جوانان، اولین کسانى هستند که همزمان با کشف و شناخت اجتماع خود، در حدود هیجده سالگى به دردها و ناهنجاریهاى جهان پیرامون خود پى میبرند.
جوانان، چون منطقى دست نخورده و غریزهاى شایان اعتماد و اطمینان دارند، از آنچه که فرارویشان قرار میگیرد ناآگاهند و با عکس العملهاى سریع و گاه سادهلوحانه، به همان سادگى که دل میبندند، میگسلند.
امروزه به هر کجا که سر بزنى، شاهد گلایه از عمل و رفتار جوانان و یا نگرانى والدینى هستیم که آنان را میپرورند. بحران در رفتار جوانان، جز بحران تمدنى که در آن به سر میبریم و جلوات مختلف آن نیست. تمدنى که غرب زیر لواى فرهنگ ویژه خود به جهانیان هدیه کرده است.
اعتیاد به افیون، لجاجت در رفتارهاى اجتماعى، بیبندوبارى و بیاعتنایى به قوانین و سنتهاکه همه روزه در میان کوچه و خیابان خود را مینمایاند، بیانگر فقدان طرح و هدف و غایتى است که به زندگانى جوانان معنا میبخشد.
امروزه شاهد هستیم که جوانان، میراث فرهنگى را پس میزنند و آنها را خوار میدارند. میراثى که در راه انتقال آن به جوانان کوشش بسیارى به عمل آمده است.
سرکوب این نفى و انکار به همان اندازه نارواست که پذیرش این همه.
عرضه دلایل زندگى به جوانان، علتى غایى است براى همه فعالیتهایى که از آنان انتظار میرود.
و این سرمایه کلانى است که یغماگران از جوانان میربایند و با انواع حیل، سعى در پنهان داشتن این دزدى بزرگ میکنند. این راز پوشیده همه دستگاههاى ارتباط عمومى جهان معاصر است.
همان که در میان غوغاى شبکههاى اطلاعاتى، ماهوارهها و دستگاههاى سرگرم کننده پنهان میماند.
چه باید کرد؟
#اسماعیل_شفیعی_سروستانی