از فدک چه مىدانیم؟
در ذیل این آیه در تفسیر مجمعالبیان مىخوانیم: شما مسلمین همراه رسولخدا(ص) … سوار بر اسب و شتر به سوى آنها نتاختید; بلکه در نزدیکى مدینه بود و پیاده به آنجا رفتید … و خداوند به مسلمین به خاطر ترس و هراسى که در دل آنها [یهود] انداخت، پیروزى عطا کرد و اموال آنها را به طور خالصه در اختیار پیامبر قرار داد تا با آن هر چه مىخواهد بکند.
البته طبق گفته سمهودى، تمامى فدک، ملک شخصى یهودى به نام مخیریق بود که وى شخصا به پیامبر بخشید و در جنگ احد کشته شد و برخى معتقدند که به مرگ طبیعى از دنیا رفته اما پیش از مرگ وصیت نموده که پیامبر اسلام مختار است هر گونه که خواست در فدک تصرف نماید. (۴)
در هر صورت، چه مخیریق صلح کرده و فدک را به پیامبر(ص) بخشیده باشد و چه خمس غنائم خیبر باشد و چه بخشش یهود بنىنضیر، به هر ترتیب جزو املاک خاص رسول خدا(ص) درآمده بود، تا آنکه آیه وآت ذا القربى حقه (۵) [حق نزدیکان را ادا نما] نازل شد.
شیخ طبرسى با سلسله اسنادش حدیثى را از ابوسعید خدرى اینگونه نقل کرده است: وقتى این آیه نازل شد، رسول خدا(ص) فدک را به حضرت فاطمه(س) بخشید. (۶)
مرحوم علامه بحرانى نیز در ذیل آیه ضمن نقل چند روایت از کتب معتبر به این نکته که حضرت رسول خدا(ص) در زمان حیات خویش و پس از نزول آیه فوق فدک را به زهراى اطهر علیها السلام بخشید، تصریح کرده است. روایت اول از امام کاظم(ع)، روایت دوم از امام رضا علیه السلام، روایت پنجم تا هشتم از امام صادق(ع) و روایت نهم از عطیه عوفى مىباشد. (۷)
شیخ ذبیحالله محلاتى صاحب ریاحین الشریعه نیز ذیل آیه مىنویسد: چون جبرئیل این خبر را بیاورد که حق خویشان را بده، رسول خدا(ص) فرمود: این خویشان کیانند؟ جبرئیل عرض کرد: دخترت فاطمه زهراست. حوائط [باغهاى] فدک [یعنى تمامى آن ] را به فاطمه تفویض بنما و حق خود را به او واگذار، چه خداوند متعال حق خویش را نیز به فاطمه واگذار فرموده. رسول خدا(ص) فاطمه را طلبید و آیه مذکور را بر او قرائت فرمود و اموالى که از فدک بهره رسول خدا(ص) شده بود، همه را به فاطمه(س) تسلیم داد و باغهاى فدک را تفویض فاطمه(س) فرمود.
آن مخدره عرض کرد: یا رسول الله آنچه به فرمان خدا بهره من شده است، همه را به شما واگذار کردم.
رسول خدا(ص) فرمود: اى نور دیده این جمله [تمامى این فدک] مخصوص تو است، آن را براى خود و فرزندان خود نگاه دار و دانسته باش که بعد از من با تو از در دشمنى و عناد بیرون شوند و حیلها بسازند و خصومتها بیاغازند تا فدک را از دست تو بیرون کنند.
آنگاه رسول خدا(ص) فرمان کرد تا بزرگان اقوام و معارف اصحاب حاضر شدند و در حضور ایشان حوائط فدک را با هر ملک و مال که از آن اراضى ماخوذ داشته بود، به تسلیم فاطمه(س) مقرر فرمود، سپس وثیقهاى نگاشت که فدک با تمامت منافع آن مختص فاطمه(س) و فرزندان او حسن(ع) و حسین(ع) است. این وقت فاطمه(س) دست تصرف فرا داشت و آن اموال و اثقال که تعلق به او داشت، بر مسلمانان پخش کرد و هر سال بهاندازه قوت خویش از فدک ماخوذ مىداشت و آنچه فاضل بود، بر مسلمانان قسمت مىفرمود و کارگزاران آن مخدره ضبط فدک مىنمودند تا رسول خدا(ص) رحلت نمود. (۸)
آرى با ارتحال جانسوز پدر، دیرى نپایید که عمال حضرت زهرا(س) توسط خلیفه اخراج شدند و فدک مانند خلافتبه چنگ دشمنان اهل بیت: افتاد و البته حضرت فاطمه ساکت ننشست و دادخواهى نمود. وى مىدانستخلیفه مىخواهد با غصب فدک منبع مالى بزرگ و فراوانى براى تثبیتخلافتش فراهم کند، مردم را بخرد و مخالفان خویش را از صحنه بدر کند. مىخواستیاران على را که به نقل مرحوم سید شرفالدین حدود ۲۷۰ تن بودند ازدور حضرت بپراکند تا هیچگاه فکر مقابله و انقلاب بر علیه حکومت را در سر نپرورانند. یکى دیگر از انگیزههاى غاصبین این بود که مىدیدند اگر فدک در دست اهل بیتباقى باشد و احسان و بخشش اهل بیت: را ببینید، کم کم این سؤال در ذهن مردم شکل مىگیرد که چرا خلافتبه دست اینان نیست؟
آرى اگر فاطمه(س) رفت و حق خویش را مطالبه کرد، براى مقابله با برداشتهاى باطل و نادرست غاصبین خلافتبود و مىدانست امروز با جعل احادیثساختگى و اجتهاد مدرن و تبلیغات دروغین فدک را حق خویش مىدانند و فردا نیز اصل اسلام را زیر سؤال برده، به اهداف خود با اسم اسلام تحقق مىبخشند.
از طرف دیگر منافقان و مخالفان اهل بیت: مىدیدند اگر امروز فدک را به زهرا(س) برگردانند، فردا مجبور مىشوند خلافت را بازپس دهند. ابن ابىالحدید در این باره مىنویسد: از استاد مدرسه غربى بغداد پرسیدم: آیا فاطمه(س) راست نمىگفت:
گفت: آرى.
پرسیدم: اگر چنین بود، چرا فدک را به او پس ندادند؟
لبخندى بر لب استاد نشست و گفت: اگر آن روز فدک را بدو مىداد، فردا خلافتشوهر خود را ادعا مىکرد و او هم نمىتوانستسخن وى را نپذیرد; چون قبول کرده بود که هر چه دختر رسول خدا(ص) مىگوید، راست است. (۹)
آرى به قول شهید آیهالله سید محمد باقر صدر; «فدک رمزى بود که در دل خود معناى بزرگى در برداشت» و آن انقلابى وسیع و فراگیر بود که ریشه ظلم و ستم را مىخشکانید و براى یاوران حق و حقیقت پشتوانهاى عظیم محسوب مىگشت.
نزاع و دعوا بر سر چند نخل خرما و قطعهاى زمین نبود، زهرا(س) و على(ع) کسانى نبودند که به مال دنیا چشم دوخته باشند. آنها حتى لقمه غذاى خود را – طبق تصریح قرآن کریم (۱۰) – در هنگام افطار، آن هم سه روز پى در پى به مسکین و یتیم و اسیر تقدیم کردند. و فاطمه همان بانویى بود که در شب عروسى لباس باارزش خویش را به زن محرومى هدیه داد، حال چگونه مىتوان باور کرد که او خواهان دنیا باشد؟!
هرگز! او مىخواستبا درآمد فدک به فقرا رسیدگى کند، همچنان که این کار را در ۴ سال سرپرستى بر فدک انجام داد. او مىخواستبا آن اموال همچون مادرش خدیجه اسلام را به رهبرى على(ع) تقویت نماید.
خطبه فدکیه آن حضرت را خواندهاید؟ در آن خطبه تاریخى که در مسجد پیامبر(ص)، در حضور خلیفه و مردم – از پشت پرده – پس از حمد و ثناى خداى سبحان و تجلیل از دین و قرآن، مردم را به یادآورى زحمات شبانهروزى پدرش محمد(ص) و شویش على(ع) فرا مىخواند و سعى کرد تا مردم حق را بشناسند و دنبال آن روان گردند و دست از سیاستبازان از خدا بىخبر بشویند، آرى فدک رمزى بود که پشت آن خلافت على(ع) نهفته بود.
خلیفه نیز این را به خوبى فهمیده بود. لذا پس از خارج شدن حضرت از مسجد، رو به مردم کرد و طى سخنانى عوام فریبانه گناه را به گردن على(ع) انداخت و گفت اوست که زهرا(س) را تحریک کرده [تا خلافت مرا مخدوش سازد.]
فاطمه زهرا همین محور بیان حقایق و ترغیب به اطاعت از على(ع)، در بستر بیمارى با زنان مهاجر و انصار بیان مىکند: … از مردان شما بیزارم … واى بر آنها چرا اجازه ندادند تا حق در جایگاه خویش قرار گیرد؟! و خلافتبر پایههاى نبوت راست آید؟! … بخدا سوگند اگر جلو مىآمدند و على(ع) را براى کارى که پیامبر(ص) بر عهدهاش نهاده بود [خلافت] کمک مىکردند، … آنها را به راه راست هدایت مىکرد … و درهاى رحمت و برکت الهى از آسمان و زمین بر روى ایشان گشوده مىگشت … (۱۱)
بنابراین هدف زهراى مبارز علیها السلام براى همگان روشن بود و به همین خاطر دشمن با هدف قرار دادن کانون خطر، نواختن سیلى محکم بر چهره ملکوتى وى، ضربات شدید بر پشت و پهلو و زدن دست و پا با تازیانه، آتش زدن در خانهاى که جبرئیل بىاجازه وارد نمىشد و مجروح کردن سینه مقدس آن مظلومه با ضربه میخ بلند و آهنى بخشى از عقدههایش را خالى کرد.
سینهاى کز معرفت گنجینه اسرار بود کى سزاوار فشار آن در و دیوار بود؟
فدک در تاریخ
در طول تاریخ، فدک دستبه دست در میان خلفا مىگشت. گاه برخى از خلفاى اموى یا عباسى آن را به فرزندان زهرا(س) بازگرداندند; ولى دوباره خلیفه بعدى بازمىستاند; اما هیچگاه ائمه اطهار: پس از غصب فدک حاضر نشدند آن را تحویل بگیرند، چرا که خلفا مىخواستند با این کار صحه بر خلافتخویش نهند، و اگر آنها واقعا به اهل بیت عقیده داشتند، مىبایستى قبل از پس دادن فدک، خلافت را برمىگرداندند; لذا وقتى هارون از امام کاظم(ع) تقاضا کرد که فدک را پس گیرید، حضرت ابتدا امتناع ورزید، اما آنگاه با اصرار خلیفه روبرو شد. حضرت فرمود: باشد، اما من با حدودش مىخواهم. هارون مىگوید: حدودش کدام است؟ حضرت مىفرماید: اگر حدودش را بگویم تو آن را پس نخواهى داد.
– به حق جدت سوگند که پس مىدهم.
حضرت فرمود: حد اول: عدن، حد دوم: سمرقند، حد سوم: افریقا و چهارم: سیف البحر … و ارمنستان.
پس از بیان هر یک از حدود که حضرت مىفرمود، رنگ هارون مىپرید و حالش متغیر مىگشت.
وقتى سخن امام پایان پذیرفت، هارون گفت: چیزى براى ما باقى نگذاشتى … حضرت فرمود: گفتم که اگر حدودش را بگویم، پس نخواهى داد.
از همین جا بود که هارون براى شهید کردن امام مصمم شد. (۱۲)
در زمینه فدک از سوى محققان عالى مقام کتب سودمند و مفیدى به جهان اسلام تقدیم گشته است که از آن میان به ۲ کتاب سودمند اشاره مىکنیم:
۱ – کتاب «فدک فى التاریخ» تالیف شهید آیهالله سید محمد باقر صدر کتاب به زبان عربى است و دو بار; اولین بار با نام «فدک در تاریخ» توسط محمود عابدى و بار دوم با نام «نقش سیاسى و تاریخى فدک» توسط على اکبر حسنى ترجمه شده است.
۲ – کتاب «فدک نحله النبى6» تالیف مرحوم آیهالله سید محمد حسن قزوینى که سید احمد علم الهدى آن را به فارسى برگردانده است و ترجمه گردیده است، دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود نیز مقدمهاى براى آن نگاشته است.
نویسنده:علیرضا جعفرى
پىنوشتها:
۱- معجم البلدان، (ف. د. ک)
۲- این نکته را محمد بن اسحاق صاحب مغازى و دیگران نقل کردهاند. (به اعیان الشیعه، ج1، ص314، چاپ دارالتعارف – بیروت، مراجعه شود.)
۳- سوره حشر، آیه6.
۴- وفاء الوفاء، ص153.
۵- سوره اسراء، آیه26.
۶- مجمع البیان، ذیل آیه26 سوره اسراء.
۷- تفسیر البرهان، ذیل آیه، ج3، ص520، چاپ مؤسسه البعثه – قم.
۸- ریاحین الشریعه، ج1، ص306، چاپ دارالکتب الاسلامیه، طهران.
۹- شرح ابن ابىالحدید، ج16، ص284.
۱۰- سوره هل اتى، آیه ۸.
۱۱- بحارالانوار، ج43، ص159، چاپ مؤسسهالوفاء – بیروت.
۱۲- بحارالانوار، ج48، ص144.
منبع:ماهنامه کوثر، شماره ۱۹