سوءظن اختیاری نیست پس چگونه حرام است؟

بدگمانی و سوء ظن از نظر روانی ممکن است گاهی بصورت خفیف و گاهی بصورت حاد و شدید- یعنی به صورت یک بیماری روانی- بروز کند و در هر صورت معلول علل گوناگونی می تواند باشد از جمله:

۱- بسیار می‌شود که سرچشمه سوء ظن، حسّ انتقام و کینه توزی و حسد باشد، و انسان چون نمی تواند عملًا از افراد مورد نظر انتقام بگیرد و یا با زبان اظهار دارد، لذا به منطقه فکر و قلب عقب نشینی کرده در آنجا آشوبی به پا می‌کند، به او نسبت بد می دهد، او را محاکمه و توبیخ و سرزنش می نماید و از این طریق «تشفّی خاطر» می جوید، یعنی آنچه را در خارج پیدا نمی‌کرد و به آن دسترسی نداشت در عالم ذهن و تصور می جوید، و به همین دلیل از این عمل خود یک نوع لذت و آرامش کاذب احساس می‌کند.

این موضوع از نوعی «درون گرایی» و «گریز روانی از واقعیات» و «پناه بردن به خیال» است که در روانکاوی امروز ثابت شده است. این معنی اختصاص به این مورد ندارد، تمام مواردی که امیال انسان از طریق خارج ارضاء نمی‌گردد و به صورت «سرکوفته» به وجدان ناآگاه عقب نشینی می نماید برای پر کردن خلأیی که از این نظر پدید آمده دنبال بدلهای خیالی و ذهنی می رود، گاهی در عالم رؤیا آنها را می جوید (قسمتی از رؤیاها معلول همین جهت است و ضرب المثل معروف شتر در خواب بیند پنبه دانه… یا هرکسی را نقش خود بیند در آب… نیز اشاره به همین معنی است).

و گاهی در جهان «تخیلات شاعرانه» و «رؤیاهای در حال بیداری» آنها را جستجو می نماید و لذا شعرای توانا که در اشعار آنها شور و سوز و تأثیر و نشاطی هست آنهایی هستند که علاوه بر نبوغ شعری، در زندگی خود مواجه با گمشده ها، ناکامیها و شکستها، محبتهای آتشین و عشقهای بی سرانجام شده‌اند و گمشده و معشوق خود را در جهان خیال در لابه لای نازک کاریهای شعری و ظرافتهای ادبی جستجو کرده‌اند و از این راه نیروی تخیلی آنها پرورش فوق العاده ای یافته است و طبق مثل معروف «شعر هر قدر خیال انگیزتر باشد زیباتر و جالبتر خواهد بود!»

خلاصه اینکه «گریز روانی بسوی خیال» سرچشمه بسیاری از پدیده های روانی و از جمله سوء ظن و بدبینی و بدگمانی است.

۲- گاهی سرچشمه سوء ظن، ناپاکی و آلودگی خود انسان است.

همانطور که خوشبینی زیاد گاهی از صفا و پاکی خود شخص سرچشمه می‌گیرد، یعنی روی اصل «مقایسه به خود» دیگران را بد یا خوب تصور می‌کند؛ این موضوع مخصوصاً در افراد کم اطلاع و ساده ذهن تظاهر بیشتری دارد.

۳- تبرئه یا تخفیف مجازات خود: در دادگاه وجدان نیز یکی
دیگر از علل سوء ظن است، زیرا از این راه می‌کوشد شریک جرمهایی برای خود درست کند و نسبت به دیگران گمان بد ببرد تا اعمال سوء خود را توجیه نماید و کم اثر و عادی جلوه دهد و بگوید تنها من نیستم که گرفتار چنین حالتی هستم.

۴- سوء ظن ممکن است احیاناً از تکبر و خودخواهی سرچشمه بگیرد، زیرا چنین کسانی میل دارند به هر صورت شده خود را برتر از دیگران بدانند و لذا سعی می‌کنند در محیط فکر خود برای دیگران نقاط ضعفی بتراشند و با احتمالات گوناگون ارزش وجود آنها را پایین آورده و ارزش وجود خود را بالا ببرند.

۵- محیط تربیتی و تلقینهای پدر و مادر و معلم نیز یکی از علل مهم بدبینی و سوء ظن است.

۶- معاشرت با افراد ناصالح نیز یکی از علل سوء ظن است زیرا ملاک قضاوتهای کلی انسان غالباً استقرای ناقصی است که درباره افرادی که با آنها سر و کار دارد به عمل می آورد، همانطور که قضاوتهای اشخاص درباره اهل یک شهر یا یک دِه یا یک کشور و یک نژاد بر اساس افراد معینی که با آنها تماس داشته‌اند، می‌باشد.

اگر معاشران انسان افراد نادرستی باشند انسان طبعاً به همه مردم بدبین خواهد شد.

در احادیث اسلامی نیز وارد شده:«مُجالَسَهُ الْاشْرارِ ثُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْاخْیارِ»(۱)

همنشینی با بدان باعث بدبینی به نیکان می‌گردد!

۷- گاهی سوء ظن یک سرچشمه واقعی نیز ممکن است داشته باشد. یعنی فساد بر اهل زمان یا مکانی غلبه پیدا کند که انسان روی اصل عقلی

«الظَّنُّ یُلْحِقُ الشَیْ ءَ بِالْاعَمِّ الْاغْلَبِ؛

گمان، هر چیزی را به نمونه شایع آن ملحق می سازد» نسبت به همه بدبین می‌گردد.
زیانهای اجتماعی بدبینی

زیانهای اجتماعی این انحراف اخلاقی، فوق العاده زیاد و اثر نامطلوب آن وسیع و دامنه دار است، از جمله اینکه:

۱- سوء ظن موجب عدم درک صحیح اجتماعی است، زیرا کسانی که گرفتار چنین حالتی هستند و با چشم بدبینی به همه چیز می نگرند در تشخیص وضع اشخاص، حوادث و رویدادها، علل و انگیزه واقعی فعالیتهایی که در صحنه اجتماع روی می دهد گرفتار اشتباهات فراوانی می‌شوند و در یک جهان خیالی برخلاف آنچه در واقع وجود دارد زندگی می‌کنند، و همین «عدم درک صحیح واقعیات» مسلماً سبب عقب ماندگی، عدم بهره برداری از فرصتها و از افراد با ارزش و درماندگی در برابر حوادث خواهد گردید.

۲- بدبینی و سوء ظن بزرگترین مانع همکاریهای اجتماعی
________________________________________
۱- مجلسی، بحار الانوار ۷۴/ ۱۹۷، روایت ۳۱

و اتحاد و به هم پیوستگی دلهاست و انسان را به زندگی فردی، گوشه گیری و انزوا و تک روی و مفاسد ناشی از این صفات می‌کشاند، سوء ظن نمی‌گذارد که انسان به دیگری اعتماد کند و پایه همکاری با او را بریزد و با کمک او به حل مشکلات بشتابد.

۳- سوء ظن انسان را به تجسس در حال دیگران وامی دارد و همانطور که سابقاً هم اشاره کردیم «تجسس» سرچشمه غیبت و مفاسد ناشی از آن خواهد گردید، قرآن مجید نیز در آیه ۱۲ سوره حجرات به این حقیقت اشاره فرموده است.

۴- بدبینی سرچشمه عداوتها و گاهی مایه اصلی جنگها و نزاعهای خونین می‌شود. چه بسیار خانواده ها که بر اثر بدبینی از هم متلاشی شده و چه بسیار رجال لایق و باشخصیت که با یک گمان بد در باره آنها، به قتل رسیده‌اند! و گاهی گمان بد آتش جنگهای بزرگی را روشن ساخته است.

در شأن نزول آیه شریفه:

(انْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبإٍ فَتَبَیَّنُوا انْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ)

اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!

می خوانیم که: بدبینی و سوء ظن «ولید بن عقبه» نزدیک بود موجب نابودی یک طایفه گردد، و قرآن مجید با دستور به «تبیّن» و تحقیق جلواین فاجعه بزرگ را گرفت (۱). (البته در مورد ولید بعضی احتمال تعمد هم داده‌اند).

۵- سوء ظن، محبت و دوستی را خاموش و نفاق و دو رویی را در میان دوستان پرورش می دهد، زیرا چنین کسی در ظاهر ناچار است تظاهر به دوستی با رفقای خود کند در حالی که در باطن چنین نیست و نسبت به آنها بدبین می‌باشد، و همین طرز رفتار موجب پرورش روح نفاق و دو رویی در او خواهد گردید.

خلاصه مفاسد و زیانهای اجتماعیِ سوء ظن و بدگمانی بیش از آن است که معمولًا تصور می‌شود، و آنچه در بالا گفتیم در حقیقت قسمتی از این مفاسد می‌باشد.
زیانهای فردی سوء ظن

سوء ظن و بدبینی گذشته از زیانهای اجتماعی از نظر فردی نیز زیانهای فراوان و غیر قابل جبرانی دارد که در اینجا به چند قسمت مهم آن اشاره می‌شود:

۱- بدبینی سرچشمه ناراحتی روح و عذاب جسم و اضطراب و نگرانی خاطر است. افراد بدبین غالباً ناراحتند و بر اساس توهماتی که درباره اشخاص و حوادث دارند فوق العاده رنج می‌برند. آنها از معاشرت با افراد که یکی از وسایل عادی و مؤثر نشاط روحی است گریزانند زیرا کلمات یا
_________________________________________

کارهای مردم را- مثلًا- گوشه ها و نیشهایی برای خود فرض می‌کنند!

از «درد دل کردن» که وسیله مفیدی برای تخفیف آلام و ناراحتیهاست می ترسند، زیرا فکر می‌کنند ممکن است موجب افشای اسرار آنها و یا مشکلات دیگری گردد! و به همین دلیل غالباً افسرده، بی نشاط و غمگین هستند و تدریجاً بصورت یک موجود معطل و بی فایده درمی آیند.

اگر این حال «بدبینی» در انسان تشدید شود، وضع وخیمی‌به خود خواهد گرفت، کار به جایی می رسد که انسان از همه چیز و همه کس می ترسد و وحشت می‌کند، همه حوادث را به زیان خود می‌بیند، کارهای عادی افراد را نقشه هایی بر ضد خود می پندارد و همه را مصمم بر نابودی یا آزار خود تصور می‌کند.

بدیهی است این حالت را باید جزو بیماریهای روانی و خارج از علم اخلاق محسوب داشت.

اصولًا تمام انحرافهای اخلاقی تا زمانی که از حدود عادی تجاوز ننموده، مربوط به علم اخلاق است و تنها مربیان اخلاقی باید به درمان آن برخیزند؛ ولی هنگامی‌که از صورت معمولی- که در غالب مردم ممکن است یافت شود- خارج شد، در این حالت صورت «بیماری» به خود می‌گیرد و از موضوع علم اخلاق بیرون می رود. حسدهای افراطی، تکبرهای افراطی، کینه توزیهای افراطی، خودنماییهای افراطی و مانند اینها همه داخل در این قسمت می‌باشند.

جالب توجه اینکه در سوره منافقون ضمن بیان حالات منافقین، موضوع سوءظن و بدبینی را یکی از صفات آنها شمرده و می فرماید: آنها چنان گرفتار سوءظن هستند که:

(… یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ)(۱)

هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضدّ خود می پندارند.

و یکی از عذابهای دنیوی آنها همین است.

البته این نوع سوء ظن برای افراد نادرست طبیعی است زیرا آنها روی اصل «مقایسه به خود» تصور می‌کنند دیگران از وضع آنان باخبرند و در مقام مجازات و انتقام از آنها می‌باشند و لذا دائماً می ترسند.

ضرب المثل معروف

«الْمُرِیبُ خائِف»

یا

«الْخائِنُ خائِف؛

افراد خائن می ترسند» نیز از همین جا سرچشمه گرفته است.

۲- بدبینی درباره «خلق» گاهی منتهی به بدبینی و سوءظن درباره «خالق» می‌شود و به اساس اعتقادات دینی انسان نیز سرایت می‌کند.

گاهی در «عدالت خدا» و گاهی در «قدرت خدا» تردید می‌کند!

ممکن است در دعوت پیامبران الهی نیز تردید کند و در اعماق قلب خود دعوت آنها را یک نوع صحنه سازی برای حکومت بر مردم و جلب توده عوام تصور کند، اگرچه ممکن است ظاهراً معتقد به اصول دینی باشد.

عدم تسلیم بسیاری از تبهکاران و منافقان در برابر دعوت انبیاء نیز ممکن است از همین جا ناشی شده باشد.

۳- افراد بدبین از صفای روح غالباً بی بهره‌اند زیرا همیشه در دل خود مشغول غیبت افراد دیگرند، و به همین ملاحظه بعضی از علمای اخلاق
__________________________________
۱- سوره منافقون( ۶۳) آیه ۴.

سوءظن را به عنوان «غیبت با قلب» عنوان نموده‌اند.

این بود قسمی از زیانهای فردی سوءظن و بدبینی.
طرق مبارزه با سوءظن

در این بحث قبل از هرچیز اشکالی وجود دارد که باید به حل آن بپردازیم، و آن اینکه:

موضوع «سوء ظن» غالباً یک امر اختیاری نیست که بتوان از آن خودداری کرد بلکه در بیشتر اوقات بر اثر مشاهده یک منظره، یا شنیدن یک سخن، یا خطور یک خاطره به ذهن (با سوابق خاص ذهنی درباره شخص مورد نظر) گمان بدی بدون اختیار، به فکر انسان راه می‌یابد، با این حال چگونه ممکن است این موضوع حرام و ممنوع باشد؟

روایت معروف:

«ثَلاثٌ لا یَسْلُمُ مِنْها احَدٌ: الطِّیَرَهُ وَالْحَسَدُ وَالظَّنُّ»(۱)

سه چیز است که هیچ کس از آنها سالم نمی ماند: تفأل بد، حسد و بدگمانی.

نیز شاهد این معنی است.

محققان برای حل این اشکال طرق مختلفی را پیموده‌اند:

۱- بعضی معتقدند گمان بد بخودی خود ممنوع نیست؛ شاهد این مدعی را حدیث نبوی معروف می دانند که می فرماید:
_____________________
۱- مجلسی، بحار الانوار ۵۸/ ۳۲۰.

«ثَلاثٌ فِی الْمُؤْمِنِ لا یُسْتَحْسَنَّ وَلَهُ مِنْهُنَّ مَخْرَجٌ، فَمَخْرَجُهُ مِنْ سُوءِالظَّنِّ انْ لا یُحَقِّقَهُ»(۱)

سه چیز ناپسند در وجود مؤمن است که راه فرار از آنها دارد، و راه فرار ازبدگمانی این است که به آن ترتیب اثر ندهد.

۲- بعضی دیگر می‌گویند مراد از تحریم سوء ظن، عدم ترتیب اثر قلبی و خارج بر آن است. یعنی در قلب خود بناگذاری و «عقد قلب» که امر اختیاری است نسبت به آن موضوع ننماید و احساس تنفر و کراهتی نسبت به شخص مورد سوء ظن نکند و در خارج نیز در مناسبات و رفتار خود با او تغییری ندهد، بنابراین منظور از عدم تحقق سوء ظن، همان معنی وسیع کلمه یعنی اعم از ذهن و خارج است.

تردیدی نیست که این دو معنی، هر دو، خلاف ظاهر آیه اجتناب از سوء ظن و احادیث وارده در این قسمت است، زیرا در اینها نهی از خود سوء ظن است و جنبه بناگذاری قلبی ندارد که قابل اجتناب باشد.

البته مسأله اعتقاد و بناگذاری قلبی یک امر اختیاری است (بنابر اینکه اعتقاد و ایمان غیر از علم می‌باشد همانطور که در محل خود اثبات شده است) ولی مسأله احساس تنفر و کراهت چنین نیست.

۳- حق این است که سوء ظن اگرچه در بدو امر غالباً جنبه اختیاری ندارد ولی ادامه آن اختیاری است، زیرا سوء ظن معمولًا از یک سلسله عوامل غیر واقعی سرچشمه می‌گیرد که بر اثر شتابزدگی و عجله در
________________
۱- مجلسی، بحار الانوار ۷۵/ ۲۰۱.

قضاوت چنان گمانی را تولید می‌کند، به همین دلیل با فکر و مطالعه در اطراف موضوع و دقت در احتمالات گوناگون بزودی می توان آن را از بین برد، و لذا در اخبار و روایات تأکید فراوانی روی همین مطلب شده که انسان تا می تواند کوشش و تحرّی برای یافتن احتمالات صحیح در کارهای مسلمانان کند و خطورات ابتدایی را از بین ببرد.

امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:

«وَلا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَهٍ خَرَجَتْ مِنْ اخِیکَ سُوءاً وَانْتَ تَجِدُ لَها فِی الْخَیْرِ مَحْمِلًا»(۱)

به سخنی که از برادرت می‌شنوی، تا هنگامی‌که راه صحیحی برای آن می‌یابی گمان بد مبر.

بنابراین آنچه از اختیار بیرون است همان خطورات ناگهانی قلبی است، اما سوء ظن پابرجا و پایدار، امری است اختیاری و این معنی با ظاهر آیه شریفه و اخبار نهی از سوء ظن، کاملًا سازگار است، بنابراین دلیلی ندارد که ما آنها را حمل بر خلاف ظاهر کنیم.

ظاهراً جمله:

«کَذِّبْ سَمْعَکَ وَبَصَرَکَ عَنْ اخِیکَ»(۲)

چشم و گوش خود را در مورد برادرت تکذیب کن.

که در روایت امام صادق علیه السلام خطاب به محمد بن فضیل وارد شده نیز اشاره به همین موضوع، یعنی کوشش برای یافتن محملهای صحیح و از بین بردن خطورات ابتدایی است.
____________________________
۱- کلینی، کافی ۲/ ۳۶۲.
۲- کلینی، کافی ۸/ ۱۴۷.

راههای درمان سوء ظن

اکنون که معنی تحریم سوء ظن روشن گردید، موقع آن رسیده که به طرق درمان آن اشاره شود.

همانطور که شاید کراراً اشاره کرده ایم همیشه راه درمان بیماری روحی و جسمی و اخلاقی را باید در علل پیدایش آنها جستجو کرد.

کتاب زندگی در پرتو اخلاق در ادامه مینویسد: روی این حساب با درنظرگرفتن بحثی که درباره سرچشمه ها و عوامل سوء ظن در گذشته داشتیم به این نتیجه می رسیم که:

۱- برای برطرف شدن سوء ظن، قبل از هرچیز باید به اصلاح خودمان بپردازیم تا اگر دیگران را با خودمان مقایسه می‌کنیم، این مقایسه سرچشمه حکم به فساد و بدی آنها نگردد؛ و نیز در مدتی که به اصلاح خود مشغولیم همواره این نکته را به یاد خود بیاوریم که ما نباید دیگران را همچون خود فرض کنیم، چه بسا آنها روحیاتی به مراتب عالیتر و بهتر از ما داشته باشند، ما باید توجه داشته باشیم این قیاس به خود که شاید یکی از شؤون «حبّ ذات» بشر است هیچ گونه پایه منطقی و علمی ندارد لذا نباید پایه قضاوت ما درباره اشخاص واقع شود.

۲- باید محیط زندگی خود را که ممکن است سرچشمه بدبینی و سوء ظن ما باشد پاک سازیم و معاشرت با «اشرار» را که سرچشمه سوءظن به «اخیار» می‌گردد ترک گوییم و توجه داشته باشیم اینگونه معاشرتهای مسموم گذشته از معایب فراوان دیگر، محیط فکر ما را در ارزیابی شخصیت افراد، تاریک می سازد و ما را در شناسایی افراد به اشتباهات بزرگی مبتلا می‌گرداند، این اشتباهات تنها زیان اخلاقی و معنوی ندارد بلکه ما را از بهره برداری از منابع فکری و اخلاقی افراد شایسته- بواسطه سوء ظن- محروم می دارد.

اگر محیط تربیتی ما در کودکی از این نظر محیط ناسالمی‌بوده، برای جبران آن تلقیناتی که سرچشمه بدبینی امروز ما شده، از طریق تلقین و مطالعه حالات نیکان و معاشرت با افراد پاک وارد شده و آثار دوران کودکی را از محیط مغز خود بشوییم، مخصوصاً شرح حال مردان نیک و برجسته تاریخ را باید زیاد مطالعه کنیم.

۳- باید زیانهای فردی و اجتماعی بدبینی و خطرات بزرگی که از این رهگذر دامنگیر ما و اجتماع می‌گردد مرتباً از نظر بگذرانیم و بحثهای گذشته را که در این زمینه داشتیم کراراً بخاطر بیاوریم و به این حقیقت توجه کنیم که اگر بدبینی بطور موقت در تسکین «حس انتقام» یا «خودخواهی» ما مؤثر باشد و آرامش موقتی کاذبی در ما ایجاد کند، در مقابل، زیانهای غیر قابل جبران برای ما در بر دارد که با آن قابل مقایسه نیست.

۴- اگر سرچشمه سوء ظن و بدبینی ما، انحرافات اخلاقی دیگران از قبیل کینه توزی و خودخواهی و توجیه اعمال بد خود و فرار از مجازات وجدان است، باید با تجزیه و تحلیل روانی خود به این سرچشمه ها واقف گردیم و به اصطلاح این عوامل را از مرحله ناخودآگاه ذهن به مرحله خودآگاه منتقل سازیم.

زیرا این نکته در درمان انحرافات اخلاقی نهایت اهمیت را دارد که در اینگونه موارد که انگیزه هایی از مرحله ناخودآگاه ذهن در اعمال و افکار انسان اثر می‌گذارد، باید با تجزیه و تحلیل روانی (پسیکانالیز) آنها را به مرحله خودآگاه انتقال دهیم، همین موضوع اثر عمیقی در بهبود حال ما می‌گذارد؛ توجه داشته باشید که این مسأله در روانکاوی امروز مورد بحث و اهمیت فراوان است.
منبع: شفقنا

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *