوییهای ژئوپلیتیک، آمریکا و سازمان ملل متحد اجازه دادند تا جنایات جنگی علیه مردم یمن نام مداخله مشروع را یدک بکشد و جنایت علیه بشریت در تعقیب خیر بیشتر را ضروری دانستند. از سوریه تا عراق و بحرین و همچنین یمن، دست امپریالیسم غربی آسمان انسانیت را تاریک کرده است.
عربستان سعودی روشهای ایالاتمتحده در نقض حاکمیت کشورهای دیگر را در پیش گرفته است. عربستان سعودی بهتنهایی مسئول گسترش تروریسم در سراسر خاورمیانه است. در حالی رژیم ریاض آمادگی خود را برای پیوستن به مبارزه ضد داعش اعلام میکند که ایدئولوژی وهابیت با این گروه تروریستی عجین گشته است. از سویی دیگر عربستان بارها حضور خود در صحنه سوریه و عراق را اعلام کرده است. درواقع عربستان را میتوانیم بخش مهمی از مشکل منطقه بنامیم.
ایالاتمتحده آمریکا نسبت به ایدئولوژی وهابی چشمپوشی میکند درحالیکه این تفکر، منبع اصلی تروریست است و اگر در مقابل گسترش وهابیت به صورت پایدار و مستحکم کاری صورت نگیرد نمیتوان این منطقه را از تهدیدات امنیتی حفظ کرد.
چهره ریاکارانه حقوق بشر آمریکایی
ایالاتمتحده بخش عظیمی از ثروت خود را از طریق فروش تسلیحات نظامیبه رژیمهای جابر و خشونتطلب به دست میآورد. فروش سلاح تنها به خاورمیانه خلاصه نمیشود بلکه دامنه آنها در آفریقا و سایر مناطق آسیا نیز گسترده میشود. از یکسو ایالاتمتحده ادعا میکند که در رفتار سیاسی خود عدالتپیشه و پرهیزگار است و از سویی دیگر از جنایات جنگی در جهان به دنبال سود بیشتر خود میگردد. آنهم پس از همه جنایات جنگی که در جهان رقم زده است.
واقعیت این است که در جهان کنونی، ایالاتمتحده ملتها را در برابر ظلم و ستم مقتدر نمیسازد بلکه بهگونهای عمل میکند تا ستمگران اجازه یابند تا به نام قدرت از مردم سوءاستفاده کنند. ایالاتمتحده با این ادعا که ملتی زیر عنایت خدا است، تلاش زیادی کرده تا به نفع خود، حقوق بسیاری را به خود اختصاص دهد و مطالبه آنها را حق خود بداند.
هر زمان و هر جای جهان، وقتی مسئلهای به امنیت مربوط میشود، ایالاتمتحده حاضر است و برای حل آن راهحلی را آماده دارد. در اینجا تنها مساعدت تسلیحاتی به رژیمهای خشونتطلب و سرکوبگر مطرح نیست؛ چراکه آمریکا پای خود را فراتر گذاشته است و به محاربان تروریستی نیز یاری میرساند. صحنه درگیری سوریه گواه مناسبی برای این موضوع است؛ جایی که واشنگتن به بهانه و ادعا ایجاد دموکراسی، امثال داعش و القاعده را توانمند میسازد. میتوان چنین استدلال کرد که ترور بهعنوان یک سلاح نامتقارن به کار گرفته میشود. بشار اسد از این جنایات به “توجیهکننده غصب استعماری سوریه ” تعبیر کرده است.
صرفنظر از آنچه بازیگران قدرتمند درباره بشار اسد فکر میکردند، او تنها انتخاب سوریه باقی مانده است و قدرتها باید به چنین تصمیمی احترام بگذارند. این به این معناست که حقوق دموکراتیک سوریه و تمامیت آن خواست مردم این کشور است. بیثباتی سوریه، توسط قدرتهای غربی طراحیشده تا به نحوی بتواند مرزهای آن را چند پاره کند و بنا به منافع غرب به باز ترسیم چنین کشوری بپردازد.
قدرتهای غربی تاکنون در مبارزه بهاصطلاح علیه تروریسم جدی وارد عمل نشدهاند. اگر شما منطق سیاستهای واشنگتن را دنبال کنید متوجه میشوید که کاخ سفید بیشتر از متحدان خود تروریسم را دنبال میکند؛ چراکه در این صورت قادر است برنامههای ژئوپلیتیک خود را در پیش گیرد؛ بنابراین میتوان چنین ادعا کرد که ترور توسط قدرتهای غربی و در جهت اهداف آنها استفاده میشود؛ زیرا یک پوشش بسیار مناسب و در دسترس برای آن محسوب میشود.
اگر در برابر تروریسم جدی باشیم بهراحتی میتوانیم آن را بهزانو درآوریم؛ اما نباید فراموش کرد که ریشههای در ریاض است. درواقع این وهابیت است که دشمن بشریت محسوب میشود و اسلام تنها قربانی در دستان آل سعود است. توقف وهابیت به معنای توسعه اپوزیسیونی در برابر عربستان سعودی و میلیاردها دلاری است که این پادشاهی در جهان هزینه کرده است. قدرتهای غربی از اواخر دهه هفتاد میلادی به تروریسم تکیه کردهاند تا از جانب آنها بازیگر باشد و تغییرات پیش روی غرب را آشکار سازند. امروز تروریسم در حال حکاکی یک امپراتوری در قلب خاورمیانه است؛ طراحی نقشهای که بر اساس رویکرد اسرائیل شکل میگیرد و همان رؤیای اسرائیل بزرگ است.
اگر به دهه هشتاد میلادی بازگردیم میبینیم که طرحی بسیار جالب کشیده شد: ینون برای تجزیهای برنامهریزی کرد که از شام شروع میشد. ابزار این طرح جنگی بود که به ملتها تحمیل میشد. شاید بسیاری، این طرح را جنبشی در نظر بگیرند که قصد دارد اسلام را پاکسازی کند و فلسطینی آزاد را به ارمغان آورد؛ اما این نکته را نباید فراموش کرد که داعش حتی یکبار هم به اسرائیل حمله نکرده است. تروریسم در جهان کنونی شکلی از امپریالیسم است؛ به عبارتی یک نو محافظهکاری خشونتبار و نفرتانگیزی از یک ساختار سیاسی که توسط غرب طراحیشده و در چهره وهابیت تجسمیافته است.
کاترین شاکدام تحلیلگر، نویسنده، مفسر سیاسی و معاون مرکز مطالعات خاورمیانه بیروت است. حوزه تخصصی او جنبشهای افراطی، مسائل یمن و حقوق بشر است. او همچنین در حوزههای مسائل سیاسی خاورمیانه، اوراسیا، جهان اسلام، دموکراسی و نیز فعالیت دارد.
امیر محمد اسماعیلی