امروزه بهدلیل افزایش زمینههای اشتغال و تحصیل بیشتر برای زنان و دختران، شاهد شکلگیری خانوادههایی هستیم که هر دو والدین مشغول به کار در بیرون از خانه هستند. به همین دلیل، فرصت کمتری برای تربیت و آموزش فرزندان توسط مادر باقی میماند و یکی از نقشهای مهم زنان در خانواده، یعنی آموزش و تربیت، کمرنگ شده است.
به همین دلیل، خانوادهها برای جبران این نقیصه، مسئولیت تربیتی و آموزشی خود را به نهادها و مؤسسات آموزشیای همچون مدارس و یا کانونهای آموزشی و تفریحی میسپارند؛ بهنحویکه بیشتر وقت فرزندان در بیرون از خانه و جدای از والدین و نقش نظارهگری آنان سپری میشود.
این مسئله تبعاتی در پی دارد که میتوان به برقراری رابطه با جنس مخالف بهدلیل کمرنگ شدن رابطهی عاطفی بین والدین و فرزندان، شکلگیری تربیت ناصحیح بهدلیل روابط نادرست فرزندان با افراد ناسالم و هنجارگریز، گریز فرزندان از نهاد خانواده و خو نگرفتن با روابط درونخانوادگی، فاصلهی نسلی بیشتر بین فرزندان و والدین و یا اختلالات روانشناختیای چون پرخاشگری، افسردگی و نزاع با والدین اشاره نمود.
مواردی که با مراجعه به مراکز مشاوره، بیشتر با صورتهای مختلف آن مواجه میشویم.
علاوه بر اینکه امروزه به دلیل کمتر سپری شدن وقت فرزندان در محیط خانواده، کارکرد جامعهپذیری برای فرزندان، بهصورت درستی محقق نمیشود و فرزندان آمادگی و مهارتهای لازم برای حضور در جامعه و پذیرش نقشهای مختلف اجتماعی را از خانواده کسب نمینمایند و نمیتوانند نقشهای اجتماعی خود و حتی تأمین نیازهای فردی را بهعهده بگیرند.